ويژگي‌هاي بارز امام(ره)


امام(ره) خصلت‌های گوناگونی داشت؛ بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقی بود. نمی‌شد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد. دارای ارادة پولادین بود و هیچ مانعی نمی‌توانست او را از حرکت باز دارد.
انسانی بسیار دل‌رحم و دقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بی‌خود می‌شد و چه در هنگام برخورد با نقطه‌هایی از زندگی انسان‌ها که به طور طبیعی دل‌ها را به عطوفت و رأفت وادار می‌کند.
انگیزه‌های نفسانی، جاذبه‌های مادی، هواها و هوس‌ها نمی‌توانست به قلة رفیع وجود با تقوای او دست‌اندازی کند. او امیر هواها و خواهش‌های خود بود. خواهش‌ها بر او حکومت نمی‌کردند. صبور و بردبار بود و سخت‌ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او تلاطم ایجاد نمی‌کرد.
راز موفقیت امام(ره)
او چون مرد خدا بود و برای خود کار نمی‌کرد، خدا نیز بندة صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنی بخشید تا راه را پیدا کند؛ به او جرأت و شهامت داد تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد؛ و با دل او انس گرفت تا از روگردانی انسان‌ها در روزگار غربت، وحشت نکند. راهی را که امام(ره) دنبال می‌کرد و کار سنگینی که او انجام می‌داد، فقط با عقل و درایت و قوت بدنی و نیروی سیاسی پیش نمی‌رفت؛ او از اخلاص و صفای باطنی و رابطه با خدا نیز برخوادر بود؛ تا توانست این موفقیت‌ها را به دست آورد.
او رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همة مستضعفان جهان و به خصوص مسلمانان بود.
كار بزرگ امام(ره)
امام بزرگوار ما كارهاى بزرگِ متناسب با بزرگى خود انجام داد و من امروز بعضى از آن‌ها را به ياد شما مى‌آورم. يقيناً اگر تحليل‌گرها و متفكران، كارهاى بزرگ امام امت را فهرست كنند، چند برابرِ آن چيزى خواهد شد كه من امروز آن‌ها را برمى‌شمارم:
1. اولين كار بزرگ او «احياى اسلام» بود...
2. دومين كار بزرگ او، «اعاده روح عزت به مسلمين» بود...
3. سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمان‌ها «احساس درك امت اسلامى» داد...
4. چهارمين كار بزرگ او «ازاله يكى از مرتجع‌ترين و پليدترين و وابسته‌ترين رژيم‌هاى منطقه و جهان» بود...
5. كار پنجم او «ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام» بود...
6. كار ششم او، «ايجاد نهضت اسلامى در عالم» بود...
7. هفتمين كار بزرگ او «نگرشى جديد در فقه شيعه» بود...
8. كار هشتم او «ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكّام» بود...
9. كار نهم او «احياى روحيه غرور و خودباورى در ملت ايران» بود...
10. و بالاخره دهمين كار بزرگ او «اثبات اين نكته بود كه "نه شرقى و نه غربى" يك اصل عملى و ممكن» است.


سه توصيه رهبر معظم انقلاب در نخستين مواجهه با اينترنت

 

رييس پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي (IPM) در مراسم رونمايي از طرح‌ كلان شبكه گريد (تورين) ملي محاسباتي با بيان اين كه اهميت فناوري گريد (تورين) همسنگ فناوري اينترنت است به بيان خاطره اي از نخستين روزهاي ورود اينترنت به ايران و توصيه هاي مهم رهبر معظم انقلاب اسلامي در خصوص اين فناوري جديد پرداخت.

به گزارش خبرنگار فناوري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر محمد جواد لاريجاني در مراسم رونمايي از طرح‌ كلان شبكه گريد (تورين) ملي محاسباتي و شبكه ملي فرهنگ كه صبح امروز با حضور رييس جمهور در نهاد رياست جمهوري برگزار شد اظهار داشت: 20 سال پيش زماني كه اينترنت توسط پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي به ايران آمد اختلافي بين ما و وزير مخابرات پيش آمد كه آنها اعتقاد داشتند كه اين فناوري مانند فكس است. از اين رو من نامه‌اي به مقام معظم رهبري در خصوص اين فناوري و كاربردهاي آن نوشتم. پس از دو هفته مقام معظم رهبري هر دوي ما را فرا خواندند و سه مطلب را تاكيد كردند. ايشان فرمودند اين صنعت بسيار جالب است و بايد از همين حالا بر روي آن سرمايه‌گذاري شود. همچنين اين فناوري بايد براي جوانان بسيار جاذب باشد و لازم است ميدان را براي آنها فراهم كنيم و در نهايت تاكيد كردند اين صنعت مانند ساير صنايع، آلودگي خاص خود را دارد كه بايد براي آن برنامه‌ريزي كرد.


سال توليد ملي

 

انقلاب اسلامي

«مفهوم انقلاب»

انقلاب برآيند حوادث و دگرگوني هاي مختلف تاريخي يك كشور است لذا در وقوع اين پديده مجموعه تحولات و شرايط فكري،‌ فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مداخله دارد. در فلسفه سياسي و علوم سياسي_اجتماعي به انقلاب با دو ديد متفاوت نگريسته مي شود. انقلاب به مفهوم سياسي آن كه بيشتر به جانشيني ناگهاني و شديد گروهي كه حكومت را در دست نداشته اند، به جاي گروه ديگري كه قبلا گروه سياسي و اداره كشور را در اختيار خود داشته اند گفته مي شود. (هانا آرنت،‌ انقلاب، ترجمه حضرت آيه الله فولادوند،‌ تهران:‌ انتشارات خوارزمي 1361،‌ ص 65)بدين ترتيب «انقلاب دگرگوني بنيادي در همه زمينه هاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي، حقوقي و بويژه سياسي است، نسبت به آنچه پيش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و اين دگرگوني ها هميشه با سرنگوني نظام سياسي حاكم پيش مي آيد و كمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با كارهاي خشونت آميز و ويرانگري و خونريزي ها همگام مي باشد» (عبدالحميد ابوالمحمد، مباني سياست، تهران؛‌ توس 1376، ص 364.) مفهوم انقلاب در ديد جامعه شناسانه بيشتر به امور اجتماعي مربوط مي شود تا به امور سياسي و به همين دليل تحليل جامعه شناسانه انقلاب عبارت است از باز يافتن تركيب علل عمومي و علل فرعي كه تار و پود رويدادها را بهم مي بافند (ريمون آرون، مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، ص 303) در تبيين جامعه شناسانه انقلاب بر نقش عنصر اراده انساني و پيشرو بودن تحول انجام گرفته و تخريب و قهرآميز بودن تاكيد مي شود.

بي شك انقلاب به مفهوم سياسي با تحولات ديگر سياسي چون كودتا كه در آن رهبري و قدرت و سياست حاكم دست به دست مي شود و يا شورشي كه فقط موجب تحولاتي در برخي از سياست گذاريها و احيانا در بعضي نهادها مي گردد متفاوت مي باشد چنانكه از نظر جامعه شناسي نيز پديده اجتماعي انقلاب با رفرم كه معمولا به تحولات روبنائي و سطحي با حفظ نظام موجود گفته مي شود تفاوت دارد.

«علل و عوامل وقوع انقلاب»

به طور كلي چهار عامل عمده براي انقلاب در يك جامعه لازم است كه معمولا در هر انقلابي ديده مي شود:

1. نارضايتي عميق از شرايط موجود، اين نارضايتي وقتي پديد مي آيد كه افراد از بهبود شرايط موجود به صورت مسالمت آميز نااميد شده آن را غير قابل تحمل بيابند.

2. پذيرش انديشه يا انديشه هاي جديد جايگزين (ايدئولوژي انقلاب) ايدئولوژي در هر انقلابي به منزله قانون و طرح نامه آن محسوب مي گردد كه آينده روشني را فراروي انقلابيون قرار مي دهد و آنان را براي مبارزه بر مي انگيزد،‌ هيچ انقلابي بدون گسترش انديشه هاي جديد روي نداده است تلاطم انديشه ها بخشي از وضع پيش از انقلاب را تشكيل مي دهد و از آنجا كه انقلاب يك فرآيند است نه واقعه و حادثه از لحظه تكون انديشه انقلابي شروع تا زمان قيام عمومي و منازعه انقلابي و براندازي و جابجايي قدرت و تثبيت نظام جديد و تحقق آرمانهاي انقلاب ادامه مي يابد پيداست ايدئولوژي هر چه غني تر و عميق تر باشد و آينده روشن تري را در برابر انسان قرار دهد قطعا در ايجاد بسيج و روحيه انقلابي جمعي موفق تر خواهد بود.

3. روحيه انقلابي، منظور از روحيه وضعي است كه سبب اعتماد به نفس در افراد مي شود‌، آن ها بي توجه به اقدامات سركوب گرانه يا رفرميستي رژيم ها تنها به پيشبرد انقلاب مي انديشند و در راستاي هدف خود كه واژگوني رژيم موجود و بناي ساختار سياسي نوين است گام بر مي دارند. بسياري از ملتها ممكن است از وضعيت موجود ناراضي باشند اما چون اراده جدي براي ايجاد تغييرات ندارند و در صورت اراده جدي آن را به صورت جمعي ندارند لذا از انجام هر اقدامي عاجزند.

4. وجود و نقش آفريني ساختارهاي سياسي_اجتماعي در رهبري انقلاب
رهبري و ساختارها كه ممكن است از مدت ها پيش از پيدايش وضعيت انقلابي وجود داشته باشند در گسترش ناخشنودي از وضع موجود،‌ ارائه و تبليغ انديشه هاي جديد و ايجاد وگسترش روحيه انقلابي در مردم نقش عمده اي دارند. (جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، نشر معارف 1368، ص16)

شهيد مطهري(ره) ريشه انقلاب را دو چيز مي دانند يكي نارضائي و خشم از وضع موجود و ديگر آرمان يك وضع مطلوب شناختن يك انقلاب يعني شناخت عوامل نارضائي و شناخت آرمان مردم (مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران؛ انتشارات صدرا، 68، ص 30 و 31) ايشان در تحليل ماهيت و عوامل ايجاد انقلاب ها سه نظريه را مطرح مي كنند يك نظريه اين است كه روح و ماهيت تمام انقلابها اقتصادي و مادي است طبعا آرمان چنين انقلابي رسيدن به جامعه اي است كه در آن از شكافهاي طبقاتي اثري نباشد يعني رسيدن به جامعه اي بي طبقه.
نظريه دوم اين است كه انقلاب هنگامي مي تواند انساني باشد كه ماهيتي آزاديخواهانه و سياسي داشته باشد نه ماهيتي اقتصادي چون اين امكان هست در جامعه اي شكم ها را سير بكنند و گرسنگي ها را تا حدي و يا بطور كلي از بين ببرند ولي به مردم حق آزادي ندهند،‌ حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقيده را از آنها سلب بكنند در چنين جامعه اي مردم براي كسب اين حقوق از دست رفته قيام مي كنند و انقلاب براه مي اندازند و به اين ترتيب انقلابي نه با ماهيت اقتصادي بلكه با ماهيتي دمكراتيك و ليبرالي بوجود مي آورند.
علاوه بر دو نوع ماهيتي كه فكر كرديم انقلاب مي تواند ماهيتي اعتقادي و ايدئولوژيكي داشته باشد بدين معني كه مردمي كه به يك مكتب ايمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاي معنوي آن مكتب شديدا وابسته هستند وقتي كه مكتب خود را در معرض آسيب مي بينند و وقتي آنرا آماج حمله هاي بنيان برافكن مي بينند خشمگين و ناراضي از آسيبهائي كه بر پيكر مكتب وارد شده و در آرمان برقراري مكتب بطور كامل و بي نقص، دست به قيام مي زنند انقلاب اين مردم ربطي به سير يا گرسنه بودن شكمشان و يا ربطي با داشتن يا نداشتن آزادي سياسي ندارد،‌ چرا كه ممكن است اينان هم شكمشان سير باشد و هم آزادي سياسي داشته باشند اما از آنجا كه مكتبي را كه در آرزو و آرمان آن هستند،‌ استقرار نيافته مي بينند، بر مي خيزند و قيام مي كنند. (همان، ص 31 و 32 و 33)

«انقلاب اسلامي و عوامل وقوع انقلاب»

انقلاب اسلامي ايران چهار عامل ياد شده براي وقوع انقلاب را در نوع نيرومند آن دارا بود كه كمتر انقلابي ديده مي شود.

_نارضايتي ويژه از وضع موجود در انقلاب اسلامي با شاخص هايي مانند تظاهرات، درگيريها و اعتصاب عمومي و تنفر همگان از رژيم شاهنشاهي و ... با توجه به اين كه شدت و عمق ناخشنودي به ميزان نزديك بودن آن به جنبه هاي فكري و عقيدتي و در اين گستره نيز به ارتباط آن با افكار داراي اصالت فرهنگي قوي وابسته است مي توان گفت نارضايتي در ايران از ديگر انقلاب هاي معاصر شديدتر و عميق تر بود.

- انديشه سياسي جايگزين در انقلاب اسلامي:‌ اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب مطرح بود و هدف اصلي قيام مردم به حاكميت رساندن مكتب و موازين اسلامي بود كه اين آرمانها در كليه شعارهاي كوبنده تمامي قشرها متجلي بود و اسلام بود كه در جذب و تحرك بخشيدن به نيروهاي مومن نقش تعيين كننده داشت پيوند ايدئولوژي انقلاب اسلامي با فرهنگ عمومي كشور و به عبارت ديگر اصالت فرهنگي آن از نكات عمده تفاوت هاي انقلاب اسلامي با ديگر انقلاب هاي معاصر است.

- در انقلاب اسلامي رهبري بي نظير و هوشمندانه امام خميني(ره) و پيوند ويژه ديني و تاريخي روحانيت با مردم وضعي استثنايي پديد آورد و به موقعيت سريع در برانگيختن نارضايتي عمومي، گسترش آرمان انقلاب اسلامي، ايجاد و گسترش روحيه انقلابي و بسيج عمومي و به صحنه آوردن مردم انجاميد. و به تعبير شهيد مطهري(ره) فداي امام خميني(ره) از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت بر مي خاست؛‌ مردميكه در طول چهارده قرن حماسه محمد(ص)، علي، زهرا، حسين، زينب، سلمان، ابوذر و .... و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه ها با روحشان عجين شده بود،‌ بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند علي را و حسين را در چهره او ديدند،‌ او را‌ آينده تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند، امام چه كرده او به مردم ما شخصيت داد. خود واقعي و هويت اسلامي آنها را به آنان بازگرداند. (همان، ص 119)

- روحيه انقلابي در انقلاب اسلامي با شاخص هايي چون عدم تسليم انقلابيون در برابر اقدامات رفرميستي رژيم و بي توجهي به اقدامات سركوب گرانه رژيم و وجود روحيه شهادت طلبي و فداكاري در راه آرمان مشخص مي شود. از اين رو انقلاب اسلامي با هيچ انقلاب ديگري قابل مقايسه نيست.
در تحليل و تبيين انقلاب اسلامي براساس تكيه بر عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، روانشناختي، سياسي و رهيافتهاي چند سببي نظريات متفاوتي مطرح شده است كه براي آگاهي بيشتر به كتابهاي رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، نشر معارف 1379 ص 296 تا 309 مراجعه شود.

مرحوم شهيد مطهري در تحليل انقلاب اسلامي با اشاره به ديدگاههاي متفاوت در اين زمينه چنين مي فرمايد:

«در كنار اين نظرات، نظر ديگري وجود دارد كه خود ما نيز موافق آن هستيم، انقلاب ايران به اعتراف بسياري يك انقلاب مخصوص به خود است يعني براي آن نظيري در دنيا نمي توان پيدا كرد... از نظر ما اين انقلاب، اسلامي بوده است. راز موفقيت نهضت ما در اين بوده است كه نه تنها به عامل معنويت تكيه داشته بلكه دو عامل ديگر _مادي و سياسي_ را نيز با اسلامي كردن محتواي آنها در خود قرار داده است... (همان، ص 40 و 41)

انقلاب اسلامي يعني راهي كه هدف آن اسلام و ارزشهاي اسلامي است و انقلاب و مبارزه صرفا براي برقراري ارزشهاي اسلامي انجام مي گيرد. (همان، ص 57) در ادامه جهت آگاهي بيشتر مقاله اي تحت عنوان « نظريه هاي انقلاب ، عليرضا محمدي ، نشريه الکترونيکي پرسمان» ارائه مي شود :

پيروزي انقلاب اسلامي ايران، يكي از تحولات شگرف و عظيم قرن بيستم به شمار مي رود كه با ويژگي هاي منحصر به فرد خويش، نه تنها بسياري از تئوري پردازان پديده انقلاب را شگفت زده كرد، بلكه در شالوده كاخ رفيع دانش اجتماعي و نظريات رايج پيرامون تبيين انقلاب ها نيز لرزه افكنده، آنها را در تبيين علل پيدايش و وقوع پيروزي انقلاب اسلامي، با چالش مواجه ساخت؛ تا آن جا كه برخي در جهت حل اين معما، دست به ارائه تحليل ها و نظريات كاملاً غيرعلمي و خيال پردازانه زده، عجز و ناتواني خويش را بيش از پيش آشكار ساختند. نوشتار حاضر درصدد است تا ضمن نقد و بررسي «تئوري توطئه» پيرامون انقلاب اسلامي، به صورت گذرا، مروري بر ساير نظريات مطرح در اين زمينه داشته باشد و به شناسايي علت اصلي پيدايش و وقوع انقلاب اسلامي بپردازد. مفهوم شناسي انقلاب در اصطلاحات سياسي و اجتماعي، انقلاب (Revolution)، داراي تعريف هاي متعدد و مختلفي است.(1) از ديدگاه تدا اسكاچپل، «انقلاب سياسي، با تغيير حكومت، بدون تغيير در ساختار اجتماعي همراه است؛ اما انقلاب اجتماعي، عبارت است از انتقال و دگرگوني سريع و اساسي حكومت و ساختارهاي اجتماعي و تحول در ايدئولوژي غالب كشور» (2) در يك جمع بندي، انقلاب، حركتي مردمي، در جهت تغيير سريع و بنياني ارزش ها و باورهاي مسلط، نهادهاي سياسي، ساختارهاي اجتماعي، رهبري، روش ها و فعاليت هاي حكومتي يك جامعه است كه توأم با خشونت باشد. (3) به طور كلي، چهار عامل عمده، براي وقوع انقلاب در يك جامعه لازم است. اين عوامل كه معمولاً در هر انقلابي ديده مي شوند عبارتند از:

1. نارضايتي عميق از شرايط موجود.

2. گسترش و پذيرش انديشه يا انديشه هاي جديد جايگزين (ايدئولوژي انقلابي).

3. گسترش روحيه انقلابي در افراد جامعه.

4. وجود رهبري و نقش آفريني ساختارهاي سياسي- اجتماعي بسيج گر.(4) انقلاب اسلامي ايران، چهار عامل فوق را در مرحله وقوع، دارا بود؛ اول اين كه نارضايتي از وضع موجود در انقلاب اسلامي، با شاخص هايي مانند اعتصاب ها، تظاهرات، درگيري ها و تنفر همگان از رژيم شاهنشاهي، گستردگي زيادي داشت. دوم اين كه آموزه هاي اسلامي به عنوان ايدئولوژي و انديشه سياسي جايگزين، در انقلاب اسلامي مطرح بود و در شعارها، تظاهرات، بيانيه ها، سخنراني ها و اعلاميه هاي مردم و رهبران انقلابي، نقش اصلي و تعيين كننده داشت. سوم اين كه در انقلاب اسلامي، رهبري بي نظير و هوشمندانه امام خميني و پيوند ويژه ديني و تاريخي روحانيت با مردم، به بهترين وضع ممكن، نقش بيداري انقلابي و گسترش آرمان انقلاب اسلامي را ايفا كرد و سرانجام اين كه روحيه انقلابي در انقلاب اسلامي، با شاخص هايي چون عدم تسليم انقلابيون در برابر اقدامات ظاهري رژيم و بي توجهي به اقدامات سركوب گرانه آن، به خوبي قابل مشاهده بود.(5) با توجه به چنين عواملي است كه انقلاب اسلامي ايران در شمار انقلاب هاي كبير اجتماعي جاي دارد و با توجه به ويژگي هاي ممتاز خويش، با هيچ كدام از انقلاب هاي تاريخي معاصر، قابل مقايسه نمي باشد. اين انقلاب را مي توان اين گونه تعريف كرد:

انقلاب اسلامي، يك دگرگوني بنيادي در ساختار كلي جامعه و نظام سياسي آن است كه بر اساس «جهان بيني، موازين و ارزش هاي اسلامي»، «نظام امامت»، «آگاهي و ايمان مردم»، «حركت و پيش گامي متقين» و «قيام قهرآميز توده هاي مردم»، شكل گرفته است.(6) نظريه پردازي پيرامون انقلاب اسلامي انقلاب اسلامي، پديده اي بود كه به دليل پيچيدگي ها و خصوصيات ويژه اش، نظريات مختلفي پيرامون آن ارائه شد.(7) درباره علل اصلي پيروزي انقلاب، بين انديشمندان اين رشته و نيروهاي درگير در انقلاب، اتفاق نظر وجود ندارد و با تكيه بر عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، روان شناختي و سياسي، نظريات متفاوتي مطرح شده است.(8) به طور كلي، مي توان نظريات پيرامون انقلاب اسلامي ايران را در چهار دسته زير خلاصه كرد: الف) نظريه توطئه از آن جا كه وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357، براي صاحب نظران داخلي و خارجي و نيروهايي كه در انقلاب نقش داشتند، امري شگفت آور و نامنتظره مي نمود، گروهي با تمسك به تحليل هاي غيرعلمي، نظريه توطئه (conspiracy theory) و طرح ريزي از پيش تعيين شده خارجي ها، خصوصاً آمريكا و انگلستان را منشأ وقوع انقلاب دانسته، پيروزي انقلاب را با اتكا بر اين فرضيه تحليل كردند. در اين نوع از تحليل، هر تحولي را به يك منبع انساني، اما قادر مطلق، نسبت مي دهند كه گويي هر آن چه اراده كند، مي تواند به انجام رساند كه در مورد شاه، اين منبع قدرت مطلق، غرب - به ويژه ايالات متحده و انگليس - است كه اين برداشت، خود ناشي از وجود نوعي ترس رواني نسبت به آنهاست. شخص محمدرضا شاه، اعضاي خاندان سلطنت، دربار، مقامات ارشد رژيم پهلوي، وابستگان به رژيم، سران نظامي و انتظامي، طيفي از سلطنت طلب ها، ماركسيست ها و سرانجام، برخي مردم كوچه و بازار، در شمار طرفداران اين نظريه جاي دارند. محمدرضا شاه در تمامي مصاحبه ها و كتاب هاي خود، با صراحت از توطئه و برنامه ريزي غربي ها به عنوان عامل سقوط خود سخن گفته است. او در مصاحبه «چگونه آمريكايي ها مرا سرنگون كردند» يا در كتاب «پاسخ به تاريخ» (9)، به شكلي بسيار خام انديشانه، علت وقوع انقلاب و سرنگوني سلطنت خود را در توطئه دولت هاي غربي جست وجو مي كند.(10) از ميان سياست مداران غربي و مأموران سياسي خارجي كه به اين نظريه پرداخته اند، مي توان از سوليوان، سفير ايالات متحده، آنتوني پارسونز، سفير بريتانيا و ژنرال هايزر نام برد.(11)

تئوري توطئه، قرائت هاي متعدد و مختلفي دارد و هواداران آن، غالباً غرب و به ويژه آمريكا و انگليس را متهم به برنامه ريزي براي سقوط شاه و وقوع انقلاب مي كنند. مهم ترين شواهد و مستندات آنان براي اثبات ادعاي خويش، عبارتند از:

1. تنبيه شاه؛ برخي معتقدند كه انگليس با اين كار، مي خواست از شاه به دليل نزديك شدنش به آمريكا، انتقام بگيرد. عده اي ديگر بر اين باورند كه غرب مي خواست شاه را به سبب نقش كليدي اش در افزايش قيمت نفت اوپك، در نيمه اول دهه 1350ش، تنبيه كند.

2. حسادت غرب و احساس خطر از پيشرفت هاي ايران؛ گروهي با اشاره به پيشرفت هاي سريع در جهت صنعتي شدن ايران، اين چنين القا مي‌كنند كه غرب وقتي بازارهاي خود را در خطر ديد، رژيم شاه را سرنگون كرد تا جلوي ايجاد «ژاپن دوم» را بگيرد؛ زيرا ايران در سال هاي آخر عمر حكومت پهلوي، شتابان به سمت توسعه اقتصادي و صنعتي گام برمي داشت و غربي ها، به سبب حسادت و در خطر بودن بازارهاي خود - در صورت ورود فرآورده هاي صنعتي، معدني و كشاورزي ايران به بازارهاي بين المللي - و طرح هاي بلندپروازانه شاه در افزايش توان نظامي، نقشه توطئه عليه شاه را طراحي كردند.(12)

3. نابود ساختن ذخاير ارزي ايران و منطقه؛ به دنبال افزايش ناگهاني بهاي نفت، ذخاير پولي ايران و كشورهاي حوزه خليج فارس، افزايش يافته بود و اين موضوع مي توانست براي سيستم پولي غرب، مخاطره آميز باشد و اگر صاحبان ذخاير ارزي تصميم مي گرفتند يكباره سپرده هايشان را از بانك هاي غربي بيرون بكشند، نظام مالي غرب، فلج مي شد. در اين موقعيت، غرب با خلق انقلاب ايران و سپس جنگ ايران و عراق، ذخاير ارزي آنها و حاميانشان را در مسير خريد اسلحه و مهمات به كار انداخت و با كاهش آن ذخاير، خطر احتمالي را از ميان برد.

4. پيش گيري از انقلاب كمونيستي؛ از ديدگاه ماركسيست هاي ايراني، تضادهاي دروني رژيم در سال هاي آخر عمرش، شرايط ذهني و عيني انقلاب را فراهم آورده بود و كشور مي رفت تا پذيراي يك انقلاب كمونيستي شود. در اين موقعيت، امپرياليسم آمريكا دخالت كرد و با توطئه چيني، انقلاب اسلامي را پديد آورد تا از تولد انقلاب كمونيستي و ظهور جنبش هاي انقلابي كارگري، جلوگيري كند.(13)

5. حفظ رژيم صهيونيستي؛ دسته ديگري از طرفداران اين نظريه، علت سقوط شاه را اسراييل مي دانند و معتقدند كه ارتش ايران در زمان محمدرضا شاه، مي رفت كه به پنجمين نيروي نظامي بزرگ دنيا تبديل شود و اين چنين نيرويي، مي توانست براي رژيم صهيونيستي، خطر بالقوه اي باشد و ممكن بود با وقوع انقلابي در مصر يا ليبي يا به هر طريق ديگري، نيروهاي ايراني متوجه اسراييل شوند؛ از اين رو، اسراييل با ايجاد انقلاب اسلامي و سپس جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، دو نيروي عمده منطقه را خنثي كرد.(14)

6. سياست حقوق بشر كارتر؛ برخي بر اين گمانند كه دخالت شاه در جريان انتخابات رياست جمهوري آمريكا، در نوامبر 1976م./1355ش. و صرف مبالغ زيادي جهت تبليغات انتخاباتي ژنرال فورد، رقيب كارتر، سبب شد تا كارتر بعد از پيروزي در انتخابات و تصدي رياست جمهوري آمريكا، عكس العمل نشان داده، با بهانه ساختن سياست حقوق بشر و آزادي سياسي در ايران و اصرار بر اجراي آن از سوي شاه، زمينه هاي لازم را براي گسترش شورش ها و انقلاب، فراهم آورد. اين نظريه، نه تنها در آمريكا، بلكه در ايران هم معتقدان زيادي داشت كه سقوط شاه را به اِعمال سياست حقوق بشر كارتر مربوط مي دانند؛ چنانكه »كسينجر« در يادداشت هاي خويش، اعمال حقوق بشر در ايران را از خيانت هاي كارتر به آمريكا و عامل از دست رفتن شاه و پيروزي انقلاب ايران قلمداد كرده بود.

7. تعامل دو ابرقدرت؛ عده ديگري معتقدند كه ايران، قرباني بده بستان دو ابرقدرت شد؛ آمريكا ايران را داد تا در جايي ديگر از شوروي امتياز بگيرد. نقد و بررسي تئوري توطئه چگونگي شكل گيري اين قبيل نگرش ها، نيازمند مراجعه به تاريخ سياسي - اجتماعي ايران است. مردم ايران، در طول تاريخ، به دليل تهاجم وحشيانه قبايل و اقوام مختلف از يك سو و نفوذ و دخالت آشكار و پنهان قدرت هاي استعماري در حوادث مهم و سرنوشت سازي نظير انقلاب مشروطه، ظهور و سقوط رضا شاه، نهضت ملي نفت، كودتاي 28 مرداد 1332 و...، نسبت به عوامل بيگانه، كاملاً بي اعتماد و بدبين بودند؛ حكومت هاي استبدادي نيز براي سرپوش گذاشتن بر ضعف ها، كاستي ها و خيانت هاي خود، تمام مشكلات را به بيگانگان نسبت مي دادند. بديهي است كه انقلاب اسلامي ايران نيز با توجه به غيرمترقبه بودن آن براي خود رژيم و بسياري از ناظران داخلي و بين المللي، از اين قاعده مستثنا نيست و عده اي به جاي تحليل و درك واقع بينانه ريشه ها و عوامل واقعي آن، به تخيل گرايي، اوهام و طرح توطئه قدرت هاي نامرئي خارجي پناه بردند. پاك كردن اين ذهنيت غيرعلمي نيز بسيار دشوار و نيازمند نقد آراء و استدلال هاي طرفداران اين نظريه مي باشد.

دلايل بطلان نظريه توطئه

1. ايران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، كشوري كاملاً وابسته به قدرت هاي بزرگ، به ويژه آمريكا و منطقه نفوذ بيگانگان و صحنه يكه تازي آنان، بود. كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا، از ايران به عنوان «جزيره ثبات در پرتلاطم ترين منطقه دنيا» (15) ياد كرده، با ابراز رضايت از شاه اعلام كرد: «در جهان، هيچ كشوري وجود ندارد كه در برنامه ريزي امنيت نظامي متقابل و مسائل منطقه اي مشترك، به اندازه ايران به ما نزديك باشد و ما تا اين حد با او مشاوره داشته باشيم». اسناد تاريخي و مدارك كشف شده از سفارت آمريكا در ايران نيز به خوبي، مبيّن اين موضوع است كه غرب، نه تنها از هيچ گونه تلاشي در جهت تقويت پايه هاي رژيم پهلوي در ايران دريغ نمي ورزيد، بلكه وقوع انقلاب و سرنگوني رژيم پهلوي را نيز به هيچ وجه احتمال نمي داد؛ چنانكه سازمان تحليل اطلاعات دفاعي كه وزارت دفاع و نيروهاي مسلح آمريكا را تغذيه اطلاعاتي مي كند، در مرداد 1357ش. در ارزيابي از موقعيت رژيم پهلوي، چنين اظهار مي كند: »ايران در وضعيت انقلابي يا ما قبل انقلابي قرار ندارد«. سازمان سيا نيز در ارزيابي اطلاعاتي خود در 6 مهر 1357ش. اعلام كرد: »انتظار مي رود كه شاه در ده سال آينده نيز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند«. از سوي ديگر، در شعارها و موضع گيري هاي انقلابيون و رهبران آنان نيز نه تنها هيچ گونه شاهدي بر حمايت از قدرت هاي غرب و شرق وجود ندارد، بلكه شواهد، مبين تضاد و خصومت شديد نهضت انقلابي با نفوذ و سلطه استعمارگران است؛ چنان كه »پاتريك كلاوسون«، رئيس تحقيقات مؤسسه سياست هاي خاور نزديك واشنگتن نيز چنين اعتراف مي كند: «جمهوري اسلامي، يك خط عقيدتي به حساب مي آيد كه نمي توان آن را سبك شمرد. ايران به عنوان يك خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافيايي، منحصر به فرد است».(16)

2. طرفداران اين نظريه، نه تنها در جهت اثبات مدعاي خويش، هيچ گونه دليل و مدرك معتبري ارائه نمي كنند، بلكه پيش فرض هاي اوليه آنان نيز كاملاً بي اساس است؛ به طور مثال، هيچ كس در غرب دچار اين توهم نشده بود كه ايران به زودي به پاي ژاپن خواهد رسيد؛ بلكه بسياري از تحليل گران واقع بين غربي معتقد بودند كه پروژه هاي اقتصادي شاه، غالباً بلندپروازانه، غيرمعقول و غيرواقع بينانه است. همچنين اگر سياست غرب، مبني بر عدم توسعه اقتصادي كشورها بود، در اين صورت، به جز ژاپن، كشورهاي ديگر مانند كره جنوبي، تايوان، سنگاپور، هنگ كنك، مالزي و تركيه نيز كه در جهت توسعه گام برداشتند، مي بايد گرفتار دسيسه و توطئه غرب، مي شدند.(17)

3. در مورد سياست حقوق بشر كارتر و تأثير آن در وقوع انقلاب اسلامي نيز بايد وجود فشار و تحميل سياست حقوق بشر به شاه، با مدارك و اسناد معتبر ثابت شود و معلوم شود كه چه جناح و گروهي از چنين سياستي بهره برده اند و بدان وابسته بوده اند. با توجه به اسناد و مدارك منتشر شده، مي توان اثبات كرد كه نه تنها دليلي بر اعمال و تحميل چنين فشاري نمي باشد، بلكه شواهد و قراين زيادي وجود دارد كه خلاف آن را ثابت مي كند؛ بدين معنا كه برنامه فضاي باز سياسي شاه، ارتباطي با حقوق بشر كارتر نداشت و اصولاً دولت كارتر، ايران را از اصول كلي اجراي حقوق بشر، مستثنا كرده بود؛ چنان كه »آنتوني پارسونز«، سفير وقت انگليس در ايران، چنين اظهار مي دارد:

«بسياري از مردم مي گفتند كه اين برقراري آزادي، نتيجه فشار مستقيمي است كه از طرف دولت كارتر به شاه وارد مي شود. من اين نظريه را در آن هنگام نپذيرفتم و اكنون نيز نمي پذيرم». در دوران حكومت كارتر، روابط و ميزان مبادلات دو كشور، در گسترده ترين حد، برقرار بود؛ صادرات به ايران، به مرز 6/3 ميليارد دلار رسيد و علاوه بر آن، كارتر، يك قرارداد چند ميليارد دلاري، براي تأسيس پنج نيروگاه اتمي، با شاه امضا كرد. در اولين سال حكومت كارتر، تحويل سلاح به ايران، به حد اعلاي خود (4/2 ميليارد دلار) رسيد. بر اين اساس، سياست حقوق بشر كارتر، هيچ گونه محدوديت و فشاري براي شاه، در برنداشت. «كريستوس خوانديس»، پس از بررسي وسيع اسناد و مدارك موجود در آمريكا و اسناد منتشر شده از داخل سفارت آمريكا در ايران، چنين نتيجه گيري مي كند: «حقوق بشر كارتر، نه تشكيل دهنده اسب ترواي كارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلي در بروز انقلاب به حساب مي آمد. انقلاب، دير يا زود، با حقوق بشر كارتر و يا بدون آن، صورت مي گرفت. اين در حقيقت ناشي از تضادهاي دروني جامعه ايران بود؛ تضادهايي كه با نقش وسيعي كه آمريكا در طول 25 سال در ايران داشت، افزايش يافته بود و يك رژيم ظاهراً باثبات و محكم را متلاشي و تحت امواج اصلي ترين انقلاب مردمي، آن را ساقط كرد». (18) هنگامي كه حكومت پهلوي به روزهاي پايان عمرش نزديك شد و پيروزي انقلاب، اجتناب ناپذير گرديد، آمريكا به حمايت از دولت بختيار پرداخت و پس از ناكامي، دولت محافظه كار مهندس بازرگان را به رسميت شناخت؛ اما ناكارآمدي اين قبيل اقدامات، در مهار امواج كوبنده انقلاب اسلامي، اين كشور را با چالشي كاملاً جدي و بي سابقه مواجه كرد؛ به طوري كه «سايروس ونس»، وزير امور خارجه دولت كارتر، در اين باره مي گويد: «رفتن ايران از صف كشورهاي متحد آمريكا و افتادن اين كشور به دست رژيمي كه دوست ما نيست، ضربه اي اساسي به منافع سياسي - امنيتي ما در آسياي جنوب غربي و خاورميانه به شمار مي رود».(19)

4. افزون بر تخيلي بودن چنين نظريه اي، ادعاهاي طرفداران اين نظريه، درباره علل و عوامل دخيل در پيروزي انقلاب اسلامي، به هيچ وجه قابل اثبات نيست؛(20) نظريه توطئه، به فرض قبول تمامي ادعاهاي خيال پردازانه و غيرواقعي آن، تنها توجيه كننده برخي عوامل سقوط و تضعيف شاه است و چنان كه مي دانيم، انقلاب هاي بزرگ، تنها براندازي يك نظام سياسي نيستند؛ بلكه نيازمند حضور پرقدرت عوامل متعدد ديگري نيز مي باشند. اصولاً نمي توان يك انقلاب بزرگ را كه ريشه در اعماق تاريخ يك كشور دارد و از همراهي اكثريت قريب به اتفاق ملت برخوردار است و سبب تحولات عمده اي در سطح داخلي، منطقه اي و بين المللي گرديده است و بيش از همه، منافع قدرت هاي بزرگ را تهديد كرده، با فرضيه هاي غيرعلمي و دخالت دست پنهان بيگانگان، تحليل كرد.(21) ب) نظريه مدرنيزاسيون و توسعه ناموزون برخي از نظريه پردازان، با تئوري مدرنيزاسيون و توسعه ناموزون، علت وقوع انقلاب اسلامي را تفسير كرده اند. طبق اين نظر، برنامه هاي مدرنيزه كردن ايران توسط شاه از دهه هاي 40 به بعد، سبب شد تا چهره ايران، به سرعت از يك جامعه سنتي نيمه فئودال و نيمه صنعتي عقب مانده، به يك جامعه شبه مدرن، صنعتي و شبه متجدد، تبديل شود؛ اما اين برنامه ها كه به دليل شتاب زدگي و عدم سازگاري با فرهنگ سنتي جامعه، بحران هويت و تعارض ها و نارضايتي هايي را در پي داشت، رشد كرده، موجب سقوط نظام گرديد؛ چنان كه شاه خود در اين زمينه، چنين مي گويد: »من مي خواستم قرن ها عقب ماندگي كشور را با يك برنامه ضربتي 25 ساله، جبران كنم و همه گرفتاري ها از سرعت عمل و شتاب زدگي در اجراي اين برنامه بود. براي اجراي اين برنامه ضربتي، ما به يك دوره اضطراري نيازمند بوديم«. طرفدارن اين نظريه، تقارن زماني اصلاحات شاه و ريشه هاي طغيان در سال 1342 را مؤيد اين نظريه دانسته اند.(22) ديگر افرادي كه به اين نظريه اعتقاد دارند، »آنتوني پارسونز«، سفير انگليس در ايران، در اواخر حكومت شاه بود. او چنين مي نويسد: »من در بحث هايي كه با او (شاه) داشتم، در تحليل هاي خود همواره بر اين نكته تأكيد مي كردم كه طغيان شديد و ناگهاني احساسات عمومي، نتيجه طبيعي پانزده سال فشاري است كه او با اصرار در مدرن سازي كشور، به مردم ايران تحميل كرده است؛ چون اين مدرن سازي، نيروهاي سنتي ايران را زير پا گذاشته، نابرابري ثروت را به شدت دامن زده، شهروندان فقير را در وضعيت دلخراشي قرار داده است. بنابراين، نبايد تعجب كرد از اين كه امواج احساسات مردم، جاي خود را به امواج مخالفت ها داده است.(23) خانم نيكي كدي بر اين باور بود كه اجراي پروژه هاي ياد شده، طرح هاي بزرگي بودند كه مطابق شرايط ايران، طراحي نشده، بي اندازه گران و پرخرج بودند و ناكامي اقتصادي عدم تقسيم عادلانه و فساد و اسراف مالي به بار آوردند.(24) از ديدگاه وي، گروه هاي سنتي و مذهبي مردم ايران، مخالف برنامه هاي مدرنيزاسيون مورد نظر شاه بودند. همايون كاتوزيان نيز در كتاب اقتصاد سياسي ايران، مي نويسد: سال هاي 1340 تا 1357، سال هاي استبداد نفتي بودند كه به ظهور پديده شبه تجدد، منجر گرديد و با فرهنگ، سنت و ارزش هاي مورد نظر ايرانيان، تعارض داشت. برخي نيز بر اين باورند كه با وجود ظهور نمادهاي توسعه و پيشرفت هاي اقتصادي در ايران، ساختار سياسي قدرت، دگرگون نشد و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدين شاه، تفاوت نداشت.(25) «اسكاچپل» نيز ضمن اشاره به عواملي مانند اسلام زدايي واستبداد شاه، انقلاب را نتيجه رشد سريع و روبنايي اقتصاد و افول توسعه سياسي مي داند.(26) نقد و بررسي نظريه مدرنيزاسيون اين نظريه، به هيچ وجه، توانايي تبيين علت اصلي وقوع انقلاب اسلامي را نداشته و با مشكلات و كاستي هاي متعددي روبه روست.

برخي اشكالات اين نظريه، عبارتند از:

1. نتيجه منطقي اي كه مي توان از تئوري مدرنيزاسيون گرفت، اين است كه اگر شاه درصدد اين اقدامات بر نيامده بود، مخالفت و بحران خاصي هم به وجود نمي آمد و انقلابي هم نبود و حال آن كه بررسي وقايع، بيان گر اين است كه مخالفت و نارضايتي گسترده از رژيم، حتي قبل از آن كه شاه، برنامه هاي «مدرنيزه كردنش» را به اجرا در آورد، وجود داشته است. قيام تير 1331، كودتاي 28 مرداد و سركوب گسترده مخالفان بعد از آن، قيام 15 خرداد سال 1342 و...، همگي نمايان گر وجود مخالفت هاي گسترده با رژيم، حتي قبل از دست زدن به مدرنيزاسيون مي باشد. 2. شرايطي مشابه ايران، در بسياري از كشورها حاكم بود؛ براي مثال، تكيه بر درآمدهاي نفتي و ساخت استبدادي حكومت در كشورهايي چون عربستان سعودي و نيجريه نيز وجود داشت؛ اما به وقوع انقلاب منتهي نشد.(27) 3. در اين نظريه، نوعي جبرگرايي ديده مي شود و اصالتي براي انديشه، تفكر، اراده و رهبري در نظر گرفته نشده است. واضح است كه علت نارضايتي هاي عمومي از اقدامات رژيم شاه، اين بود كه اساساً آنها اين اقدامات يا روند و نتايجشان را با انديشه هاي بنيادين موجود در ذهن خود - يعني اصول و اعتقادات اسلامي - بيگانه مي يافتند؛ نه اين كه وقتي رژيم شاه بر اثر نوسازي شديد، تضعيف شد، اين بيگانگي را حس كرده باشند.(28) ج) نظريه اقتصادي پيشينه نظريه تأثير اقتصاد بر دگرگوني هاي اجتماعي و سياسي، با جامعه شناسي ماركسيستي آغاز شد. به گمان ماركس، انقلاب ها، محصول تعارض طبقاتي اند و موضوع اقتصاد و تعارض منافع پرولتاريا با منافع طبقه بورژوا، نقش مهمي را در تحولات جوامع بشري، از جمله انقلاب ها، ايفا مي كند. بر اساس اين نظريه، گروهي از نويسندگان غربي و عده اي از گروه ها و تفكرات ايراني چپ گرا ( ماركسيست - لنينيست)، »مشكلات اقتصادي« را عامل سقوط شاه و پيدايش انقلاب اسلامي مي دانند. اين تحليل گران، اوضاع نابسامان اقتصادي ايران را در سقوط شاه، تعيين كننده دانسته آن را به دو صورت زير بيان كرده اند:

1. استفاده از نظريه جيمز ديويس و منحني جي (J)؛ جيمز ديويس، در كتاب «به سوي تئوري انقلاب»، معتقد است كه بالا رفتن انتظارات اقتصادي مردم، به دنبال يك دوره پيشرفت اقتصادي و ركودي كه پس از آن به وجود مي آيد، معمولاً مردم را به طور ذهني، از اوضاع، بيمناك مي كند و آنان رو به شورش و انقلاب مي نهند. طرفداران اين نظريه، در تطبيق و توجيه چنين وضعيتي در پيدايش انقلاب اسلامي، اين گونه استدلال مي كنند كه افزايش شديد و ناگهاني بهاي نفت، منابع سرشار مالي جديدي را در طي سال هاي 1960 تا 1970م. در اختيار پيشرفت اقتصادي ايران قرار داد و به مقياس وسيعي، سير صعودي در طبقات اقتصادي ايجاد نمود و توقعات آنها به گونه اي افزايش يافت كه حكومت شاه، نمي توانست حتي در شرايط عادي، از عهده انجام آنها برآيد؛ ولي كاهش يكباره بهاي نفت، شرايطي غيرعادي را بر ايران تحميل كرد و در نتيجه، شاه نتوانست جوابگوي انتظارات جديد باشد.

2. نداشتن برنامه مشخص اقتصادي، اجراي سياست ريخت و پاش و ولخرجي هاي شاهانه در امور مبتذلي چون جشن هاي تاج گذاري و دوهزار و پانصد ساله، توزيع ناعادلانه درآمدهاي ملي. به طور كلي فساد، اسراف، ظلم اقتصادي و فقر اكثريت مردم ايران از عوامل اصلي سقوط شاه بودند.(29)

نقد و بررسي نظريه اقتصادي

1. هرچند نظريه ديويس ممكن است در تبيين برخي زمينه هاي انقلاب ها و شورش ها مورد استفاده قرار گيرد، اما اين نظريه علاوه بر ابهام موجود در مفاهيم آن، از يك سو نيازمند توجه و در نظر گرفتن نقش ساير عوامل مي باشد و از سوي ديگر، جوامع از نظر روحيه عمومي، ويژگي هاي فرهنگي، سابقه تاريخي و...، با يكديگر متفاوتند. بنابراين، ممكن است مسيرهاي متفاوتي در جريان وقوع انقلاب ها يافته شود.

2. افزون بر اين، پيشرفت اقتصادي كه در اين تحليل مفروض انگاشته مي شود، كجا، چگونه و در چه زمينه هايي بود؟ بر اساس واقعيات، افزايش بهاي نفت، هر چند منابع مالي سرشاري براي رژيم شاه به بار آورد، ولي اين درآمدها، صرف كمك به نظام مالي و پولي و انحصارهاي كشورهاي غربي و خريد سهام شركت هاي ورشكسته اروپا و آمريكا و خريد ديوانه وار فرآورده هاي تسليحاتي شد و تنها ته مانده آن، براي خريد مواد غذايي، اجناس لوكس و... هزينه شد. بر اين اساس، طرفداران اين نظريه، بايد ابتدا با ارائه دلايل كافي، به اثبات وقوع پيشرفت سريع اقتصادي در ايران دوره پهلوي بپردازند.

3. با وجود اين كه اين تحليل، يكي از ابعاد فساد اقتصادي رژيم شاه را بيان مي كند، اما تأكيد آن بر مطرح كردن فساد و بيماري هاي اقتصادي رژيم شاه، به عنوان علت سقوط اين رژيم و عامل پيروزي انقلاب اسلامي، نتيجه گيري صحيحي نيست. و همچنين اين نظريه با موارد مشابه تاريخي كشورمان - قبل و بعد از انقلاب اسلامي - سازگاري ندارد؛ يعني، زماني كه كشور، دچار وضعيت وخيم شده، نارضايتي هاي آشكاري را به وجود آورد؛ اما هيچ گونه انقلابي به وقوع نپيوست. «ميشل فوكو» نيز معتقد است كه اين انقلاب، نمي تواند با انگيزه هاي اقتصادي و مادي صورت گرفته باشد؛ زيرا جهان، شاهد شورش و قيام همه ملت، بر عليه قدرتي بود كه مشكلات اقتصادي اش به آن اندازه مهم و بزرگ نبود كه در نتيجه آن، ميليون ها ايراني به خيابان ها ريخته، با سينه هاي عريان، به مقابله با مسلسل ها بپردازند.

بنابراين ريشه انقلاب ايران را بايد در جايي ديگر جست وجو كرد.(30) د) نظريه مذهب و جامعيت اسلام گروهي از محققان، واقع بينانه، به عامل مذهب و جامعيت اسلام در مواجهه با حكومت هاي استبدادي و توانايي آن در رهبري، گسترش بيداري، روحيه انقلابي و بسيج نهضت هاي اصيل مردمي توجه كرده، ضمن پذيرش دخالت عوامل مختلف در تكوين انقلاب اسلامي، اسلام خواهي مردم و اسلام زدايي شاه را عامل اصلي آن مي دانند.(31)

از اين ديدگاه، «علت اصلي و اساسي قيام مردم، اين بود كه شاه نسبت به نابودي ارزش هاي مسلط جامعه آنها كه از مذهب و آيين آنها سرچشمه گرفته بود، قيام كرد و به همين دليل بود كه با جريحه دار شدن احساسات مذهبي امت مسلمان ايران، ديگر مجالي براي صبر و تحمل در مقابل ساير ناملايمات اجتماعي و اقتصادي وجود نداشت».(32) اموري مانند حذف قيد اسلام و قسم به قرآن در شرايط داوطلبان انجمن هاي ايالتي و ولايتي، مخالفت با روحانيت و تغيير تاريخ هجري به تاريخ شاهنشاهي، از مظاهر سياست هاي اسلام زدايي شاه مي باشند.

(33) از سوي ديگر، اين تئوري بر جامعيت اسلام و نقش تعاليم اسلام در پيدايش انقلاب اسلامي ايران تأكيد مي كند. چنين تفسيري از دين اسلام و تبيين ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن، مهم ترين تلاش علمي انديشوران و متفكران معاصري همچون علامه طباطبايي، شهيد مطهري و دكتر شريعتي بود كه منشأ شكل گيري انقلاب اسلامي ايران شد.(34) شهيد مطهري در تحليل ماهيت و عوامل ايجاد انقلاب ها، سه نظريه را مطرح مي كند؛ «يك نظريه اين است كه روح و ماهيت تمام انقلاب ها، اقتصادي و مادي است؛ طبعاً آرمان چنين انقلابي، رسيدن به جامعه اي است كه در آن از شكاف هاي طبقاتي، اثري نباشد؛ يعني رسيدن به جامعه اي بي طبقه. نظريه دوم، اين است كه انقلاب، هنگامي مي تواند انساني باشد كه ماهيتي آزادي خواهانه و سياسي داشته باشد؛ نه ماهيتي اقتصادي؛ چون اين امكان هست (كه) در جامعه اي، شكم ها را سير بكنند و گرسنگي ها را تا حدي و يا به طور كلي از بين ببرند، ولي به مردم حق آزادي ندهند؛ حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقيده را از آنها سلب بكنند. در چنين جامعه اي، مردم براي كسب اين حقوق از دست رفته، قيام مي كنند و انقلاب به راه مي اندازند و به اين ترتيب، انقلابي نه با ماهيت اقتصادي، بلكه با ماهيتي دمكراتيك و ليبرالي به وجود مي آورند. علاوه بر دو نوع ماهيتي كه ذكر كرديم، انقلاب مي تواند ماهيتي اعتقادي و ايدئولوژيكي داشته باشد؛ بدين معني كه مردمي كه به يك مكتب، ايمان و اعتقاد دارند و به ارزش هاي معنوي آن مكتب، شديداً وابسته هستند وقتي كه مكتب خود را در معرض آسيب مي بينند و وقتي آن را آماج حمله هاي بنيان برافكن مي بينند، خشمگين و ناراضي از آسيب هايي كه بر پيكر مكتب وارد شده، دست به قيام مي زنند. انقلاب اين مردم، ربطي به سير يا گرسنه بودن شكمشان و يا ربطي به داشتن يا نداشتن آزادي سياسي ندارد؛ زيرا ممكن است اينان هم شكمشان سير باشد و هم آزادي سياسي داشته باشند، اما از آن جا كه مكتبي را كه در آرزو و آرمان آن هستند، استقرار نيافته مي بينند، برمي خيزند و قيام مي كنند».(35)

از ديدگاه فوكو، اسلام شيعي، تنها عنصري است كه به انقلابيون، نيرويي مقاومت ناپذير در مقابل رژيم شاه بخشيده است. وي مي نويسد: سرنوشت عجيبي دارد اين ايران؛ در صبحدم تاريخ، اين كشور، دولت و سازمان اداري را پديد آورد؛ بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ايراني در سمت ديواني، به خدمت امپراتوري هاي عربي در آمدند؛ امّا در ايران، از همين اسلام، مذهبي بيرون آمده است كه به ملتي كه در مقابل دولت ايستاده است، قدرت مقاوت و روحيه مبارزه بخشيده است.(36)

بر اين اساس، مفهوم معنويت گرايي سياسي، قلب تحليل فوكو از انقلاب اسلامي ايران را تشكيل مي دهد. به نظر وي، روح انقلاب اسلامي، در اين حقيقت يافت مي شود كه ايراني ها از خلال انقلاب خود، در جست وجوي ايجاد تحول و تغيير در خويش بودند. هدف اصلي آنان، ايجاد يك تحول بنيادين در وجود فردي و اجتماعي، حيات اجتماعي و سياسي و در نحوه تفكر و شيوه نگرش بود. آنان، راه اصلاح را در اسلام يافتند و اسلام براي آنان، هم دواي درد فردي و هم درمان بيماري ها و نواقص جمعي بود.(37)

پي‌نوشت‌ها:

1. ر. ك: عبدالحميد ابوالحمد، مباني سياست، توس، تهران، 1376، ص 346.

.P33 ,States and Social Revolutions ,Theba Skacpol :See .2

3. منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي؛ زمينه ها و پيامدها، نشر معارف، تهران، 1380، ص 27.

4. جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، نشر معارف، قم: 1368، ص 16.

5. ر.ك: حميد عنايت، «انقلاب در ايران سال 1979؛ مذهب به عنوان ايدئولوژي سياسي»؛ درآمدي بر ريشه هاي انقلاب اسلامي، ص 147 - 144؛ تدا اسكاچپول، «حكومت تحصيلدار و اسلام شيعي در انقلاب ايران»؛ رهيافت هاي نظري بر انقلاب اسلامي، ص 186 - 185.

6. رك: عميد زنجاني، انقلاب اسلامي ايران و ريشه هاي آن.

7. رك: حاتم قادري، »موقعيت سرمدي امام خميني«؛ امام خميني و حكومت اسلامي، ج 8؛ روحانيت، اجتهاد و دولت، ص 315 - 237.

8. ر.ك: رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، نشر معارف 1379 ص 296 - 309.

9. محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ. ترجمه حسين ابوترابيان، نشر مترجم، تهران، 1371.

10. ر.ك: صادق زيبا كلام. مقدمه اي برانقلاب اسلامي. نشر روزنه، تهران، 1372، ص 30

11. ر.ك: آنتوني پارسونز، مأموريت در ايران. ترجمه پاشا شريفي، نشر راه نو، تهران، 1363؛ ويليام سوليوان، مأموريت درايران. ترجمه محمود مشرقي، نشر هفته، تهران، 1361. رابرت هايزر، مأموريت در ايران، ترجمه رشيدي، نشر اطلاعات، تهران، 1365.

12. شاه، در كتاب » پاسخ به تاريخ«، به هر دو ( تنبيه شاه و حسادت غرب) اشاره مي كند.

13. انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان، نشر معارف، قم، 1380، ص 21-20.

14. مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، ص 25-23. عمادالدين باقي، تولد يك انقلاب، نشر سرايي، تهران، 1382، ص 303- 328.

15. منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، نشر معارف، قم، 1380، ص 134.

16. اسدالله خليلي، روابط ايران و آمريكا، بررسي ديدگاه نخبگان آمريكايي، مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ايران معاصر، تهران، 1381، ص 486.

17. نقد آسيب شناسانه تئوري هاي انقلاب، ص 21.

18. ر.ك: انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، ص 140-134.

19. رك: ريشه هاي انقلاب ايران، ص 341 - 346.

20. ر.ك: حميد دهقان، پژوهشي نو پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات مدين، قم، صص 47-44.

21. ر.ك: محمدتقي سبزه اي، نقد آسيب شناسانه تئوري هاي انقلاب، ص 14 - 21.

22. آنتوني پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه دكتر منوچهر راستين، انتشارات هفته، تهران، 1363.

23. انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها.

24. ريشه هاي انقلاب ايران، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 102 و 111 و 148 و 177.

26. انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، ص 23-22. 27. نگاهي به رهيافت هاي مختلف در مطالعه انقلاب اسلامي ايران، مجله راهبرد، شماره 9، بهار 1375.

28. انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، ص150.

29. همان.

30. ر. ك: پژوهشنامه متين، ش 1، ص 209 - 224؛ علي ذوعلم، جرعه جاري، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ، ص 102-87.

31. رك: عميد زنجاني، انقلاب اسلامي ايران و ريشه هاي آن، ص 572.

32. منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي ايران، انتشارات امير كبير، چاپ سوم، تهران

نداي رهبر2



8.    بسیج یعنی آبادانی
امروز هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنه‌ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می کوبد......امام فرمودند «بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگر را بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند» امروز هم تکلیف بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند؛ همه آحاد ملتند، هر کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است. .... فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهانِ نواحى، پایگاهها و گردانهاى بسیج سراسر کشور به مناسبت هفته بسیج‏ 08/ 09/ 74



 

9.    بسیج یعنی ارزش
هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.
سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از نیروهاى مقاومت بسیج، گروهى از پرستاران و جمعى از پرسنل نیروى دریایى ارتش 07/ 09/ 69



 

10.                       بسیج یعنی ارزش
هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.
سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از نیروهاى مقاومت بسیج، گروهى از پرستاران و جمعى از پرسنل نیروى دریایى ارتش 07/ 09/ 69



 

11.                       بسیج یعنی الگو
شما بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.
سخنرانى در مراسم بیعت جمع کثیرى از بسیجیان نمونه‏ 06/ 04/ 68



 

12.                       بسیج یعنی سعادت ابدی
روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست - به سرمنزل برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهان «بسیج» سراسر کشور 27/ 08/ 71



 

13.                       بسیج یعنی یک فرهنگ
بعضى در میدان بسیج، خلوص و صفایشان مثل خورشید مى‏تابد و انسان را مجذوب مى‏کند. به‏هرحال، بسیج یک فرهنگ است؛ بسیج، یک ذهنیت برجسته و والا در جامعه‏ى ماست...شما آن نسلى هستید که اگر خوب عمل کردید، آینده‏ى این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت الهى و اعتماد به کمک الهى، قواره‏ى اصلى بسیج است؛ این یک فرهنگ است. اگر این‏طور حرکت کنیم، خداى متعال کمک خواهد کرد. کمک الهى متعلق به همه‏ى خلایق است؛ به شرطى که خودشان را آماده‏ى دریافت این کمک کنند؛ دستشان را دراز کنند و این میوه را بچینند؛ از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه استفاده کنند؛ این، در اختیار همه است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار هزاران نفر از بسیجیان در سالروز شهادت حضرت امام صادق (ع) بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار هزاران نفر از بسیجیان در سالروز شهادت حضرت امام صادق (ع) 07/ 09/ 84



 

14.                       بسیج یعنی مظهر تجدد و نوگرایى
بسیجى یعنى چه ؟ بسیج یعنى به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانى؟ میدان چالش‏هاى حیاتى و اساسى. میدان‏ها و چالش‏هاى اساسى زندگى چیست؟ فقط آن وقتى است که به کشورى حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهاى خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکى از موارد به میدان آمدن است. آن وقتى هم که هویت ملى و سیاسى یک ملت مورد مناقشه قرار مى‏گیرد، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهاى ریشه‏دار یک ملت اهانت مى‏شود و آن را تحقیر مى‏کنند، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که نسل برگزیده‏ى یک ملت احساس مى‏کنند از غافله‏ى دانش عقب مانده‏اند و باید علاجى بکنند، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که احساس بشود پایه‏هاى یک زندگى مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که جبهه‏هاى فکرى و فرهنگى دنیا براى تسخیر ملتها با ابزارهاى فوق مدرن مى‏آیند تا ملتى را از سابقه و فرهنگ و ریشه‏ى خود جدا کنند و براحتى آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جاى به میدان آمدن است. همه‏ى اینها انسانهایى را مى‏طلبد که نیاز را احساس کنند...تجدد و نوگرایىِ حقیقى و باز کردن میدان‏هاى تازه‏ى زندگى، مطلوب اسلام است؛ اصلاً اسلام این را از انسان خواسته؛ این به برکت تأمل، تعمق، کار درست، کار فکرى، تلاش عملى، مجاهدت، استقبال از کار و از خطر در همه‏ى میدان‏ها، و همتها را بلند کردن به‏دست مى‏آید. این کارها مربوط به کیست؟ مربوط به بسیج است. اگر بسیج را درست معنا کنیم، همین است. بسیج همچنین یعنى انسان باهمتى که غیرت دینى و دانایىِ فکرى و نیازشناسى و ابتکار و جوشش ذهنى و خلاقیت دارد و وارد میدان مى‏شود.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان بسیجى‏ 05/ 03/ 84

 

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

نداي رهبري1

    ۱. بسیج یعنی حضور
بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.
سخنرانى رهبر معظم انقلاب و فرمانده کلّ قوا در اجتماع بزرگ بسیجیان شرکت کننده در اردوى فرهنگى، رزمىِ یاران امام على(ع) 29/ 07/ 79


2.    بسیج یعنی ایمان عاشقانه
علت اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است کلید بسیاری از مشکلات است. این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خودشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار گروه کثیرى از پاسداران و بسیجیان به مناسبت میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار 02/ 09/ 77



 

3.    بسیج یعنی پاک ترین انسانها
بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ... مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند...بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است...بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.
بیانات مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان به‏مناسبت هفته بسیج‏ 05/ 09/ 76



 

4.    بسیج یعنی حرکت
بسیج یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفاً ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام – و به طریق اولی – جامعه اسلامی است. قرآن کریم می فرماید:
[ هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین] ای پیامبر، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین مؤید قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در اینجا مورد اشاره آیه قران قرار گرفته اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در جامعه ما قرار دارد.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهانِ نواحى، پایگاهها و گردانهاى بسیج سراسر کشور به مناسبت هفته بسیج‏ 08/ 09/ 74



 

5.    بسیج یعنی قدرت
این کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سخت ترین میدانها که همان میدان جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است...بسیج یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب اللهی کشور ما این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی» یعنی این.
سخنرانى در مراسم ویژه‏ى روز بسیج در پادگان امام حسن مجتبى(ع) 05/ 09/ 69



 

6.    بسیج یعنی تلاش و جهاد مخلصانه
اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد.
پیام به خانواده‏هاى شهدا، اسرا و مفقودان، در آستانه‏ى هفته‏ى دفاع مقدس‏ 23/ 06/ 68



 

7.    بسیجی یعنی مغز متفکّر
بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.
بیانات مقام معظم رهبرى در جشن بزرگ منتظران ظهور همزمان با هفته بسیج و روز ولادت حضرت مهدى(عج) 03/ 09/ 78


 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

یک جمله از رهبری

یک جمله از رهبری در رابطه با انگیزه‌ دشمنان از به راه انداختن جنجال هسته‌ای        

همين مسأله‏ى سلولهاى بنيادى - كه من چند بار تا حالا آن را مطرح كرده‏ام - كه جوانهاى مؤمن، متعبد و انقلابى ما در آزمايشگاههاى خودشان توانسته‏اند سلولهاى بنيادى را توليد، تكثير و منجمد كنند و به‏كار ببرند؛ قلب درست كنند؛ به قلب تزريق كنند؛ به مغز استخوان تزريق كنند، جزو كارهاى پيچيده و پيشرفته و مهم دنياست كه وقتى در حدود هفت، هشت ماه قبل سمينارى تشكيل شد و دانشمندان جهانى آمدند و از نزديك اين مسائل را ديدند، باورشان نمى‏آمد؛ حيرت كردند و اعتراف كردند كه كار بسيار بزرگى انجام گرفته؛ تلويزيون اعترافهاى آنها را پخش كرد. در اين كار ايران جزو ده كشور اول دنياست؛ ما پيش رفته‏ايم.

در همين قضاياى كارهاى زيربنايى، بايد بگويم از اولى كه سدسازى به اين كشور وارد شد تا وقتى كه طاغوت از اين كشور ازاله شد،ده، دوازده سد، آن هم به دست خارجيها، ساخته شده بود كه بعضى از آنها اشكالات فنى فراوان داشت؛ اما در دوران انقلاب بيش از هفتاد سد طراحى شده كه بسيارى از اينها ساخته شده و دهها سد هم الان از انواع و اقسامِ بزرگ و كوچك، بتونى و خاكى در حال ساخته شدن است كه به‏طور مرتب ساخته و آبگيرى مى‏شود. در اين‏حد انبوه‏سازى سد، آن هم با فناورى بومى و صددرصد به دست متخصصان بومى - آن‏طور كه به من گزارش كردند - باعث شده كه ما يكى از پنج، شش كشورى باشيم كه مى‏تواند با اين كيفيت سدهاى بزرگ را، آن هم با اين حجم انبوه، به‏وجود بياورد و بسازد.

در زمينه‏ى صنايع نظامى، در زمينه‏ى صنايع گوناگون، در زمينه‏ى توليد كارهاى زيربنايى، در زمينه‏ى توليد فرهنگ، از اين قبيل فراوان است. على‏رغم اين‏كه در داخل موريانه‏هايى را مى‏خواهند به‏پايه‏هاى مستحكم بناى فرهنگى ما بيندازند كه عملاً هم كارهاى زشتى را در زمينه‏ى فرهنگى انجام مى‏دهند - اين گفته شده باشد؛ معلوم باشد - امروز فرهنگ اصيل و فلسفه‏ى اسلامى و دانشهاى فرهنگى اسلامى در سطح دنيا بمرور در حال پيشرفت است؛ چشمهايى را خيره كرده. امروز فلسفه‏ى صدرايىِ ما چشمهايى را در دنيا به خودش خيره كرده؛ آنها اظهار اعجاب مى‏كنند؛ تحسين مى‏كنند.

       

مى‏بينند كه جمهورى اسلامى از زير اين آوارها سربلند كرده و آن‏چه كه توقع داشتند تا در زير اين آوارها خفه‏اش كنند، حالا با سينه‏ى سپر، با يك ملت زنده و با اين همه جوان ايستاده و تهديدها را به چيزى نمى‏گيرد. دشمن از اين جهت عصبانى است، بنابراين تهمت مى‏زنند كه مى‏خواهند سلاح اتمى درست كنند! نه، ما به فكر سلاح اتمى نيستيم. من بارها گفته‏ام سلاح اتمى ما اين ملتند؛ سلاح اتمى ما اين جوانهايند. ما سلاح اتمى نمى‏خواهيم. آن نظامى كه اين همه جوان مؤمن و اين ملت يكپارچه را دارد، احتياج به سلاح اتمى ندارد. سلاح اتمى، توليدش، نگه داشتنش و به‏كار بردنش، هر كدامى يك اشكالى دارد؛ ما نظر شرعى خودمان را هم گفته‏ايم؛ روشن است و همه مى‏دانند. دعوا سر اين نيست؛ بى‏خود مى‏گويند؛ خودشان هم مى‏دانند. از اين‏كه جمهورى اسلامى اين پيشرفت را پيدا كرده، ناراضى‏اند؛ مسأله اين است.

انگيزه‏ى امريكا و كسانى‏كه دشمن ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى‏اند، روشن است. انگيزه‏ى دشمنان چيست؟ من در يك جمله‏ى كوتاه عرض كنم.

 

 

سایت سید علی: در واقع اين جنجالى كه مخالفان در دنيا راجع به جنجال هسته‏يى راه انداختند، يك حرف بى‏منطق است و انگيزه‏ى امريكا را مى‏شود فهميد؛ روشن است. ديگرانى هم كه در اين ميدان يقه چاك مى‏كنند، بعضى زير نفوذ امريكايند، بعضى هم دچار توهمند؛ ولى انگيزه‏ى امريكا و كسانى‏كه دشمن ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى‏اند، روشن است. انگيزه‏ى دشمنان چيست؟ من در يك جمله‏ى كوتاه عرض كنم: هر چيزى كه بتواند يك ملت را به استقلال و به اقتدار ملى و خودجوش و درون‏زا برساند، آن چيز مبغوض مراكز قدرتى است در دنيا كه همه‏ى دنيا را براى خودشان مى‏خواهند؛ نظام سلطه اين‏طور است.

در نظام سلطه، مراكز سلطه‏ى جهانى به همه‏ى دنيا به چشم طعمه نگاه مى‏كنند؛ همه چيز بايد در اختيار آنها قرار بگيرد: منابع مالى دنيا، منابع ثروت دنيا، بازارها و قدرتِ كار دنيا؛ نظام سلطه اصلاً پايه‏اش اين است. نظام سلطه در واقع زنجيره‏يى از دولتها و قدرتهايند؛ اما پشت سر اين دولتها، كمپانى‏ها، مراكز اقتصادى و مراكز مالى هستند؛ تعيين‏كننده‏ى سياستها امروز در نهايت آنها هستند. فرض بفرماييد آن كمپانى‏هايى كه هيأت حاكمه‏ى كنونى امريكا دنباله‏رو و تابع آنهايند، اگر بخواهند در خاورميانه دست و پايى باز كنند؛ ثروت جديدى پيدا كنند يا احتمال از ورشكستگى‏هاى خودشان جلوگيرى كنند، يا بر منابع نفتى در منطقه‏ى خاورميانه دسترسى پيدا كنند، يا از منافع سرمايه‏دارهاى صهيونيسم و دولت صهيونيستى حمايت كنند و به‏خاطر همه‏ى اينها احتياج به حضور قوى در خاورميانه داشته باشند، چه‏كار مى‏كنند، جنگ عراق را طراحى مى‏كنند. طراحى يك جنگ؛ طراحى يك حضور نظامى با اين همه خسارت. وقتى كه سلسله‏وار دنبال مى‏كنيد، مى‏رسد به مطامع و اغراض آميخته‏ى اقتصادى و سياسى قدرتهايى كه پشت پرده‏ى سياستهاى مقتدر دنيا تلاش و فعاليت مى‏كنند.

با اين محاسبه، هر كشورى هرگونه حركتى بكند كه به استقلال ملى و به رشد و توسعه‏ى درون‏زاى آن كشور كمك بكند، از نظر آنها مبغوض است. آنها صنعت را حاضرند بدهند؛ اما صنعت وابسته را؛ هواپيما را حاضرند بدهند؛ اما به آن كشورى كه قطعات يدكى را حتى باز هم نكند كه ببيند چيست؛ مهندس ِ خودشان آن قطعه را ببندد و قطعه‏ى خراب را به مراكز اصلى ببرد؛ همان‏طور كه در زمان رژيم طاغوت در ايران معمول بود. انرژى هسته‏يى، البته به معناى نيروگاه هسته‏يى - نه آن كارخانه‏هاى مولد - را حاضرند به رژيمى مثل رژيم وابسته‏ى طاغوتى پهلوى بدهند؛ چون آن رژيم در مشت خودشان است و براى خودشان است؛ اما نوبت به جمهورى اسلامى كه مى‏رسد، حاضر نيستند اين كار را بكنند؛ اما وقتى جمهورى اسلامى كه اگر آنها حاضر نشدند سوخت به او بدهند، مى‏رود با جوانان، مهندسان، دكترها و تحصيل‏كرده‏هايش شب و روز كار مى‏كند و با يك مديريت خوب، خودش فناورى توليد سوخت را كسب مى‏كند و به‏دست مى‏آورد، برايشان تلخ است؛ برايشان مطلوب نيست؛ لذا با آن مقابله مى‏كنند.

ملاحظه كنيد! نظام جمهورى اسلامى به‏وجود آمد؛ قدرتهاى مسلط دنيا در آن روز مى‏فهميدند كه نظام جمهورى اسلامى براى مقاصد قدرت‏طلبانه‏ى آنها يك تهديد است؛ اين را درك مى‏كردند، لذا از اول با او مخالفت كردند؛ اما اين تهديد به‏خاطر خودِ كشور ايران نبود، بلكه به‏خاطر اين بود كه جمهورى اسلامى حرف نو و حرف تازه‏يى است؛ در دنياى اسلام و در عرصه‏ى سياست بين‏الملل، حرف و ايده‏هاى نُوِ جمهورى اسلامى، جزو ايده‏هاى جذاب است و خيلى از مبانى آنها را متزلزل مى‏كند. آنها اين مسائل را مى‏دانستند؛ ليكن به خودشان تسلا مى‏دادند كه جمهورى اسلامى قادر بر ماندن نيست؛ چون در دنيايى كه علم و فناورى حرف اول را مى‏زند و ثروت هم از راه علم و فناورى به‏دست مى‏آيد، وقتى كشورى از لحاظ علمى و فناورى توانايى نداشت و محاصره هم شد؛ نگذاشتند به آن برسد، به خودىِ خود خواهد خشكيد؛ مثل درختى و نهالى كه به آن آب و هوا ندهى؛ بتدريج مى‏خشكد و احتياجى نيست كه آن را قطع كنيد؛ خودش از بين مى‏رود. آنها درباره جمهورى اسلامى اين‏طور خيال مى‏كردند؛ لذا در اوايل انقلاب مى‏گفتند تا دو ماه ديگر، گاهى مى‏گفتند تا يك سال ديگر و گاهى مى‏گفتند تا پنج سال ديگر، جمهورى اسلامى رفتنى و نابودشدنى است! مرتب به خودشان وعده مى‏دادند. آنها هم محاصره‏ى اقتصادى كردند، هم محاصره‏ى علمى كردند، هم محاصره‏ى فناورى و تكنولوژيك كردند، هم جنگ را تحميل كردند، هم از طرف مقابل ما در جنگ، هرچه توانستند حمايت كردند و كمكش كردند كه بلكه بتوانند اين مشكلات را آوار كنند روى سر جمهورى اسلامى و آن را از بين ببرند؛ اما حالا مى‏بينند كه بعد از بيست‏وپنج سال، جمهورى اسلامى از زير آوارها قد كشيده و بيرون آمده؛ روى پاى خودش ايستاده و به خود متكى و اميدوار است و به آينده خوش‏بين و در زمينه‏ى علمى و فناورى هم پيشرفت كرده است؛ اينها واقعياتى است؛ اين واقعيات را آنها مى‏فهمند و مى‏دانند كه در بعضى از زمينه‏هاى بسيار مهم و حساس، رتبه‏هاى اول را در دنيا به‏دست آورده است.

الان دهها كشور از سوخت هسته‏يى استفاده مى‏كنند؛ اما كشورهايى كه سوخت هسته‏يى را مى‏توانند توليد بكنند - كه امروز در جريان همين مسأله، اين جنجال هسته‏يى ايران را راه انداختند - خيلى معدودند؛ شايد حدود ده كشورند، كه يكى از آنها ايران است.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

عمار سيدعلي

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

به وجودش می بالیم ...

خبر از تریبون صدا و سیمای جمهوری اسلامی در گوشم می پیچد : "روئل مارک گرچت" کارشناس سابق بخش خاورمیانه در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسی‌ها» گفت: سپاه پاسداران ایران را نمی‌توان مرعوب کرد مگر اینکه اعضای آن را بکشیم.این مقام آمریکایی به صراحت به نام "سردار قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرد:"وی را باید بکشیم".

سردار که نه ... سرلشکر قاسم سلیمانی که در بهمن ماه سال 89 درجه سرلشکری اش را از طرف فرمانده کل قوا امام خامنه ای دریافت کرد از اواخر دهه 70 به عنوان فرمانده سپاه قدس مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران است.

سرلشکر سلیمانی این روزها سند افتخار و غرور ملی ایرانیان شده است وقتی که دشمن را مجبور میکند لب به اعتراف بگشاید و از او بگوید و پرده از چنین نعمتی که ما داریم و از وجودش بی خبریم برکشد.

چند ماه قبل روزنامه انگلیسی گاردین درباره ژنرال می نویسد: حتي كساني كه سليماني را دوست ندارند، او را فردي با هوش مي دانند. بسياري از مقامات آمريكا كه اين چند ساله را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كرده‌اند، مي‌گويند مايل هستند او را ببينند و معتقدند كه مبهوت كارهاي او شده‌اند. يكي از مقامات بلندپايه ارتش آمريكا دراين باره مي‌گويد: من خيلي ساده از او خواهم پرسيد كه از ما چه مي‌خواهد؟

ژنرال این روزها آرام دل امام خامنه ای نیز هست ... آقا این روزها تنها نیست ، عماری چون حاج قاسم دارد که تمام افکار دشمن را به خود مشغول کرده و خاری شده برای چشم هایشان ...

دشمن بداند که فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

ديدار حضرت ماه

و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

 بسيار خرسندم و خداى متعال را شاكرم كه اين توفيق را امروز - اگرچه ديرهنگام - به اين بنده‌ى حقير داد كه در جمع شما مردم عزيز و وفادار و مؤمن كرمانشاه حضور پيدا كنم. اگر ديدار از شهر شما و استان شما تأخير افتاد، اين از اهميت اين استان و مردم عزيز آن نميكاهد. اين استان از لحاظ جايگاه انسانى و جايگاه طبيعى و جايگاه جغرافيائى، يكى از استانهاى ممتاز كشور عزيز و پهناور ماست. در آغاز عرايض، چند جمله‌اى در مناقب كرمانشاه و مردم عزيز كرمانشاه عرض كنيم.

 برخى از خصوصيات مثبت، بين مردم سرتاسر كشور مشترك است؛ ولى بعضى از خصوصيات در برخى از استانها برجسته‌تر و پررنگ‌تر است. مردم كرمانشاه را از ديرباز به جوانمردى و سلحشورى و وفادارى و مهربانى شناختيم؛ مردمى غريب‌نواز، مردمى مهمان‌نواز، و به طور خلاصه، داراى صفات نيكِ پهلوانى. اين جزو خصوصياتى است كه در كرمانشاه ميدرخشد؛ از دور و نزديك، همه اين را ميدانند و احساس ميكنند.

 آنچه كه اين بنده را در مورد كرمانشاه، هميشه وادار به تحسين ميكرده است، اين است كه مردم اين استان با وجود چندگونگى، از لحاظ قومى، از لحاظ مذهبى، حتّى از لحاظ گويشى، در كنار هم، مهربان، با سلم و مدارا و برادروار زندگى ميكردند و ميكنند؛ اين خصوصيت بسيار مثبتى است كه بايد بر آن پافشارى كرد، آن را حفظ كرد و افزايش داد. عشاير و مرزداران غيور اين استان، در همه‌ى نقاط اين استان، با همان خصوصيات عشايرى و غيرتمندى شناخته ميشوند.

 من در سال 59، اوائل جنگ تحميلى، سرتاسر اين استان را رفتم و از نزديك ديدم. در گيلانغرب و اسلام‌آباد كه مردم شيعه هستند، در پاوه و اورامانات كه مردم سنى هستند، در ريجاب و دالاهو كه گروهى مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهورى اسلامى بودند. من همان روحيه‌اى را كه در مناطق گوناگون اين استان ديدم، در مركز استان هم كه مجموعه‌اى از نمونه‌هاى اقوام و عشاير گوناگون در اينجا هستند، مشاهده كردم. اين، صفت برجسته‌اى است.

 دوران دفاع مقدس، آزمايش بزرگى براى اين استان بود. جنگِ هشت ساله از اين استان شروع شد و در اين استان ختم شد. اولين حملات هوائى رژيم بعثى عراق به اين استان و به شهرهاى اين استان - به همين اسلام‌آباد و گيلانغرب و بقيه‌ى مناطق مرزى - و اولين تجاوز مرزى به قصر شيرين در اين استان بود. هشت سال بعد هم باز جنگ در اينجا خاتمه پيدا كرد. آخرين حركت دفاعى كشور ما و مردم عزيز ما در قضيه‌ى مرصاد، باز در اين استان بود. يعنى سراسر اين هشت سال، اين استان در حال دفاع، در حال ايستادگى و شجاعت بود. قبل از شروع جنگ تحميلى هم از اول انقلاب همين جور بود. يك ماه بعد از پيروزى انقلاب - يعنى در اسفند سال 57 - جوانهاى كرمانشاهى بودند كه رفتند تا از پادگان لشكر سنندج دفاع كنند؛ اولين گروه‌هائى كه براى دفاع در مقابل ضد انقلاب بسيج شدند و راه افتادند رفتند، كه بعضى از همانها جزو شهداى نام‌آور كرمانشاه‌اند.

 شخصيتهاى برجسته و ممتازى در ادبيات، در انواع هنر، در شعر، در خط، در علوم - علوم فنى و مهندسى، علوم پايه، علوم دينى - در ورزش، در گذشته‌ى دور و نزديك در اين استان وجود داشتند؛ امروز هم بحمداللَّه هستند. خاندانهاى علمىِ معروفى كه سابقه‌ى حضور علمى آنها در اين شهر و در اين استان بعضاً به بيش از يك قرن و دو قرن ميرسد، در اين استان حضور دارند. يعنى از لحاظ نيروى انسانى، اين استان يك چنين استان برجسته‌اى است.

 نقش زنان در اين استان، يكى از نقشهاى برجسته است. ما در تمام استانهاى كشور - بجز يك استان ديگر غير از استان كرمانشاه - اين همه زن شهيده و زن جانباز كه در قضاياى دفاع مقدس به شهادت رسيدند يا جانباز شدند، نداريم. در اينجا زنانى كه در جبهه شهيد شدند و همچنين كسانى كه در بمبارانهاى دشمن به شهادت رسيدند، فقط يك نمونه‌ى ديگر در سرتاسر كشور دارد. اين هم يكى از امتيازات است.

 وضع طبيعى استان هم متناسب با همين وضعيت انسانى است؛ يك وضع طبيعىِ ممتازى است. هم از لحاظ اوضاع طبيعى، هم از لحاظ موقعيت جغرافيائى، اين استان ممتاز است. اين استان استعداد عالى كشاورزى دارد، آب سطحىِ فراوان و البته متأسفانه مهار نشده دارد؛ كه يكى از كارهائى كه بايد در اين استان انجام بگيرد، مهار بيش از پيش آبهاى سطحى است. اين استان زمينهاى حاصلخيز، خاك حاصلخيز، اراضى قابل كشت دارد. در اين استان، بيش از هشتصد هزار هكتار زمين قابل كشت و زراعت وجود دارد. اين استان آب و هواى متنوع دارد، قابليتهاى صنعتى و معدنى دارد. به خاطر موقعيت جغرافيائى‌اى كه دارد، از لحاظ ارتباط با خارج و ارتباط با بخشهاى گوناگون كشور، اين استان قابليت حمل و نقل و بازرگانى دارد. چندين مركز مهم اقتصادى كشور در فاصله‌هاى برابر و متقاربى با اين شهر و اين استان قرار دارند. همچنين به خاطر طبيعت زيبا و آثار منحصربه‌فرد تاريخى‌اى كه در اين استان هست، قابليت گردشگرى دارد. اينها خصوصيات طبيعى و جغرافيائى و انسانى اين استان است.

 با توجه به اين نقاط مثبت و برجسته، جوان اين استان بايد سرشار از اميد و نشاط و ميل به كار باشد. جوانهاى استان توجه كنند و بدانند كه در چه موقعيتى، در چه منطقه‌ى حساس و داراى امتيازى زندگى ميكنند. البته مشكلات وجود دارد، كه ان‌شاءاللَّه بايد مسئولين همتهاى خودشان را بگمارند بر رفع كامل مشكلات؛ كه در رأس مشكلات اين استان، مسئله‌ى اشتغال است. مسئله‌ى اشتغال در اينجا، از متوسط كشور، حساس‌تر است و بايد نسبت به امر اشتغال در اين استان توجه ويژه‌اى بشود.

 خب، سفر امروز ما كه چند روز هم به طول خواهد انجاميد و من برنامه‌هاى گوناگونى را با شما مردم عزيزمان، چه در اين شهر، چه در بعضى از شهرهاى ديگر دارم، در يك موقعيت حساس زمانى قرار گرفته است. هر روز از منطقه و از جهان، خبرهاى تازه‌اى ميرسد. مسائلى كه امروز در منطقه‌ى ما هست و در سرتاسر جهان بروز ميكند، مسائل بى‌سابقه‌اى است؛ چه مسائل منطقه، چه مسائلى كه در غرب دارد اتفاق مى‌افتد؛ چه در اروپا و چه در آمريكا. شرائط جهان، شرائط حساسى است؛ و البته به نفع ما. در چنين شرائطى، خيلى خوب است كه ملت ايران يك نگاه جامعى به وضع خود داشته باشند و يك نگاه بصيرانه‌اى به وضع جهان.

 من امروز از اين فرصت استفاده ميكنم و برخى از مسائل مهمى را كه در رابطه‌ى با ملت عزيزمان و كشورمان در اين برهه قابل توجه است و لازم به يادآورى است، عرض خواهم كرد. مسئله‌ى اصلى ما، مسئله‌ى مردم است؛ حضور مردم، ميل مردم، اراده‌ى مردم، عزم راسخ مردم. اين را بايد عرض كنيم؛ در همه‌ى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معيار است. يعنى گسترش يك تحول، گسترش يك فكر، گسترش نفوذ يك مصلح اجتماعى، وابسته‌ى به اين است كه با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جريان و آن جنبش و آن تحول با مردم بيشتر باشد، امكان موفقيت او بيشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، ديرى نخواهد پائيد، كارى نخواهد كرد. البته در تاريخ كشور ما جابه‌جائى‌هاى قدرت، آمدن سلسله‌هاى سلاطين و رفتن آنها، به مردم ارتباطى نداشته است؛ ليكن همين سلسله‌هاى حكومتى و سلطنتى‌اى كه در طول تاريخ ما وجود داشته‌اند، هر كدام از آنها كه توانسته‌اند رابطه‌ى خودشان را با مردم به يك نحوى محكم و گرم و دوستانه كنند، پايدارى‌شان، موفقيتشان در اداره‌ى كشور و در عزت ملى بيشتر بوده است؛ هر كدام، از مردم منقطع شدند، همه چيز را از دست دادند؛ كه نمونه‌ى اتمّ آن، سلسله‌ى قاجار و سلسله‌ى منحوس پهلوى در اين دوره‌هاى اخير است. ما يك تجربه‌ى مشروطيت را داريم در دوران نزديك خودمان، و يك تجربه‌ى ملى شدن صنعت نفت را. در اين دو، مردم حضور داشتند، شركت داشتند؛ عامل پيروزى هر دو نهضت، مردم بودند؛ ولى از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطيت، انگليسها با مكر و كلك خودشان، با حيله و خدعه‌ى خودشان، آمدند بر امواج مشروطيت سوار شدند، مردم و رهبران مردمى را كنار زدند؛ مشروطيت سر از قلدرى رضاخان درآورد.

 در قضيه‌ى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دهه‌ى 30 شمسى در كشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقيت‌آور بود؛ ليكن ديرى نپائيد كه از مردم جدا شدند، به مردم پشت كردند؛ كودتاى آمريكائى آمد امور را قبضه كرد و كشور را مجدداً به استبداد كشاند.

 در طول تاريخ ما، هيچ حادثه‌اى مثل حادثه‌ى پيروزى انقلاب اسلامى و حوادث بعد از آن نبوده است كه مردم در آن، نقش مستقيم داشته باشند. در انقلاب اسلامى مردم آمدند؛ همه‌ى مردم، همه‌ى قشرهاى مردم، از شهرى و روستائى، از زن و مرد، از پير و جوان، از تحصيلكرده و بيسواد، همه و همه در كنار هم حضور پيدا كردند. با اينكه متكى به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به كار نميبردند، اما در عين حال توانستند يك رژيمِ تا دندان‌مسلحِ متكى به قدرتهاى استكبارى را بكلى از پا در بياورند و انقلاب را پيروز كنند. منتها نكته‌ى اساسى در انقلاب ما اين بود كه نقش مردم با پيروزى انقلاب تمام نشد؛ و اين از حكمت امام بزرگوار ما و ژرف‌نگرى آن مرد حكيم و معنوى و الهى بود. او ملت ايران را بدرستى شناخته بود، ملت ايران را باور كرده بود، به سلامت و صداقت و عزم راسخ و توانائى‌هاى ملت ايران ايمان داشت. همان روزها بعضى‌ها بودند كه ميگفتند خيلى خوب، انقلاب پيروز شد، مردم برگردند بروند خانه‌هاشان. امام محكم ايستاد و كارها را به مردم سپرد. يعنى پنجاه روز بعد از پيروزى انقلاب، نظام سياسى كشور به وسيله‌ى رفراندوم مردم تعيين شد. شما به انقلابهاى گوناگون نگاه كنيد تا معلوم شود كه اهميت اين حرف چقدر است. پنجاه روز بعد از پيروزى انقلاب، مردم فهميدند چه نظامى را ميخواهند. خودشان پاى صندوقهاى رأى آمدند و با آن رأى عجيب و تاريخى مشخص كردند كه نظام جمهورى اسلامى را ميخواهند. در اين دويست سال اخير - كه سالهاى انقلابهاى بزرگ است - در هيچ انقلابى چنين اتفاقى نيفتاده است كه با اين فاصله‌ى كم، نظام جديد به وسيله‌ى خود مردم، نه به وسيله‌ى يك عامل ديگر، تعيين شود. بعد بلافاصله امام بزرگوار دنبال قانون اساسى بود. من فراموش نميكنم؛ در ماه‌هاى ارديبهشت يا خرداد سال 58 - يعنى سه ماه چهار ماه بعد از پيروزى انقلاب - امام شوراى انقلاب را كه ماها بوديم، براى يك كار مهمى به قم خواستند. ما خدمت امام رفتيم. من از ياد نميبرم چهره‌ى خشمگين امام را كه نظير آن را من در امام كم ديدم. حرفشان اين بود كه چرا براى قانون اساسى فكرى نميكنيد. اين در حالى بود كه هنوز سه ماه از پيروزى انقلاب بيشتر نگذشته بود. همان جلسه تصميم‌گيرى شد كه انتخابات مجلس خبرگان برگزار شود. مسئولين كشور - كه دولت موقت بود - آمدند انتخابات را برگزار كردند. مردم در يك انتخاباتِ سراسرى شركت كردند، نمايندگان خود را - كه خبرگان قانون اساسى بودند - معين كردند. خبرگان هم در ظرف چند ماه قانون اساسى را تدوين كردند. بعد امام باز دوباره فرمودند كه اين قانون اساسى‌اى كه تدوين شده است، بايد به رأى مردم برسد. با اينكه نمايندگان مردم آن را تدوين كرده بودند، اما امام فرمود باز هم بايستى رأى مردم باشد. لذا آمدند رفراندوم قانون اساسى كردند، مردم هم با رأى بالائى قانون اساسى را تصويب كردند. بنابراين نقش مردم بعد از پيروزى انقلاب تمام نشد. در خصوصيات اداره‌ى كشور، اين نقش ادامه پيدا كرد. هنوز يك سال از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه رئيس جمهور بر طبق قانون اساسى انتخاب شد. بعد از چند ماه، مجلس شوراى اسلامى انتخاب شد. از آن تاريخ تا امروز، در طول اين سى و دو سال، مرتباً خبرگان رهبرى، رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، نمايندگان شوراها، به وسيله‌ى مردم انتخاب شدند. مردم خودشان هستند كه تصميم ميگيرند، شركت ميكنند، انتخاب ميكنند؛ كار دست مردم است. حضور مردم، يك چنين حضور برجسته‌اى است.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

جوانهاى بيست و دو سه ساله‌ى امروز

جوانهاى بيست و دو سه ساله‌ى امروز رفتار خود را با جوانی امیرالمومنی مقايسه كنند

اميرالمؤمنين آن روزى كه به همراه پيغمبر وارد مدينه شد، يك جوان بيست و دو سه ساله بود. جوانهاى بيست و دو سه ساله‌ى امروز رفتار خود را مقايسه كنند با آنچه كه آن جوان ممتازِ در طول تاريخ بشريت از خود بروز داد. همين جوان بود كه ستاره و قهرمان جنگ بدر شد.

 

 

عيد غدير اگرچه شاخص فرقه‌ى اماميه‌ى شيعه است، ولى در واقع با مفهوم و محتوا و مضمون گسترده‌اى كه اين حادثه دارد، اين عيد متعلق به همه‌ى مسلمانان، بلكه با توضيحى كه عرض خواهم كرد، متعلق به همه‌ى كسانى است كه براى بهروزى انسان دل ميسوزانند.

ما شيعيان اين اعتقاد راسخ را كه متكى به دليل متقن و غير قابل ترديد است، درباره‌ى اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب (عليه‌السّلام) داريم. اين حديث متواتر - يعنى حديث روز غدير - را كه همه‌ى محدثين بزرگ اسلام، از شيعه و سنى نقل كرده‌اند، مستند اين عقيده‌ى متقن ميدانيم.

پيغمبر اكرم در يك روز گرم و در يك نقطه‌ى حساس، در مقابل چشم مردم، على‌بن‌ابى‌طالب (عليه الصّلاة و السّلام) را به عنوان امام مسلمين پس از خود و ولى امر امور اسلام معين كرد و به مردم معرفى كرد؛ «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه».(1) اين عطف به آيات متعددى است كه ولايت پيغمبر از سوى خداى متعال تثبيت شده است؛ «انّما وليّكم اللَّه و رسوله»(2) و آيات متعدد ديگر. ميفرمايد: آن كسى كه من ولى او هستم، اين على ولى اوست. هر معنائى كه ولايت در مورد پيغمبر دارد، همان معنا در مورد اميرالمؤمنين با اين نصب پيغمبر و معرفى پيغمبر محقق است. اين يك دليل محكم و مستندِ غير قابل ترديد است. در اين خصوص، بزرگان بحث كرده‌اند. لازم نيست وارد بحثهاى اعتقادى بشويم؛ اين مسلّم است.

على‌بن‌ابى‌طالب را آن روز همه‌ى مردم از نزديك آزموده بودند؛ كسى نبود كه نسبت به اين نصب اميرالمؤمنين دچار ترديد شود. روشن بود كه اين مرد فداكارِ مخلصِ داراى مرتبه‌ى عالى ايمان و تقوا، شايسته‌ى يك چنين حركتى از سوى پيغمبر اكرم و در واقع از سوى خداى متعال است. نصب اميرالمؤمنين، نصب نبوى نبود؛ نصب الهى بود؛ اين شأن پروردگار بود كه پيغمبر اين را به مردم مؤمن ابلاغ كرد.

اميرالمؤمنين آن روزى كه به همراه پيغمبر وارد مدينه شد، يك جوان بيست و دو سه ساله بود. جوانهاى بيست و دو سه ساله‌ى امروز رفتار خود را مقايسه كنند با آنچه كه آن جوان ممتازِ در طول تاريخ بشريت از خود بروز داد. همين جوان بود كه ستاره و قهرمان جنگ بدر شد؛ همين جوان بود كه در جنگ احد آنچنان درخشيد كه همه‌ى مسلمانها به عظمت كار او وقوف پيدا كردند؛ همين جوان بود كه در امتحانهاى گوناگون، در غزوات پيغمبر، در ايستادگى در برابر فشار جبهه‌ى كفر و استكبارِ آن روز در كنار پيغمبر ايستاد؛ همين جوان بود كه به دنيا تعلق خاطر پيدا نكرد. آن روزى كه پيغمبر اكرم او را - كه در عين حال جوان بود - نصب ميكرد، اين جوان در چشم مسلمانان عظمتى داشت كه اين عظمت براى كسى قابل انكار نبود. هيچ كس  هم اين را انكار نكرده است؛ نه در آن زمان، و نه در زمانهاى بعد.

ماجراى غدير فقط نصب يك جانشين براى پيغمبر نبود. غدير دو جنبه دارد: يكى جنبه‌ى نصب جانشين است. جنبه‌ى ديگر قضيه، توجه دادن به مسئله‌ى امامت است؛ امامت با همان معنائى كه همه‌ى مسلمين از اين كلمه و از اين عنوان ميفهميدند. امامت يعنى پيشوائى انسانها، پيشوائى جامعه در امر دين و دنيا؛ اين يكى از مسائل اصلى در طول تاريخ طولانى بشر بوده است. مسئله‌ى امامت، يك مسئله‌ى مخصوص مسلمانها يا مخصوص شيعيان نيست. امامت يعنى يك فردى، يك گروهى بر يك جامعه‌اى حكمرانى ميكنند و جهت حركت آنها را در امر دنيا و در امر معنويت و آخرت مشخص ميكنند. اين يك مسئله‌ى همگانى است براى همه‌ى جوامع بشرى.

ماجراى غدير فقط نصب يك جانشين براى پيغمبر نبود. غدير دو جنبه دارد: يكى جنبه‌ى نصب جانشين است. جنبه‌ى ديگر قضيه، توجه دادن به مسئله‌ى امامت است؛ امامت با همان معنائى كه همه‌ى مسلمين از اين كلمه و از اين عنوان ميفهميدند. امامت يعنى پيشوائى انسانها، پيشوائى جامعه در امر دين و دنيا؛ اين يكى از مسائل اصلى در طول تاريخ طولانى بشر بوده است. مسئله‌ى امامت، يك مسئله‌ى مخصوص مسلمانها يا مخصوص شيعيان نيست. امامت يعنى يك فردى، يك گروهى بر يك جامعه‌اى حكمرانى ميكنند و جهت حركت آنها را در امر دنيا و در امر معنويت و آخرت مشخص ميكنند. اين يك مسئله‌ى همگانى است براى همه‌ى جوامع بشرى.

خوب، اين امام دو جور ميتواند باشد: يك امامى است كه خداى متعال در قرآن ميفرمايد: «و جعلنا هم ائمّة يهدون بأمرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة و كانوا لنا عابدين».(3) اين امامتى است كه به امر پروردگار، مردم را هدايت ميكند؛ مردم را از خطرها، از سقوطگاه‌ها، از لغزشگاه‌ها عبور ميدهد؛ آنها را به سرمنزل مقصود و مطلوب از حيات دنيوى انسان - كه خداوند اين حيات را به انسان داده، براى رسيدن به آن مقصود - ميرساند و به آن سمت هدايت ميكند. اين يك جور امام است كه مصداق آن، انبياى الهى‌اند؛ مصداق آن، پيغمبر اكرم است كه امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) در منا مردم را جمع كرد و فرمود: «انّ رسول اللَّه كان هو الامام». اولين امام، خود پيغمبر است. پيغمبران الهى، اوصياى پيغمبران، برگزيده‌ترين انسانها، از اين دسته امامهاى نوع اولند؛ كه اينها كارشان هدايت است، از سوى خداى متعال رهنمائى ميشوند، اين رهنمائى را به مردم منتقل ميكنند: «و اوحينا اليهم فعل الخيرات»؛ كارشان كار نيك است، «و اقام الصّلوة»؛ نماز را برپا ميدارند - كه نماز رمز ارتباط و اتصال انسان به خداست - «و كانوا لنا عابدين»؛ بنده‌ى خدا هستند، مانند همه‌ى انسانها كه بندگان خدا هستند. عزت دنيوى آنها كمترين آسيبى به بندگى خدا در وجود آنها و در دل آنها نميزند. اين يك دسته.

يك دسته‌ى ديگر: «و جعلنا هم ائمّة يدعون الى النّار»،(4) كه در قرآن درباره‌ى فرعون وارد شده است. فرعون هم امام است. به همان معنا كه در آيه‌ى اول «امام» استعمال شده بود، در اينجا هم امام به همان معناست؛ يعنى دنياى مردم و دين مردم و آخرت مردم - جسم و جان مردم - در قبضه‌ى قدرت اوست، اما «يدعون الى النّار»؛ مردم را به آتش دعوت ميكنند، مردم را به هلاكت دعوت ميكنند.

سكولارترين حكومتهاى دنيا هم، على‌رغم آنچه كه ادعا ميكنند، چه بدانند، چه ندانند، دنيا و آخرت مردم را در دست گرفته‌اند. اين دستگاههاى عظيم فرهنگى كه امروز نسل جوان بشر را در چهارگوشه‌ى دنيا به سمت بد اخلاقى و فساد و تباهى دارند حركت و سوق ميدهند، همان امامانى هستند كه «يدعون الى النّار». دستگاه‌هاى قدرتند كه به خاطر منافع خودشان، به خاطر حاكميتهاى ظالمانه‌شان، به خاطر رسيدن به اهداف گوناگون سياسى‌شان مردم را ميكشانند؛ دنياى مردم هم دست آنهاست، آخرت مردم هم دست آنهاست، جسم و جان مردم در اختيار آنهاست.

اينكه ادعا بشود كه در مسيحيت، كليسا به آخرت ميپردازد، حكومت به دنيا ميپردازد، يك مغالطه است. آنجائى كه قدرت دست انسانهاى بيگانه‌ى از دين و اخلاق باشد، كليسا هم در خدمت آنها قرار ميگيرد؛ معنويت هم در پنجه‌ى اقتدار آنها خرد ميشود و از بين ميرود؛ جسم و جان انسانها زير تأثير عوامل قدرت آنهاست؛ اين مسئله‌ى هميشه‌ى بشر است.

يك جامعه، يا زير سرپرستى امام عادل است - كه «من اللَّه» است، هادى به خيرات است، هادى به حق است - يا در اختيار انسانهائى است كه از حق بيگانه‌اند، با حق ناآشنايند و در موارد بسيارى با حق عناد ميورزند. چون حق با منافع شخصى آنها، با منافع مادى آنها سر سازش ندارد، با حق عناد ميورزند. پس يكى از اين دو حال است؛ از اين دو حال خارج نيست.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بیعت نامه «شهید آوینی» با «مقام معظم رهبری»

بیعت نامه «شهید آوینی» با «مقام معظم رهبری»

شهید آوینی در خطاب به مقام معظم رهبری: بسیارند كسانی كه می دانند شمشیر زدن در ركاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است كه شمشیر زدن در ركاب حضرت حجت (س) و نه تنها آماده كه مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.

به گزارش خبرگزاری فارس، شهید سید مرتضی آوینی در سال 1371 نامه ای را خطاب به مقام معظم رهبری نامه ای را نوشته و ارسال نمودند كه حاوی مطالب مهمی پیرامون برخی مشكلات فرهنگی كشور بود. متن كامل این نامه تا امروز منتشر نشده است اما آن چه خواهید خواند مقدمه نامه مذكور است:

خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدكم الله تعالی بتاییداته الخاصه.

سلام علیكم و رحمة الله و بركاته. امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب می شوم بعد از عرض این مختصر كه:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت (ره) و نایب امام زمان (عج) تجدید بیعت كرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه كه پیش از این درباره امام امت (ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی كه عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری كه پیش از این داشته اند.

 خدا شاهد است كه این سخن از سر كمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است كه در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش كشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یك انجام وظیفه خشك و بی روح. این سخن یك فرد نیست، دست جماعتی عظیم است كه به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت كند، بسیارند كسانی كه می دانند شمشیر زدن در ركاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است كه شمشیر زدن در ركاب حضرت حجت (س) و نه تنها آماده كه مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.

كمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی.

هنرمندان از سید مرتضی آوینی می گویند

دفاع مقدس در بیان امام خمینی(ره)

دفاع مقدس در بیان امام خمینی(ره)

هجوم وحشیانه و گسترده رژیم بعث عراق در آخرین روز شهریور 1359، حادثه ای بزرگ را در تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رساند که سرانجام به خلق حماسه ای جاودان و حیرت انگیز در تاریخ سرزمین ایران انجامید.

این جنگ از دیدگاه عرفانی و معنوی حضرت امام، برای ملتی که به تازگی از استبداد رژیم شاهنشاهی رهایی یافته بود، یک "امتحان الهی" قلمداد شد.

"جنگ هم یک مسأله‌ای بود که انسان خیال می‌کرد بسیار مهم است، لکن معلوم شد که منافعش بیشتر از ضرر هایش بود.

امام خمینی و دفاع مقدس

 آن انسجامی ‌که در اثر جنگ بین همه قشرهای مردم پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر کشور تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مسأله ای که در ایران است با همه مسائل جداست." (صحیفه نور، ج16ص19)

 همچنین امام جنگ را برای ملت مقاوم و مبارز ایران ، عامل آگاهی، حرکت و خروج از فترت و سستی می‌دانست:"وقتی یک جنگی شروع شود، ملت ما بیدار می‌شود، بیشتر متحرک می‌شود." (صحیفه نور،ج13،ص157)

علل تجاوز دشمن از دیدگاه حضرت امام :

رژیم بعث عراق که خود آغازگر تجاوز به میهن اسلامی ایران بود در همان روزهای شروع جنگ برای فریب افکار عمومی جهان و ملتهای مسلمان و اعراب منطقه، علل ذیل را برای این تهاجم برشمرد:

1ـ  الزام ایران به شناسایی حاکمیت عراق بر اروند رود.

2ـ  بازگرداندن سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب.

3ـ  قطع دخالت ایران در امور داخلی عراق.

4ـ  مجبور کردن ایران به پذیرش خودمختاری برخی از استانهای مرزی همچون خوزستان و کردستان.

هر چند مجامع و محافل بین المللی در روزهای آغاز جنگ به گمان پیروزی نظامی عراق، درباره دلایل واقعی عراق سکوت اختیار کردند، اما هنگامی که عراق را در نابودی انقلاب اسلامی ناکام دیدند اعتراف کردند که رژیم عراق به قصد سرنگونی نظام اسلامی ایران و شکست انقلاب اسلامی و پیشگیری از نفوذ آن به جهان اسلام و خاورمیانه به ایران حمله کرده است.

امام خمینی که از اهداف دشمن و استکبار جهانی در رویارویی با انقلاب اسلامی شناخت ژرف و عمیقی داشت در روزهای آغازین جنگ ریشه و علت تهاجم را در چند موضوع مهم مشخص و تبیین نمودند:

 1ـ اسلام خواهی نظام و حکومت

اینکه انقلاب اسلامی برای تحقق حاکمیت دینی به وجود آمده و بر مسائلی همچون رهایی از سلطه بیگانگان، قطع رابطه با رژیم اشغالگر قدس، تأکید بر مشترکات اسلامی و وحدت فرقه های اسلامی اصرار دارد، واکنش و مخالفت استکبار جهانی را برانگیخت و  بر دشمنی آنان افزود.

حضرت امام در این باره می‌فرمایند:"اینکه می بینید عراق به ایران حمله می‌کند، علتش گرفتن چهار وجب خاک نیست، بلکه علت اصلی آن ترس آنها از حکومت اسلامی و اتحاد اسلامی است." (صحیفه امام، ج15، ص5)

"جرم واقعی ما از دید جهان خواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسمیت دادن به حکومت جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوت ستمشاهی است." (صحیفه نور، ج20، ص116)

2ـ جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی

حرکت توفنده انقلاب اسلامی برای رهایی از ظلم بانگ بیدار باش را برای خفتگان در چنگال استعمار به صدا درآورد و استکبار جهانی که این خیزش اسلامی را برنمی‌تابید برای مهار آن به جنگ متوسل شد.

"آنها - استکبار جهانی-  می‌دانند که مردم کشورهای اسلامی در مقابلشان می‌ایستند و همچنین است مردم کشورهای غیر اسلامی که متوجه ما هستند، مثل سیاهپوستان." (صحیفه نور، ج18، ص112)

 3ـ دشمنی شیطان بزرگ

با پیروزی انقلاب اسلامی سلطه 30 ساله آمریکا بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و نیروهای مسلح ایران پایان یافت. اخراج مستشاران نظامی آمریکا، قطع رابطه سیاسی و اقتصادی، تصرف لانه جاسوسی و مخالفت جمهوری اسلامی ایران با سیاست های استکباری آمریکا در منطقه خلیج فارس خواب آمریکا را برای سلطه مجدد بر ایران آشفته ساخت.

"قدرتهای بزرگ که دستشان از مخازن بزرگ ایران کوتاه شده است و سلطه و قدرتشان با همت ملت ایران و قوای مسلح آن قطع گردیده است، اکنون به دست و پا افتاده اند تا با جنگ افروزی بین برادران، سلطه خود را اعاده کنند و چپاولگری خود را از سر گیرند." (صحیفه نور، ج13، ص119)

4ـ تبانی اسرائیل و آمریکا

نکته مهمی که در تحلیل علل تحمیل جنگ از نظر حضرت امام مخفی نماند، دشمنی رژیم غاصب اسرائیل با اهداف و سیاست های انقلاب اسلامی در جهان اسلام است. رژیم ستمشاهی از قوی ‌ترین پشتیبانان و هم پیمانان اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می شد که با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها ضربه سختی به اسرائیل وارد آورد بلکه عامل مهمی در بسیج مسلمانان علیه سیاست های غاصبانه این رژیم گردید. لذا یکی از راههای جلوگیری از وحدت مسلمانان، تبانی اسرائیل و آمریکا برای تحمیل جنگ علیه ایران بود. برخی از سردمداران اسرائیل با خوشحالی اعتراف کردند که ما از درگیری ایران و عراق شدیداً شادمان هستیم زیرا با تحلیل رفتن قدرت نظامی عراق و ایران، اسرائیل با خطر بزرگی روبرو نیست و فرصت می‌یابد تا سیاست توسعه طلبانه خود را ادامه دهد. (روزنامه اطلاعات2/7/59 به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس)

 "قدرتهایی که باید صرف برانداختن اسرائیل و نجات بیت المقدس بزرگ شود، با تبانی بین شیاطین بزرگ و صهیونیسم جهانی و بین حزب بعث ، صرف هجوم بر ضد مخالف سرسخت اسرائیل و آمریکا شد و می‌شود." (صحیفه نور، ج15، ص158)

5ـ توسعه طلبی رژیم عراق

پس از فروپاشی رژیم ستمشاهی ایران که با حمایت آمریکا سال ها ژاندارم منطقه بود، این منطقه عملاً با خلاء قدرت سیاسی و نظامی مواجه گردید. از منظر امام این حادثه حاکمان قدرت طلب عراق را تحریک کرد تا با تهاجم به ایران و برتری نظامی خود در منطقه، حاکمیت خود را بر خلیج فارس تحمیل کند. همچنین خلاء قدرت در رهبری اعراب رژیم عراق را وسوسه کرد تا شاید در این موقعیت بتواند رهبری اعراب را به دست بگیرد.

"صدام در تهاجم خود به این کشور اسلامی نقشه رهبری خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمی خلیج فارس را تعقیب می‌کرد و آمریکا نیز از جهالت و غرور و بلند پروازی صدام استفاده کرد و او را به هجوم به ایران واداشت." (صحیفه نور، ج19، ص292)

 6ـ مساعد بودن شرایط داخلی

شرایط سیاسی داخل کشور در اوایل سالهای انقلاب، زمینه مناسب سیاسی و روانی را برای حمله عراق آماده کرده بود. وجود تنش های سیاسی، ضعف بنیه نظامی ارتش به علت اخراج مستشاران نظامی و دستگیری تعدادی از افسران نظامی خائن در کودتای شهید نوژه، اختلاف نظر مسئولان و خیانت بنی صدر اولین رئیس جمهوری ایران، زمینه مناسب شکل گیری تهاجم بود.

"صدام را وادار کردند که به این کشور اسلامی حمله کند و بعضی از اشخاصی که آن وقت سردمدار بودند خیانت کردند به این کشور و در عین حالی که اطلاع داشتند چیزی نگفتند." (صحیفه نور، ج16، ص107)

گواه خیانت بنی صدر در اوان جنگ، داشتن حالت انفعالی در مقابل هجوم دشمن، عدم تحرک جدی برای بیرون راندن دشمن و به کار نگرفتن نیروهای عظیم مردمی در یگانهای رزمی در طول مدت ریاست جمهوری و جانشینی فرماندهی کل قوای او است که پس از عزل وی این مشکل جدی بر طرف شد و عملیات های مهم پی در پی با حضور جوانان پرشور بسیجی انجام گرفت.

"البته با خیانت بعضی ها که آن وقت بودند یک جاهایی را به غافلگیری گرفتند لکن آن وقتی که جوانها در مقابلشان ایستادند دیگر نتوانستند یک قدم پیش بیایند." (صحیفه نور، ج15،ص423)

ماهیت جنگ تحمیلی از دیدگاه حضرت امام خمینی:

در روزهای آغازین جنگ شبهاتی درباره دفاع مشروع مطرح می‌شد. زمینه بروز این شبهات، اسلامی بودن کشور عراق و مسلمان بودن آنها بود. از این رو امام خمینی به دفع این شبهات و تبیین ماهیت جنگ و متجاوزان پرداختند تا رزمندگان با بصیرت کامل به دفاع مقدس خویش ادامه دهند. ماهیت جنگ عراق علیه ایران از دیدگاه امام دارای سه مشخصه ذیل بود:

 1ـ جنگ اسلام و کفر

با مروری بر عملکرد حزب بعث عراق از آغاز تسلط بر کشور عراق که با کودتا انجام پذیرفت تا کنون، مخالفت شدید آنان با احکام و قوانین اسلامی به خوبی مشهود است. امام به عنوان یک مرجع دینی سالهای متمادی در عراق تبعید بودند و از نزدیک شاهد فعالیتهای ضد دینی آنان بود، می‌فرمود:

"ما حزب بعث عراق را می‌شناسیم و می‌دانیم که این‌ها به اسلام عقیده ندارند و دشمن اسلامند و اسلام را خار راه خویش می‌دانند و صدام حسین این جنگ را بر ملت مسلمان ایران تحمیل کرد. ما کسانی را که از اصول اسلام و قرآن کریم انحراف حاصل می کنند و به قتل عام مسلمانان می‌پردازند را مسلمان نمی‌دانیم... و شما – رزمندگان – برای حفظ اسلام دارید جنگ می‌کنید و صدام برای نابودی اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است." (صحیفه نور، ج13 و 15، ص197 و 53)

 2ـ جنگ حق و باطل

از معیارهایی که نشان می‌دهد ملتی در یک حرکت و عمل در موضع حق یا باطل قرار دارد، انگیزه های درست یا نادرستی است که از انجام آن دارد. رژیم عراق با انگیزه نابودی انقلاب اسلامی و تصرف بخشهایی از میهن اسلامی تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد و برای تحقق آن از هیچ جنایتی فرو گذار نکرد، اما رزمندگان اسلام با انگیزه دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی پا به عرصه جنگ گذاشتند.

 "این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهای اعتقادی – انقلابی و ما در مقابل ظلم ایستاده ایم." (صحیفه نور، ج15، ص229)

 3ـ جهاد دفاعی

ماهیت جنگ ایران در برابر عراق از دیدگاه حضرت امام جهاد دفاعی بود:

"ایران برای خدا قیام کرده است، برای خدا ادامه می‌دهد و جز دفاع، جنگ ابتدائی با هیچ کس نخواهد کرد." (صحیفه نور،ج16، ص68)

رژیم عراق همزمان با هجوم گسترده خود به شهرهای غربی و جنوبی، مناطق مسکونی و اقتصادی دیگر شهرها را با بمب، توپ و موشک هدف قرار می‌داد. امام پس از مشورت با مسئولان و فرماندهان نظامی، سیاست دفاعی کشور را بر هجوم پیشگیرانه بنیان نهاده و فرمودند:"وارد شدیم در عراق برای اینکه نگذاریم هر روز شهرها مورد حمله واقع شود و می‌خواهیم این حملات را به حدی برسانیم که نتوانند کاری بکنند و این یک دفاعی است که ما داریم." (صحیفه نور، ج16،ص223)

ایشان خطاب به فرماندهان نظامی، سیاست پیشروی در داخل خاک عراق را اینگونه ترسیم نمودند:

"تکلیف ما اینست که جلوی اینکار را بگیریم. تکلیف ما این است که تا هر کجا که جلوگیری از این امر لازم است، پیش برویم و تا هر کجایی که باید دفاع کرد، پیشروی باید کرد." (صحیفه نور، ج16، ص28)

حضرت امام ضمن تبیین علت ورود به خاک عراق از نظر سیاسی و نظامی، از این اقدام به عنوان اهرمی برای فشار به مجامع بین المللی استفاده می‌کند و اتمام عملیات دفاعی رزمندگان را در خاک عراق متوقف بر پذیرش خواسته های جمهوری اسلامی می داند.

دغدغه‌های مقام معظم رهبری درباره کتاب و کتابخوانی

 

 

وضعیت کتاب و کتابخوانی در ایران یکی از دغدغه”‹های مقام معظم رهبری در چند دهه اخیر بوده”‹، دغدغه”‹هایی که ناشی از علاقه ایشان به کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی در جامعه ”‹است.


دغدغه‌های رهبری درباره کتابخوانی

حضرت آیت”‹الله خامنه”‹ای چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری انقلاب همواره توجه ویژه”‹ای به کتاب داشته”‹ و در مناسبت”‹های مختلف بیانات راهگشایی در این زمینه ایراد فرموده”‹اند.

تدقیق در بیانات ایشان و پیام”‹هایی که در این زمینه ایراد فرموده”‹اند، به روشنی وضعیت کتاب و کتابخوانی در ایران را روشن می”‹کند، ضعف”‹ها را نشان می”‹دهد و راهکار”‹ها برون رفت از این وضعیت را ترسیم می”‹کنند.

ایشان به عنوان عالی”‹ترین مقام کشور در حالی هرسال و در مناسبت”‹های مختلف دغدغه”‹های”‹شان را در این زمینه گوشزد می”‹کنند که مدیران اجرایی در طول سال”‹های مختلف سرگرم ساختن تصویری ایده”‹آل از وضعیت موجود هستند.

به عنوان مثال آنچه از آن به عنوان فقر تیراژ کتاب در ایران نام برده می”‹شود، در بیانات رهبر معظم انقلاب نقش پررنگی دارد. ایشان بار”‹ها بر کم بودن تیراژ کتاب در قیاس با جمعیت ایران تاکید کرده”‹اند و معتقدند که باید تیراژ کتاب در ایران به 200 یا 300 هزار نسخه برسد.

در مورد وضعیت کتابخوانی نیز ایشان معتقدند باید از هرفرصتی برای مطالعه بهره برد و این که کتاب در جامعه ما مهجور باشد، اصلا زیبنده کشوری با این فرهنگ نیست. 

 جدولی که مشاهده می”‹کنید، چکیده”‹ای از بیانات ایشان در مقاطع مختلف است که در چند محور دسته‌بندی شده”‹ است.

بیانات مقام معظم رهبری درباره کتاب و کتابخوانی 

دغدغه‌های مقام معظم رهبری در مورد کتاب

 

بیانات

تاریخ بیانات

 

کتاب‌خوانی

با تلخى باید اعتراف کنیم که رواج کتاب و روحیه‌ کتابخوانى در میان ملت عزیز ما که خود یکى از مشعل‌داران فرهنگ و کتاب و معرفت در طول تاریخ پس از ظهور اسلام بوده است، بسى کمتر از آن چیزى است که از چنین ملتى انتظار مى‌رود.

 

پیام به مناسبت آغاز هفته‌ کتاب

1372.10.04

 

باید جورى بشود که در سبد کالاى مصرفى خانواده‌ها، کتاب یک سهم قابل قبولى پیدا کند و کتاب را بخرند براى خواندن، نه براى تزئین اتاق کتابخانه و نشان دادن به این و آن. این هم یک نکته است، که مسئله‌ کتابخوانى در جامعه است.

بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران

1390.04.29

کسى که احتیاج ندارد آگهی‌‌هاى تبلیغاتى را ببیند، بیست دقیقه را چرا بى‌کار بنشیند!؟ یک کتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند.

مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب تهران

1375.02.22

کتابخوانى را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکى عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مى‌خواهند بخوابند، کتاب بخوانند.

مصاحبه پس از بازدید از سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب

1369.2.19

توقع من، این است. باید پدر‌ها و مادر‌ها، بچه‌‌ها را از اول با کتاب، محشور و مأنوس کنند. حتى بچه‌‌هاى کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند.

مصاحبه در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب

1374.02.26

 

کسانى که وقت‌هاى ضایع ‌شوند‌ه‌اى دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسى سوار مى‌شوند، یا سوار وسیله‌ نقلیه‌ خودشان هستند و دیگرى ماشین را مى‌راند، یا در جا‌هایى مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر مى‌برند و به‌ هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بى‌کارى مى‌گذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند.

 

مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب تهران

1375.02.22

در جامعه باید سنت کتابخوانى رواج پیدا کند. کتابخوانى باید در جامعه ترویج شود؛ و این کار بر عهده‌ همه‌ دستگاه‌هائى است که در این زمینه مسئولند.

بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران

1390.04.29

متأسفانه کتاب در جامعه‌ ما، آن مقدار که شأن این جامعه اقتضا مى‌کند، رواج ندارد. جامعه‌ ما اساساً جامعه‌اى پخته و بالغ شده است؛ یک جامعه‌ ابتدایى و بدوى نیست. مردم ما باید بیش از این با کتاب آشنا باشند.

مصاحبه در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب

1374.02.26

باید خرید کتاب، یکى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضى از وسایل تزییناتى و تجملاتى- مثل لوستر‌ها، میز‌هاى گوناگون، مبل‌هاى مختلف و پرده و...- به کتاب اهمیت بدهند.

مصاحبه‌ در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب

1374.02.26

اگر بتوانیم فرهنگ کتابخوانى را در کشور رایج کنیم و در کنار آن، تولید کتاب را هم خوب گسترش دهیم، بخش عمده‌اى از وظایف فرهنگى دولت جمهورى اسلامى، بدین وسیله انجام خواهد گرفت.

مصاحبه‌ در بازدید از ششمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1372.02.21

امروز کتابخوانى و علم‌آموزى نه تنها یک وظیفه‌ ملى، که یک واجب دینى است. از همه بیشتر، جوانان و نوجوانان، باید احساس وظیفه کنند.

پیام به مناسبت آغاز هفته‌ کتاب

1372.10.04

تولید کتاب

ما در کشورمان، در جامعه‌ خودمان، از واقعیتى که در این زمینه وجود دارد، راضى نیستیم. بله، درست است؛ امروز حجم کتاب‌هائى که تولید می‌شود، با گذشته خیلى تفاوت کرده است؛ گاهى چند برابر کتاب منتشر می‌شود، یا تیراژ کتاب‌ها بالا می‌رود؛ لیکن این کافى نیست؛ این‌ها براى کشور ما خیلى کم است.

پیام به مناسبت آغاز هفته‌ کتاب

1372.10.04

بایستى تولید کتابمان به مراتب از آن مقدارى که هست، بیشتر باشد؛ هم به معناى تولید کتاب- که تألیف و ترجمه و این‌طور چیزهاست- هم به معناى احیاى آثار کهن و قدیمى.

مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1377.03.05

تیراژ کتاب

باید تعداد کتاب‌هایى که هر بار چاپ مى‌شود، از دو هزار و پنج هزار و ده هزار به دویست هزار و سیصد هزار برسد؛ یعنى با چنین کمیت بالایى باید کتاب در جامعه پخش شود.

مصاحبه در پایان بازدید از هفتمین نمایشگاه کتاب

1373.02.20

تیراژهاى هزار و دو هزار و سه هزار و این‌ها شایسته‌ کشورِ هفتاد و پنج میلیونى ما با این همه جوان، با این همه انگیزه نیست؛ باید تیراژها خیلى بالاتر باشد. حالا در بعضى از موارد خوشبختانه انسان مى‌بیند دفعات چاپ کتاب‌ها خیلى بالاست؛ لیکن در عین حال در مجموع که نگاه می‌کنیم، نه، راضى کننده نیست، قانع کننده نیست؛ باید یک حرکتى آغاز شود.

بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران

1390.04.29

محتوای کتاب

غذاى فکر و روح، باید سالم و مقوى عرضه شود و آن‌کس که جز این عمل کند، خطا یا جنایتى بزرگ‌تر از عرضه کننده‌ مواد غذایى ناسالم یا بى‌مایه، مرتکب شده است.

پیام به مناسبت آغاز هفته‌ کتاب

1372.10.04

ما مى‌بینیم در مجموعه‌ کتاب و بازار کتاب، گاهى اوقات هدایت‌هاى همراه با انحراف را دنبال می‌کنند؛ بخصوص سراغ مسائلى می‌روند که براى ذهنیت جامعه، براى ذهنیت کشور، چه از لحاظ جنبه‌هاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبه‌هاى دینى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبه‌هاى سیاسى، زیانبخش است

بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران

1390.04.29

کتاب، محصول فکر و مغز و تجربه و هنر و ذوق یک کسى است یا کسانى است که این کتاب را تهیه و تولید کرده‌اند. لزوماً هر کتابى مفید نیست و هر کتابى غیرمضر نیست. بعضى کتاب‌ها مضر است. این یک خوراک معنوى است؛ اگر فاسد بود، اگر مسموم بود، اگر مضر بود، ما به عنوان ناشر، به عنوان کتابدار، به عنوان کتابخانه‌دار، به عنوان متصدى پخش - به هر عنوانى که با کتاب ارتباط دارد - حق نداریم این را در اختیار افرادى قرار بدهیم که آگاه نیستند، ملتفت نیستند

بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران

1390.04.29

اگر دیدیم که فرضاً در جامعه‌ ما کتابى هست که هنرش فقط این است که احساسات جنسى را در جوانان تحریک کند، این مضر است. این را نمى‌شود به عنوان این‌که یک فرآورده‌ فرهنگى است، آزاد بگذاریم تا هرکه خواست، تولید و عرضه کند؛ نه، این بحث خواست نیست؛ مثل مواد مخدر است.

مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1377.03.05

ما نمى‌خواهیم به مردم بگوییم شما حتماً این کتاب را بخوانید، آن کتاب را نخوانید؛ نه. انواع سلایق، انواع فکرها، انواع ذهن‌ها، انواع استعدادها، باید در مقابل خودشان میدان بازى داشته باشند

مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1377.03.05

در باب نظریه‌پردازى نباید محدودیتى وجود داشته باشد. بیشتر بایستى براى نقد و ارزیابى و جدا کردن سره از ناسره همت شود؛ اما در زمینه‌ کار عملیاتى، باید جلو کتاب‌هاى مضر را گرفت.

مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1377.03.05

اگر در تجویز و ارائه‌ دارو، بى‌توجهى کنید و چیزى را در اختیار مشترى کتاب بگذارید که براى او زیانبار است، شما هم ضرر معنوى بزرگى کرده‌اید. در نهایت، به هیچ‌وجه شانه‌ شما و شانه‌ ما از بار آن نوشته‌اى که شما وقتى آن را مى‌دهید، به زیان تمام مى‌شود، فارغ نخواهد بود.

سخنرانی پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در حسینیه‌ امام خمینى(ره)

1378.02.28

باید به فکر باشیم و دغدغه‌ نوع کتاب‌هایى که تولید مى‌شود نیز در ما باشد. باید کتابِ خوب تولید شود. کتاب یک غذاست؛ یک غذاى روح است؛ یک نوشیدنى روح است و چنانچه مقوّى باشد، روح را تقویت مى‌کند. باید مواظب باشیم که مبادا نوشیدنى مسموم، خطرناک، فاسد، گندیده و مضر با رنگ‌آمیزی‌هاى خیلى خوب، دست مردم داده شود؛ بدون این‌که مردم بدانند.

مصاحبه‌ در بازدید از ششمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1372.02.21

من اعتقاد ندارم که باید هر کتاب و نوشته‌اى را که با سلیقه‌ خاصى نمى‌سازد و مضر به‌نظر مى‌رسد، جلوش را بگیریم. لکن کتب و نوشته‌هایى هست که مضر بودنشان براى مردم، واضح است؛ یعنى ترویج فحشا و فساد و از این قبیل است که براى مردم زیان‌آور است، نباید اجازه بدهند که چنین کتب و نوشته‌هایى منتشر شود. اما بیشتر باید تلاش کرد که کتاب‌هاى خوب، چاپ و منتشر شود.

مصاحبه‌ در بازدید از ششمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب

1372.02.21

اطلاعات موجود در جدول بر اساس بیانات منتشر شده”‹در پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری تنظیم شده”‹ است.

 

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

راز آه دل ماه

از انگشتان دست راستم ، سه انگشت را سپرده ام به خدا . وقف شده اند برای مولایم خامنه ای ،  شصت ، سبابه و میانی .
میان آنها قلم که قرار بگیرد ، سلاحم آماده ی شلیک است ....

 
راز آه دل ماه آنگاه که فهمیده شود ، خورشید(عج) از پشت ابر غیبت بیرون خواهد آمد. با فهمیدن اسرار درون سینه ی ماه است که به جلو می افتد طلوع خورشید. اسراری که جز با خون دل فاش نخواهد شد .
و چه کس بهتر از ما ملت خبر دارد از سر درون سینه ی پر سکینه ی خامنه ای . رمز دلش را علی اگر با چاه می گفت چون که کوفه شهر بی رنگ بود و جماعتش از سنگ و مردمش از جنس ننگ ، اینجا اما ایران است مردمش دلتنگ و جماعتش یکرنگ و ملتش بیزار از رنگ . گفتم ملتش نه مسولینش !
چرا که اینجا اما مسولینی هم دارد که اگر چه به ظاهر مقیم ایران هستند ، اصالتشان را اما نیک که بنگری به شهر هفت رنگ ، به کوفه ی پر از ننگ و به جماعتی از سنگ برمی گردد .
اینجا ایران است ، لیگ برتر زمانه ! آری سری چهاردهم جام انتظار . در انتهای فصل ظهور بازار نقل و انتقال بصیرت در آن داغ داغ است !
گاهی می بینی مش رضای شیر فروش عَیار اخلاصش و قدرت بصیرتش چندین برابر بصیرت حاج آقای بنیاد شهید فروش است ! آری مش رضا حلال و حرام سرش می رسد و در شب قدر نگران شب اول قبرش است و می داند که نباید آب به شیر ببندد. حاج آقای بنیاد شهید فروش امــــا به شب اول قبر گفته زکی !
متهمان تجاوز به ناموس ملت را شهید می خواند ! آرای کشته شده گان کهریزک چه بخواهی و چه نخواهی متهم به تجاوز به ناموس هستند .  چجور sms برنامه ی نود ناموس آقای فردوسی باشد  امـــا آراء چهل میلیونی ما ملت کشک ؟!
آری حاج آقای بنیاد شهید فروش نان را به نرخ روز که چه عرض کنم به نرخ دقیقه و گاهی اوقات هم که زمینش کج نباشد رقاص خوبی می شود و  نان را به نرخ  ثانیه می خورد . اقدام به نام گذاری یک خیابان به اسم یک متهم به تجاوز آنهم به اسم شهید !!!! در حالی که حتی یک بن بست هم به نام بسیاری از سربازان بی ریای روح الله نیست را چه می توان نامید بجز خوش رقصی ! / خیال نکنند ما ملت خاموشیم ، ما هوشیار هوشیار و آبرو برای کسی که دست به خون شهدا دراز کند باقی نخواهیم گذاشت .
ما نسل شهادتیم و از جنس ولایت . ما که می گویم یعنی ما ملت نه دی  ملتی که فهمیده اند برای رسیدن به خدا صراط مستقیمی جز صراط خامنه ای نیست و خوب می دانند که ولایت آزاد راه بهشت است که ورودی و ابتدای این آزاد راه در این زمانه انتهای خیابان فلسطین است . آری بیت رهبری دروازه ی ورود به بهشت است . . عشق است بیت رهبری ، نور است این سید علی و ملت ما خوب می داند قدر این نور را .
 آری ما خوب می دانیم که شهید حی لایموت است . آری حی لایموت است چون خدایی گشته کسی که در راه خدا کشته شده ... در راه خدا ... در راه خدا ... در راه خدا ...
حاج آقای شهید فروش اینجا ایران است کوفه که نیست ! اینجا ایران است و ما نسل انتظاریم و از تبار کرب و بلا و  نگران قحط آبیم و نگران طفل رباب . طفل رباب تشنه ی لبیک بود
طفل رباب اما اینبار تشنه نخواهد ماند . لالالالا  لالا لالا ... در بغل رباب آرام بخواب  ای طفل رباب  که ما بسیجیان خط خامنه ای بیداریم و لبیک گویان به هل من ناصری حسین ایستاده ایم به تماشای جبل النور قامت خامنه ای ... و حالا تو ای منافق بسوز که رهبر ما از جنس نور است و از تبار نگار ظهور  ....  اینجا که ایران و شهر صاحب الزمان است و جای خود دارد . به دوردست هم  که بنگری از سرزمین نصر الله به حمایت از مکتب روح الله صدای لبیک بلند است به سوال ثارالله . لبیک یا حسین ... لبیک یا حسین ... لبیک یا حسین .
و حالا تو ای منافق باز هم بسوز که محبوب ترین چهره ی عرب مقتدایش خامنه ای ست . او عزیز شده چون عزیز دلش خامنه ای ماست .  آری نصرالله راز آه دل ماه را فهمیده و او هم نیم خیز شده برای ظهور .
 از ایران تا لبنان فاصله ها کوتاه شده و دیر نیست زمانی که سلاله ی سالار عشق  از کنار کعبه بیاید که  پیر و جوان بمیرند  برایش و عاشقان  سر بدهند به پاییش و همه با هم صلاة ظهر بخوانیم با اذان خامنه ای  به اقتدای عشق در قدس ...

سومالي  و ميراث پدرانشان

یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط

عدالت جویی، عدالت خواهی، واژگانی هستند به عمق و غنای تاریخ چند هزار ساله جهان  و در این راه بسیاری از انبیاء، اولیاء، امامان و صالحان، برای بدست آوردن عدالت جان خود را تقدیم کرده اند.

عدالتی که از دیر باز چنان خورشیدی گرفتار در پس ابرهای سیاه ظلم و جور و ستم لحظه به لحظه از فروغش کم شده تا بدین جا که مردمانی از نسل افتاب ، باید آرزوی شعاعی از انوار خورشید عدالت را در سربرگ زندگی خود نقاشی کنند .

مردمانی که میراث پدریشان فقر و گرسنگی و زجر است . آنانی که استخوانهایشان از شدت نحیفی اندام متورم گشته و همچون تیغی برنده غلاف خود را میدرد .

مردمانی که انگار متولد شدند تا طعم تلخ بدبختی و فلاکت را تجربه کنند .

اینجا سومالی است . کشوری که اگر چه پر از انسان است ، اما هیچ گاه لحظه شیرین انسان بودن را تجربه نکردند.

خدایا این چگونه حکمتیست که عده ای در پی لقمه نانی خشک همدیگر را بدرند و عده ای در جایی دیگر انسانیت را در شکم بارگی و عیش و نوش ترجمه کنند !

عده ای بدبختی را لحظه به لحظه از بدو تولد فرا گرفته اند و خوب آنرا صرف میکنند ، و عده ای چون گرگهایی درنده ، میدرند و میخورندو حیف و میل میکنند .

اما در این بین سومالی در ظاهری کاذب گرفتار خشکسالی و قحطی شده است . اما در باطن بیعدالتی ، سنگ رویین اسیابی است که مردمان قحطی زده سومالی را در زیر فشار خود له میکند و بر آن نقاب خشکسالی مینهد .

 زندگی انسان بدون عدالت، همان چیزی است که ما در زشت ترین چهره های تاریخ بشر مشاهده می کنیم.

گرسنگی، فقر، فساد و بهره کشی از انسان های بیگناه در آفریقا و برخی کشور های دیگر نشان از این بی عدالتی دارد ، اما در اقسا نقاط دنیا تفکر جاه طلبی و قدرت همزمان در پوششی از عدالت کاذب ، بزرگان و سیاستمدارن را وجاهت بخشیده و به انها هویتی تو خالی داده است .

و در این میان باز هم سهم چند کشور غربی و نیز امریکا از این عداوت و ستمگری ، بیش از سایر کشورهای جهان است .

به جرات میتوان گفت جنایتی که این قدرتها در حق مظلومانی چون مردم بی پناه سومالی انجام دادند ، از جنایت در زندانهای مخفی ، تا غارت منابع اورانیم و معادن سومالی کمتر از جنایت در افغانستان وعراق نبود . و در نهایت ارائه یک ژست دموکراسی جهانی و حمایت از حقوق بشر !
و باز هم ترجمه ای جدید از لغتی به نام عدالت !
عدالت یعنی برخورد با افرادی که حیات آن‌ها در بی‌عدالتی است
به امید ان روزی که ان اخرین امید جهانیان ، دست بر کعبه نهاده ندای عدالتخواهی فریاد کند
 
ایا خواهد آمد !

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

طعم اشک

تمام افطارهای امسالم طعم اشک گرفته اند ؛

و در این سحر دلم هوس روزه کرده با طعم روضه ی غریب مادر

آخرین هفته ی رمضان است و دلم به من طعنه می زند که ، مهمانی گذشت و ندیدی روی صاحب خانه را . و نظر نکردی به وجه الله و ندیدی   عین الله الناظره را ! رمضان ، روزه و افطار دلم می سوزد ، وااااااای از دوری دلدار دلم می سوزد .

آقا جان یابن الزهرا ای گل پسر نازنین فاطمه . قربون چشمات ، قربون خال روی لبات . روزه که می گیرم نمیدانم چرا تشنه ام نمیشود امسال !
شاید از بس که تشنه ی دیدار توام . تشنه ی  محبت تو 

روزه ام را که باز می کنم  آقا جان دلم اما هنوز درگیر محبتت توست.

ای پسر مادرم ؛ من دست نوازش تو را روی سرم می خواهم . می خواهم روزی روزه ام را با تو افطار کنم . یا حضرت دلبر یا عشق مصور ما یتیمان غمگین خرابه نشین حضورت هستیم و دل نگران ظهورت/ آقا جانم دل ما تنگ است برای تو و ننگ است برای ما زندگی بی حضورت . از دوری تو دل خون دل خون شده ایم ،

آقا جان پاهایمان ترک بسته از بس که قدم زده ایم در جاده ی انتظارت . دیر زمانی است لقمه افطار که به دهان می گذاریم اشک امانمان نمی دهد ... به فکر ما خطور می کند که آقایمان الان کجاست ؟ و در کدامین بیابان خیمه ی غربت بنا کرده ؟

آقا جان من خوب می دانم که  در بیابان های غربت افطار می کنی تو و هوای نفس ماست که تو را بیاببان نشین کرده ! آقاجان ای سحر خیز مدینه  ما اما سینه زنان اهالی الستیم و غصه دار روی نیلی خورده هستیم . آخ ... آه سیلی ... روی نیلی ... درب خونی ... چادر خاکی ... آه

مادر جان امشب بیا و تو واسطه شو بین ما و پسرت ... ما خرابه نشینان را نظاره کن مادر جان ... جشمانم از اشک خشک شده و دستانمان خالی خالی ست ... فقط چشم انتظار بیرق مهدی هستیم برای ظهور و نیک می دانیم که چادر خاکی تو بیرق ظهور است ...

مادرم ... مادرم ... مادرم .... مادرم //// بگذار تا صبح بگویم مادر ... بکشند دست کسی که تو را زد .... نمی دانست تا ابد خون ما می شود ؟ نمی دانست این صدای سیلی و این روی نیلی تا ابد روبوری ماست ؟ نمیدانست ؟

آه ای مادر ... ببین چقدر بی قرار روضه ی کوچه شده دلهایمان .... نه نمی خوانم امشب از کوچه ....  امشب مهدی را دعوت می کنیم به روضه .... بیا مهدی ... بیا دوای زخم مادر ... پهلوی دل ما شکسته از بس دوری از تو را تحمل کرده ایم ...

مادرم .... ای مادر خوبی ها ... ای مادر بچه بسیجی ها تو را به حق پسرت عباس ... به حق آن زمانی که عباس شرمنده ی رقیه شد قسم واسطه شو بین ما و مهدی ...

مادر خوبی ها چند هفته ای هست که این دل آروم نداره ... بی قراره ... هر جا بره ... به هر بهونه ای می خواد روضه ی تو رو بخونه  ...
توی شبهای انتظار برای مهدی هم فقط تو رو واسطه قرار میده ... خودت میدونی چقدر دلتنگ آقامونیم ... این دلها لبا لب از غم فراق سحر خیز مدینه است  ... و تو خود خوب می دانی که
ای مادر آسمانی اگر نبود سید خراسانی میکشت ما را دلتنگی نگار جمکرانی .
و تنها دلخوشی ما در این غیبت دلگیر دستان نوازش ماه است .
تنها دلخوشیم به صورت زیبایش و صدای رسایش .
وقتی که آدینه ها غربت می گوید "ای مولای ما ... دعا کن برای ما"
بغض تمام بچه هایت می شکند . 
مادر جان
بخدا حرف سید و غیر سیدی نیست ...
این دلها تشنه هستند  ... عطش دارند ... تشنه تشنه ...
تشنه مادری تو ... تشنه محبت تو ... تشنه نگاه تو ...
مادرم شبهای این هفته رو تماما به یک امید  خوابیده ام  ...
که تو بیایی به خواب و  بگویی
پسرم ...
تنها می خواهم بدانم که به فرزندی پذیرفته ای من را یا نه ؟

مادرم ... ای مادربچه بسیجی ها ، انگار عطش میراث همیشگی شیعه اس ...
روزگاری کودکان با پای برهنه بر روی خار مغیلان با دامن های آتش گرفته می دویدند و عطش داشتند و اکنون
بچه بسیجی ها...
با جگر هایی سوخته و دل هایی مالا مال از حب مادر به هر سو روانند تا بدانند
بی بی بی حرم
قبرت کجاست مادر ... آه امان از دل ما ... نه نشانی از مزار مادرمان داریم تا عقده ی دل خالی کنیم و نه نشانی از خیمه ی مولا !
ای وااااااااااااای مادرم
واااااااااای مادرم
مادر جان دوای این قلب های شکسته و مجروح  ،
این بدن های خسته و رنجور چه  چیز می تواند باشد ...
بجز مادری تو ...
بجز محبت تو ...
مادر ...
مادر ...
مادر...

مادر جان  ،
 فدای چادر خاکیت ... فدای روی نیلی ات ... فدای صدای سیلی ات ... فدای پهلوی بشکسته ات
این دل سیاه ما رو به صورت های سوخته از غم هجر مهدی ببخش  و باقی این غیبت را بر ما ببخش
این مجلس ما و این هم کرم تو
بسم الله

غربت دل مولا

رمضان که می شود ، برخی ها گرسنگی و تشنگی را حتی دم افطار هم متوجه نمی شود ... سیرشان کرده از دنیا غم غربت علی ...
داغ مظلومیتی مقتدرانه...
آه ای مولای خوبی ها اذن بده روضه بخوانیم امشب  ...




چه کنم که قلم عاجز است از از بیان روضه مستقیم سالار تقوا،روضه مولا روضه پنج تن آل عباست،روضه کوچه هاست ،روضه تیرباران جنازه هاست،روضه گلو بریده هاست ،روضه قلم شدن دست هاست، روضه اسارت رفتن زینب هاست ، روضه چادر خاکی هاست ....

رفقا بیایید بجای روضه خوانی ، فقط در ذهنمان  تصور کنیم شب شهادت مولا را ... و به ذهن بیاوریم تصویر خانه غربت علی را هنگامی که مولا در بستر است و دل  اهل بیت به دورش در تب و تاب  ...

طبیب آمده بالای سر علی ، اما مولا دلش با حبیب است ،
زیر لب فقط ذکر می گوید ... یا زهرا ... یا زهرا ... یازهرا ...
فاطمه ی من ، امشب به وصالت می رسم ....فزت و رب الکعبة... امشب تازه می کنم دیدار را ... آه 25 سال است استخوان در گلو و خار در چشم ، چشم انتظار زهرایم ...

گوشه ای از اتاق ، حسن زانوی غم بغل گرفته ... بزرگ قوم است حسن ... چشمانش به چشمان نیمه باز پدر می افتد ... آرام ارام در خود می سوزد ... اشک از گونه هایش جاری می شود ... چشمانش را روی هم می گذارد ...
 خاطرات سالهای دور به ذهنش می آید ، سالها قبل کوچک بود، اما همین گونه زانوی غم بغل گرفته بود ، با این تفاوت که یادش آمد آن روز پایین پاهای مادر نشسته بود ...
شاید نمی خواست چشمانش در چشم نیمه باز و کبود مادر بیفتد ،دوباره در خاطرش زنده شد. کوچه ،در ، دیوار، مسمار، سیلی ... ،
زیر لب زمزمه می کرد ... آه ای شمشیرهای جهل ، از جان شیعه چه می خواهید ، اول بار که پایین آمدید بازوی مادرم را کبود کردید و حالا فرق بابایم را شکافتید ... آه ...
ای قلم ارام باش

گوشه ی دیگر اتاق حسین نشسته بود ،غریب مادر ... ارباب بی کفن ، در کوچه نبود حسین اما چشمانش به خون نشسته بود اینجا ،فرق شکافته بابا را که می دید یاد چادر خاکی مادر می افتاد ...
 آه یا حسین قربان دل فرزندانت ، امشب تو اینجا فرق شکافته بابا را دیدی ...اما چه کشید عزیز دلت رقیه ،آنگاه که سرت بر روی دامانش بود ، نازت می کرد ، می بوسیدت ... با دستای ناز و کوچیک ... شونه می زد به موهات ... یه جورایی نازت می کرد ... انگار که مادر تو بود ... آ
ه یا حسین دیدن فرق شکافته سخت تر است یا دیدن رگ های بریده،یا دیدن موهای خاکستری شده ... آه
ای قلم ارام بگیر

گوشه دیگر اتاق زینب نشسته بود ... آه ... آه ... این حروف  ز ی ن ب  وقتی  پشت سر هم بیان شود، داغی بر دل می نشیند که جز با ظهور سامان نمی یابد.
و امشب شب یتمی زینب است ، شب بی بابا شدنش ،شب بی قراریش ، دستگیره دلش به دل بابا گیر کرده ، اما فایده ندارد ... امشب علی رفتنی است ... شوق دیدار فاطمه اش را دارد ... فزت و رب الکعبة.

آه یا عمه سادات ، تو باید بمانی ای روح عبادت ، باید بمانی و ببینی زیبایی ها را ...

تو دیدی  چادر خاکی را ، روی نیلی را ، ضربه سیلی را ، فرق شکافته را ، قامت خم شده را  و باید بمانی و ببینی تیر باران جنازه را ، اکبر قطه قطعه را ، اصغر پاره پاره را ، قاسم خاک خورده را،عباس دل شکسته را،دست های قلم شده را،گلوی دریده را ، سرهای به نیزه رفته را،بدن های پامال اسب شده را، دامن های آتش گرفته را ، پاهای خونی شده را، خیمه های آتش گرفته را ، سه ساله سیلی خورده را،
آه یا زینب باید فریاد بزنی ما رایت الا جیملا ...

اصلا شاید تو هم امشب که سر شکسته بابا را دیدی، آرزو کردی روز در همین کوفه سری شکسته شود از سنگ/
آه ...
ای قلم آرام بگیر.

نه .. نه .... دیگر نمی توان آرام گرفت  ؛ سوختم ، خاکستر شدم ... لخته های خون است که جاریست بر کلماتم ...
آه ... آه ، آن گوشه اتاق را چرا ندیدی ، عباس را ببین ... بی قرار است ،
بی قرار ،
شانه های ستربش چه تکانی می خورد ... خون گریه می کند ...
 قرآن به سر گرفته عباس ، بک یا الله ، بک یا الله ، بک یا الله ، خدایا بابایم را از تو می خواهم ...

صدای گرفته و محزون مولا علی آهسته و آرام به گوش می رسد ، امر فرمود همه از اتاق بیرون بروند ... فقط فرزندان زهرا بمانند ...
همه بیرون رفتند ... چشمان بی رمق و کم سوی مولای متقیان  نیمه باز بود اما توان داشت ببیند .... آه چه می دید که اینگونه محزون شد ...
عباس را ببین ... دست راست را به سینه گذاشته و عقب عقب آرام دارد از اتاق بیرون می رود
امیر مومنان با دست اشاره می کند ،کجا می روی عباس ؟
عباس به سخن می آید ... آقا جان امر کردی فقط فرزندان زهرا بمانند ... مادر من ام البنین است ... کنیز زهرا ... خودم هم غلام فرزندان فاطمه (س) هستم ...
آه یا عباس چه می کنی این دم آخر با دل بابا ... آه یا عباس دل علی را نشکن ... آه یا عباس ...آه

مولا اشاره می کند عباس بیا بنشین به کنارم ... حسین تو هم بیا ...
یعنی چه کاری دارد مولا ؟
 دستان حسین را می گیرد ... در دستان عباس می گذارد ...
عجیب است ...
تپش های قلب زینب بالا گرفته پدر چه می کند ... چرا بزرگتر را به کوچکتر می سپارد ...
 آه یا زینب ... پدر می داند چه می کند ...
و اما این دستان حسین و عباس از هم جدا نشد تا روز عاشورا ...
کنار نهر علقمه ...
راوی می گوید ، دیدم حسین خم شد ... چیزی را از زمین بلند کرد ،هر زمان می بوسید و می بوییید ... گمان کردم قرآن پیدا کرده ... اما نه ...
 این دستان قلم شده ساقی بود ...
همین دست ها را مادر روز قیامت به دست می گیرد
 می آورد به صحرای محشر ...

روز قدس

روز قدس پشتوانه امنیت کشور و حافظ دستاوردهای انقلاب است

تأکید رهبر معظم انقلاب در جمع اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاهها:

حضرت آیت الله خامنه ای پس از شنیدن و تأمل در سخنان استادان دانشگاه، سخنان مهمی در زمینه پیشرفت علمی کشور و نقش دانشگاهها و همچنین اهمیت روز قدس بیان کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به نزدیک بودن روز قدس افزودند: روز قدس یک روز بین المللی اسلامی و روز بزرگ و مهمی است که ملت ایران و دیگر ملتهای مسلمان، حرف حقی را که استکبار حداقل شصت سال برای خاموش کردن آن سرمایه گذاری کرده بود، فریاد می کنند.
ایشان تأکید کردند: تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران و اعلام روز قدس و تبدیل سفارت رژیم صهیونیستی در تهران به سفارت فلسطین، حرکت تهاجمی بود که در مقابل توطئه شصت ساله استعمار برای محو فلسطین از نقش جغرافیای جهان، ایستاد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: روز قدس پشتوانه امنیت کشور نیز است و هر ایرانی که روز قدس به خیابان می آید، در واقع به امنیت کشور و ملت و حفظ دستاوردهای انقلاب کمک کرده است.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: به لطف خداوند امسال نیز روز قدس در کشور و در کشورهای اسلامی با عظمت تر برگزار خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در سخنان خود پیشرفتهای علمی را از ارکان و ستونهای اصلی ایستادگی با شکوه و پر عظمت ملت ایران در مقابل جبهه استکبار خواندند و تأکید کردند: این پیشرفتهای علمی که به ملت بزرگ ایران، اعتماد به نفس، سربلندی، قوت اراده و شجاعت استقامت بخشیده است، مرهون دانشگاه و دانشگاهیان است.
رهبر معظم انقلاب، با اشاره به تهدیدهای مستمر «نظامی ـ امنیتی ـ اجتماعی و سیاسی» دشمنان، ترور دانشمندان کشور، تحریم ایران و تلاش سلطه جویان برای فتنه انگیزی در داخل و وادار کردن نظام اسلامی به تعظیم در مقابل نظام سلطه افزودند: ملت ایران در مقابل جبهه دشمنان، با کمال قدرت و استقامت ایستاده است و به پشتوانه پیشرفتهای علمی و عملی کشور، به سلطه طلبان و زیاده خواهان جهانی، قاطعانه «نه» گفته است.
ایشان دانشگاه را مبدأ پیشرفتهای علمی و عزت و آبروی ملت ایران خواندند و تأکید کردند: دشمن بدون تردید از این مرکز مهم قدرت افزایی ایران غافل نیست و غافل نخواهد شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی علم زدایی و دین زدایی از دانشگاهها را 2 هدف اصلی جبهه سلطه گران دانستند و در تشریح روشهای علم زدایی افزودند: ترور دانشمندان ایران از جمله این روشهاست اما روش اصلی و پیچیده دشمن این است که دانشجو و استاد و دانشگاه را به کارهای غیرعلمی سرگرم کند تا آرزوی ملی ایرانیان، یعنی شکوفایی علمی تحقق نیابد.
حضرت آیت الله خامنه ای تلاش بی وقفه و پرشتاب برای پرکردن فاصله علمی کشور با قافله علم و دانش را کاملاً ضروری خواندند و تأکید کردند: باید به نهضت علمی، روح تازه ای بدمیم و همه ظرفیتهای دانشگاهی و کلیه استادان و دانشجویان برای جهش علمی کشور، وارد این میدان سرنوشت ساز شوند.
ایشان در همین زمینه، نقشه جامع علمی را ترسیم کننده منظومه علمی مورد نیاز کشور برشمردند و افزودند: باید با تکیه بر علم نافع، میان نیازهای کشور و فعالیت بخشهای مختلف علمی، هماهنگی ایجاد شود.
گسترش فرهنگ نوآوری به ظرفیت چند میلیونی استاد و دانشجو، تشکیل منظومه کامل علمی،  تلاش برنامه ریزی شده برای اجرای نقشه جامع علمی  و دخالت دادن «حقیقی و نه تشریفاتی» دانشگاهها در حل مسائل کشور از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب در بحث پیشرفت علمی کشور مطرح کردند.
ایشان توجه به چرخه ایده علمی تا مصرف را نیز بسیار مهم دانستند و افزودند: دولت و دانشگاهها با همکاری متقابل، روند شکل گیری ایده در ذهن نخبگان تا تبدیل آن به علم و سپس فناوری و بعد صنعت را سازمان دهی کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای پس از تبیین ابعاد نقشه دشمن برای علم زدایی از دانشگاهها به هدف دوم جبهه استکبار یعنی دین زدایی از مراکز علمی پرداختند.
ایشان خاطرنشان کردند: ملت ایران خوشبختی واقعی و امنیت حقیقی و معنوی می خواهد و تحقق این هدف بسیار مهم بدون علم و یا با علمِ بدون دین ممکن نیست بنابراین جامعه و در رأس آن دانشگاه باید به معنای حقیقی متدین باشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی برای جلوگیری از برداشت ظاهری و سطحی از تعبیر «دانشگاه متدین و دینی» تأکید کردند: دانشگاه متدین یعنی دانشگاهی که از معرفت عمیق دینی، ایمان عمیق و «باور ژرف از دین و معارف دینی» برخوردار باشد که در این زمینه نقش استادان، بسیار مهم است.
حضرت آیت الله خامنه ای دانشجویان را «زمامداران فکر و علم و آینده کشور» خواندند و خاطرنشان کردند: سلطه گران می خواهند نسل جوان دانشجو را به «بی ایمانی، ولنگاری عقیدتی و هرزه پویی ذهنی» سوق دهند که وظیفه همه بویژه استادان دانشگاههاست که با این طرح شوم، مقابله کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی دانشمندان جوان و متدین را بن بست شکنان پیشرفتهای بدست آمده برشمردند و خاطرنشان کردند: جوانان متدین ما در عرصه های صنایع دفاعی، سلولهای بنیادی،  انرژی هسته ای، هوا فضا، ابررایانه ها و دیگر عرصه ها بسیار خوش درخشیده اند و با کمک دیگر دانشمندان کشور را به پیش می برند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اظهار خرسندی فراوان از دیدار با نخبگان علمی و دانشگاهی کشور، مطالب ارائه شده در این دیدار را بسیار پرمغز و سنجیده خواندند و افزودند: در میان مطالبی که در این جلسه مطرح شد، حرفهای نو و پیشنهادهای جالبی نیز وجود داشت که در مجموع نشان دهنده گرایش برگزیدگان علمی و دانشگاهی برای ارائه فکر و اندیشه است.
ایشان با اشاره به سخنان یکی از اساتید دانشگاه درخصوص خلاء نهاد آینده نگر در کشور، افزودند: هدف از برگزاری نشست های اندیشه های راهبردی، پرکردن این خلاء است و باید پیرو این نشست ها، کارهای بزرگی با همکاری اهل فکر انجام شود.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: یکی از نیازهای کنونی جامعه برگزاری جلساتی با حضور افراد برگزیده و صاحب اندیشه و طرح دیدگاهها و افکار آنان در سطح جامعه است، تا این اندیشه ها به تدریج به گفتمان عمومی جامعه تبدیل شوند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی از مسائل ضروری و مهم برای جامعه دانشگاهی بویژه اساتید و همچنین حوزویان را آشنایی با واقعیات کشور و داشتن اطلاعات و تحلیل صحیح از شرایط کشور دانستند و افزودند: رسانه های دیداری و شنیداری بیگانه، حجم انبوهی از اطلاعات و تحلیل های معیوب، ناقص و غیرواقعی را پمپاژ می کنند که اگر دانشگاهیان و حوزویان، دارای اطلاعات واقعی نباشند، ممکن است تحت تأثیر این تحلیل های مسموم قرار گیرند.
حضرت آیت الله خامنه ای یکی از راههای مطلع شدن دانشگاهیان از واقعیات کشور را حضور مستمر مسئولان در دانشگاهها برشمردند و تأکید کردند: مسئولان باید با مجامع دانشگاهی و اساتید محترم جلسات پرسش و پاسخ بگذارند و ضمن پذیرفتن انتقادهای دلسوزانه، از دیدگاههای صاحبنظران و نخبگان علمی نیز استفاده کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: مسئولان باید انتقادهای عالمانه و سازنده و تند و تیز نخبگان را بپذیرند و آنرا مخالفت با نظام تعبیر نکنند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: حتی بسیاری از انتقادهای گزنده نیز از روی دلسوزی است و مسئولان باید قدردان نخبگان و صاحبنظرانی باشند که چنین انتقادهای دلسوزانه ای را مطرح می کنند.
ایشان در عین حال به دانشگاهیان و اساتید توصیه کردند: در انتقادها، مرز میان انتقاد سازنده و تخریب رعایت شود و سخنان به گونه ای نباشد که جدول دشمن را کامل کند و زمینه گسترش بدبینی در جامعه را فراهم آورد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی دیگر از نکات ضروری برای دانشگاهیان و اساتید را آگاهی از مسائل و واقعیات منطقه و جهان بویژه تحولات اخیر منطقه دانستند و خاطرنشان کردند: تحولات کنونی در منطقه، حوادثی عظیم، بسیار مهم و تأثیرگذار است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی از نتایج حوادث اخیر منطقه را، مشخص شدن نادرستی تئوریهای سیاسی و اقتصادی غربی خواندند و خاطرنشان کردند: حوادث منطقه و شرایط بداقتصادی کشورهای غربی در مجموع نشان می دهند تئوریهای سیاسی و اقتصادی غرب ناقص و عقیم است، بنابراین باید در جهت تقویت بیش از پیش فکر و اندیشه اسلامی گام برداریم.

حضرت ماه

بسم رب الشهدا و الصدیقین:
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرودیک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا،
به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟
جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود.
از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده
کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟
کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود
و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن راسوراخ کرده وگذر می کند،
حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟
کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام .............؟
توانستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران –
دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود.
معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم.
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟
دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی
تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟
هیچ می دانستی؟ حتما نه! ...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی
و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟
با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟
اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی،
اگر جعفر و عبدالله نیستی،
لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد....
پس بیاید حرمله مباشیم.

میدان ،میدان جنگ است و حضرت ماه تنها

بسم الله

ديدار يار

دیدار جمعی از اساتید، کارشناسان، مؤلفان و فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار جمعی از اساتید، کارشناسان، مؤلفان و فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت، با اشاره به اهمیت بسیار بالای موضوع مهدویت به عنوان هدف حرکت و مجاهدت انبیاء در طول تاریخ، انتظار را بخش جدایی ناپذیر موضوع مهدویت دانستند و تأکید کردند: یکی از موارد مهم و ضروری در مقوله مهدویت، افزایش کارهای عالمانه، دقیق و متقن به دست اهل فن و متخصصان واقعی این موضوع و پرهیز از کارهای عامیانه، جاهلانه، غیرمعتبر و براساس تخیلات و توهمات است.
ایشان در سخنان خود، ابتدا به تبیین اهمیت موضوع مهدویت پرداختند و با تأکید بر اینکه مهدویت در شمار چند مسئله اصلی معارف عالیه دینی است، افزودند: هدف حرکت انبیاء و بعثت ها، پایه ریزی جهانی با چارچوب توحیدی و براساس عدالت و بهره گیری از همه ظرفیت های موجود در انسان است و دوران ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز، دوران حاکمیت حقیقی توحید، معنویت، دین و عدل بر شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسانها است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اگر مهدویت نباشد، همه تلاشها و مجاهدت انبیاء بی فایده و بی اثر خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای به موضوع مهدویت در ادیان الهی نیز اشاره کردند و افزودند: درهمه ادیان الهی، تقریباً کلیاتی از حقیقت مهدویت بیان شده اما در اسلام، این موضوع از مسلمّات است و در میان مذاهب اسلامی نیز، شیعه، موضوع مهدویت را با مصداق روشن و جزئیات خانوادگی و شخصیتی فرد مورد انتظار که از روایات معتبر و مستند شیعه و غیرشیعه، به دست آمده، مطرح می کند.
رهبر انقلاب اسلامی بعد از تبیین اهمیت موضوع مهدویت و جایگاه آن در ادیان الهی و مذاهب اسلامی، به موضوع انتظار به عنوان جزء جدایی ناپذیر مهدویت اشاره و خاطرنشان کردند: انتظار به معنای مترصد یک فرد زنده و حقیقت قطعی بودن، است و این معنا از انتظار، لوازمی دارد که از جمله آنها، آماده شدن روحی و درونی و همچنین اجتماعی انسان برای دوران متوقع و با شرایط ویژه آن است.
حضرت آیت الله خامنه ای در همین خصوص افزودند: فرد منتظِر باید همواره خصوصیات و ویژگیهای لازم دوران مورد انتظار را در خود حفظ و تقویت کند و این انتطار، به گونه ای است که از یک طرف، هیچگاه نباید آن را طولانی مدت تصور کرد و از طرف دیگر هیچگاه نباید آن را بسیار نزدیک دانست.
ایشان با اشاره به ویژگیهای دوران ظهور حضرت صاحب الزمان (عج)، تأکید کردند: دوران آن حضرت، دوران حاکمیت توحید، عدل، حق، اخلاص، و عبودیت خدا است، بنابراین افراد منتظِر نیز باید همواره خود را به این ویژگیها نزدیک کنند و به وضع موجود راضی نباشند.
سومین نکته ای که رهبر انقلاب اسلامی در موضوع مهدویت به آن اشاره کردند، ضرورت انجام کارهای عالمانه، دقیق و مستند بود.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: یکی از خطرهای بزرگ در موضوع مهدویت، کارهای عامیانه، جاهلانه، غیرمستند و متکی بر تخیلات و توهمات است که زمینه ساز مدعیان دروغین و دوری مردم از حقیقت واقعی انتظار خواهد شد.
ایشان با اشاره به مدعیان دروغینی که در طول تاریخ برخی علائم ظهور را بر خود یا دیگران تطبیق می دادند، افزودند: همه این موارد غلط و انحرافی است زیرا برخی مطالب درباره علائم ظهور، غیرقابل استناد و ضعیف است و مطالب معتبر را هم نمی توان براحتی تطبیق داد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اینگونه مطالب غلط و انحرافی، باعث می شوند، حقیقت اصلی مهدویت و انتظار مهجور بماند، بنابراین، باید به شدت از کارها و شایعات عوامانه پرهیز کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: البته کار عالمانه و مستند درباره موضوع مهدویت و انتظار نیز بر عهده اهل فن و متخصصانی است که علم حدیث و رجال را به خوبی می دانند و با مسائل و تفکرات فلسفی آشنایی کامل دارند.
آخرین محوری که رهبر انقلاب اسلامی درخصوص مقوله مهدویت به آن اشاره کردند، موضوع توسل به امام زمان (عج) و انس با آن حضرت بود.
ایشان خاطرنشان کردند: آشنایی صحیح و علمی با مقوله مهدویت زمینه ساز انس بیشتر با حضرت حجت (عج) و حرکت شتابان تر به سمت اهداف عالیه خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: در موضوع انس با آن حضرت و توسل به ایشان نیز آنچه صحیح و مورد نظر است، توجه و توسل از دور است که حضرت مهدی (عج) انشاءالله آن را می پذیرند اما برخی ادعاها و مطالب عامیانه درخصوص انس با حضرت، از طریق دیدار حضوری، غالباً دروغ و یا تخیلات ذهنی است.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود ضمن تشکر از دست اندرکاران، به خدمات فراوان حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در بخشهای مختلف بویژه موضوعات نماز، زکات، تفسیر، مهدویت و مبارزه با بی سوادی اشاره کردند و افزودند: آقای قرائتی نمونه بسیار خوب و الگوی شایسته ای است زیرا خدمات ایشان همواره در عرصه هایی بوده که خلاء و نیاز فراوانی در آنجا احساس شده است و این چنین همت و تلاشی، ارزش مضاعف دارد.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه نیت خالصانه و برای خدا، تأثیر شگرفی در پیشرفت کارها دارد، بر لزوم استمرار و پیگیری کارهای انجام شده در عرصه های مختلف تأکید کردند.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام والمسلمین قرائتی، گزارشی از فعالیتهای انجام گرفته در نهضت سواد آموزی، ستاد اقامه نماز، ستاد زکات، و تفسیر قرآن کریم ارائه کرد و درخصوص موضوع مهدویت گفت: تاکنون سیصد نفر بصورت تخصصی در موضوع مهدویت تحصیل کرده اند و آموزش های مجازی، کوتاه مدت و تربیت مربی مهدویت نیز ایجاد شده است.
وی انتشار چند فصلنامه و راه اندازی چندین سایت و مجله الکترونیکی در موضوع مهدویت را از دیگر اقدامات انجام گرفته برشمرد.
در این دیدار جمعی از فعالان و مسئولان ستادهای اقامه نماز، زکات، نهضت سواد آموزی، ترویج فرهنگ قرآنی و تفسیر حضور داشتند.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای


بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در مسابقات قرآن‌

بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در مسابقات قرآن‌
 
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمدللَّه ربّ العالمين و صلّی‌اللَّه على محمّد و آله الطّاهرين
خيلى خوشحالم از اينكه بحمداللَّه خداى متعال توفيق داد يك سال ديگر زنده بمانيم و يك بار ديگر اين جلسه‌ى مطلوب و شيرين قرآنى را درك كنيم. از تلاوتهائى كه برادران عزيز كردند، لذت برديم. از خداوند متعال ميخواهيم كه همه‌ى اين عزيزان را، همه‌ى شما را، همه‌ى ما را با قرآن محشور كند؛ هم در دنيا با قرآن باشيم، با قرآن زندگى كنيم، با قرآن تنفس كنيم و هم در آخرت، در قيامت، قرآن شفيع ما باشد؛ شاكى از ما نباشد. اين آرزوى ماست.
آنچه كه در اين مسابقات بين‌المللى جلو چشم انسان قرار ميگيرد، اين است كه قرآن مايه‌ى جمع است، مايه‌ى وحدت است. ما مسلمانها عوامل اتحاد زيادى داريم، يكى‌اش و شايد اهمش قرآن است. همه‌ى مسلمين، همه‌ى ملتهاى مسلمان در مقابل قرآن خاضعند؛ از قرآن ميخواهند درس بگيرند؛ ميخواهند خود را به قرآن نزديك كنند. اين خيلى فرصت مهمى است. دشمنان اسلام و دشمنان قرآن سعى كرده‌اند بين ملتهاى مسلمان فاصله بيندازند، آنها را از هم جدا كنند، گاهى حتّى آنها را روبه‌روى هم قرار بدهند و دشمنِ هم وانمود كنند. اين ناشى است از غفلت از قرآن. وقتى ملتهاى مسلمان، همه اين كتاب آسمانى، اين پيام آسمانى، اين هديه‌ى عظيم الهى را قبول دارند، چه چيزى بهتر از اين وسيله‌ى اجتماع و اتحاد؟ همه بنشينيم سر اين سفره‌ى معنوى؛ همه استفاده كنيم از اين مايه‌ى عزت و قدرت اسلامى و الهى.
ما دو غفلت داريم: يكى غفلت از اين كه قرآن وسيله‌ى اجتماع ما مسلمانهاست. دوم، غفلت از باور به مفاهيم قرآنى و اعتراف به آنچه كه خداى متعال به ما در قرآن كريم وعده كرده است. وعده‌هاى الهى را هم بايد باور كنيم. اگر وعده‌هاى الهى را باور كرديم، آن وقت راه به سوى عزت، به سوى وحدت، به سوى اقتدار در مقابل امت اسلامى باز خواهد شد، امت اسلام از عقب‌ماندگى نجات پيدا خواهد كرد. همين آياتى كه الان اين استاد محترم مصرى تلاوت كردند: «ان ينصركم اللَّه فلا غالب لكم»؛(1) اگر خدا شما را نصرت بكند، هيچ قدرتى بر شما غلبه نخواهد كرد. «و ان يخذلكم فمن ذالّذى ينصركم من بعده»؛(2) اگر خدا شما را نصرت نكند، كمك نكند، كى به شما كمك خواهد كرد؟ يك سطر درخشان است. اين را ملتها بنويسند، پرچم كنند، بزنند جلو چشمشان، بالاى سرشان. «ان ينصركم‌اللَّه فلا غالب لكم»؛ اگر خدا شما را يارى كند، هيچ قدرتى بر شما غلبه نميكند. چه كار كنيم كه خدا ما را يارى كند؟ اين يك مسئله است. چه كار كنيم كه نصرت خدا شامل حال ما بشود؟ اين را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروااللَّه ينصركم»(3)، «و لينصرنّ‌اللَّه من ينصره»(4)؛ شما خدا را نصرت كنيد، دين خدا را نصرت كنيد، براى خدا قيام كنيد، خدا شما را نصرت خواهد كرد. هر جا ملتها براى دين خدا قيام كردند، نيروشان را آوردند وسط صحنه، خداى متعال آنها را نصرت كرد. و وقتى خدا آنها را نصرت كرد، ديگر هيچ كس نتوانست بر آنها غلبه پيدا كند. ما نمونه‌اش را در خودمان ديديم. ما آزموديم، تجربه كرديم كه «انّ اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بأنفسهم»(5). اين را ما ملت ايران آزمايش كرديم؛ اين را در عمل آزموديم. در خودمان تغيير ايجاد كرديم، خداى متعال هم اوضاع ما را تغيير داد. عجيب هم اين است كه اگر يك قدم ما برداريم، خدا ده قدم برميدارد. ما اندكى خودمان را تغيير داديم، خدا مبالغى به ما كمك كرد، اوضاع ما را تغيير داد.
امروز هم داريم در دنيا مى‌بينيم. الان ملت مصر را نگاه كنيد. همان اللَّه‌اكبر است و همان نماز جماعت است و همان شعارهاى اسلامى است؛ آمدند توى ميدان، خداى متعال نصرت داد. مگر آمريكا ميخواست كه اين اتفاقات در مصر بيفتد؟ مگر جبهه‌ى خبيثِ صهيونيستى كه در همه‌ى قدرتهاى غربى نفوذ دارد، ميخواستند اين اتفاق بيفتد؟ مگر وابستگان سياسى‌شان در منطقه به خودشان حاضر بودند اين فكر را راه بدهند كه يك چنين اتفاقى خواهد افتاد؟ اما افتاد. چرا؟ چون «ينصركم اللَّه فلا غالب لكم». خدا كه نصرت كرد، ديگر همه‌ى قدرتها پوچند. اينجورى ملتها بايد عزتشان را به دست بياورند. «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»؛(6) عزت مال خداست. «تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء»؛(7) او عزت ميدهد. از خدا عزت را بخواهيد.
خب، با قرآن بايستى آشنا شد. به قرآن بايد با همه‌ى وجود، با همه‌ى دل ايمان آورد، ايمان ظاهرى كافى نيست. با همه‌ى دل بايستى قرآن را و وعده‌ى الهى را باور كرد. امروز هم باورش آسانتر از ديروز است. امروز، يعنى در اين دوره‌اى كه ما داريم، من و شما داريم زندگى ميكنيم، اين قدر آيات و بشائر الهى وجود دارد كه دل انسان را آسان ميكند؛ چون دارد مى‌بيند همانى كه حضرت ابراهيم عرض كرد: «و لكن ليطمئنّ قلبى»،(8) اين اطمينان براى انسان پيدا ميشود. دارد مى‌بيند ديگر؛ در مقابل چشم ماست. چه بود ايران؟ ايرانِ طاغوت، ايرانِ آمريكا، ايرانِ پيوسته‌ى با صهيونيستهاى غاصب؛ او چه بود، حالا چيست: قطب قدرتمند مقابله‌ى با استكبار و صهيونيسم، سند محكم ملتهاى مسلمان؛ اينها را داريم جلوى چشممان مشاهده ميكنيم. اين معجزه‌ى دعوت قرآن و خبر قرآن و آگاهى‌هائى است كه قرآن به ما ميدهد. اين را بايد حفظ كنيم.
آنچه من حالا در اين جلسه ميخواهم به طور خاص به قرآنى‌هاى عزيز كشورمان بگويم اين است كه به سمت حفظ قرآن بيشتر برويد. حفظ، وسيله است البته؛ حفظ وسيله است. حفظ، هدف نيست. حفظ قرآن، وسيله است؛ وسيله است براى اين كه انسان، آسان بخواند، آسان تكرار كند و امكان تدبر پيدا كند. جوانها بروند از استعدادشان، از حافظه‌شان استفاده كنند؛ بچه‌ها را، جوانها را بكشانيد به سمت حفظ قرآن. البته امروز با گذشته‌ى ما قابل مقايسه نيست، خيلى جلو هستيم؛ اما كم است. آنچه كه الان در كشور ما وجود دارد، كم است. بروند به سمت حفظ قرآن. وقتى كه حفظ شد، حفظ حاصل شد، آن وقت توان و فرصت براى تدبر بيشتر پيدا خواهد شد و همين تدبر است كه كليد است. كليد اصلى، همين تدبر در قرآن و فكر كردن در قرآن است.
به هر حال ما به همه‌ى قرآنيان عزيز كشورمان و همچنين كسانى كه ميهمان اين جلسات هستند، خوشامد ميگوئيم؛ اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند بركاتش را به احترام قرآن بر همه‌ى شماها نازل كند و ما را در دنيا و آخرت با قرآن محشور كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌


1) آل‌عمران: 160
2) همان‌
3) محمد: 7
4) حج: 40
5) رعد: 11
6) منافقون: 8
7) آل‌عمران: 26
8) بقره: 260

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

مراقب باشیم موریانه نباشیم

مراقب باشیم موریانه نباشیم

لباس طلبگی- طلبه- طلبگی- زی طلبگی

«... روحانیّت دارای قداست است. مردم حساب خاصی روی ما باز می­کنند. بعضی گناهان که خودشان می­کنند، فکر می­کنند ما نمی­کنیم. بعضی کارهای خیر را که خودشان نمی­کنند، فکر می­کنند ما می­کنیم. فکر می­کنند ما دائماً به یاد خدا هستیم. ما باطنمان از ظاهرمان باید بهتر باشد. قداست را چطور حفظ کنیم؟ با سلامت مالی و اخلاقی و حفظ "زی طلبگی".

نمی­گویم عبای پاره تنمان کنیم؛ یعنی در دنیا طلبی مثل دنیا طلبان عمل نکنیم.

روایت است که هر کس هر چه دلش خواست بخورد و بپوشد و سوار شود، ملعون است. شأن طلبگی یعنی یک زی متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی، همراه با سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد و سلامت اخلاقی که خیلی مهم است.

پیروزی انقلاب حاصل هزار سال مبارزه و آبروی عالمان شیعه است ... بعضی هم لباسهای ما، مثل موریانه دارند این آبروی هزار ساله را می­خورند. مراقب باشید موریانه نباشید ...»

بیانات رهبر معظّم انقلاب 17 آبان۱۳۸۵

مبانی خلاقیت و نوآوری در کلام رهبری

مقام معظم رهبری در چند سال اخیر طی سخنرانی‌های مختلف، همواره به موضوع تولید علم یا جنبش نر‌م‌افزاری تأکید نموده‌اند که نقطه عطف آن را می‌توان در پاسخ به نامه‌ای یافت که عده‌ای از فضلای حوزه علمیه قم برای ایشان نوشته بودند. ایشان مدت‌هاست که بحث تمدن‌سازی اسلامی، جنبش نرم‌افزاری و تولید علم را مطرح می‌کنند اما متأسفانه هنوز هم بسیارند کسانی که جنبش نرم‌افزاری را با تولید و توسعه نرم‌‌افزارهای رایانه‌ای اشتباه می‌گیرند. ایشان امسال با ابتکاری دیگر سال ۸۷ را سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری نمودند تا شاید مسئولان دستگاه‌های مختلف و اصحاب علم و تحقیق به ویژه جوانان، توقعات و انتظارات معظم‌له را در همه عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و غیره محقق سازند تا شاهد توسعه و پیشرفت همه‌جانبه در کشور باشیم.
رهبر فرزانه انقلاب در دیداری با دانشجویان و استادان دانشگاه‌ها فرمودند: «ما به دلایل مشخص تاریخی از کاروان علم دنیا عقب‌افتاده‌ایم. این را نمی‌توانیم انکار کنیم، واقعیت‌ها پیش روی ماست و این در حالی است که توانایی عالم‌شدن، تولید علم کردن و مرزهای دانش را از آنچه هست فراتر بردن، در ملت‌ ما و در میان ما کاملاً وجود داشته است. مسأله جنبش تولید علم- که بنده دو سه سال است در دانشگاه‌ها تکرار می‌کنم- ناظر به این قضیه است. تولید علم یعنی رفتن راه‌هایی که به نظر، راه‌های نارفته‌ای است؛ البته این بدان معنی نیست که ما راه‌هایی را که دیگران رفته‌اند نرویم و به تجربه‌های دیگران بی‌اعتنایی کنیم؛ نه، بلکه بدین معناست که به فکر باشیم. در این دنیای عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناخته‌های فراوانی است که دانش پیشرفته امروز هنوز بدان دست نیافته است. ناشناخته‌ها بسیار زیاد است؛ یعنی به گمان زیاد به مراتب، بیش‌تر از چیزهایی است که بشر تا به حال به آن‌ها دست یافته است.

باید دقت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناخته‌ها باشیم. باید همان استعدادی را که گفته شد و بنده هم می‌دانم ایرانی و مغز و فکر ایرانی دارد، به کار بیندازیم. راه‌های میان بر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآوری در وادی علم، بیمناک نباشیم. این حرکت و انگیزه باید در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و تحقیقاتی ما به صورت انگیزه‌ای عام، امری مقدس و یک عبادت تلقی شود، در همه بخش‌ها، در علوم انسانی و همه رشته‌های علوم باید به این صورت دربیاید. ما بایستی این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم می‌توانیم نوآوری کنیم؛ البته می‌شد در مقابل این حرف با نومیدی تمام گفت: چه کار کنیم که دیگران نکرده‌اند؟ کدام راه را برویم؟ اما من تصور می‌کنم که می‌شود این فکر و امید را در دل پروراند که می‌شود راه‌های نارفته را پیدا کرد. یک روز، بسیاری از چیزهایی که امروز دنیا و بشریت می‌شناسد، ناشناخته بود. کسانی جرأت کردند و این ناشناخته‌ها را شناختند. چه دلیلی دارد که ما نتوانیم راه ناشناخته دیگری را کشف کنیم؟»
همان‌گونه که پیداست از منظر ایشان تولید علم و جنبش نرم‌افزاری نیز یعنی نوآوری و شکوفایی در علم؛ آن هم در همه عرصه‌ها و بخش‌های مختلف به گونه‌ای که ما حرف‌هایی بزنیم و کارهایی انجام دهیم که دیگران نگفته‌اند و ندارند پس در دهه چهارم انقلاب اسلامی نوآوری و شکوفایی، ضرورت اجتناب‌ناپذیر امروز ماست.
نوآوری و شکوفایی از موضوعات مهم روان‌شناسی است که امروزه در قالب ابتکار و خلاقیت به شدت مورد اقبال قرار گرفته است چرا که در جهان صنعتی امروز، خلاقیت و نوآوری یکی از تکنیک‌های مهم دستیابی به اکتشافات، اختراعات و پیشرفت‌های علمی، فرهنگی، هنری و... تلقی می‌شود. از این رو پرورش و بروز این قریحه از سوی رهبر فرزانه انقلاب در سال ۸۷ مورد تأکید قرار گرفته است.


جوان و خلاقیت در كلام رهبري

 

جامعه جوان کشور جامعه ای با ایمان، پرنشاط، سرشار از امید، با استعداد و دارای اعتماد به نفس و خلاقیت است که در مقطع حساس و کم نظیر کنونی تاریخ کشور که ملت بزرگ ایران با برافراشتن پرچم معنویت، حرکت پرشتاب خود را به سوی قله های پیشرفت علمی و رفاه مادی آغاز کرده است، مسیولیت اصلی بنای عظیم مدنیت و پیشرفت ملت ایران برعهده همین نسل جوان است.

جوانان همواره بواسطه روحیه ، استعداد و نیروی جوانی شاه مورد توجه ارکان نظام و قدرت های تصمیم گیرنده در جوامع بوده و هستند ، در بسیاری از کشورها از برای این نیروی جوانی برنامه ریزی های گسترده ای می شود تا نسل مدیران آینده کشور ، ساخته و آبدیده شوند . در کشور ما "ایران" نیز بواسطه وجه اسلامی وایرانی بودن آن جوانان از اهمیت خاص و ویژه ای در برنامه ریزی ها و تصمیم سازی ها برخوردار هستند .

لزوم برنامه ریزی های درست و تصمیم گیری های به جا و به موقع توسط تصمیم گیران مملکتی در برنامه های بسیاری بوضوح دیده می شود ، از آن جمله بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی "حضرت آیت الله خامنه ای" در دیدارهای مختلف با جوانان است که می تواند راهگشا و راهبر مسیولان تصمیم ساز و البته جوانان باشد .

جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز دربهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می دانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به کار می گیرند. ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افقهای روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد.

دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگ ها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشت ها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه های شهود را بر روی جوان باز نگاه داشت. و فانوس ایمان را به دست او داد و گلهای لبخند را به او تعارف کرد.

 

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بيانات در ديدار جمع كثيرى از مردم استان فارس‌

13900102_0211802.jpg

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار پرشور هزاران نفر از مردم استان فارس در سخنان بسیار مهمی ضمن تبیین شرایط حساس كنونی دنیا و منطقه، با توجه به بیداری اسلامی، همه مردم و مسئولان را به حفظ اتحاد و انسجام و كار و تلاش بی‌وقفه، و بهانه ندادن بدست دشمنان نظام اسلامی توصیه و تأكید كردند: امروز قوای سه‌گانه بویژه دولت حقاً و انصافاً در حال خدمت و تلاش هستند و ملت و رهبری همواره از خط كار و خدمت در كشور حمایت خواهند كرد اما هرجا كه رهبری احساس كند از مصلحت بزرگی غفلت می شود، وارد خواهد شد و رهبری تا زنده است هیچگاه نخواهد گذاشت، در حركت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذره‌ای انحراف ایجاد شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ایستادگی ملت ایران بر موضع حق خود و الگو شدن آن برای ملتهای منطقه را علت اصلی فشارها و تبلیغات خصمانه بر ضد نظام اسلامی دانستند و افزودند: با وجود همه این فشارها، نظام جمهوری اسلامی محكم ایستاده و كوتاه هم نیامده است و همین استحكام نظام اسلامی موجب شده است، تیغ آنها كند شود و بر صخره فرود آید.

ایشان با تأكید بر اینكه ملت و دولت باید این حالت صخره‌گون نظام اسلامی را حفظ كنند، خاطرنشان كردند: نگذارید اختلاف و شكاف بوجود آید و آنچه را كه دشمن در تبلیغات و خباثت‌های سیاسی خود می‌خواهد، روی دهد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به قضایای چند روز اخیر درباره وزارت اطلاعات افزودند: تبلیغات رسانه‌ای بیگانه را در مورد این قضایا كه آنچنان اهمیتی هم ندارد ببینید، كه چه جنجالی به راه انداخته‌اند و در تحلیل‌های خود می گویند در جمهوری اسلامی ایران شكاف و حاكمیت دوگانه بوجود آمده و رئیس جمهور، حرف رهبری را گوش نكرده است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: تبلیغات دشمنان در روزهای اخیر بار دیگر نشان داد كه آنها چگونه منتظر بهانه هستند و همچون گرگ برای حمله در كمین نشسته‌اند.

ایشان با تأكید بر اینكه اعضای دولت و شخص رئیس جمهور حقاً و انصافاً مشغول خدمت در كشور هستند خاطرنشان كردند: ملت و رهبری همواره از خط كار و خدمت حمایت می‌كنند و ملاك هم اشخاص نیستند بلكه ملاك اصلی خط كار و خدمت است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مشخص بودن مسئولیت‌ها و وظایف در قانون اساسی افزودند: رهبری هیچگاه بنای دخالت در تصمیم ها و كارهای دولت را ندارد، مگر آنجایی كه احساس كند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأكید كردند: در قضیه اخیر هم كه چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است.

ایشان با توصیه به عناصر داخلی و دلسوزان كشور برای پرهیز از بگومگوها و تحلیل‌های پوچ بر ضد یكدیگر و زمینه ایجاد نكردن برای فضای تبلیغاتی بیگانگان، خاطرنشان كردند: نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محكم در مواضع صحیح خود ایستاده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: تا زمانیكه من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حركت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذره‌ای منحرف شود.

ایشان با تأكید بر اینكه تا زمانیكه مردم با شور، شعور، بصیرت و عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهی هم شامل خواهد بود، خاطرنشان كردند: اگر مسئولان به سراغ مسائل شخصی بروند و اهداف را فراموش كنند، كمك الهی هم كم خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: امروز علاوه بر مردم، مسئولان در قوای سه گانه نیز در میدان كار و تلاش و مجاهدت و در حال انجام مسئولیت‌های سنگین خود هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به نامگذاری امسال به عنوان سال جهاد اقتصادی، تأكید كردند: همه مردم و مسئولان باید دست به دست هم دهند تا این حركت آغاز شود زیرا هدف از نامگذاری‌های هر سال، ایجاد زمینه برای شروع حركت به سمت شعار و هدف انتخاب شده است.

ایشان با تأكید بر اینكه رؤسای قوا و مسئولان خالی از نقص نیستند، خاطرنشان كردند: باید همواره به خدا پناه ببریم و با شناخت نقص‌های خود و كاستن از آنها، در مسیر حركت ملت ایران گره ایجاد نكنیم.

رهبر انقلاب اسلامی در سخنان خود به تحولات كنونی منطقه نیز اشاره كردند و افزودند: امروز به بركت اسلام و انقلاب اسلامی، بیداری عمومی اسلامی درمنطقه روی داده است كه قطعاً به نتیجه خواهد رسید، همانگونه كه در برخی نقاط تاكنون به نتیجه رسیده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: هرچه عزم، ایمان و آمادگی مردم برای فداكاری بیشتر شود، احتمال پیروزی هم بیشتر خواهد شد.

ایشان با اشاره به غافلگیری امریكا، اروپا و صهیونیستها در قبال تحولات منطقه خاطرنشان كردند: تمام تلاش قدرتهای استكباری بر این است كه بر تحولات منطقه مسلط شوند اما این بیداری اسلامی تمام شدنی نیست و این حركت رو به جلو، بازگشتی به عقب نخواهد داشت.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: نهایت و آینده این حركت، به نفع مردم منطقه خواهد بود اما آنان باید كاملاً هوشیار و مراقب باشند زیرا دشمن برای منحرف كردن این حركت، در كمین نشسته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ظلم آشكار به مردم بحرین، یمن و لیبی تأكید كردند: داوری منصفانه قضایای كنونی منطقه بویژه در این سه كشور، نشان می‌دهد، قدرتهای غربی به مردم ظلم كرده‌اند، و جنایتكار و مقصر غیرقابل اغماض هستند.

ایشان دلیل اصلی ظلم امریكا و غرب به مردم منطقه را، دولت جعلی اسرائیل دانستند و خاطرنشان كردند: در تحولات كنونی منطقه بیشترین ظلم به مردم بحرین شده است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تبلیغات گسترده غرب بر ضد ایران افزودند: از آنجایی كه جمهوری اسلامی ایران موضع حقی را انتخاب و صراحتاً آن را اعلام كرده، قدرتهای غربی حملات تبلیغاتی خود را به سمت ایران متمركز كرده اند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای تأكید كردند: جمهوری اسلامی ایران بر خلاف خواسته قدرتهای استكباری، در قبال تحولات منطقه یك تماشاگر بی‌تفاوت نیست و ملت، دولت و نخبگان سیاسی ایران در برابر این اقدامات ظالمانه مستكبران، تماشاگر نخواهند بود.

ایشان با اشاره به ادعای دخالت ایران در امور منطقه آن را بی‌اساس خواندند و افزودند: جمهوری اسلامی ایران به غیر از اعلام صریح موضع خود، چه دخالتی در بحرین، یمن و لیبی كرده است.

رهبر انقلاب اسلامی تأكید كردند: جمهوری اسلامی ایران در اعلام نظر حق و صریح خود هیچگاه از اخم قدرتهای پوشالی دنیا نترسیده و نخواهد ترسید و ملاحظه آنها را هم نخواهد كرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان كردند: اعتراض مردم بحرین بجا و به حق است و اگر وضعیت مردم بحرین و نوع حكومت آنها و نحوه استفاده حاكمان از حكومت برای هر انسان صاحب بینش بیان شود، قطعاً رفتار حكومت بحرین  محكوم خواهد شد.

ایشان افزودند: رفتار حكومت بحرین در مواجهه با مردم اشتباه است زیرا اینگونه اقدامات جز افزایش عقده‌ها و عصبانیت مردم، فایده‌ای ندارد و ممكن است خشم مردم بار دیگر هنگامی سرباز كند كه حكومت نتواند هیچ كاری انجام دهد.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان كردند: علاوه بر حكومت بحرین، كسانی هم كه از خارج به بحرین نیرو اعزام كردند دچار اشتباه شده‌اند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قضایای لیبی را هم نمونه دیگری از ظلم قدرتهای استكباری به مردم برشمردند و افزودند: غربیها نمی‌خواهند در لیبی كه در نزدیكی اروپا قرار دارد و سرشار از نفت است، حكومتی مردمی و مسلمان سركار بیاید، بنابراین سیاست‌بازی با ملت لیبی را در پیش گرفته‌اند اما مردم متوجه این سیاست غربی ها شده‌اند.

ایشان مجرم اصلی در حوادث اخیر منطقه را مستكبران دنیا و شبكه صهیونیستی بین‌المللی دانستند و خاطرنشان كردند: آنها با استفاده از شرایط كنونی، در حال فشار آوردن به مردم غزه و به شهادت رساندن روزانه مردم هستند، و باید ملتهای منطقه و دولتها از عملكرد رژیم صهیونیستی غفلت نكنند.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

هودج عروس!

هودج عروس!

حضرت فاطمه زهرا

با شهادت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بار دیگر خاطره تلخ رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) زنده شد و غم و اندوه، مدینه را فرا گرفت. مردم در کوچه‌های مدینه، دسته دسته به‌ سوی خانه علی(علیه‌السلام)می‌آمدند. در چشم‌ها، اشک حلقه زده بود و یاد مظلومیت‌های فاطمه(سلام‌الله‌علیها) دل‌ها را آتش می‌زد. مردم، تازه فهمیده بودند که چه‌گوهری را از دست داده‌اند. پیامبرشان از تمامی دنیا، دختری از خود، برایشان به یادگار گذارده بود و نسبت به او سفارش‌های بسیاری کرده بود؛ اما نه تنها به سفارش‌های او عمل نکرده بودند، بلکه در این ایام اندک، دردناک‌ترین مصیبت‌ها را نیز بر قلب مجروح او وارد کرده بودند.

دیری نگذشت که انبوه جمعیت در برابر خانه علی(علیه‌السلام) موج زد. زنان با صدای بلند، ناله می‌کردند. گویا پژواک آخرین سخنان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در گوششان طنین افکنده بود. گروهی از زنان که پیشاپیش سایرین ایستاده بودند، در میان اشک و آه فریاد میزدند:

- یا سیدتاه! یا بنت رسول اللَّه!

علی(علیه‌السلام) به همراه کودکان غمزده خود، گرداگرد پیکر پاک فاطمه(سلام‌الله‌علیها) حلقه زده بودند و اشک می‌ریختند. صدای شیون کودکان در هم آمیخته بود و فضای خانه را دلگیرتر از همیشه کرده بود. خورشید نیز توان ماندن نداشت و رفته رفته در مغرب، در دریایی از خون فرو می‌رفت.

عایشه، همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیشاپیش زنان، خواست به خانه وارد شود؛ اما اسماء جلوِ او را گرفت. عایشه خشمگین شد و به ابوبکر گفت:

- اسماء به ما اجازه نمی‌دهد که وارد خانه دختر رسول خدا شویم! نگاه کن! او برای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) هودج عروس(1) ساخته است!

- ابوبکر به اسماء نزدیک شد و گفت:

- چرا نمی‌گذاری زنان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد خانه دختر پیامبر شوند؟ چرا برای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) هودج عروس ساخته‌ای؟

علی(علیه‌السلام) به سلمان دستور داد که در میان مردم با صدای بلند اعلام کند:  - تشییع و تدفین پیکر دختر رسولخدا، امروز انجام نمی‌شود

اسماء درحالی‌که به شدت گریه می‌کرد، بدون آن‌که نگاهی به ابوبکر بیفکند گفت:

- خودِ فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به من دستور داده است که پس از مرگش، هیچ‌کس وارد خانه‌اش نشود و آنچه را شما هودج عروس می‌نامید، سفارش خود اوست. "1".

ابوبکر نتوانست در برابر سخن اسماء مقاومت کند. ازاین رو گفت:

- آنچه فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به تو گفته است انجام ده!

امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) درحالی‌که غم سراسر وجودش را فرا گرفته بود، از کنار پیکر مطهر همسرش برخاست و بیرون آمد. امتداد جمعیت تا کوچه‌های اطراف کشیده شده بود. عمر و ابوبکر پیش آمدند و درحالی‌که خود را غمگین نشان می‌دادند گفتند:

- ای اباالحسن! ما را برای نماز خواندن بر جنازه فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آگاه ساز!

مردم نیز همگی چشمان گریان خود را، به در دوخته بودند تا پیکر فاطمه(سلام‌الله‌علیها) از خانه خارج شود و تشییع گردد. شاید می‌پنداشتند، پس از این همه آزار و بی‌مهری، می‌توانند با این امور ظاهری، صفحه آن ستم‌ها را از کتاب تاریخ جدا کنند؛ اما غافل از آن بودند که فاطمه(سلام‌الله‌علیها) راه چنین اقدامی را بر آنان بسته است. علی(علیه‌السلام) به سلمان دستور داد که در میان مردم با صدای بلند اعلام کند:

- تشییع و تدفین پیکر دختر رسولخدا، امروز انجام نمی‌شود.

مردم پس از شنیدن این سخن دسته دسته پراکنده شدند و خورشید نیز آخرین تلألؤهای خونفام خود را از روی بام‌های گِلی مدینه جمع کرد. ساعتی گذشت. دیگر، همه جا تاریک بود و چراغ‌های مدینه آرام آرام می‌مردند. خواب در یک یک خانه‌ها وارد می‌شد و اهل آن را با خود، برای ساعاتی به عالم مردگان می‌برد. سکوت بر همه جا سایه افکنده بود؛ اما در خانه علی(علیه‌السلام) جنب و جوش غریبی به چشم می‌خورد. مدینه نیز در ذهن تکیده خود، تا به حال، چنین حالاتی را به یاد نداشت.

یتیم نوازی امام علی

علی(علیه‌السلام) آهسته به بالین فاطمه‌اش آمد. چهره فاطمه(سلام‌الله‌علیها) چون ماه می‌درخشید. در شب آمده بود تا آسایش را به ارمغان آورد؛ اما در سیمای خود، غصه‌های او را منعکس می‌کرد. تمامی مصیبت‌های فاطمه(سلام‌الله‌علیها) از برابر دیدگانش گذشت. بدن را در محل غسل قرار داد. اکنون فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بی‌حرکت در برابرش قرار داشت و او می‌خواست در آن دل شب، نقشی دیگر از مظلومیت خود و خاندانش را، بر صفحه تاریخ ترسیم کند.

اسماء آب را به دست علی(علیه‌السلام) داد. علی(علیه‌السلام) به خود آمد و بر پیکر فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آب ریخت. اشک با آب درآمیخته بود و صدای آب، آهنگ ناله‌های علی(علیه‌السلام) شده بود. احساس می‌کرد که گل پژمرده‌اش هزاران زخم، از فصل سرد، بر تن دارد که یکی از آن‌ها را نیز به او نگفته است. می‌خواست فریاد بزند؛ اما چه کند که نمی‌تواند. علی(علیه‌السلام) بنا به وصیت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بدن او را از روی پیراهن غسل داد و بعدها علت آن را اینگونه بیان کرد:

- من، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را در لباسش غسل دادم ... زیرا به خدا سوگند! او مبارکه، طاهره و مطهره بود.

علی(علیه‌السلام) با سِدر و کافور بهشتی بدن فاطمه را غسل داد. حسین(علیه‌السلام) که گویا خود شاهد این منظره جانگداز، در آن شب تاریک بوده است، چنین می‌گوید:

- (پدرم) با هر یک از مواد مربوط به غسل، پنج بار (مادرمرا) غسل داد و در آخرین بار مقداری کافور در آن قرار داد و با پارچه‌ای سراسری، پیکر را پوشاند، به گونه‌ای که این پارچه زیر کفن قرار گرفت و سپس فرمود:

پروردگارا! این بنده توست و دختر برگزیده و بهترین آفریده توست. خدایا! پرسش‌های قبر را بر زبان او جاری کن و گفته‌هایش را محکم و استوار قرار ده و بر درجات او بیفزا و او را با پدرش همدم و همراز گردان!

مراسم غسل پایان یافت و گل نشکفته پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در میان پارچه‌ای سفید پیچیده شد. این لباس، در چنین سنینی برای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) مناسب نبود. تنها بندهای کفن مانده بود که آخرین ارتباط فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را، با جهان تیره و تار قطع‌کند. دست‌های مقدس علی(علیه‌السلام) می‌رفت که بندهای کفن را نیز محکم کند که ناگهان چشمش به نگاه‌های پرتمنای کودکان افتاد. تقاضایی در چشمانِ به گودی نشسته کودکان موج می‌زد. نیاز به سخن گفتن نبود و تنها نگاه خسته کودکان، حکایت‌های بی‌شماری را بر قلب علی(علیه‌السلام) می‌نشاند.

ای حسن! ای حسین! ای زینب! ای ام‌کلثوم! بیایید و برای آخرین بار، با مادرتان خداحافظی کنید که هنگام جدایی فرا رسیده است، تا بار دیگر او را در بهشت ملاقات کنید!

می‌دانست غم بی‌مادری، چه به روز کودکان نونهالش آورده است؛ آن هم مادری همچون فاطمه(سلام‌الله‌علیها) و کودکانی همچون کودکان او؛ همه در اوج مظلومیت و معصومیت. علی(علیه‌السلام) می‌دانست که در دل‌های کودکان، چه قیامتی برپاست. می‌دانست که تا کنون هر چه غم و غصه دیده‌اند، در خود ریخته‌اند و اکنون اگر لحظه‌ای دیگر صبرکند، شاید دل‌های کوچکشان از فرط غصه بترکد. ازاین رو، پیشاز آن‌که بندهای کفن را محکم کند، با صدایی که از شدت گریه و ناله، گرفته و خراشیده شده بود فرمود:

- ای حسن! ای حسین! ای زینب! ای ام‌کلثوم! بیایید و برای آخرین بار، با مادرتان خداحافظی کنید که هنگام جدایی فرا رسیده است، تا بار دیگر او را در بهشت ملاقات کنید!

لبان پدر که از هم گشوده شد، کودکان تا پایان، آن را خوانده بودند. لحظه‌ای، صحنه جانگدازی در آن حجره کوچک و زیر نور کمرنگ چراغ پدید آمد که آسمان و زمین را متغیر کرد. فرشتگان در آن سوی عرش به شدت می‌گریستند و ملکوتیان در برابر این صحنه جانخراش، دامن چاک می‌کردند. کودکان، بیپروا خود را روی پیکر مادر افکنده بودند و همراه یکدیگر فصلی از غمبارترین عاشقانه‌ها را می‌سرودند. کودکی چشم‌هایش را بر پاهای مادر می‌مالید. دیگری، سر خود را به سینه او نهاده بود و نونهالی دیگر، با اشک و آه با مادر خویش به دردِ دل پرداخته بود. علی(علیه‌السلام) بیطاقت شده بود. گویی آخرین رمق‌های او، با شدت، از ذره ذره وجودش خارج می‌شود. ناگهان در برابر دیدگان علی(علیه‌السلام) زیباترین جلوه محبت و عشق پدیدار شد. خود او می‌گوید:

در آن هنگام، خدای را شاهد می‌گیرم که فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز، ناله‌ای جانسوز سر داد و دست‌های خویش را از کفن بیرون آورده حسن و حسین(علیه‌السلام) را برای مدتی، به سینه چسبانید.

خدایی که از درخت خشکیده برای مریم عذراء(سلام‌الله‌علیها) خرمای تازه مهیا کرده بود، اینک چنین قدرتی را در اختیار فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نهاده بود؛ فاطمه‌ای که مریم به کنیزی‌اش افتخار می‌کند.

علی(علیه‌السلام) اگر لحظه‌ای دیگر تعلل می‌کرد، آسمان و زمین به هم می‌ریخت. ناگهان ندایی میان آسمان و زمین شنید که می‌گفت:

حضرت فاطمه زهرا

- علی! آن‌ها را از روی بدن مادر بردار که فرشتگان آسمان نیز در این مظلومیت گریانند!

گریه و زاری شخصیت‌هایی همچون حسن(علیه‌السلام) و حسین(علیه‌السلام) که حجت خدا در زمین هستند، روی پیکر فاطمه‌ای که به یمن وجودش آسمان‌ها و زمین آفریده شده است بی‌تردید، دل سنگ را نیز، آب می‌کند.

علی(علیه‌السلام) پیش آمد و با مهربانی کودکان را از بدن مادرشان جدا کرد، درحالی‌که کفن فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در دریایی از اشک کودکان شناور بود. بندهای کفن را محکم کرد و چهره او را از مقابل دیدگان خونبار کودکان پوشانید. اینک بدن فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آماده نماز بود. بر بدن او کسی جز علی(علیه‌السلام) نمی‌توانست نماز بخواند؛ چرا که معصوم باید بر معصومه، نماز بگذارد. گروهی از نزدیکان و دوستداران اهلبیت نیز، در پناه تاریکی شب، خود را به خانه علی(علیه‌السلام) رسانده بودند. آنشب، خانه علی بهترین بندگان خدا را در درون خود جای داده بود.

در گوشه‌ای، سلمان، عمار یاسر، ابوذر غفاری، مقداد و حذیفه ایستاده بودند که در زمره والاترین صحابی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شمرده می‌شدند و در سویی دیگر، عبداللَّه بن مسعود، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، عقیل، زبیر و بُریده بودند که قلبشان به عشق و محبت خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌تپید.

علی(علیه‌السلام) پیشاپیش دیگران ایستاد و سایرین در پشت سرش صف کشیدند. نماز آغاز شد، گویی خیل جن و ملک نیز به امامت علی(علیه‌السلام) به نماز ایستاده‌اند. همه در ملکوت بودند. دل به آسمان‌ها سپرده بودند و تلألؤ نیاز آن‌ها، عرش را روشن کرده بود. پس از چند لحظه علی(علیه‌السلام) در میانه نماز فرمود:

خدایا! من از دختر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تو خشنودم ... تو انیس او باش! پروردگارا! مردمان از او بریدند، پس تو با وی بپیوند! خدایا! به او ستم شده است، پس تو قضاوت کن که تو بهترین حکم کنندگانی!

چشمی نبود که نگرید و سینه‌ای نبود که از این غسل و نماز مظلومانه، چون فلزی گداخته، نجوشد؛ اما ناله در سینه‌ها حبس شده بود. کسی نمی‌توانست فریاد بزند؛ چرا که نباید دیگران پی ببرند.

پیکر مقدس فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بر دوش یاران نزدیک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تشییع شد؛ اما تاریخ به یاد ندارد که جنازه به کدام سوی مدینه، در حرکت بود. آیا در آنشب تاریخی، به سوی قبرستان بقیع می‌رفت، یا جوار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مدفن او بود و یا در همان حجره دفن شد.

 

پی نوشت ها:

1.  از امام صادق(‏علیه‎السلام) روایت شده فرمود:

نخستین تابوتى که در اسلام ساخته شد، تابوت مربوط به (مادرمان) فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بود وى در آن بیمارى که در اثر آن دنیا را وداع گفت به اسماء فرمود: اسماء! بدنم لاغر و تکیده شده، حاضرى برایم تابوتى درست کنى که بدنم را بپوشاند؟ اسماء عرضه داشت: بانوى من! دورانى که من در حبشه به ‏سر مى‏بردم، دیدم مردم آن سامان براى مردگان خود چگونه تابوتى مى‎ساختند، اگر مایل باشید نظیر آن را برایتان تهیه کنم؟ اگر آن را پسندیدید برایتان مانند آن را تهیه خواهم کرد زهراى مرضیه فرمود: باشد. اسماء تختى را خواست و آن را وارونه کرد و سپس قطعه‏هاى چوبى از نخل طلبید و آن‏ها را به پایه‏هاى تخت محکم بست و آنگاه با پارچه‏اى آن را پوشاند و عرضه داشت: فاطمه جان! تابوتى را که دیدم آن‏ها مى‏ساختند به این شکل بود، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) فرمود: نظیر همین را برایم بساز و بدنم را بپوشان، خداوند بدنت را از آتش دوزخ مصون دارد .( پیشوایان هدایت ج ?)

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بیانات رهبری در دیدار با فرماندهان نظامی


حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در نخستین دیدار خود با سران و فرماندهان نظامی در سال 90، بیانات مهمی ایراد فرمودند که نظر به اهمیت آن، فرمایشات حضرت معظم له به طور مختصر بررسی می شود.


رهبر

ایشان در این دیدار پیش بینی فرمودند، تحولات بیش تری در منطقه در راه است و برای چندمین بار تاکید کردند، الگوی انقلاب های منطقه، انقلاب اسلامی ایران است.

1- انقلاب هایی که کشورهای منطقه را چون توفان درنور دیده است، از کشور مسلمان تونس آغاز شد. در این کشور اسلامی، دیکتاتوری چون زین العابدین بن علی که در یک کودتای نظامی، زمام امور را به دست گرفته بود، 23 سال بر مردم حکومت کرد و از آنجا که فردی وابسته به آمریکا و فرانسه (غرب) ولائیک و ضد دین بود، حتی حجاب و برگزاری نماز را ممنوع کرده بود. برای حضور در مساجد هم کارت هایی مانند ویزا منتشر کرده بود که هر کس کارت داشت بیش تر افراد مسن و از کار افتاده می توانست به مسجد وارد شود. مردم به تنگ آمده تونس نیز با انقلاب خود ، ظرف کم تر از یک ماه، وی را سرنگون کرده و فراری اش دادند.

با پیروزی انقلاب تونس، مصر خروشید و حسنی نامبارک، دیکتاتور و فرعون زمانه هم پس از 30 سال خدمت بی جیره و مواجب به اسرائیل و آمریکا، واژگون شد. لیبی، بحرین، مغرب، یمن و عربستان هم دیگر کشورهای دیکتاتور زده ای بودند که مردم شان به پا خاستند. دیکتاتور دیوانه لیبی که به نظر می رسد برادر دوقلوی صدام است، دو ماه است هر روز مردم مظلوم این کشور ثروتمند را به خاک و خون می کشد تا دو روزی بیش در مسندی که 42 سال است آن را به ناحق اشغال کرده، بماند؛ بحرین که آل خلیفه 227 سال است بر آن حکومت می کند، وقتی خود را در برابر قیام حسینی شیعیان این کشور، ناتوان دید، ارتش عربستان را برای سرکوب هم وطنان خود به منامه گسیل کرد؛ یمن که 32 سال است اسیر فرد مستبدی چون عبدالله صالح است نیز اخیراً توسط این فرد مانند لیبی تبدیل به قتلگاه مردم شده است؛ مردم مغرب که قیامی اسلام خواهانه را به پا داشتند، از سوی محمد ششم پادشاه این کشور وعده های زیادی دریافت کرده اند و فعلاً منتظر عملی شدن قول های وی هستند و عربستان نیز که آل سعود، آن را ملک طلق خود می دانند و عنوان خادمان حرمین را به ناحق بر خود نهاده اند، صحنه تظاهرات و اعتراضات شیعیان در برابر دیکتاتوری سعودی ها و افراط گری های وهابیون و سلفی ها شده است.

همه این اتفاقات طبق نظر دوست و دشمن و تمام بزرگان، تحلیل گران و کارشناسان سیاسی دنیا، برگرفته از قیام مردم مسلمان ایران برابر دیکتاتوری پهلوی در سال 1357 هجری خورشیدی و مقاومت دلاورانه ملت ایران در برابر تمام مشکلات و حوادثی است که برای سرنگون کردن نظام اسلامی ایران، ظرف بیش از 3 دهه رخ داد.

2- وقتی ملت های منطقه در برابر دیکتاتورهای خود به ستوه آمدند و دیدند در نزدیکی شان نظام اسلامی ایران ظرف 30 سال در تمام عرصه های علمی، هسته ای، فن آوری، نظامی، دفاعی، هوا- فضا، پزشکی و ... پیشرفت های خیره کننده ای داشته است، و این نظام با رویکرد اسلامی- ملی، تمام این توفیقات را در زمان بسیار کوتاهی کسب کرده است، جمهوری اسلامی را به عنوان الگویی تمام عیار برگزیدند تا آن ها هم ضمن خارج شدن از یوغ کشورهای مستکبر و قدرت های زورگو، شاهد موفقیت را به آغوش بکشند. پیروزی انقلاب های تونس و مصر نیز که هر دو برای اسلام، انقلاب کرده بودند، این الگو گرفتن را برای سایر ملل خاورمیانه و شمال آفریقا مستحکم تر کرد.

3- یکی از مهم ترین رموز توفیقات روزافزون جمهوری اسلامی، استکبار ستیزی است. وقتی ایالات متحده در سال 1980 میلادی با ایران قطع رابطه کرد، حضرت امام خمینی فرمودند، اگر کارتر- رئیس جمهور وقت آمریکا- یک کار درست در زندگی اش کرده باشد، همین قطع ارتباط با ایران است. بلافاصله پس از این قهر سیاسی، آمریکا، جمهوری اسلامی را تحریم اقتصادی هم کرد؛ چندی نگذشت که با تحریک قدرت های مرتجع دنیا، عراق بعثی هم به نظام نوپای جمهوری اسلامی حمله برد و ... اما ایران، با آن که روز به روز، بیش تر تحریم می شد و محدودتر می گشت، با ایمان و توکل به خداوند متعال، و انسجام و توانمندی در همه عرصه ها، روی به پویایی آورد و کشوری که روزی می گفتند، مردمش حتی قادر به ساختن آفتابه نیستند، به جمع 10 کشور صاحب انرژی هسته ای؛ 20 کشور دارای فن آوری ارسال ماهواره به فضا و 8 کشور سازنده ابررایانه در دنیا پیوست؛ به دلیل تهدیدات بسیار زیاد نظامی، هواپیمای جنگنده و ناو هواپیمابر ساخت؛ در تولید بنزین خودکفا شد؛ جشن خودکفایی در تولید گندم را گرفت؛ اتومبیل کاملاً ایرانی با طراحی و ساخت بومی ساخت؛ داروی درمان ایدز تولید کرد؛ در علوم دانش بنیان جزو کشورهای معدود دارای این علوم قرار گرفت؛ و ...

 دیکتاتور دیوانه لیبی که به نظر می رسد برادر دوقلوی صدام است، دو ماه است هر روز مردم مظلوم این کشور ثروتمند را به خاک و خون می کشد تا دو روزی بیش در مسندی که 42 سال است آن را به ناحق اشغال کرده، بماند

4- حرکت نظام اسلامی، با توجه به الگو قرار گرفتن از سوی ملل منطقه که هم زمان است با شکستن هیمنه جهانی سازی مصنوعی ایالات متحده، اینک باید دقیق تر و پرشتاب تر پی گرفته شود. همان طور که رهبر حکیم انقلاب در سال های گذشته، با راه اندازی گفتمان های موثری چون جنبش نرم افزاری، روحیه نشاط و خودباوری، انگیزه های الهی و اخروی، نوآوری، دانش نانو، علوم پایه و علوم انسانی، عامل اصلی این پیشرفت ها و شگفت انگیز هستند، همگان باید با اجرای فرامین از این پس حضرت معظم له، اراده قوی جمهوری اسلامی و دست برتری آن در برابر شیاطین را ثابت کنند.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

رهبر: "قشنگ نوشته شده"

رهبر: "قشنگ نوشته شده"

درباره ي کتاب "خاک هاي نرم کوشک" اثر سعيد عاکف

رهبر: قشنگ نوشته شده

شايد يکي از دلايلي که سبب شد تا به سراغ اين کتاب بروم و آن را از ميان خيل عظيم کتب دفاع مقدس برگزينم عددي بود که روي جلد آن زده شده بود و آن عدد، تعداد دفعات چاپ اين کتاب بود؛ جالب است شما هم بدانيد که اين کتاب صد و سي و نه(139) دفعه چاپ شده است !

در پشت جلد اين کتاب نويسنده فرمايشات مقام معظم رهبري را آورده و خود گفته به خاطر اين که ريا نشود جمله اي را در آن جا نياورده و آن جمله اين است: " قشنگ نوشته شده".

در اين کتاب با شخصيت و زندگي شهيد والا مقام شهيد عبدالحسين برونسي آشنا خواهيد شد؛ شهيدي که حول مدار شخصيتي او، اين کتاب تاليف شده است در روستايي محروم متولد شد، که هنوز هم که هنوزه با اين که حدود هفتاد سال از تولد شهيد برونسي مي گذرد اين روستا جزو مناطق محروم ايران به شمار مي آيد.

عبدالحسين برونسي

جالب است بدانيد که اين شهيد در خانواده اي نه چندان مذهبي متولد شده و نويسنده ي اين کتاب يعني سعيد عاکف سخت روي اين موضوع تاکيد دارد که هيچ گاه بر خلاف برخي نويسندگان که تعدادشان کم نيست، نخواسته تا به دروغ بگويد مثلا فلان شهيد در خانواده اي مذهبي متولد شده است. و اساس را اصلا بر روي تولد در محيطي مذهبي ندانسته؛ او در مقدمه ي اين کتاب آورده :« « الست و بربکم» مردانه و بي هيچ نفاقي ، ندا داد: «بلي»؛ عبدالحسين. »

شهيد برونسي کسي بود که سرنوشت اش را خودش با اراده و اختيار خود رقم زد.

در پشت جلد اين کتاب نويسنده فرمايشات مقام معظم رهبري را آورده و خود گفته به خاطر اين که ريا نشود جمله اي را در آن جا نياورده و آن جمله اين است: " قشنگ نوشته شده".

خوب مسلم است که تعداد دفعات چاپ يک کتاب مي تواند معرف خوبي براي آن باشد، ما در اين مقال سعي بر آن داريم تا اين کتاب را به نحوي شايسته به شما معرفي کنيم و تنها نويسنده اين کتاب است که مي تواند اين معرفي را به طور شايسته و بايسته و آن طور که حق آن است بيان کند؛ پس براي آشنايي با اين کتاب همراه باشيد با سخنان سعيد عاکف نويسنده ي کتاب "خاک هاي نرم کوشک":

سعيد عاکف

در اواخر جنگ بود که علي رغم مخالفت والدينم به جبهه رفتم؛ توفيق ديدار شهيد برونسي نصيبم نگشت چرا که قبل از ورود من به جبهه ايشان به لقا الله پيوسته بودند؛ تنها توانستم از وصف هايي که ديگر رزمندگان ميدان رزم از شخصيت ايشان مي کردند براي نوشتن از ايشان اقدام کنم. و البته دلايل متعددي براي انتخاب شخصيت و زندگي اين شهيد رزمنده دارم که شايد دليل اصلي آن عشق و ارادت بي اندازه ي ايشان به اهل بيت بود.

کتاب حاوي خاطرات حقيقي آن شهيد است؛ تاييد بستگان، آشنايان و دوستان آن شهيد گواه اين است.

شهيد برونسي انساني فرازميني نيست اما انساني است که اين قدرت را داشت تا بتواند بين روح و جسم خود تعادل را برقرار کند و به هر دو بعد وجودي خود بپردازد و اين شيوه ي زندگي بر خلاف زندگي ما انسانهايي است که بيشتر به جسم و تغذيه ي آن توجه داريم تا به روح خود.

سبکي که در آن به کار بردم خاطره نويسي هنري است؛ مي توانستم اين کتاب را به شکل رمان ارائه دهم اما همانطور که مشخص است رمان بيشتر از عنصر تخيل مايه مي گيرد تا واقعيت.

راجع به خاطره نويسي هنري بايد بگويم که اول بار من و دوستانم اين عنوان را براي اين سبک نوشتن انتخاب کرديم. نوشتن واقعيات زندگي يک شخصيت به همراه استفاده از تخيل در فضاسازي آن.

اين کتاب در صورتي که يک موضوع را بصورت پيوسته دنبال مي کند لزوما منسجم نيست؛ يعني شما از هر فصلي از کتاب شروع به خواندن کنيد سردرگم نخواهيد شد، و خواهيد توانست به مفهوم دست يازيد.

از کودکي به مطالعه علاقه ي وافري داشتم و هميشه آرزو داشتم تا بتوانم به اين صورت ( در عين به هم پيوستگي هر بخش يک داستان دارد) بنويسم؛ بالاخره با تمرين و ممارست موفق به انجام اين کار شدم.

خاطره نويسي کاري بسيار دقيق و سخت است و نمي توان به راحتي در اين زمينه قلم زد؛ ما در حال حاضر در کشور خود هزاران هزار کتاب خاطرات داريم و اين درحالي است که اين کتب آن طور که بايد و شايد مورد توجه عموم قرار نگرفته است و اين تا جايي است که حتي برخي از اين کتاب ها در چاپ اول خود فروش نرفته است و تنها دليلي که مي توان براي آن متصور شد اين است که اين کار به صورت اصولي و صحيح صورت نگرفته است.

کتابي چون "خاک هاي نرم کوشک" حاصل سال ها تجربه و کسب مهارت است و اين مي تواند دليلي بر توجه عموم به اين کتاب قرار گيرد.

برخي گمان مي کنند تبليغات به هر نحوي صحيح است در حالي که اين منجر به انزجار عموم از تبليغات مي شود؛ خوانندگان خود کتاب خواندني را مي يابند. بايد صادقانه تبليغ کرد تا جواب گرفت.

مثلا من در آخر برخي از آثارم مي نويسم: اگر کتاب را نپسنديديد مي توانيد با اطمينان خاطر کتاب را بدهيد براي خمير شدن و هزينه ي آن را از ما پس بگيريد؛ تا اين لحظه حتي يک نفر هم براي پس دادن هيچ کتابي مراجعه نکرده است

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

فرزند امام حسن عسكرى (ع )

هوالمحبوب
فرزند امام حسن عسكرى (ع )
ولادت حضرت مهدى (عج ) در پنهانى انجام شد و وجود چنين پسرى را مخفى نمودند؛ زيرا خفقان و سانسور شديد حكومت طاغوتيان عبّاسى ، همه جا را فراگرفته بود و سلطان زمان در جستجوى آن حضرت بود و براى آگاهى از وضع او، بسيار تلاش ‍ مى نمود و بخصوص در مذهب شيعه دوازده امامى ، آمدن او شايع شده بود و همگان مى دانستند كه شيعيان در انتظار آمدن او بسر مى برند، بر همين اساس ، امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در زمان حياتش ، آن فرزندش را آشكار نكرد و بيشتر مردم بعد از وفات آن حضرت نمى دانستند كه او چنين پسرى دارد.

برادر امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه ((جعفر)) نام داشت (و بر اثر انحراف و دروغگويى ، به ((جعفر كذّاب )) معروف گرديد) ارث آن حضرت را تصاحب كرد و در زندانى كردن كنيزهاى آن حضرت و آزار رساندن به همسران آن حضرت كوشش كرد و به اصحاب امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه يقين به وجود پسر آن حضرت و اعتقاد به امامت او داشتند و در انتظار او بسر مى بردند، ناسزا مى گفت و از آنان بدگويى مى كرد و دشمنى با آنان آغاز كرد و آنچنان آنان را ترساند كه همه آنان را پراكنده نمود (با توجّه به اينكه جعفر كذّاب با حكومت عبّاسيان همدست شده بود)
خلاصه اينكه : او نسبت به بازماندگان امام حسن عسكرى (عليه السلام ) شرايط بسيار سختى را پديد آورد، او باعث شد كه آنان را زندانى كردند و به كُند و زنجير كشيدند و تهديد، تحقير و توهين نمودند وانواع آزارها به آنان رساندند، ولى سلطان زمان (معتمد يازدهمين خليفه عبّاسى ) با همه كوششهايش ، به آن پسر بزرگوار (حضرت مهدى (عليه السلام ) ) دست نيافت .

و در ظاهر، جعفر (كذّاب ) اموال امام حسن عسكرى (عليه السلام ) را براى خود برداشت و در ميان شيعيان امام حسن (عليه السلام ) كوشش بسيار كرد تا او را به عنوان امام دوازدهم به جاى برادرش بپذيرند ولى هيچيك از شيعيان ، دعوت او را نپذيرفتند، حتّى در اين گمراهى ، از سلطان زمان كمك خواست و اموال بسيار در اين را خرج كرد و به هرجا كه گمان مى برد كه مى تواند از آن استفاده كند، دست انداخت ، ولى نتيجه نگرفت و نقشه هايش نقش برآب گرديد.
براى جعفر در اين رابطه در تاريخ ، داستانها، روايات و مطالب بسيار، وجود دارد كه براى رعايت اختصار در اين كتاب مختصر از ذكر آنها خوددارى شد، آن داستانها نزد شيعه دوازده امامى و آگاهان به تاريخ ، معروف مى باشد.

برگرفته از كتاب : نگاهى بر زندگى دوازده امام (ع)-علامه حلّى

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

امام حسن عسكري (ع)

نام : حسن

شهرت : عسگری زکی هادی ، سراج ، رفیق

لقب : الخاص

کنیه : ابو محمد معروف به « ابن رضا» (ع)

نام پدر :امام علی النقی (ع)

نام مادر: سوسن يا حديثه يا سليل

تاریخ ولادت : هشتم  ماه ربیع الثانی سال 232 هجری یا 231 هجری

محل ولادت : مدینه طیبه

مدت امامت : 6 سال

تاریخ شهادت : هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری

محل دفن : سامراء

 

آسمان ديده بر زمين گشوده بود و مدينه، شب انتظارش را به دست صبح اميد مي سپرد که ناگاه در صبح دمي حيات بخش آفرينش، تولدي دوباره کرد و يازدهمين روشنگرش را به هستي بخشيد. عرش به برکت ميلاد جهان افروز امام عسکري (ع) بزم شادي گستراند. تولد او موعودي را بشارت دهنده است که ظهورش، سپيده دمي است به سوي روشنايي و  مرهمي  برتمامي رنج ها و مقصد تمام رفتن ها و رسيدن ها.به اميد ظهورش

زندگينامه

در عصر حکومت و خلافت متوکل سفاک ترین خلفای بنی العباس ، ابومحمد حسن بن علي، امام يازدهم از ائمه عشر (ع) و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم (ع)، در شهر تاریخی و پایگاه نشر اسلام مدینه در خانه ی امام هادی دهمین پیشوای جهان اسلام و از یک مادر دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود مادرش بانويي صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل  بود که بانوان مدینه از محضر پر فیض او بهره های علمی  می بردند .

نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بود که تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .

روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی به سال 232 هجری بود . مدت كوتاه حيات امام به سه دوره تقسيم مي گردد: تا چهار سال و چند ماهگي امام (و به قولي تا 13 سالگي) از عمر شريفش در مدينه سر برده، تا 23 سالگي به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مي زيسته (او پدر بزرگوارش امام هادي (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگي مي كردند و به عسگري لقب يافتند) و تا 29 سالگي يعني شش سال و اندي پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولايت بر امور و پيشوايي بر ستون را بر عهده داشته است.

دوران زندگی کوتاه امام حسن عسگری بر سه دوره ی مشخص تقسیم میگردد:

1-       پنج سال در حجاز در شهر زادگاه خود در حضور و مراقبت پدر بزرگوارش.

2-       شانزده سال در عراق قبل از دوران امامت وپیشوائی .

3-       هفت سال دوران کوتاه وپربار امامت وزعامت در عراق .

سیرت امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسگری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی، باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد .

چگونگي انتخاب امام به امامت:

امام هادي (ع) پسر ديگري به نام ابو جعفر محمد داشت كه بنا به برخي از روايات از جمله روايتي كه شيخ طوسي در كتاب الغيبت آورده مقرر بود امامت شيعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود....... محمدبن علي مردي  پارسا و مورد احترام اصحاب پدر خويش بود اما اين پسر در زمان حيات امام از دنيا رفت و بعضي از شيعيان دين از اين بابت به انديشه فرو رفته از جمله ابوهاشم داود بني قاسم جعفري گويد من در اين انديشه بودم كه امام هادي (ع) فرمود: بلي خداوند بجاي ابوجعفر, ابو محمد (امام حسن عسگري (ع)) را امام قرار داد. همچنانكه دربارة اسمعيل (فرزند امام صادق (ع) ) و امام كاظم (ع) چنين شد. اين روايت يكي از روايات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسگري (ع) است.

امام دهم را برادر ديگري بود به نام جعفر كه نزد شيعيان به لقب كذاب معروف شد. بعد از آنكه امام عسگري (ع) از سوي پدر به امامت منصوب گرديد. جعفر مدعي وي گرديد و شروع به كار شكني و توطئه گري و فتنه انگيزي بسيار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسگري (ع) دعوي امامت كرد و منكر وجود امام غايب (عج) شد.

 

داستاني از مهابت آن بزرگ:

در حوادث رجب سال 255 ق گفته اند كه دو تن از سادات علوي حسني به نام عيسي بن محمد و علي بن زيد در كوفه شوريدند و عبدالله بن محمد بن داودد بن عيسي را در آن شهر كشتند و عده اي به سبب قتل وي گرفتار و زنداني شدند يكي از اين اشخاص ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري است كه روايت مي كند شبي امام حسن حسن عسگري (ع) و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زاري و بي قراري مي كرد ولي حضرت عسگري (ع) او را ساكت مي نمود.

در روا يت مذكور آمده است كه متصدي زنداني كردن امام، صالح بن وصيف يكي از سرداران معروف بوده است... مي گويند عباسيان و منحرفان از آل محمد (ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مامور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن علي (ع) تحول يافته و روي به عبادت و نماز آورده اند وقتي علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند: از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيده ام او تمام روزها را روزه مي گيرد و هر شب تا بامداد به نماز مي ايستد، با هيچ كس سخن نمي گويد و جز عبادت به كاري ديگر  نمي پردازد مهابت او بدان حد است وقتي كه به ما نگاه مي كند به لرزه مي افتيم و خود را به كلي مي بازيم.
 

موضع علمي و آموزشي امام:

 مواضع علمي او (ع) در پاسخهاي قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفر آميز و بيان كردن حق، باورشان مناظره و گفتگوهاي موضوعي و مناقشه ها و بحثهاي علمي، و همزمان با آن فعاليتها،‌ كوششهاي ديگر از قبيل صادركردن بيانيه هاي علمي و ... (بوده است)....

كندي (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقي در زمان امام (ع) پيرامون متناقضات قرآن،‌كتابي تدوين كرد بوسيله بعضي از منسوبان به حوزه علمي او، ‌با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست روبرو كرد وكندي را قانع فرمود كه در اشتباه بوده است. كندي توبه كرد اوراق خود را سوزانيد.

 

موضع نظارت بر پايگاههاي مردمي:

ـ موضع امام (ع) در اين زمينه، نظارت بر پايگاههاي مردي خود و پشتيباني از آن پايگاهها و بالابردن درجه آگاهي آنها و مجهز كردن آن با همه اسلوبها و روشهاي پايداري و بالابردن به سطح پشتازان متعهد بود.

امام غالباً آنان را هشدار مي داد تا در دام عباسيان نيفتد ودر مصائب روزگار از نظر اقتصادي و اجتماعي به علت بدبختيها و رفتار بيرحمانه حكام كه با آن روبرو مي شدند، به آنان كمك مي رسانيد.....

ـ براي امام از مناطق گوناگون اسلامي كه پايگاههاي توده اي او آنجا بود، بوسيله نمايندگان او كه در آن مناطق پراكنده بودند اموال بسيار مي بردند و امام با دقت بسيار و با روشهاي گوناگون

مي كوشيدند تا آن امر را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و به نحوي پنهاني عمل كند....

ـ دولت عباسيان در برابر ياران امام (ع) و در پايگاههايي كه پشتيبان ا بودند، قاطعانه و بيرحمانه ايستادگي مي كرد و براي از ميان برداشتن خط مشي و برنامه امام و پراكندن و اداره كردن ياران او كوششهاي فراوان بعمل آورد....

موضع امام درمقابل آن كوششها، پندگويي بود كه به ياران دلداري مي داد و مي فرمود: (تهيدست و با ما بودن، بهتر كه توانگر بودن و با غير ما بودن. كشته شدن با ما، بهتر كه زنده بودن با دشمن! ما براي هر كس كه به ما پناه آورد،‌ پناهگاهيم و براي آن كس كه بخواهد به وسيله ما ببيند، نوريم، و آن كس را كه به ما پناه آورده، عصميتم و هر كس كه ما را دوست بدارد بحقيقت در بزرگي و مقام با ما است و هر كس كه از ما منحرف گردد، جاي او در آتش است)

 

موضع چهارم آماده كردن مسئله غيبت :

ـ  امام حسن عسكري (ع) كه به وضوح مي ديد كه اراده الهي براي ايجاد دولت الله بر روي زمين و در برگرفتن همه جهان انسانيت و گرفتن دست مستضعفان در زمين، تا خوف آنان به امنيت خاطر تبديل گردد و خداي را عبادت كنند و هيچ چيز را شريك او نگيرند .......

ـ براين تعلق گرفته است كه فرزندش غيبت كند.......

ـ فعاليت امام حسن عسكري (ع) و برنامه ريزي او در تحقق بخشيدن هدف مزبور به دو كار مقدماتي نيازداشت:

 1-  مخفي كردن مهدي (عج) از چشم مردن و نشان دادن وي فقط به بعضي از خواص

2-  آنكه به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ دهد و به مردم بفهماند كه اين مسئوليت  اسلامي را بايد تحمل كنند و مردم را به اين انديشه و متفرعات آن عادت دهند....

بيانيه امام حسن عسكري (ع) سه شكل داشت:

الف) ...... بيانيه هاي كلي و عمومي درباره صفات مهدي (ع) از قبيل: «وقتي قيام كند، در ميان مردم با علم خود داوري خواهدكرد مانند داوري داود كه از بينه و دليل پرسشي نمي كرد».

 

ب‌) توجيه و نقد سياسي در مورد اوضاع موجود، و مقرون كردن آن به انديشه وجود مهدي (ع) و ضرورت ايجاد دگرگونيها از سوي او و از اين قبيل است: «وقتي قائم خروج كند به ويران كردن منابر و جايگاههاي خصوصي در مساجد فرمان خواهد داد اين جايگاهها به منظور امنيت و محافظت خليفه از تعدي، و براي افزودن هيبت او در دل ديگران بنا شده است.»

 

ج‌) اعلاميه هاي كلي براي پايگاهها و اصحابش كه در آن، ابعاد انديشه غيبت براي آنان و ضرورت آمادگي و عمل به آن از ناحيه رواني و اجتماعي توضيح داده شده بود، تا غيبت امام (ع) و جدايي او را از آنان بپذيرند. امام به ابن بابويه نامه اي نوشت و در آن فرمود: «بر تو باد بردباري و انتظار گشايش، پيمبر فرمود: برترين عمل امت من انتظار كشيدن گشايش است و شيعه ما پيوسته در اندوه است تا فرزندم ظهوركند........»

 

3-  راه ديگري كه امام براي آمادگي غيبت دراذهان مردم انجام داد پنهان نمودن خود و برقراري رابطه با دوستان و طرفداران ازطريق مكاتبه و مراسله بوده است. همچنين نظام و روش وكالتي و وساطتي كه امام حسن عسكري (ع) با پايگاههاي مردمي خود برگزيد، روشي ديگر از روشهاي بود كه براي فهماندن مسئله غيبت آماده شده بود.............

 

شهادت امام( ع)

از ابو الاديان نقل كرده اند كه گفت: من خادم امام عسكري بودم و رسائل او را به شهرهاي ديگر مي بردم و جواب مي آوردم،‌ در بيماري منتهي به رحلت وي هم نزد او رفتم نامه هايي را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زاري و شيون از خانه امام بلند است و جعفر بن علي بر در خانه ايستاده به تعزيت شيعيان پاسخ مي دهد. با خود گفتم اگر اين مرد امام شد باشد كار امامت دگرگون خواهد شد. در اين آن خادمي بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد بيا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم. جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند وقتي خواست تكبير بگويد ناگهان كودكي با چهرة گندمگون و موئي كوتاه و مجعد و دندانهايي كه بينشان گشادگي بود پيش آمد ورداي جعفر را كشيده گفت: اي عم عقب برو من براي نماز بر پدرم از تو شايسته ترم جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازه امام نماز گزارد او مهدي موعود امام دوازدهم (عج) بود.

 

     تاليفات امام حسن عسكري (ع)

     1-  تفسير قرآن منسوب به او

     2-  نامه آن حضرت به اسحاق ابن اسماعيل نيشابوري

     3-  مجموعه حكم، مواعظ و كلمات قصار امام كه در كتب حديث و تاريخ ثبت است.

     4 - «رساله المنقبه» درمسائل حلال و حرام كه منسوب به اوست و «ابن شهر آشوب» در كتاب «مناقب» از آن سخن گفته است

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای