دهه فجر گراميباد

12 تا 22 بهمن 1357 دهه فجر انقلاب اسلامى و روزهاى سرنوشت ساز ملت به پاخاسته ايران است .بازگشت افتخارآميز امام امت قدس ‍ سره به ايران اسلامى و اعلام تشكيل دولت موقت ، پيوستن بسيارى از ارتشيان به انقلاب و بيعت نيروى هوايى با امام بزرگوار و شكست حكومت نظامى با حضور شكوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمينى قدس سره ، فتح مراكز مهمى همچون صدا و سيما و پادگانهاى نظامى و سرانجام پيروزى انقلاب اسلامى را در پى داشت .
 امام خمینی(ره):
من اين جشن بزرگ را وفى الحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همه ملت هاى اسلامى بلكه محرومان تمام دنيا تبريك عرض مى كنم ، تبريك براى اينكه اين انقلاب (تنها) انقلاب ايران نيست .
صحيفه نور جلد 19،ص 269

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

رهبر فرزانه ما امام خامنه ای دام الظله

رهبر فرزانه ما امام خامنه ای دام الظله

وقتی که میگم رهبرم فرزانه است بعضی تایید میکنند بعضی رد میکنند و بعضی فقط نگاه میکنند.

وقتی میگم فدایی رهبرم هستم بعضی تحسین میکنند بعضی تمسخر میکنند و بعضی فقط نگاه میکنند.

اما امروز میخوام یه کلیپ براتون رو کنم که به اون کسانی که نظراتشون باما یکی است قوت قلب و به کسانی که با ما مخالفند اگاهی و به کسانی که فقط نگاه میکنند تلنگری بزند.

تا ببینید که رهبر ما چه شخصیت والایی دارد و این شخصیت از همان اول انقلاب با ایشان همراه بود.

این کلیپ برای گرفتن جاسوسان امریکایی و گروگان گرفتن انها جهت تحویل رضا شاه ملعون به ایران است.

حجمشم زیاد نیست.با فرمت 3gpهست.

دانلود کن تا ببینی رهبر ما چگونه و با چه ادبیات پایدار و محکمی با دشمن سخن میگوید.

خدایی کلی وقت ازم گرفت تا تبدیلش کردم و برای دانلود براتون گذاشتم با اینترنت خانگی.

هرکسی دانلود کرد و دید حتما نظر برای ما ارسال کنه تا بدونم نظرتون در مورد این کلیپ چیه.

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید

                        http://www.4shared.com/video/3ndEGl9Y/Untitled__1_.html

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

ولایت مداری خصیصه مهم حزب الله در قرآن

ولایت مداری خصیصه مهم حزب الله در قرآن

قرآن کریم در دو آیه تعبیر حزب الله را به کار برده است. یکی از آن ها آیه 56 و سوره مائده است:
(الذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون) هرکس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولی خود بداند که حزب خدا همان پیروزمندان اند. این آیه ی شریفه در مورد اتفاق معروف حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)در نماز در حال رکوع است. مفسران و محدثان شیعه و سنی در مورد شأن نزول این آیه چنین گفته اند که سائلی به مسجد آمد و اظهار نیاز کرد، ولی کسی به او چیزی نداد. امیرالمؤمنین که مشغول نماز و در حال رکوع بود، به آن سائل اشاره فرمود و انگشتر خود را به او داد. پس از این واقع آیه ی مزبور در شأن و مقام حضرت علی(علیه السلام)نازل شد که این آیه می فرماید: کسانی که ولایت خدا، پیامبر و مؤمنانی را که او صافشان ذکر شد، بپذیرند آنان از حزب الله هستند بنابراین خداوند در این آیه اهل ولایت و حزب الله را یکی قرار داده است.
دومیّن آیه ای که تعبیر حزب الله در آن آمده آیه 22 سوره مجادله است(لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آبائهم او ابناء هم آو اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الأیمان و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون) خداوند در این آیه نیز اوصاف اهل ولایت و حزب الله را ذکر نموده و می فرماید: مردمی را نخواهی یافت که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و در عین حال با دشمنان خدا و پیامبر دوستی کنند؛ حتی اگر آن دشمنان پدرانشان، فرزندانشان، با اهل فامیل و نزدیکانشان باشند. آری اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد هرگز با دشمنان خدا رابطة دوستی برقرار نخواهد کرد. هیچ گاه ایمان به خدا با دوستی با دشمنان خدا جمع نمی شود.
از مطالعه و تطبیق این دو آیه (56 مائده و 22 مجادله) به خوبی به دست می آید که اهل البیت (عليهم السلام) مصداق تام و کامل حزب الله هستند. حزب الله کسانی هستند که خدا را به ولایت پذیرفته اند و او را ولی خویش قرار داده اند پس از پذیرش ولایت الهی نیز هنگامی که برای ایشان پیامبری معرفی گردد ولايت پیامبر را پذیرا می گردند.
آنان همچنین پس از ولایت پیامبر، ولایت جانشینان آن حضرت، یعنی ولایت ائمه را نیز می پذیرند.
در مقابل حزب الله، حزب الشیطان وجود دارد که ولایت هیچ کدام را قبول ندارند و خود را تحت ولایت شیطان قرار داده اند و از او فرمان می برند.

ولایت تکوینی و تشریعی خداوند
 
انقسام ولایت، ولایت تشریعی و ولایت تکوینی به این معناست که ولایت بر تشریع و تکوین از آن ولی است، زیرا علت سایه افکن سرپرست معلول و معلول مولی علیه و تحت تربیت علت است، اگر علت کار حقیقی انجام دهد، مانند آن که درخت یا انسانی را بیافریند، در این صورت علت ولی آن امر تکوینی، یعنی ولی التکوین است و اگر کار اعتباری انجام دهد، مانند آن که به چیزی امر و یا از چیزی نهی کند، در این صورت ولی اعتبار و به عبارتی ولی التشریع خواهد بود.

ولایت تکوینی و تشریعی خداوند
 
با توجه به مقدمه مذكور روشن مي شود كه خداي سبحان هم داراي ولايت تكويني است و هم داراي ولايت تشريعي، زيرا بر اساس توحيد ربوبي تنها خداوند است كه با اعمال ولايت، جهان هستي را اداره كرده و اوست كه همواره به انحاي گوناگون ربوبيت خود را اعمال مي كند. همچنين بر اساس پذيرش نبوت و فراغت از اثبات وحي، تنها خداست كه حق وضع قانون دارد و قوانين وضع شده را توسط پيامبر(ص) به مردم ابلاغ مي كند.
در قرآن آياتي كه ولايت تكويني و تشريعي خداوند را بيان مي كند، دو دسته هستند؛ بعضي آيات هم ولايت تكويني را بيان مي كند و هم ولايت تشريعي را، و بعضي ولايت تشريعي را.
از جمله آياتي كه جامع ولايت تشريعي و تكويني است، آيه معروف به آيه الكرسي است كه مي فرمايد: «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور» خداوند ولي مؤمنان است در تكوين و تشريع.
اما بيان ولايت تشريعي به اين صورت است كه خداوند با وضع قوانين نوراني انسان ها را از ظلمت به نور هدايت مي كند، چنان كه قرآن را نور ناميده و فرمود: «كتاب انزلنا إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور» خداوند ولي مؤمنان است در تكوين و تشريع.
اما بيان ولايت تشريعي به اين صورت است كه خداوند با وضع قوانين نوراني انسان ها را از ظلمت به نور هدايت مي كند؛ چنان كه قرآن را نور ناميده و فرمود: «إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور بإذن ربهم إلي صراط العزيز الحميد»قرآن بر پيامبر نازل شده تا مردم را به نور هدايت كند. بنابراين خداوند با وضع قوانين و احكام نوراني و ابلاغ آن ها، ولايت خود را نسبت به مؤمنان اعمال مي كند. اين احكام و قوانين، برخي تكليفي هستند، نظير وجوب و حرمت و استحباب و كراهت و برخي وضعي هستند، مانند صحت و بطلان و طهارت و نجاست.
با توجه به مباحثي كه گذشت و با استناد به آيه ي«انما وليكم الله و رسوله و الذين ءامنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكوه و هم راكعون و آيه يا أيها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» تمام شئونات ولايت تكويني و تشريعي در مورد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و معصومين(عليهم السلام)به اثبات مي رسد و كوتا سخن اينكه ولاء و ولايتي كه در قرآن و روايات به حضرات نسبت داده شده صرف رفاقت و محبّت نيست بلكه همان قدرت ولايت و حاكميت بر جميع اطوار و عوالم وجوده بوده و هست و زماني، مي توانيم خود را مطيع فرامين الهي و معتقد به ابعاد گوناگون توحيد و خداپرستي بدانيم كه به اين ولايت مطلقه ي تكويني و تشريعي معتقد و پايبند باشيم و لا غير.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

اهميت و جايگاه كتاب و كتابخواني از منظر آفتاب

يكي از شاخصه هاي ارزيابي رشد، توسعه و پيشرفت فرهنگي هر كشوري در عصر حاضر ميزان مطالعه و كتاب خواني مردم آن مرز و بوم است و كشور تاريخي ما ايران اسلامي نيز از قديم الايام تاكنون با داشتن تمدني چندهزارساله و مراكز متعدد علمي، فرهنگي و كتابخانه هاي معتبر و علما و دانشمندان بزرگ با آثار ارزشمند تاريخي سرآمد دول و ملل ديگر بوده و در عرصه فرهنگ و تمدن جهاني بسان خورشيدي تابناك همچنان مي درخشد و با فرزندان نيك نهاد خويش هنرنمايي مي كند.
چه كسي است كه در دنيا با دانشمندان فرزانه و نام آور ايراني همچون ابوعلي سينا، ابوريحان بيروني، فارابي، خوارزمي و... و شاعران برجسته نظير سعدي، حافظ، فردوسي، مولوي و... آشنا نباشد و در مقابل عظمت آنها سر تعظيم فرود نياورد؟ آيا وجود اين بزرگان، مايه فخر و مباهات هر ايراني نيست؟!
عزيزان، تمامي اين افتخارات ارزشمند، برگرفته از ميزان عشق و علاقه فراوان ملت ما به فراگيري علم و دانش از طريق خواندن و مطالعه منابع و كتاب هاي گوناگون است. به شكرانه الهي تاريخ و گذشته ما هميشه منير و پربار مي باشد. ولي وضعيت حال ما در اين زمينه، چه طور است و اكنون در چه جايگاهي قرار داريم؟
متأسفانه آمار و ارقام ارائه شده از سوي مجامع و سازمان هاي فرهنگي داخلي و خارجي مانند يونسكو در مورد سرانه مطالعه هر ايراني، برايمان چندان اميدواركننده نمي باشد و رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز از اين وضعيت بارها اظهار گله و ناخشنودي نموده و از مسئولان و ارگان هاي مختلف خواسته اند كه با برنامه ريزي هاي شايسته، موانع و مشكلات ترويج و گسترش فرهنگ مطالعه را حل و برطرف كنند تا توجه به كتاب و كتاب خواني با وارد شدن به زندگي مردم به يك سيره و سنت رايج عمومي، همگاني و فراگير تبديل شود.

آنچه كه در ذيل مي آيد گوشه اي از نقطه نظرات و تأكيدات فراوان مقام معظم رهبري در زمينه گسترش فرهنگ مطالعه و كتاب خواني در جامعه مي باشد كه اميد است براي شيفتگان علم و خوانندگان اين مقاله نافع و موثر افتد:

بيانات مقام معظم رهبري پيرامون كتاب و كتابخواني

من هر زماني كه به ياد كتاب و وضع كتاب در جامعه خودمان مي افتم، قلباً غمگين و متاسف مي شوم. اين به خاطر آن است كه در كشور ما به هر دليل كه شما نگاه كنيد، بايد كتاب اقلا ده برابر اين ميزان رواج و توسعه و حضور داشته باشد.1
از بس كه درباره اين مسئله مهم (كتابخواني) گفته ام و به من هم گفته شده كه چقدر اثر دارد، حقيقتا وقتي مي خواهم بار ديگر اين مسئله را بيان كنم دچار ترديد مي شوم كه اين ديگر جزو گفتار لغو نباشد! من نمي دانم واقعا اين تكرار، اثر كرده، يا نكرده است... بياييد كاري كنيد كه مردم كتابخوان بشوند.2
من اگر بدانم هر روز يك ساعت بايد حرف بزنم و نتيجه اش اين باشد كه مردم كتابخوان بشوند، حاضرم روزي يك ساعت و نيم حرف بزنم! اگر اينطوري بشود قضيه را حل كرد، حرفي نيست بله، ما بايد عرضمان را به مردم بكنيم و بنده هم عرض مي كنم، منتهي چيزهايي است كه با گفتن تنها تمام نمي شود... اين، گفتن و بازگفتن و بازگفتن و به زبانهاي گوناگون گفتن و از همه طرف گفتن و او را با فكر محاصره كردن مي خواهد، تا يك عادت از بين برود، يا به وجود بيايد.3 از فرصت ها مي شود استفاده كرد. مثلا فرض بفرماييد امروز پنج، شش هزار نفر بسيجي با من ملاقات داشتند؛... در ميان اينها اگر يادآوري بشود و من يك اشاره بكنم و (كتاب هاي مربوط به دفاع مقدس) آماده باشد و در اختيارشان قرار بگيرد، آنها را مي خرند... يا در همين ديدارهايي كه سران سپاه و ارتش مي روند... شما مي توانيد آنجا آن كتاب را به زبان آن گوينده بياوريد... مثلا فرض بفرماييد الان نزديك عمليات كربلاي يك است... چند جلد از اين كتاب هاي خيلي خوب درباره همين كربلاي يك آماده شود و... و در آنجا اسم آورده شود؛... خواهيد ديد كه چندين هزارنسخه فروش خواهدرفت.4
امروز درنمايشگاه... سه نفر جدا جدا به من پيشنهاد واحدي ارائه كردند و آن اين است كه درمدارس ساعتي براي كتابخواني گذاشته شود به نظرم فكر خوبي است. اين را بايد حتما وزارت آموزش و پرورش بررسي كند و ببيند چه كار مي تواند بكند... ساعت كتابخواني بگذارند تا دانش آموزان با فرهنگ كتابخواني آشنا بشوند.5
كتاب مقوله بسيار مهمي است. البته من به كارهاي هنري و تصويري- تلويزيون، سينما، يا اين قبيل چيزها-خيلي اعتقاد دارم. اما كتاب نقش مخصوصي دارد. جاي كتاب را هيچ چيزي پر نمي كند. كتاب را بايد ترويج كرد... مردم بايد به كتابخواني عادت كنند و كتاب وارد زندگي بشود.6
اين عادت هنوز در بين مردم ما جانيفتاده كه بروند كتابي را بخرند، بعد آن را بخوانند، بعد به دوستشان يا به فرزندشان بدهند، تا آنها هم بخوانند، اينطوري نيست... واقعاً كتاب خواندن در مملكت ما جا نيفتاده است و اين درد بزرگي است ما از اهميت و عظمت اين درد غافليم.7
در كار فرهنگي نبايد مسئله پول و بودجه، يك مشكل عمده به حساب آيد؛ به اين معنا كه مشكلات و نقايص فرهنگي را در رديف نيازهاي بودجه اي و در آخرهاي ليست قرار ندهيم؛ بلكه در اول هاي ليست- اگر نگوئيم در رديف اول- قرار بدهيم. اگر درست فكر بكنيم اين به صرفأ اقتصادي مملكت هم است. يعني از اينكه بودجه و امكانات بيشتر را به كارهاي فرهنگي- به خصوص فرهنگ آموزشي- متوجه كنيم كشور زيان نخواهد كرد؛ زيرا كه خود اين براي آيندأ كشور توليد امكانات مي كند8.
افرادي كه كار روزانه دارند- اداري، كاسب، روستايي، كشاورز و امثال اينها- اگر مثلا شب يا بين روز به خانه مي آيند، بخشي از زمان را، ولو نيم ساعت، براي كتاب خواندن بگذارند. چقدر كتابها را در همين نيم ساعت ها مي توان خواند. بنده خودم دوره هاي بيست و چند جلدي كتاب ها را در همين فاصله هاي ده دقيقه، بيست دقيقه، يك ربع ساعت خوانده ام!... اين بايستي يك سيره و سنت رايجي بين مردم ما بشود كه كتاب را بخوانند و به بچه هايشان ياد بدهند. خانم ها در خانه ها كتاب بخوانند و معلومات را فرابگيرند9.
كاري بكنيد كه مردم اگر كتاب حمل نمي كنند، بتوانند در اتوبوس، در مطب دكتر، در اداره اي كه نوبت ايستاده اند، در نوبت نان و يا در نوبت قند، كتاب بخوانند. اگر بشود اين كار را راه بياندازيد و باب كنيد، خدمت بزرگي كرده ايد. اين كار محال نيست، بلكه ممكن است، به دليل اينكه ما مي بينيم در كشورهاي ديگر تا حدود زيادي اين كارها انجام شده است. ما كه اهل اين كار و اولي به اين كار هستيم، متأسفانه هنوز نتوانسته ايم01.
با تلخي بايد اعتراف كنيم كه رواج كتاب و روحيأ كتابخواني در ميان ملت عزيز ما بسي كمتر از آن چيزي است كه از چنين ملتي انتظار مي رود11.
(تجهيز) كتابخانه ها و منابع مطالعاتي هم... يكي از مشكلات است. به من گزارش دادند كه بعضي از كتابخانه هاي بعضي از دانشگاه ها، از بعد از انقلاب تا حالا، تقريباً هيچ كتابي براي آنها تهيه نشده است! اين واقعاً غصأ بزرگي است كه دانشجو و استاد مي خواهند مطالعه و استفاده بكنند ولي موجود نيست21!
هر كس كه در يك بخش يا گوشه اي مشغول تبليغ و كار است، رابطه خودش را با كسب معلومات قطع نكند؛ نگوئيم كار داريم و نمي رسيم... الان من مطالعه هم مي كنم و به كارم هم مي رسم و مي بينم كه منافاتي با هم ندارند. مطالعه علمي- تاريخي هم دارم، مطالعه تفنني هم مي كنم.31
من جوانان بسياري را ديده ام- حالا افراد مسن جاي خود دارد- كه حتي مطالعه كتاب رمان را هم ميل ندارند!... حالا نمي گوييم كتاب اجتماعي، سياسي، يا كتاب علمي، اين ناشي از چيست؟ ناشي از عدم اعتياد به كتاب است. مردم ميل به كتابخواني ندارند براي اين بايد فكري كنيد.41
بنده خودم هم با اينكه گرفتاري كاريم زياد است اما بحمدالله از كتاب منفك نشده ام و در حقيقت نمي توانم هم منفك بشوم. در خلال كارهاي فراوان و سنگيني كه بر دوش ما هست دائما با كتاب
سر و كار دارم. احساس مي كنم كه اگر انسان بخواهد در زمينه معنوي و فرهنگي تر و تازه بماند، جز رابطه با كتاب كه مثل رابطه با جويبار دائمي و در جريان است و مرتب تازه هايي را در اختيار انسان مي گذارد چاره اي ندارد.51
كتاب خريدن، بايد يكي از مخارج اصلي خانواده محسوب بشود. مردم بايد بيش از خريد بعضي از وسايل تزئيناتي و تجملاتي مثل اين لوسترها و ميزهاي گوناگون و مبل هاي مختلف و پرده ها و اين قبيل چيزها به كتاب اهميت بدهند و اول كتاب را بخرند. مثل نان و خوراكي و وسايل معيشتي لازمي كه در خانه هست، كتاب هم بايد از اين قبيل باشد... خلاصه بايد با كتاب انس پيدا كنند. اگر انس پيدا نكنند، جامعه ايراني به آن هدف و آرزويي كه دارد، كه حق او هم هست، نخواهد رسيد.61
تقريبا همه اين كتاب هايي كه شما از دفتر ادبيات و هنر انقلاب منتشر كرده ايد، خوانده ام و بعضي از آنها را بسيار فوق العاده يافتم.71
ادبيات و هنر مقاومت و آنچه مربوط به دوره خاص دفاع كشور و ملت ماست، حقيقتا از برجسته ترين و مهمترين كارهاست... اگر بنده شاعر بودم يقينا در مدح شماها، در مدح آقاي سرهنگي، در مدح آقاي بهبودي، در مدح آقاي قدمي، در مدح همين خاطره سازان و خاطره انگيزان قصيده مي ساختم، حقيقتا جا دارد، چون كار بسيار بزرگ و با اهميتي است.81
... در طول اين ساليان سي، چهل ساله عمرم كه با كتاب سر و كار داشته ام، شايد هزارها قصه از بهترين نويسندگان دنيا خوانده ام.91
اگر هر منصفي به بيانات نبي مكرم اسلام و ائمه (عليهم السلام) و پيشوايان اسلام نگاه كند و ببيند كه اينها در چه زماني به كتاب و كتابخواني دعوت مي كردند و فرا مي خواندند، همه افسانه ها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهميد كه دشمنان اسلام راهي جز اين نداشتند كه افسانه هاي كتاب سوزي و كتاب ستيزي را بر سر زبانها بيندازند؛ چون اسلام پرچمدار كتابخواني است.02
در اهميت عنصر كتاب براي تكامل جامعه انساني، همين بس كه تمامي اديان آسماني و رجال بزرگ تاريخ بشري، از طريق كتاب جاودانه مانده اند.12
اگر مردم توانستند سؤالها و استفهام هايشان را در كتاب بيابند و به كتاب مراجعه كنند يك عالم ديگر و ماجراي ديگري خواهد شد، كه متأسفانه امروز در داخل ايران از آن خبري نيست.22
براي يك ملت، خسارتي بزرگ است كه افراد آن با كتاب سر و كار نداشته باشند و براي يك فرد، توفيق عظيمي است كه با كتاب مأنوس و همواره در حال بهره گيري از آن- يعني آموختن چيزهاي تازه- باشد.32
در بين شيوه هاي بيان هنري، آن چيزي كه در مجموع، بيشتر جامع شرايط گوناگون هست، رمان است؛ حتي مثلا از سينما... در عين حال فهم از فيلم، با فهم از رمان متفاوت است. فيلم محدوديتي دارد كه نمي توان همه چيزها را بيان كند.42
اگر از اين جهت هم حساب كنيد كه امروز اين ملت، ملتي است كه در دنيا دچار ستم هاي ناشي از اعمال غرض قدرتهاي استكباري جهان است، پس بايد از خودش دفاع كند، كدام دفاع ملي است كه در درجه اول متكي به فرهنگ و آموزش و بينش و دانش نباشد؟ پس، باز هم به «كتاب» بر مي گرديم. يعني شما از هر طرف كه بچرخيد، مجبوريد به كتاب اهميت بدهيد. من تعجب مي كنم كه چرا ما به عنوان دولت جمهوري اسلامي، آن مقداري كه به كتاب اهميت مي دهيم، ده برابر آن را اهميت نمي دهيم؟!52

منابع و مأخذ:

1- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري هفته كتاب-03.71375.
2- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري هفته كتاب- 03.71375.
3- بيانات در ديدار با برگزيدگان مراسم انتخاب كتاب سال- 7.011372.
4- بيانات در ديدار با اعضاي دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي-
22.41371.
5- مصاحبه با خبرنگار صداوسيما پس از بازديد از دهمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران- 41.21376.
6- مصاحبه با خبرنگار صداوسيما پس از بازديد از ششمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران- 12.21372.
7- بيانات در ديدار با اعضاي هيئت تحريريه دفتر نشر فرهنگ اسلامي- 81.21374.
8- بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي- 12.91368.
9- مصاحبه با خبرنگار صداوسيما پس از بازديد از ششمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران- 12.21372.
10- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري هفته كتاب- 03.71375.
11- پيام به مناسبت آغاز هفته كتاب- 4.011372.
12- بيانات در ديدار با وزير علوم، تحقيقات و فناوري و رؤساي دانشگاههاي سراسر كشور- 6.211376.
13- بيانات در ديدار با علما و روحانيون شهر قائن- 3.1.1366
14- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري هفته كتاب- 91.81376.
15- بيانات در ديدار با برگزيدگان مراسم انتخاب كتاب سال- 7.011372.
16- مصاحبه با خبرنگار صداوسيما پس از بازديد از هشتمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران- 62.21374.
17- بيانات در ديدار با اعضاي دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي-
52.41370.
18- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري شب خاطره- 13.61384.
19- بيانات در ديدار با مديران و برنامه سازان گروه تلويزيوني شاهد- 31.01372.1
20- بيانات در ديدار با دست اندركاران برگزاري هفته كتاب- 03.71375.
21- پيام به مناسبت برگزاري اولين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران- 41.81366.
22- بيانات در ديدار با دست اندركاران هفته كتاب- 91.81376.
23- پيام به مناسبت آغاز هفته كتاب- 4.011372.
24- بيانات در ديدار با گروه ادبيات جنگ بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي- 52.71372.
25- بيانات در ديدار با دست اندركاران هفته كتاب- 03.71375. منبع: روزنامه کیهان

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

ولایت در نگاه متفکر قرن

ولایت فقیه از نگاه شهید مطهری

 

  • فقیه فرزانه و متفکر بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری, آثار قلمی و زبانیِ عالمانه و محققانه بسیاری را در حوزه های مختلف علوم و معارف اسلامی از خود به یادگار گذاشته که بیانگر اندیشه های بلند و ابداع و نوآوری های ارزنده و راه گشای ایشان است.

رشته مورد علاقه شخصیِ استاد از همان آغاز طلبگی علم اعلی, مباحث فلسفی و توحید و خداشناسی بوده است, چنان که می نویسد:

(تا آن جا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم, از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد; حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم… در سال های اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم, چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به تنهایی در من پدید آمده بود, وجود هم حجره را تحمل نمی کردم… مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که

( 11 )

  • تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم.

… به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی می خواندم, فیلسوفان و عارفان و متکلمان ـ هرچند با اندیشه هاشان آشنا نبودم ـ از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیم تر و فخیم تر می نمودند.)1

ولکن از آن جایی که استاد دارای فکری قوی و استعدادی استثنایی و شناختی عمیق و دقیق از اوضاع و شرایط اجتماعی و فرهنگی روزگار و نیز دارای تعهد و مسئولیت دینی بالایی بود, از زمانی که وارد عرصه علم و تحقیق و تبلیغ و تألیف شد, برای رسیدن به هدف دو اصل را مورد توجه و مبنای عمل قرار می داد:

1. اصل نیاز: استاد در حوزه های مختلف فلسفی, اجتماعی, اخلاقی, فقهی, تاریخی و… به تحقیق و تألیف پرداخته, اما روح حاکم بر همه نوشته ها و آثار و تحقیقات وی, پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی و اسلامی عصر است:

(این بنده, از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته, مقاله یا کتاب نوشته ام, تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام, حلّ مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.

با این که موضوعات این نوشته ها کاملاً با یکدیگر مغایر است, هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.)2

(این بنده, هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش

( 12 )

  • انتخاب کرده و درباره آنها قلم فرسایی کرده است, لازم ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد, این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل تجاوز نکرده که تا حدّی که برایش مقدور است, در مسائل عقده گشایی کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آن چنان که هست, ارائه دهد… و در این جهت الاهم فالاهم را لااقل به تشخیص خود, رعایت کرده است.)3

2. اصل نوآوری: برخلاف نویسندگان, محققان و مدرسان که گاه کارهای تکراری را به انجام می رسانند و راه های پیموده شده را می پیمایند, استاد به کارهای انجام نشده می پرداخت و راه های نرفته را می پیمود:

(طبع من همیشه این جور است که می خواهم موضوعی را عنوان بکنم که مورد احتیاج است و شب های متوالی در اطراف همان موضوع صحبت بکنم تا آن موضوع را حلاّجی کرده و حل بکنم و از طرف دیگر, فکر من همیشه این است که مسائلی را عنوان بکنم که کمتر درباره آنها فکر و بحث می شود.)4

از این رو, استاد تنها به تحقیقات و تألیفات مورد علاقه شخصی اش نمی پرداخت بلکه ملاک کار علمی و تحقیقی استاد, از یک سو, اصل نیازها و ضرورت های اجتماعی و از سوی دیگر, اصل پرهیز از کارهای تکراری و پرداختن به مقوله هایی بوده که در عین لزوم و اهمیت مورد توجه نبوده و یا از عهده دیگران برنمی آمده است.

غرض از یادآوری مبنای فعالیت های علمی و تحقیقی استاد آن است که

( 13 )

  • اولاً این دو اصل مورد توجه و مبنای کار علمیِ همه محققان قرار گیرد تا علم و دانش به پیش گام بردارد و به نیازهای اجتماعی پاسخ درخور بدهد. آن گاه سرمایه های عظیم جامعه اسلامی, بویژه فکر و اندیشه ها و عمر و فرصت ها, صرف کارهای غیر عالمانه و غیر ضروری و غیر لازم نشود, و دیگر آن که حوزه ها و مقوله های مورد تحقیق استاد, نه تنها در روزگار خودش بلکه بسیاری از آنها برای امروز جامعه ما هم پاسخ گوست.

این بنده که 27سال با آثار استاد دمخور بوده ام, به تناسب سطح اطلاعاتی که داشته و دارم, همواره مطالعه آثار استاد را سودمند و روشنگر دیده ام و هنوز نیز با گذشت 25سال از تاریخ شهادت استاد, با همه سرعت و تحولی که در عرصه مسائل فکری و فرهنگی جامعه و جهان پیش آمده, بر این باورم که اندیشه های استاد در ردیف به روزترین و پاسخ گوترین مسائل دینی اسلامی و اجتماعی قرار دارد. همواره این آرزو را داشته ام که در خصوص اندیشه های فقهی و اصولی استاد بحثی را تنظیم و ارائه دهم. اکنون به پاس 27سال بهره های فراوان علمی, فکری و تربیتی که از آثار سازنده و آموزنده استاد برده ام, زیر عنوان حکومت اسلامی یا ولایت فقیه به برخی از آن نکته ها خواهم پرداخت, تا با روشن شدن دیدگاه های بلند, منطقی و واقع بینانه و تأثیرگذار استاد در این مقوله, بی پایگی و سستیِ مطالبی که در برخی از نوشته ها به استاد نسبت داده شده, برملا شود.

بایستگی تحقیق در موضوع حکومت و ولایت فقیه

یکی از موضوعات بایسته تحقیق و بررسی که در دستور کار علمی و فکری شهید مطهری قرار داشته و به سامان رسانیدن آن جزو آرزوهای آن استاد به شمار می رود, موضوع حکومت از نظر اسلام و یا ولایت فقیه است.

استاد, در طرح و پروژه عظیمی که انجام آن را در نظر داشته, تحقیق و

( 14 )

  • بررسیِ بیست وهفت موضوع تأثیرگذار را در عظمت و انحطاط اجتماع اسلامی لازم شمرده که نهمین آنها حکومت از نظر اسلام است.5 ایشان, در جایی حکومت را بیت القصیده و زیربنای تعلیمات انبیا برمی شمرد6 و به غفلت و بی توجهی فقیهان به نقش حیاتی و تعیین کننده حاکم شرعی و ولایت فقیه انتقاد می کند.و برای تبیین و اثبات قدرت قانون گذاری و مدیریت دینی و زدودن تهمت های ناقدان به اسلام, توصیه می کند که عالمان دین, باید پیوند مستحکم دین, دولت, سیاست و معنویت را چنان که در اسلام مطرح است, تبیین و تدوین کنند تا تهمت جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) را که عده ای از مسلمانان و حتی علما نیز آن را باور کرده اند, از ساحت مقدس دین بزدایند.

از این رو, استاد بر آن بود تا بتواند موضوع حکومت از نظر اسلام را که قهراً در عصر غیبت با حاکمیت حاکم شرعی و فقیه جامع شرایط پی گرفته خواهد شد, تبیین بنماید.

افسوس که دست پلید دشمنان اسلام از آستین جهل و جمود بیرون آمد و جامعه اسلامی را از فیض وجود و اندیشه های این متفکر و فقیه بزرگ محروم کرد, اما با این همه, به مناسبت هایی در مجموع آثار استاد, بحث حکومت و ولایت فقیه پرداخته شده که همین مقدار بسیار راه گشا و مفید و سازنده است.

ضرورت حکومت

پدیده ای به نام حکومت, برای حفظ امنیت و برقراری عدالت, جزو مسائل مسلّم و پذیرفته شده در میان همه ملت هاست که منکران و مخالفان آن تنها با شعار دادن, با آن مخالفت می کنند, اما در عمل خود ناگزیر از پذیرش حکومت و اطاعت از آن هستند.

این واقعیت در معارف دینی, این چنین بیان شده است:

(مردم را از فرمانروایی نیک یا بد چاره ای نیست. بی حکومتی,

( 15 )

  • یعنی هرج و مرج و بی نظمی و فروپاشی امنیت جانی, مالی و ناموسی و خرابی و ویرانیِ همه پایه های زندگی انسان.

برای همین, در فرض نبودن حکومتِ شایسته, حکومت ناصالح که به هر حال نظام اجتماع را حفظ می کند, بهتر از بی حکومتی ای است که به هرج و مرج و ناامنی و تباهی و ویرانی زندگی می انجامد.)7

(خوارج نهروان, در ابتدا قائل بودند که مردم و اجتماع, احتیاجی به امام و حکومت ندارد و مردم خود باید به کتاب خدا عمل کنند. اما بعد از این عقیده رجوع کردند و خود با عبدالله بن وهب رابسی بیعت کردند.)8

با رجوع به قرآن, این سخن خوارج را مبنی بر بی نیازی از حکومت, از سویی شبیه به حرف کسانی می یابیم که پیرو پروتستانتیسم اسلامی, منکر و مخالف رجوع به دین شناسان و مجتهدان و تقلید از آنها هستند و پس از قرآن, مردم را بی نیاز از تقلید در احکام می خوانند, و از سویی دیگر, این سخن به اندیشه مارکسیست هایی می نماید که دین و دولت را ساخته و پرداخته طبقه سرمایه دار می پندارند و در جامعه بی طبقه و اشتراکی, نیاز به دین و دولت را نمی پذیرند.

استاد شهید مطهری, با یادکرد از پوچی و بی پایگی این اندیشه مارکسیسمی, براساس نیازهای ثانوی ناشی از توسعه تمدن, جامعه را ناگزیر از داشتن دولت و حکومت می داند ـ هرچند آن نظریه درست باشد.9

فلسفه وجودی حکومت: جامعه بشری, به حکم نیازهای متنوع و متحول, افزون بر وجود قوانین ثابت و کلی و عمومی نیازمند است به: قانون گذاری, اجرای قانون, شناسایی مصالح کلی جامعه در مقابل مصالح

( 16 )

  • فردی, تأمین امکانات اجتماعی, بهداشت, درمان, فضاهای لازم آموزشی, تفریحی ورزشی, حفظ مواریث فرهنگی, دفاع از هجوم بیگانگان, جلوگیری از تجاوزات افراد در داخل و حفظ آزادی و امنیت افراد از تجاوز افراد دیگر, مدیریت, قضاوت و فصل خصومات, ارتباط و عهد و پیمان و معامله با واحدهای اجتماعی دیگر.10

پس فراهم سازی زمینه و بستر مناسب برای رشد استعدادها و دست یابی به کمال و ترقی و توسعه همه جانبه برای همه افراد, از نیازهای جدی جامعه بشری است که این همه, جز با وجود دولت و حکومتی مقتدر و قانونی و مورد حمایت مردم, ممکن نخواهد بود. بنابراین, فلسفه وجودی حکومت, تأمین همه این نیازهای بشری است.

تعریف حکومت:

با توجه به آنچه از فلسفه ضرورت وجود حکومت بیان شد, می توان در تعریف حکومت گفت:

(دولت و حکومت, در حقیقت یعنی مظهر قدرت جامعه در برابر هجوم خارجی و مظهر عدالت و امنیت داخلی و مظهر قانون برای داخل و مظهر تصمیم های اجتماعی در روابط خارجی.)11

حکومت از نظر اسلام

حکومت از نظر اسلام, افزون بر ضرورت عقلی و عقلاییِ وجود حکومت در جامعه بشری, جایگاه و اهمیّت ویژه ای دارد و بر اثبات ضرورت آن غیر از راه عقلی و عقلایی به دو شیوه استدلال می شود:

1. دلیل های خاص نقلی;

2. استناد به روح و حقیقت شریعت اسلامی و احکام الهی.

( 17 )

  • قبل از رسیدگی به دلیل ها توجه به این مطلب لازم است که شاید برخی از ناآگاهان به حقیقت دین و یا ناآشنایان به اصل اسلام بپرسند که: آیا دین اسلام و پیشوایان دینی درباره حکومت و مدیریت و سیاست و اداره امور اجتماعی که مربوط به دنیای مردم است, نظری دارند و یا آن که می توانند داشته باشند؟ کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس, با تعلیمات سایر ادیان جهانی بویژه مسیحیت آشنا هستند و نیز آن گروه از مسلمانان که به روح تعالیم اسلامی آشنا نیستند و برعکس تحت تأثیر اندیشه های ضد دینی قرار گرفته و اسلام را منحصر در یک سلسله دستور العمل های فردی, عبادی و معنوی می دانند و دین, دولت, سیاست و دیانت را دو مقوله ناهمخوان تصور کرده اند, ممکن است که از طرح بحثی به نام حکومت در اسلام و سیاست دینی و برنامه ریزی های مدیریتی به نام اسلام و در جهت اداره و سازمان و سامان بخشیدن به امور اجتماعی, اقتصادی, سیاسی, دچار بهت و تعجب شوند که دین و پیشوایان دینی را چه به دولت و آخرت را چه به دنیا و مسائل اجتماعی؟

جدایی دین از دولت

نقش تبلیغات ضدّ دینی استعمارگران را در ترویج اندیشه علمانیت سکولاریسم و جدایی دین از دولت و از سوی دیگر, بی خبری و ناآگاهی مسلمانان را از حقیقت و روح دین و تعالیم اسلامی نمی توان نادیده انگاشت.

خاستگاه جدایی دین از سیاست به روزگاری برمی گردد که در تاریخ مسلمانان, رهبری امّت از مسیر صحیح منحرف شد و رهبران صالح از دخالت در امور اجتماعی و سیاسی محروم و از عرصه اجتماع منزوی شدند و مرجعیت دینی از رهبری سیاسی جدا شد و دشمن با به کارگیری تمام توان خود, زمینه های غفلت را پدید آورد و مسلمانان را از هویّت فکری دینی شان به انحراف کشاند.

( 18 )

  • در این باره استاد بیان می کند:

(استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین وسیاست را قطع کنند. از جمله این تلاش ها, طرح مسئله ای است به نام (عَلمانیّت)12 که به معنی جدایی دین از سیاست است… در کشورهای عربی و بخصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرایی عربیزم و پان عربیزم به تبلیغ فکر جدایی دین از سیاست پرداخته… انور سادات, رئیس جمهور معدوم مصر, در نطق های اخیرش بخصوص بر این نکته تأکید می کرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آن جا انجام دهد, مذهب اصولاً نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.)13

سپس می افزاید:

(در جامعه ما نیز این مسئله زیاد مطرح شده به طوری که مردم تقریباً آن را پذیرفته بودند…

در دویست سال اخیر مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر از رساله های ما برداشته شده, در صورتی که در رساله عربی و فارسی قبل از دویست سال پیش این مباحث در کنار مباحث مربوط به نماز و روزه و خمس و زکات… قرار داشت, اما گویا بعدها بحث درباره این مسائل خود به خود در اذهان, یک بحث زائد تلقی شد.)14

به هر حال با تلاش همه جانبه عاملان استعمار, اندیشه شوم و شیطانی جدایی دین از سیاست در کشورهای اسلامی خواسته و ناخواسته, مؤثر واقع شد و برخی از رهبران, مانند: انور سادات, رئیس جمهور کشور بزرگ

( 19 )

  • اسلامی مصر و نیز آتاتورک رئیس جمهور ترکیه, سردمداران آن شناخته شدند. در نتیجه, یکی از اصول مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکر اسلام, برای مدت ها در میان بسیاری از مسلمانان از اسلام گرفته شد.15 و بستر یا بهتر بگوییم باتلاق رشد اندیشه های ضدّ اسلامی و تسلط بیگانگان بر کشورها و ملت های اسلامی فراهم آمد, تا آن که در صد ساله اخیر, در میان متفکران شیعه و سنی کسانی پیدا شدند و نهضت هایی را به هدف بیداری اسلامی و مقابله و مبارزه با اندیشه ضد اسلامیِ علمانیت و سکولاریسم رهبری کردند و برای اثبات این واقعیت که سیاست به معنای حکومت و رهبری است و اداره امور اجتماعی مسلمانان جزو مهم ترین احکام جدایی ناپذیر اسلام شمرده می شود, تلاش فراوانی کردند ـ تاریخچه بیداری اسلامی و نام مصلحان و سلسله جنبان نهضت های اسلامی, همراه با تحلیل و نقد, در اثر محققانه و عالمانه استاد مطهری زیر عنوان نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر شرح داده شده است.

با این که در جامعه امروزِ ایرانِ اسلامی, به برکت نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و مشارکت و حضور ملی و میلیونی ملت مسلمان, نقشه دشمنان و استعمارگران نقش بر آب گردید و اصل مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکره تعلیمات اسلامی به نام همبستگی دین و سیاست زنده شد و به رغم تأکیدهای امام مبنی بر این که دین از سیاست جدا نیست و تأیید بر آن, سخن شهید مدرس و سید جمال اسدآبادی که دیانت ما عین سیاست ماست, برخی از بی خبران از سیاست های استعماری و ناآگاهان به روح اسلام و شرایط زمان, در داخل و خارج ساز جدایی دین از دولت و اندیشه سکولاریسم را می دمند. بنابراین, هنوز هم تأکید و تصریح بر جدایی ناپذیری سیاست از دیانت و تبیین ضرورت همبستگیِ دین و دولت ضرور می نماید.

( 20 )

  • به نظر شهید مطهری یکی از مؤثرترین راه های مقابله با جریان سکولاریسم و اثبات اصل مهم همبستگی دین و دولت, تبیین و تفسیر دقیق و صحیح دین و مواضع دین در حکومت و عرضه آن بر افکار جامعه و اطلاع رسانی درست و به موقع و گسترده در عرصه های اجتماعی است.

راستی اگر معنای واقعی دین به درستی و با همه شئون و ابعادش تفسیر و تصویر شود و مردم تلقی و تصور درستی از دین پیدا کنند, آن گاه به جای تردید در تعجب از طرح مسائل سیاسی در حوزه دین, از اندیشه سخیف جدایی دین از سیاست دم خواهند زد؟

تصویر و تصوّر صحیح از اسلام و جامعیت و همه جانبگی احکام آن, با تصدیق به ضرورت حکومت که مهم ترین رکن تعطیل ناپذیر و عزیزترین عضو تجزیه ناپذیر اسلام است, یکسان می نماید.

اسلام, مکتبی است جامع و واقع گرا که به همه جوانب نیازهای انسانی, اعم از دنیایی یا آخرتی, جسمی یا روحی, عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی فردی یا اجتماعی توجه می کند.

استاد پس از اشاره به بخش های سه گانه تعلیمات اسلامی, اصول عقائد اخلاقیات و احکام, در تعریف احکام می نویسد:

(احکام یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیت های خارجی و عینی انسان, اعم از فعالیت های معاش و معادی, دنیوی و اخروی, فردی و اجتماعی.)16

استاد در دقیق ترین و سنجیده ترین نظریات علمی خود, در مقام شمارش مشخصات ایدئولوژیکی اسلام, به بیان همه جانبگی و جامعیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان می پردازد و زندگی گرا و اجتماعی بودن دین و مقررات اسلامی را برمی شمرد و اهمیت مسائل اجتماعی و تقدم حق جامعه بر حق فرد

( 21 )

  • استاد در دقیق ترین و سنجیده ترین نظریات علمی خود, در مقام شمارش مشخصات ایدئولوژیکی اسلام, به بیان همه جانبگی و جامعیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان می پردازد و زندگی گرا و اجتماعی بودن دین و مقررات اسلامی را برمی شمرد و اهمیت مسائل اجتماعی و تقدم حق جامعه بر حق فرد را در صورت تزاحم که تشخیص و حکم بر آن در صلاحیت حاکم شرعی است, از برتری های اسلام نسبت به دیگر ادیان یاد می کند.17

نیز تأکید می ورزد:

(دامنه معارف و مقررات اسلام, به همه پهنه شئون زندگی بشر کشیده شده.)18

(تفقه در دین, شامل همه شئون اسلامی است: اعتقادات, جهان بینی, اخلاقیات, تربیت, اجتماعیات, عبادات, مقررات مدنی.)19

و در شرح سخن امیرالمؤمنین که عدالت را بهتر از جود و سخاوت دانسته, به راز برتری عدالت بر جود و سخاوت اشاره می کند و می نویسد:

(با نگاه فردی و شخصی باید جود بهتر باشد که گذشت و ایثار است, اما امام از نگاه اجتماعی جواب می دهد و ریشه این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است. ریشه این ارزیابی این است که اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد.)20

استاد در بحث نظری به اقتصاد اسلامی, بار دیگر اندیشه انحرافی و ضد اسلامیِ جداییِ دین از دولت و دیانت از سیاست و مرزبندی میان دین و دنیا را به نقد می کشد:

( 22 )

  • (کسانی که فکر می کنند: مسائل زندگی از یکدیگر جداست و هر چیزی یک مرز و یک قلمرو خاص دارد… تعجب و احیاناً انکار می کنند که کسی مسئله ای به نام اقتصاد اسلامی طرح کند, زیرا به عقیده اینها هریک از اسلام و اقتصاد, یک مسئله جداگانه است. اسلام قلمروی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر, همچنان که فرهنگ, سیاست, قضاوت و حتی اخلاق هرکدام قلمروی جداگانه از اسلام دارند.

بعضی پا فراتر نهاده و گفته اند: زندگی به طور کلی یک مسئله است و دین مسئله دیگر. دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط کرد. این اشخاص اشتباه اولشان این است که مسائل زندگی را مجرد فرض می کنند. خیر زندگی یک واحد و همه شئونش توأم با یکدیگر است. ممکن نیست اجتماعی, مثلاً فرهنگ یا سیاست, یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس.

اگر فرض کنیم: دین تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است, ممکن است کسی ادعا کند: مسئله دین از سایر مسائل مجزاست , ولی این مطلب فرضاً درباره مسیحیت صادق باشد, درباره اسلام صادق نیست.)21

و در جای دیگر, با نقل مطالب از نویسنده ای که دین را در اصول عقاید و عبادات منحصر دانسته و قوانین مربوط به زندگی را بی ارتباط با دین برشمرده و تصریح کرده که دین با زندگی مردم سر و کاری ندارد و شأن دین فقط این است که مردم را به عبادات و نماز و روزه وادارد, در بیان سخافت و سستی آن سخنان می نویسد:

( 23 )

  • (من نمی توانم باور کنم یک نفر در یک کشور اسلامی زندگی کند و این اندازه از منطق اسلام بی خبر باشد. مگر قرآن هدف انبیا و مرسلین را در کمال صراحت بیان نکرده است؟ قرآن عدالت اجتماعی را به عنوان یک هدف اصلی برای همه انبیا ذکر می کند. اگر می خواهید به قرآن عمل نکنید, چرا گناه بزرگ تری مرتکب می شوید و به اسلام و قرآن تهمت می زنید!

ما با این نغمه که اسلام خوب است, اما به شرط این که محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد, در حدود نیم قرن است که آشناییم. این نغمه از ماورای مرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است.)22

استاد پس از بیان زیان های جبران ناپذیر اندیشه جدایی دین از سیاست و بیان زمینه های تأثیرگذاری آن, راه مقابله و مبارزه با آن را در تبیین دیدگاه اسلام در حکومت و سیاست می داند و تأکید می کند:

(باید پیوند مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی مشخص شود, مقام مکتب الهی از نظر پشتوانه بودن حقوق سیاسی و اجتماعی روشن گردد. …وظیفه دانشمندان روشنفکر اسلامی است که مکتب حقوقی اسلام را از وجهه های سیاسی و اقتصادی و بالاخص از وجهه اقتصادی معرفی کنند.)23

و سرانجام استاد به زیان و ضربه ای که از ناحیه جداسازی سیاست استعماری جدایی دیانت از سیاست متوجه اسلام شده, اشاره می کند و هواخواهان اسلام را به مقابله با آن فرامی خواند:

(بزرگ ترین ضربتی که بر پیکر اسلام وارد شد, از روزی

( 24 )

  • شروع شد که سیاست از دیانت منفک شد… و بزرگ ترین آرزوی هواخواهان ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد.)24

و در جای دیگر, جدایی روحانیت از سیاست را همانند جدایی مغز از پوست برمی شمرد.25

استاد با تکیه بر اصل جامعیت و همه جانبگی احکام اسلام, تشکیل حکومت را از نظر اسلام ضرورتی اجتناب ناپذیر می داند:

(اسلام ـ برخلاف مسیحیت تحریف شده ـ تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد. قانون اجتماعی دارد, قانون اقتصادی دارد, قانون سیاسی دارد. آمده برای تشکیل دولت, تشکیل حکومت. آن وقت چه طور می تواند حکومت نداشته باشد؟)26

باری, استاد شهید همچون دو استاد عالی قدرش حضرت آیت العظمی بروجردی و امام خمینی(ره) اسلام را دینی سیاسی و اجتماعی می داند و سیاست و حکومت را به معنای اداره امور اجتماعی, از مهم ترین دستورهای اسلام برمی شمرد که بقا و توسعه اجرای احکام اسلام و عزت مسلمانان را ضمانت می کند.

ایشان عقیده به انحصار احکام اسلامی در مسائل فردی و معنوی را تصوری ناصحیح و ضد اسلامی می شمارد و مقررات اسلامی را دارای ماهیت اجتماعی و سیاسی یاد می کند و نسبت احکام فردی و عبادی را به احکام اجتماعی و سیاسی, یک به صد می داند. اگر کسی بخواهد که درباره اندیشه سیاسی و نظر فقهی استاد در مسئله حکومت در اسلام و ولایت فقیه در زمان غیبت داوری کند, باید با اندیشه های کلامی استاد درباره اسلام آشنا باشد.

( 25 )

  • وی بر پایه چنین بینش و اعتقادی, التزام به وجود و ضرورت حکومت را مطلبی مسلّم می داند و هرگونه تردید و تشکیک را در این مسئله, ناشی از بی اطلاعی و یا برانگیختگی از فریب های دشمنان اسلام برمی شمرد.

ایشان حکومت را بیت القصیده تعلیمات دینی یاد می کند:

(از جمله مسائلی که در نهج البلاغه فراوان درباره آنها بحث شده است, مسائل مربوط به حکومت و عدالت است. هرکسی که یک دوره نهج البلاغه را مطالعه کند, می بیند:

علی(ع) درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصی دارد. اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قایل است. قطعاً برای کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس با تعلیمات سایر ادیان جهانی آشنا می باشند, باعث تعجب است که چرا یک پیشوای دینی این قدر به این گونه مسائل می پردازد؟ مگر اینها مربوط به دنیا و زندگی دنیا نیست؟

آخر یک پیشوای دینی را با دنیا و زندگی و مسائل اجتماعی چه کار؟

برعکس کسی که با تعلیمات اسلامی آشناست و سوابق علی(ع) را می داند که پیغمبر رموز اسلام را به او آموخته, اصول و فروع اسلام را در جان او ریخته است, دچار هیچ گونه تعجبی نمی شود بلکه برای او اگر جز این بود, جای تعجب بود.)27

و باری دیگر استاد به اندیشه انحرافی و وارداتی و استعماریِ جدایی دین از سیاست اشاره می کند و مسلمانانی را که دچار چنین فکر نادرستی شده اند, به تجدیدنظر درباره عقائد و افکارشان فرامی خواند:

( 26 )

  • (آنان که در تعلیمات خود توجهی به این مسائل ندارند و یا خیال می کنند این مسائل در حاشیه است و تنها مسائلی از قبیل: طهارت, نجاست در متن دین است, لازم است در افکار و عقاید خود تجدیدنظر نمایند.)28

آنگاه به استنباط علامه طباطبایی از آیه (وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم.)29 اشاره می کند که: کشته شدن پیغمبر اکرم در جنگ, نباید هیچ گونه وقفه ای در کار مسلمانان پدید آورد. آنان بی درنگ تحت لوای آن که پس از پیغمبر زعیم امت است, کار را ادامه دهند تا نظام اجتماعی و جنگی مسلمین از هم نپاشد.30

استاد در جای جای نوشته ها و سخنرانی های خود, برای ضرورت رهبری و حکومت به حدیث رسول خدا تمسک و استدلال می کند:

(ساگر سه نفر, حداقل, همسفر شدید, حتماً یکی را امیر و رئیس خود قرار دهید.ز

از این جا می توان فهمید که از نظر رسول اکرم, هرج و مرج و فقدان یک قوه حاکم بر اجتماع که منشأ حلّ اختلافات و پیونددهنده افراد اجتماع با یکدیگر باشد, چه اندازه زیان آور است.)31

(علی(ع) مکرر لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با فکر خوارج که در آغاز امر مدعی بودند: با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم, مبارزه کرده است.)32

در جای دیگر, حکومت را بیت القصیده تعلیمات همه انبیا یاد می کند.33

به هر حال, دیدگاه استاد آن است که با مراجعه و دقت در آیات و روایات و سیره رسول خدا و امامان دین و با شناخت درست دین و آگاهی به احکام

( 27 )

  • الهی, به روشنی استفاده می شود که دین و احکام آن در یک سلسله دستورالعمل های فردی, عبادی و معنوی منحصر نیست. دین به حکم جامعیت و جاودانگی اش برای همه شئون زندگی فردی, خانوادگی, اجتماعی, منطقه ای و بین المللی, از نظر عبادات, معاملات, سیاست, اقتصاد و ارتباطات داخلی و خارجی, قانون و برنامه دارد. دین و دولت و عبادت و سیاست, در متن اسلام درهم تنیده و تجزیه ناپذیر است. حکومت و شئون رهبری که بخش وسیعی از احکام شریعت را دربر می گیرد, جزو بافتِ تجزیه ناپذیر اسلام است.

و عقیده به جدایی دین از دنیا و سیاست از دیانت یا ناشی از بی اطلاعی از تعلیمات دینی است و یا معلول برانگیختگی از فریب ها و نغمه های شوم و ضد دینی مخالفان اسلام.

امامت و حکومت:

استاد کوشیده تا اثبات کند: مفهوم امامت در شیعه که آن را چنان بالا می برند و همانند نبوت جزو اصول دین برمی شمرند, با مفهوم رایج از امامت در نزد اهل سنت, متفاوت بوده که بی توجهی به این تفاوت اساسی, باعث اشتباهات فراوانی شده است. وی اثبات می کند: امامت معنی و مفهوم مقدس و بلند و فراگیری دارد که حکومت و زعامت اجتماعی یکی از فروع و شئون آن به شمار می آید.

ایشان از آن جا که امامت به معنای زعامت سیاسی, جانشینیِ شأنی از شئون رسول خداست, نخست شئون رسول خدا را بیان می کند.

پیغمبر اکرم به دلیل ویژگی دین اسلام که بر همه شئون سایه می افکند و برای همه امور قانون و برنامه ای دارد, دارای شئون متعددی است و چند سِمَت را بر عهده دارد:

1. بیان احکام الهی:

(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا);

( 28 )

  • آنچه پیغمبر برایتان آورده, بگیرید و آنچه نهی کرده, رها کنید.34

پیغمبر از این جهت, فقط آنچه را به او وحی شده بیان می کند.

2. قضاوت: قضاوت از نظر اسلام, یک امر عادی نیست بلکه شأنی الهی می نماید. این منصب, به نص قرآن به پیغمبر تفویض شده است:

(فلا وربّک لایؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و سلِموا تسلیماً);35

رسول خدا از طرف خداوند حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند ـ و باید مردم به او مراجعه می کردند و به حکم و داوری او گردن می نهادند.

3. رهبری و مدیریت سیاسی اجتماع: منصب رسمی سومی که پیغمبر اکرم بر عهده داشت و به نص قرآن به او تفویض شده بود و آن را به کار می بست, همین ریاست عامه است.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

پاسخ به شبهات ولایت فقیه

پاسخ به چند شبهه مهم در مورد ولایت فقیه

اشاره :

آنچه در ذيل مي آيد پاسخ شبهاتي است پيرامون مسأله ي ولايت فقيه كه به درخواست دوست عزيزي به نگارش درآمده است.
( اين شبهات توسط شخص ناشناسي در قسمت نظرات وبلاگ ايشان مطرح شده است.)
قبل از بيان شبهات و ذكر پاسخ آن ها تذكر نكاتي لازم است :

تذكر اول :

شبهاتي كه عموما پيرامون مسأله ي ولايت فقيه مطرح مي شود دو دسته است :
دسته ي اول شبهاتي علمي و فني است كه بالطبع پاسخ آن نيز علمي و فني خواهد بود.
اما دسته ي دوم شبهاتي است كه صرفا تهمت و افتراي بي مدرك و حرف هاي عوامانه و به اصطلاح كوچه بازاري است كه هيچ ارزش علمي نداشته و نه تنها پاسخي ندارد كه اگر كسي هم سعي بر ارائه ي پاسخي داشته باشد اولا : اين پاسخ تنها مي تواند پاسخي جدلي باشد و ثانيا : بطور حتم شخص شبهه كننده هم پاسخ را نخواهد پذيرفت ، چون اصولا او براي دريافت پاسخ ، سؤال نكرده بود بلكه تنها هدفش ايراد شبهه و به تبع آن فحاشي و ايراد تهمت و افترا بوده است.
درمتن شبهات مورد اشاره ي ما نيز هردو نوع اين شبهات موجودند لذا تنها به پاسخ شبهات دسته ي اول اقدام خواهد شد.

تذكر دوم :

بطور كلي شبهاتي كه پيرامون دين اسلام مطرح مي شوند شبهات جديدي نيستند و همگي از صدر اسلام تا كنون مطرح بوده اند و اين تنها شكل ظاهري آنهاست كه به مرور زمان تغيير پيدا مي كند كه در دوره ما نيز همان شبهات تنها با تغيير آب و رنگ و اصطلاحات دهان پركن تكرار شده است لذا اگر كسي واقعا به دنبال پاسخ بگردد و انگيزه اي جز حقيقت طلبي نداشته باشد با مراجعه به منابع مربوطه به آساني پاسخ سؤال مورد نظر خود را خواهد يافت. مسأله ولايت فقيه نيز از اين قاعده مستثنا نيست. امروز در باب ولايت فقيه هيچ شبهه اي كه جديدا مطرح شده باشد و عالمان بدان پاسخ نگفته باشند موجود نيست لذا مستشكل ما نيز اگر وقت خود را بجاي جنجال بيهوده كمي صرف مطالعه ي آثار بزرگان از علما مي كرد و بجاي پرسه زدن در لابلاي صفحات روزنامه هاي سياسي و سايتهاي جنجالي كمي هم به منابع صرفا علمي عنايت مي نمود گرفتار چنين شبهات پيش پا افتاده و ضعيف نمي شد. لذا براي روشن شدن بيشتر اين ادعا در ضمن پاسخ سوالات بعد از توضيحات كوتاهي پيرامون آن سوال به پاسخ هاي قديمي علما به آن شبهه نيز اشاره خواهد شد. و در موارد لزوم عين عبارات نقل خواهد شد.

تذكر سوم :

در هر بحث علمي لازم است نكاتي ابتداءً روشن شود كه از جمله ي آنها معتقدات مورد اشتراك است.
اصولا با كسي كه مثلا نبوت يا امامت را قبول ندارد نمي توان پيرامون ولايت فقيه بحث كرد ، بلكه بايد ابتدا پيرامون نبوت و امامت با او بحث كرد و آنگاه ولايت فقيه. همينطور است كسي كه مثلا اصول تشيع را قبول نداشته باشد يا اصول فقه و فقاهت را نپذيرفته باشد. عدم رعايت اين نكته آفتي است كه باعث مي شود بسياري از بحث ها بدون رسيدن به نتيجه ي مطلوب رها گشته و عقيم بماند. مستشكل محترم ما نيز متأسفانه دقيقا معتقدات خود را مشخص نكرده است لذا ما نظر او را پيرامون مسائلي كه از نظر ترتيب علمي، مقدم بر بحث ولايت فقيه هستند ، به درستي نمي دانيم اما با توجه به اينكه مطلبي عليه ديگر اصول در كلام ايشان ذكر نشده و در جايي از كلامشان نيز به عصمت ائمه استناد شده و يا در جايي ديگر مخالفت بعضي از فقها را با مسأله ي ولايت فقيه سند مدعاي خويش قرار داده است بنا را بر اين مي گذاريم كه ايشان با ديگر اصول و مباني مذهب شيعه ي جعفري عليه السلام و با اصول فقه شيعه و بقول امام راحل با فقه جواهري مشكلي ندارند و تنها ايرادشان مسأله ي ولايت فقيه است. بديهي است كه اگر ايشان در مقدمات بحث نيز دچار اشكال باشند پاسخ هاي ما كافي نخواهد بود و اصولا ايشان بايد ابتدا آن مشكلات را حل كنند و سپس به مسأله ي ولايت فقيه بپردازند تا ترتيب علمي بحث ها رعايت شده باشد.

تذكر چهارم :

با توجه به اينكه مستشكل محترم ( همانند بسياري از مدعيان فضل و دانش كه در مقابل استدلالات محكم و متقن حضرت علامه مصباح يزدي درمانده شده و جز توهين و فحاشي حرفي براي گفتن ندارند ) ، به نام مبارك آيت الله مصباح حساسیت دارند !!! حتي الامكان در پاسخ شبهات از نظرات ايشان استفاده نشده و به استشهاد به كلام ديگر بزرگواران از علما اكتفا گرديده است.
و اما ذكر شبهات و پاسخ به آن ها :

شبهه ي اول :

در مورد ولایت فقیه بین علما “ اجماع ” نیست.

پاسخ شبهه :

اولا : بر فرض كه اين حرف صحيح باشد و عده اي از علما در طول دوران غيبت با اين مسأله مخالفت كرده باشند اين مسأله چيز جديدي نخواهد بود و بقول حضرت آيت الله جوادي آملي :
« در دين ، غير از ضروريات اوليه و برخي از نظريات كه با فاصله اندك ، به ضروريات منتهي مي شوند ، بسياري از مسائل نظري مورد اختلاف است. حتي در مبطلات و مصححات نماز ، شرايط و موانع نماز ، شرايط و موانع صحت صوم كه امر روشني در اسلام است ، باز مي بينيم كه در ميان صاحب نظران اختلاف وجود دارد و چنين اختلافي بسيار طبيعي است ... در هر صورت ، تاريخ بشر و علوم بشري نشان داده است كه در مسائل پيچيده ي نظري ، همگان توافق نداشته و ندارند و سير تكاملي دارد. ليكن در جريان ولايت فقيه اگر به روح حاكم بر متون فقهي از يك سو و تفكر ناب فقيهان اسلام از سوي ديگر نگاه شود و از اين منظر مورد بررسي قرار گيرد ، اختلاف بسيار كم خواهد شد.» (1)
اما بحث بر سر اين است كه آيا اين دليل توجيه خوبي براي مخالفت با اين مسأله است ؟ شما به هر مسأله ي فقهي كه نگاه كنيد در طول تاريخ فقاهت ممكن است مخالفيني براي آن پيدا كنيد ، اما آيا با اين بهانه مي توان احكام را زير پا گذاشت ؟ اگر اين حرف پذيرفته شود معنايش چيزي جز تعطيل دين نخواهد بود. مثلا امروز مرجع تقليد من مي گويد «فلان چيز» واجب است. من به كتب فقهي اي كه در طول دوره ي غيبت امام عصر عليه السلام نوشته شده رجوع مي كنم و چند فقيه را پيدا مي كنم كه با اين مسأله مخالفند و به بهانه ي مخالفت اين چند فقيه امر مرجعم را زير پا مي گذارم ! مجددا مرجع تقليدم مي گويد «بهمان چيز» واجب است و من باز هم به بهانه ي مخالفت فلان فقيه و به صرف اين ادعا كه « اين مسأله اجماعي نيست » با آن مخالفت مي كنم ! آيا چيزي از دين باقي مي ماند مگر همان عده ي احكام قليل كه در كلام آيت الله جوادي با عنوان « ضروريات و نظريات منتهي به ضروريات » از آنها ياد شد ؟! و آيا اصولا من انسان متديني هستم يا يك انسان هوس باز كه بجاي اطاعت از دستورات به دنبال توجيهي براي فرار از اجراي احكام است ؟!
و از سويي ديگر اصولا براي عمل به احكام نيازي به اجماع نداريم. نكته ي جالب اينكه بسياري از فقها در طول تاريخ بوده اند كه اصلا اجماع را هم حجت نمي دانند لذا اگر اين استدلال سست مستشكل محترم را بپذيريم بايد خود اجماع هم حجت نباشد چون خود حجيت اجماع هم مسأله اي اختلافي است !!!
ثانيا : اين ادعاي مستشكل كه : « در مورد ولایت فقیه بین علما “ اجماع ” نیست.» اساسا ادعاي باطلي است. و تا كنون چندين جلد كتاب از سوي محققين حوزه و دانشگاه در ابطال اين حرف باطل به نگارش در آمده است كه به عنوان نمونه كتاب « ولايت فقيه در انديشه فقيهان » (2) را مي توان نام برد. لذا بحث ها و اختلاف هايي نيز كه در اين باره جريان دارد تنها به نحوه ي استدلال بر اين مسأله و در موارد قليلي به تعيين حدود و ثغور آن برمي گردد نه اصل مسأله.
و اصولا اگر ولايت فقيه را نپذيريم چه راهي براي اجراي احكام اسلامي در جامعه باقي خواهد ماند ؟! و لذا همان دليلي كه حضور امام را بعد از پيامبر لازم مي داند به همان دليل در غيبت امام نيز، به ولي فقيه نياز خواهيم داشت. بقول امام راحل :
« دليلي كه بر ضرورت امامت اقامه مي گردد ، عينا بر ضرورت تداوم ولايت در عصر غيبت دلالت دارد. و آن لزوم بر پا داشتن نظام و مسؤوليت اجراي عدالت اجتماعي است.» (3) مگر آنكه اساسا مستشكل محترم دليلي بر ضرورت امامت نيز در چنته نداشته باشد !!! آيت الله جوادي آملي در اين باره مي نويسند :
« ما فقيهي نداريم كه به صورت مطلق ، ولايت را براي فقيه قبول نداشته باشد. فقيهاني كه مي گويند فقيه ولايت ندارد ، مقصودشان آن است كه ابتداءً اين سِمَت براي فقيه جعل نشده كه او اقدام به تشكيل حكومت كند ، ولي همين فقيهان ، ولايت فقيه را از باب حِسْبه قبول دارند.اگر مردمي براي اجراي قوانين و دستورهاي خداوند آماده باشند ، زمينه آماده است و حكومت اسلامي در چنين فرضي ، از مصالح مهم الهي است كه بر زمين مانده و مطلوب شارع است. در اين فرض ، كسي نگفته است كه فقيه مسؤوليت ندارد و لازم نيست احكام الهي با وجود شرايط مساعد اجرا بشود ؛ حتي نازل ترين تفكر مخالف ولايت فقيه در ميان عالمان و فقيهان نيز ولايت از باب حِسْبه را لازم مي داند...» (4)
مگر اينكه مستشكل محترم كلمات فقها را بهتر از آيت الله جوادي درك كرده باشند !!! براي تكميل بحث ذكر كلام يكي ديگر از محققين درباره ي اين اشكال خالي از لطف نيست. ايشان مي نويسند :
« بر اساس تصريح برخي از فقهاي بزرگ شيعه ، اصل ولايت فقيه ، مورد اتفاق يا حداقل از نظرات مشهور بين فقيهان شيعه است. مرحوم نراقي از علماي قرن سيزدهم ( 1245 هـ ) مي نويسد: " ولايت فقيه في الجمله بين شيعيان اجماعي است و هيچ يك از فقها في الجمله در ولايت فقيه اشكال نكرده است." (5) ابن ادريس حلي از فقهاي بزرگ قرن ششم هجري نيز مي نويسد : "ائمه همه ي اختيارات خود را به فقهاي شيعه واگذار كرده اند." (6) صاحب جواهر ( متوفاي 1266 هـ ) (7) مي فرمايد : " كسي كه در ولايت فقيه وسوسه كند ، طعم فقه را نچشيده است و معنا و رمز كلمات معصومين عليهم السلام را نفهميده است." (8) امام خميني (ره) نيز در اين زمينه مي فرمايد : " موضوع ولايت فقيه ، چيز تازه اي نيست كه ما آورده باشيم ؛ بلكه اين از اول مورد بحث بوده است. حكم ميرزاي شيرازي در حرمت تنباكو ، چون حكم حكومتي بود ... همه ي علما تبعيت كردند ... مرحوم كاشف الغطاء بسياري از اين مطالب را فرموده اند ... مرحوم نراقي همه ي شئون رسول الله را براي فقها ثابت مي دانند. آقاي نائيني نيز مي فرمايند : اين مطلب از مقبوله ي عمر بن حنظله استفاده مي شود ... اين مسأله تازگي ندارد." (9) بنابراين عمده ي اختلاف ها در حدود و ثغور آن و چگونگي اثبات آن مي باشد. حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه فرموده است : " ولايت فقيه و رهبري جامعه و اداره كردن شئون اجتماعي در هر عصر و زمان از اركان مذهب حقه ي اثني عشري است و ريشه در اصل امامت دارد. پس اگر كسي از راه دليل خلاف آن را معتقد شود ، معذور است ؛ ولي در عين حال براي او جايز نيست كه تفرقه و اختلاف ايجاد كند." (10) » (11)

پي نوشت :

(1) آيت الله جوادي آملي ، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ، ص 355 و 356
(2) كتاب « ولايت فقيه در انديشه ي فقيهان » توسط دكتر يعقوبعلي برجي در 426 صفحه به نگارش در آمده و با همكاري دانشگاه امام صادق عليه السلام و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها ( سمت ) در تابستان سال 1385 به زيور طبع آراسته شده است.
ضمنا كتاب « پيشينه ها و مباني ولايت فقيه نزد علماي شيعه » نوشته محسن حيدري هم كتاب خوبي در اين زمينه است كه نظرات 25 تن از علماي بزرگ شيعه از شيخ مفيد تا امام خميني (ره) در آن آمده است.
(3) امام خميني (ره) ، كتاب البيع ، ج 2 ، ص 461
(4) آيت الله جوادي آملي ، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ، ص 406
(5) ملا احمد نراقي ، عوائد الأيام ، ص 186
(6) ابن ادريس حلي ، سرائر ، ج 2 ، ص 25
(7) عالم بزرگ شيعي و نويسنده ي معجم عظيم « جواهر الكلام » كه كتاب ايشان جزء معتبرترين كتب فقهي عالم تشيع بشمار مي رود و اكثر دروس خارج فقه حوزه بر مبناي كتاب ايشان برقرار است، و در جلالت قدر او همين بس كه فقه مصطلح را فقه جواهري مي نامند.
(8) جواهر الكلام ، ج 2 ، ص 398
(9) امام خميني (ره) ، ولايت فقيه ، ص 112 و 113
(10) اجوبة الاستفتائات ، الجزء الاول ، ص 18 ، دار الوسيله ، 1426 هـ .
(11) حميد رضا شاكرين ، پرسش ها و پاسخ هاي دانشجويي ، ج 15 ، ص 102 و 103

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

دلایل عقلی لزوم ولایت فقیه

از نظر عقلی وجود ولایت فقیه چه لزومی دارد؟


در این رابطه ادله عقلی متعددی وجود دارد. یکی از مباحث مهم «فلسفه سیاست»، همین است که زمامدار یا رهبران و کارگزاران حکومت در یک جامعه، چه کسانی و با چه خصوصیاتی باید باشند؟
در پاسخ به این سؤال دو فرض قابل تصور است:
1. هیچ معیار و ویژگی خاصی لازم نیست.
2. وجود یک سری ویژگیها و خصوصیات لازم است.


بطلان فرض اول کاملاً روشن است؛ روش عقلی این است که برای ابتدایی ترین سطوح مدیریت در جامعه، در جست و جوی افراد ذیصلاح با ویژگیهای خاصی بود؛ چه رسد به مدیریت کلان اجتماعی که سرنوشت یک ملت را در ابعاد گوناگون رقم میزند. بنابراین فرض دوم تعیّن می‏یابد.


در فرض دوم یک سری ضوابط و ویژگی‏های عام هست که هر عقل سلیمی وجود آنها را بایسته و لازم میداند؛ از قبیل: دانش و بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر و قدرت مدیریت.


اما آیا این مقدار برای رهبری یک جامعه کافی است؟ افزون بر آن، دانش و بینش و تدبیر بر اساس چه اصول و هنجارهایی مورد نظر است؟ جواب این سؤال در گرو درک اهداف تشکیل یک حکومت و خاستگاه و پایگاه ارزشی و مکتبی آن است. از همین جاست که اندیشه های سیاسی مختلفی بروز نموده و پاسخهای متفاوتی در پاسخ به پرسش‏های فوق ارائه میشود که نظام‏های سیاسی خاصی، مبتنی بر آن اندیشه‏ها پیشنهاد میگردد. شایان توجه است که حکومت اسلامی، نظامی مبتنی بر احکام و ارزشهای الهی است و در آن جست و جوی سعادت دنیا و آخرت انسان‏ها ملاحظه شده است. راه تأمین این هدف نیز در احکام و ارزش‏های الهی، مشخص شده است.


شرایط رهبری
کسی که در رأس چنین حکومتی قرار میگیرد علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه باید از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد:


1. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلی در برخورد با مسائل گوناگون (فقاهت)؛
2. تعهد والتزام و پایبندی به احکام الهی (عدالت) و دوری از اوصاف رذیله و اجتناب از دنیاپرستی و هواخواهی (تقوا).
از حضرت اباعبدالله(ع) نقل شده است:
«... مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه»
؛
ابی محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی، تحفالعقول، ص 242.
یعنی، جریان امور و احکام باید به دست عالمان ربانی باشد که نسبت به احکام و حلال و حرام الهی پایبند و وفاداراند.


از این رو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل یکصد و نهم شرایط رهبر را چنین معرفی می کند:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه؛
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام؛
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.


بنابراین لزوم عقلی ولایت فقیه با کشف ماهیت حکومت دینی و اهداف و کارویژه‏های آن روشن می‏شود. و به خوبی آشکار می‏شود که عقل برهانی نه تنها با ولایت فقیه سازگاری دارد که خود از دلایل آن است و دلایل عقلی متعددی بر اثبات آن اقامه شده است؛ از آن جمله اصل تنزل تدریجی و حاکمیت اصلح است.


اصل تنزل تدریجی
این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است:


1. برای تأمین نیازمندیهای اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه امری ضروری است.
2. ولایت بر اموال، اعراض و نفوس مردم، از شئون ربوبیت الهی است و فقط با نصب و اذن خدای متعال مشروعیت مییابد.
3. خداوند این حق قانونی را به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده است.
4. احکام اسلام جاودان است و باید در همه زمانها و مکانها اجرا گردد.
5. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد.
6. در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محرومند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف‏نظر کرده باشد، یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید.
با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت میشود؛ یعنی، با توجه به ابدی بودن احکام اسلامی، از راه عقل کشف میکنیم که چنین اذن و اجازهای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم(ع) صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد.
از این رو اگر فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیکترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مواهب حکومت معصوم(ع) محروم باشند، باید به دنبال نزدیکترین و شبیه‏ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشند.


کسی که بیش از سایر مردم واجد این شرایطی میباشد، فقیه عادل زمان‏شناس و قادر به مدیریت کلان اجتماعی است. بنابراین او باید رهبری جامعه را عهده‏دار شود و حکومت را به سوی اهداف مطلوب سوق دهد.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

اثبات ولایت فقیه از روایات

بسم الله الرحمن الرحیم

فقیهان شیعه روایت هایی برای اثبات ولایت فقیه بیان می کنند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

1. توقیع شریف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به اسحاق بن یعقوب کلینی:
وَ امّا الحَوادِثُ الواقِعَه فَارجِعُوا فِیها الی رواهِ حَدِیثِنا فِاَنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ أنا حجّه اللهِ عَلَیهِم. (1)
اما در پیش آمدهای روزگار به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ چرا که آنان حجت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم.
صاحب جواهر در توضیح این روایت می فرماید: «ظاهر این جمله به روشنی دلالت دارد که فقیه، حجّت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دارای تمام اختیاراتی است که خداوند تعالی به آن حضرت داده است». (2)
2. روایت امام حسین (علیه السلام): «مجراهای امر در احکام به دست علمای الهی است که امین بر حلال و حرام خدا هستند». (3)
3. روایت امام صادق (علیه السلام)، به نقل سکونی: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الفقهاء اُمناء الرسل؛ فقیهان، امانت داران پیامبرانند...». (4)
4. روایت علی بن حمزه از امام کاظم (علیه السلام): «لاِنَّ المؤمِنینَ الفُقَهاءُ حصُونُ الاسلامِ کَحِصنِ سُورِ المَدَینه لها؛ ... مؤمنان فقیه، دژهای محکم و استوار اسلام هستند، همان گونه که دژها و حصارهای اطراف شهر، شهر را محافظت می کنند...». (5)
5. روایت پیامبر اسلام از زبان علی (علیه السلام) به نقل از شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه: «خدایا به جانشینان من رحمت عطا کن». پرسیدند: «یا رسول الله! جانشینان شما کیستند؟» فرمودند: «کسانی هستند که پس از من می آیند و حدیث و سنت مرا روایت می کنند».

پی نوشت ها:

1. وسائل الشیعه، ج 18، ص 101.
2. جواهر الکلام، ج 21، صص 395 – 397.
3. تحف العقول، ص 238.
4. الکافی، ج 1، ص 46.
5. همان، ص 28.

اثبات ولایت فقیه از آیات قران

بسم الله الرحمن الرحیم

اثبات ولایت فقیه از آیات قران

ابتدا توجه به این نکته لازم است که گاه گمان می شوند که تنها مدرک اسلامی بودن یک مسائله مطرح شدن آن به صورت صریح در قرآن کریم است و هر آنچه با قطع نظر از این که عقل و سنت نیز هر یک دلیل و مدرک معتبری در کنار قرآن است و اسلام را می توان و بلکه باید از مجموع هر سه منبع (قرآن , سنت و عقل ) شناخت به توضیح این مسائله می پردازیم که قرآن کریم که روشن گر راه هدایت است برخی از امور را خود به طور مستقیم و بدون واسطه بیان کرده است مانند کلیات بسیاری از احکام و برخی از امور را به طور غیر مستقیم و با واسطه پیامبران بیان کرده است ولی خودش به این واسطه تصریح کرده است . قرآن کریم تبیین هدایت خود را بر عهده پیامبر می گذارد ((و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ; و این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی )), (نحل , آیه 44) و نیز فرمود ((ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا; آنچه را رسول خدا برای شما آورد بگیرید و آنچه را نهی کرد خودداری کنید)), (حشر, آیه 7). از این آیات به دست می آید که خداوند متعال فرامین رسول خود را نازل منزل و قائم مقام خود کرده است پس هر چه را پیامبر خداگفت می توان با استناد به این آیات سخن غیر مستقیم قرآن دانست درست مانند این که مالک خانه از دو طریق می تواند کلید همه اتاقهای خانه را به شخصی بدهد یکی این که مستقیما" همه کلیدها را به او بدهد و دیگر این که کلید یک اتاق را بدهد و کلید اتاقهای دیگر را در آن اتاق بگذارد و محل آن را نیز به آن شخص بگوید در هر دو طریق می توان گفت آن شخص کلید همه اتاقها را از مالک خانه گرفته است . بااین سخن می توان عمل به همه روایات معصومین (ع ) را عمل به قرآن و سخن آنان را سخن قرآن دانست پس ادله روایی مسائله ولایت مطلقه فقیه که در همه کتب مربوط به ولایت فقیه آمده است بیگانه از استناد به قرآن نیست . به هر روی قبل از پاسخ , ذکر دو مقدمه لازم است : مقدمه اول : ولایت مطلقه از سه طریق قابل اثبات است : الف ) دلیل عقلی محض : یعنی بدون استناد به هیچ آیه و روایتی . ب ) دلیل نقلی محض : یعنی فقط از آیه و روایت و بدون مدد از دلیل عقلی . ج ) دلیل تلفیقی : یعنی از مجموع دلیل عقلی و نقلی . هر یک از این سه طریق به تفصیل در کتب مربوطه مطرح شده است ولی در این پاسخ فقط بخش قرآنی آن (یعنی استناد ولایت فقیه به قرآن ) مطرح می شود. مقدمه دوم : در ولایت مطلقه فقیه ولایت به معنی زعامت , رهبری و حکومت اسلامی و اطلاق آن بدین معنا است که دایره اختیارات در ولایت فقیه اختصاص به یک حوزه خاص از مسائل اجتماعی ندارد بلکه هر حوزه ای را که دخالت حکومت در آن لازم است شامل می شود پس فقیه می تواند در تمامی این حوزه ها با رعایت ضوابط و قوانینی که اسلام تعیین کرده تصمیم گیری و اجرا کند. ولایت مطلقه فقیه هرگز بدین معنا نیست که فقیه در تصمیم گیری و اجرا هیچ قید و شرطی ندارد و رعایت هیچ ضابطه ای بر او لازم نیست این معنای باطل از ولایت مطلقه توسط هیچ فقیهی ابراز نشده فقط توسط ناآگاهان یا غرض ورزان شده است پس اطلاق در ولایت به معنای گستره ولایت بر همه حوزه هایی است که دخالت حکومت در آن لازم است بدین معنا اختیارات همه حکومت های متعارف در سطح جهان امروز مطلقه است زیرا بقای هیچ حکومتی بدون اجازه و دخالت در همه حوزه های حکومتی امکان پذیر نیست البته هر حکومتی در جهان برای تصمیم گیری و اجرا رعایت ضوابطی را بر خود لازم می داند در حکومت ولایت فقیه نیز این ضوابط از سوی دین تعیین شده است . پس از ذکر این دو مقدمه به اصل پاسخ می پردازیم : برای اثبات ولایت مطلقه فقیه از قرآن باید مسائل زیر را از قرآن به دست آورد: 1- اصل حکومت و ولایت در اسلام . 2- اطلاق ولایت . 3- شرایط حاکم یعنی اسلام و ایمان , عدالت آگاهی به اسلام (فقاهت ), کفایت . مسائله اول , اصل حکومت در اسلام : لزوم حکومت در هر جامعه ای از بدیهیات و نیازی به دلیل ندارد در اینجا فقط به آیاتی که ولایت پیامبر اکرم (ص ) و امامان معصوم (ع ) را ثابت می کند اشاره می کنیم . ((النبی اولی بالموئمنین من انفسهم )) (احزاب آیه 6) پیامبر نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتر است پس اگر تصمیمی درباره آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است ((و ماکان لموئمن و لا موئمنه اذ اقضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم )) (احزاب آیه 36) هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارند هنگامی که خدا و پیامبرش مطلبی را لازم بدانند اختیاری از خود در برابر خدا داشته باشند و مجموع آیاتی که امر به اطاعت از پیامبرکرده است (آل عمران آیه 32 و132) (مائده آیه 92) (انفال آیه 20) (نور آیه 54 و 56) (محمد آیه 33) (مجادله آیه 13) (تغابن آیه 12) و درباره ولایت امامان معصوم (ع ) نیز فرمود: ((انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوئتون الزکاه و هم راکعون )) (مائده آیه 55) همانا ولی شما خداوند است و پیامبر او و موئمنانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند این آیه به اتفاق همه مفسرانی که (شیعه و سنی ) برای آن شائن نزول ذکر کرده اند در حق علی بن ابیطالب (ع ) نازل شده است ((اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم )) (نسائ آیه 59) از خداوند و پیامبر و اولو الامرتان اطاعت کنید مسائله دوم : اطلاق ولایت : آیاتی که در مسائله قبل ذکر شد هیچ یک اطاعت از پیامبر و اولواالامر را مقید به مورد خاص یا موضوع خاص نکرده است و آن را به صورت مطلق بیان فرموده است . در آیه دوم اطاعت هر حکمی که خدا و رسول کردند بر مردم لازم شمرده شده است . در آیاتی که امر به اطاعت از پیامبر و اولواالامر شده است نیز هیچ قیدی برای آن ذکر نشده است پس از این آیات اطلاق در ولایت ثابت می شود. از آن جا که حکومت در جامعه اسلامی از ضروریات است و اختصاص به زمان رسول الله یا زمان حضور معصوم ندارد از این آیات می توان اطلاق ولایت را برای حاکم اسلامی در هر دوره ای ثابت کرد. مسائله سوم شرایط حاکم و ولی : شرط اول : اسلام و ایمان . خداوند می فرماید: ((لن یجعل الله للکافرین علی الموئمنین سبیلا"; خداوند هرگز کافران را بر موئمنان سلطه نمی دهد)), (نسائ آیه 141) و ((لایتخذ الموئمنون الکافرین اولیائ من دون الموئمنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شی ئ; موئمنان نباید کافران را به جای موئمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است )), (آل عمران آیه 28). شرط دوم : عدالت در مقابل ظلم است . خداوند حکومت و ولایت ظالمین را نمی پذیرد پس حاکم و ولی باید عادل باشد. فرمود: ((ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار; به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید)), (هود آیه 113) و این رکون در روایات به رکون دوستی و اطاعت تفسیر شده است , (تفسیر علی بن ابراهیم ج , 1 ص , 338) و در شرط امامت به حضرت ابراهیم فرمود: ((قال انی جاعلک للناس اماما" قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین )) (بقره آیه 124) خدا فرمود: من تو را پیشوای مردم گماردم گفت : و از فرزندان من ؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نمی رسد شرط سوم : فقاهت . حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند در زمان پیامبر(ص ) و امام معصوم (ع ) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم (ع ) داناترین مردم به احکام یعنی فقها این علم را دارند قرآن درباره شرط علم می فرماید: ((افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی فمالکم کیف تحکمون ; آیا کسی که به راه حق هدایت می کند سزاوارتر است ک از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد مگر آن که راه برده شود شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟)), (یونس , آیه 35). فقیه کسی است که با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده خودش می توان احکام اسلام را از قرآن و سنت و عقل و اجماع به دست آورد و غیر فقیه کسی است که این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد. اشکال : غیر فقیه می تواند احکام اسلام را از فقیه بگیرد و حکومت کند پس لازم نیست خودش فقیه باشد. پاسخ : اولا", آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود غیر فقیه از فقیه تقلید می کند بلکه در بسیاری از موارد فقیه باید با توجه به ملاک های ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت به حکم حکومتی صادر کند و حکم حکومتی خارج از دایره فتوا و تقلید است . صدور حکم حکومتی در تخصص فقیه است . ثانیا" آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم می داند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص می دهد از فقیه اطاعت می کند در صورت دوم هیچ ضمانت بر اطاعت از فقیه وجود ندارد و در صورت اول در واقع آن فقیه ولایت دارد و این شخص مجری از سوی او به شمار می آید این با ولایت فقیه منافاتی ندارد. اشکال : در این آیه اطاعت از ((من یهدی الی الحق )) سزاوارتر از ((من لایهدی الایهدی )) معرفی شده است و در تطبیق آن بر مورد ما اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه می داند. این است که پس اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است گرچه اطاعت از فقیه بهتر است (مانند این سخن را ابن ابن الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه ج , 9 ص , 328 نسبت به مقایسه امام علی (ع و خلفای پیش از او می گوید) پاسخ : این سزاواتر بودن سزاواری در حد الزام است یعنی فقط باید از او پیروی کرد به قرینه اینکه در ذیل آیه مردم را توبیخ می کند که چرا از ((من یهدی الی الحق )) پیروی نمی کنید ((فما لکم کیف تحکمون )) این سزاواری در حد الزام در واقع معنای صفت تفصیلی را ساقط می کند مانند آیه ((واولوا الارحام بعضهم اولی ببعض )) (احزاب آیه 6) که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم می شود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است , (زمر, آیه 9). شرط چهارم : کفایت : یعنی توانایی شایستگی در اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبر بودن نیز تعبیر می شود. حضرت یوسف فرمود: ((قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم ; گفت مرا بر خزائن این سرزمین بگمار که من نگهبان امین و کاردانم )), (یوسف , آیه 55). درباره داستان حضرت موسی و دختر شعیب نیز فرمود: ((ان خیر من استئجرت القوی الامین ; بهترین کسی که می تواند به کارگیری (اوست که ) توانای دستکار است )), (قصص , آیه 26). در داستان عفریت جنی و حضرت سلیمان (ع ) نیز از قول آن عفریت فرمود: ((و انی علیه لقوی امین ; من بر این کار توانای درستکارم )), (نمل آیه 39). از مجموع این آیات به دست می آید اگر کسی کاری و پستی را به عهده می گیرد باید توانایی و صلاحیت لازم برای آن را داشته باشد. از مجموع آیاتی که در این موضوعات ذکر شد می توان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد در منطق قرآن حکومت و زمامداری تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندی های لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم (ع ) بر ولایت مطلقه فقیه تطبیق می کند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست ((و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون ; و آن بدون حاکمیت دین شناسی و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی ( فقیه عادل و جامع الشرایط) امکان پذیر نیست )), (مائده , آیه 44). برای مطالعه بیشتر مستندات قرآنی ولایت مطلقه فقیه و حکومت اسلامی به منابع زیر رجوع کنید: 1- نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه علی ذوعلم موئسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر پاییز 79. 2- پیام قرآن ج 10 قرآن مجید و حکومت اسلامی آیت الله مکارم شیرازی مدرسه امام علی بن ابی طالب قم 1374. ((اظهار نظر دقیق شما ]با ذکر شماره نامه قبلی [ درباره ی پاسخ ها, موجب تکامل و پویایی کار ماست ))

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

 

دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

در سال 1357 مهمترین اتفاق برای ایران و ایرانی اتفاق افتاد. انقلاب اسلامی ایران به ثمر رسید. انقلابی که در ابعاد گوناگون، منشاء پیامدهای بنیادی و شگرفی در سـطـح جهان گردید و علاوه بر آن، به انسان کرامت، به مسلمانان شوکت و به مؤ منان عزّت و عظمت بخشید.           
در این میان حرکتی انجام شد که باید روی آن تفکر بیشتری کرد،. آن هم خط بطلان کشیدن بر منافع بیگانگان است. این امر باعث ساخته شدن دشمنانی برای انقلاب اسلامی شد. دشمنان پس از پیروزی انقلاب آرام نشسته و همواره در تولید طرح و نقشه‌هایی جدید در جهت دست درازی به خاک، هویت، فرهنگ و منافع ملت ایران بوده و هستند.
به طور قطع و یقین ازجمله عوامل مهم ناکامی بیگانگان در مقابله با انقلاب اسلامی نگاه نافذ و بصیرت بالای رهبران نظام جمهوری اسلامی ایران در شناسایی دشمنان و روش های دشمنی آنان با انقلاب اسلامی بوده است . از این رو در این نوشتار در تلاش آنیم هستیم تا دشمن را با کنکاشی در سخنان مقام معظم رهبری شناسایی کنیم.

ضرورت دشمن شناسی

بی شک دشمن شناسی از محوری ترین مباحث در موضوع دفع تهدیدها و دفاع از یک ملت بشمار می آید. چه بسا امتهایی که در طول تاریخ در اثر غفلت از دشمنان و فقدان آگاهی و بصیرت لازم سیاسی و اجتماعی در شناخت توطئه های بیگانگان و اتخاذ مواضع به موقع و صحیح توسط نخبگان و خواص آن جامعه به سرنوشتی هلاکت بار منجر گردیده اند.
امیر مؤمنان علی(ع) در کلام خود دراین باره می فرمایند: «من نام عن عدوه انبهته المکاید.(1)» (کسی که در برابر دشمنش به خواب رود (از او غافل بماند) حیله های (غافلگیرانه دشمن) او را از خواب بیدار می کند)         
در همین رابطه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند: «نباید غافل باشیم، ما باید بیدار باشیم و توطئه های آنها را قبل از اینکه با هم جمع بشوند، خنثی کنیم. (2)»         
همچنین رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اولین روز سال 86 در مشهد مقدس در این باره می فرمایند: «یک ملت باید دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهیز کند. (3)»

اقسام دشمنان

در یک تقسیم بندی کلی دشمنان ملت بزرگ و انقلابی ایران را در شرایط کنونی می توان به دو بخش دشمنان درونی و بیرونی تقسیم نمود «ما دو دشمن داریم؛ یک دشمن، دشمن درونی است، یک دشمن، دشمن بیرونی است. دشمن درونی خطرناک تر است. (4)»

تشریح ابعاد مختلف دشمن درونی

ازجمله عوامل عقب ماندگی ملت ها که زمینه تسلط بیگانگان را بر منابع مادی و معنوی یک کشور فراهم می سازد، پدیده شوم تنبلی اجتماعی و عدم خودباوری و اعتماد به نفس در یک ملت می باشد که رهبر معظم انقلاب با نگاه نافذ خود از آن بعنوان دشمن درونی ملت بزرگ ایران یاد نموده و می فرمایند: «اگر ملتی این بیماری ها را داشته باشد، این ملت پیشرفتش ممکن نیست، اگر ملتی مردمش تنبل باشند، ناامید باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همدیگر پیوند نداشته باشند، به همدیگر بدبین باشند، از آینده ناامید باشند، چنین ملتی پیش نخواهد رفت، اینهامثل موریانه ای که در درون پایه بنا بیفتد، بنا را ویران می کند.»

تشریح ابعاد مختلف دشمن بیرونی و برنامه های آن

رهبر معظم انقلاب دشمن بیرونی ملت ایران را نظام سلطه بین المللی دانسته و جنگ روانی، جنگ اقتصادی و همچنین مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی کشور را ازجمله محورهای مهم برنامه های دشمن بیرونی ارزیابی نمودند «دشمن بیرونی عبارتست از نظام سلطه بین المللی، یعنی همان چیزی که به آن استکبار جهانی می گوییم... امروز مظهر این دشمن عبارتست از شبکه صهیونیسم جهانی و دولت کنونی ایالات متحده آمریکا. (5)»             
«امروز دشمنان بیرونی ما هم برای ملت ایران نقشه دارند. ما سیاست های پنج ساله خودمان را تعریف می کنیم، افق چشم انداز بیست ساله را تعریف می کنیم، برای اینکه راه را مشخص کنیم، دشمن ما هم همین طور، او هم برای ما برنامه دارد، او هم سیاستی دارد، باید سیاست او را بشناسیم. من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم: «اول جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم، مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی. (6)»

تشریح ابعاد مختلف جنگ روانی دشمن

یکی از مهمترین ابعاد جنگ دشمنان بیرونی، بهره گیری از جنگ روانی می باشد که در آن تلاش بر این است که با طراحی قبلی و حتی المقدور بدون بکارگیری از ابزار نظامی به نتایج موفقیت آمیز یک جنگ تمام عیار در عرصه دیپلماسی، سیاسی فرهنگی اجتماعی دست یافت در تعریف جنگ روانی آمده است: «عملیات روانی شامل اقداماتی از پیش تعیین شده برای انتقال اطلاعات و شواهد معین به مخاطبین با هدف تأثیرگذاری بر احساسات، انگیزه ها، اهداف و نیز تأثیر بر رفتار دولت ها، سازمان ها، گروهها و افراد می باشد. (7)»               
آنچه می توان از آن بعنوان مهمترین محورهای عملیات روانی دشمن در کلام رهبر معظم انقلاب نام برد عبارتند از:
1- مرعوب کردن مسئولین، شخصیتهای سیاسی و نخبگان کشور              
2- تضعیف اراده عمومی مردم.                  
3- تغییر درک صحیح مردم از واقعیت های موجود جامعه.             
4- سلب اعتماد ملت از مسئولین کشور     .
5- ترویج شایعه تحریم و فشار اقتصادی بر کشور.       
6- ترویج شایعه بکارگیری ابزار خشونت بر علیه ملت ایران.         
7- عوض کردن جای متهم و مدعی با ابزار تبلیغاتی و رسانه ای. 
8- ترساندن ملت های منطقه از ملت ایران و انقلاب اسلامی.    
9- دامن زدن به اختلافات مذهبی، قومی، جناحی، سیاسی و رقابت های صنفی        
یکی از ابزارهای مهم دشمن در جنگ روانی ایجاد اختلاف و تشتت آراء در بین یک ملت با بهره گیری از گروهها، شخصیت ها و جریانات سیاسی وابسته به خود می باشد که رهبر معظم انقلاب در کلام خود این دسته از عناصر سیاسی را نصیحت دوستانه نموده و فرمودند: «من به همین مناسبت به عناصر سیاسی داخلی هم دوستانه نصیحت می کنم، مراقب باشند، طوری حرف نزنند، طوری موضعگیری نکنند که به مقاصد دشمن در این جنگ روانی کمک شود. (8)»
به همین مناسبت مقام معظم رهبری در موضوع فناوری هسته ای نیز به عده ای که در داخل کشور همان حرف های دشمن را تکرار می کنند نصیحت کرده و فرمودند: «عده ای می نشینند همان حرف دشمن را تکرار می کنند که: آقا! چه لزومی دارد؟... همانهایی که ملی شدن نفت را که به وسیله دکتر مصدق و مرحوم آیت الله کاشانی انجام گرفت، امروز تمجید می کنند- که آن کار، نسبت به این کار کوچک بود؛ این از او بزرگتر است- همانها امروز نسبت به انرژی هسته ای همان حرفی را می زنند که مخالفین مصدق و کاشانی آن روز می گفتند.                (9)»
در این زمینه مواضع برخی جریانات سیاسی داخلی که در واقع با موضع گیری خود بخشی از عملیات روانی دشمن را در داخل کشور کلید می زنند قابل تأمل است که چگونه پس از صدور قطعنامه 1737 شورای امنیت بر علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران برخی احزاب و جریانات سیاسی با اتخاذ مواضع منفعلانه در جهت اهداف جنگ تبلیغاتی و روانی دشمن گام برمی دارند که بعنوان نمونه می توان به بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اشاره نمود که در بخشی از آن آمده است: «دولت نهم با افراطی گری و بی منطقی خود در حوزه سیاست خارجی و پرونده هسته ای، مصالح و منافع یک کشور را در معرض تاراج قرار داده است. (10)»     
این درحالی است که در همین ایام روزنامه واشنگتن پست با سرزنش اعضای دائم شورای امنیت می نویسد: «این شورا به جنگ اراده یک ملت رفته است و برگ برنده جمهوری اسلامی ایران در چالش هسته ای با غرب، به میدان آمدن خواست و اراده ملی است، اراده ای که چون متکی بر پشتوانه یک ملت است به هیچ وجه شکستنی نیست. (11)»

سلب اعتماد مردم از مسئولین و دولت، خواست دیگر دشمن

از جمله نکات مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب از آن بعنوان خواست دشمنان نام بردند تلاش آنان برای سلب اعتماد مردم از مسئولین و دولت می باشد و در این زمینه ضمن حمایت خاص از تلاشهای بی وقفه دولت فرمودند: «اعتماد به مسئولین کشور، اعتماد به دولت، همان چیزی است که دشمنان می خواهند نباشد دشمنان می خواهند مردم به دولت- که مسئولیت اداره امور کشور را دارد- بی اعتماد باشند، سعی کنید این نقشه دشمن را خنثی کنید. من از دولت حمایت می کنم از همه دولتهای بر سرکار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می کنم، این حمایت، بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست، اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمی است، ثانیاً بیشترین مسئولیتها را دولت بر دوش دارد، بعد هم این جهت گیری های دینی و این ارزشگرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد سخت کوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهت گیری عدالت ورزی مردمی، اینها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می دانم، من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می کنم. (12)»

پی نوشت ها:

1-       غررالحکم ج5 ص344
2- صحیفه نور ج7 ص48
3- مقام معظم رهبری- اول فروردین 1386- مشهد مقدس
4- همان
5- همان
6- همان
7- فصلنامه علمی تخصصی عملیات روانی- شماره دوازدهم ص41
8- مقام معظم رهبری- اول فروردین 1386- مشهد مقدس
9- همان
10- هفته نامه صبح صادق- 20فروردین 86
11- همان
12- مقام معظم رهبری- اول فروردین 86- مشهد مقدس

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

ارزش و جایگاه اربعین حسینی از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

اهمیت اربعین از کجاست ؟ صرف اینکه چهل روز از شهادت شهید می گذرد ، چه خصوصیتی دارد ؟ اربعین خصوصیتش به خاطر این است که در اربعین حسینی یاد شهادت حسین زنده شد و این چیز بسیار مهمی است . شما فرض کنید اگر این شهادت عظیم در تاریخ اتفاق می افتاد یعنی حسین بن علی و بقیه شهیدان در کربلا شهید می شدند ، اما بنی امیه موفق می شدند همانطور که خود حسین را و یاران عزیزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زیر خاک پنهان کردند ، یاد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهای بعد محو کنند .ببینید در این صورت آیا این شهادت فایده ای برای عالم اسلام داشت ؟ یا اگر هم برای آن روز یک اثری می گذاشت ، آیا این خاطره در تاریخ هم ، برای نسلهای بعد هم ، برای گرفتاریها و سیاهی ها و تاریکی ها و یزیدیهای دوران آینده تاریخ هم اثری روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسین شهید می شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهای بعد نمی فهمیدند که حسین شهید شده ، آیا این خاطره چه اثری و چه نقشی می توانست در رشد و سازندگی و هدایت و برانگیزانندگی ملتها و اجتماعات و تاریخ بگذارد ؟
می بینید که هیچ اثری نداشت ، بله حسین که شهید می شد ، خود او به اعلی علیین رضوان خدا می رسید ، شهیدانی که کسی نفهمید و در غربت ، در سکوت ، در خاموشی شهید شدند ، به اجر خودشان در آخرت رسیدند ، روح آنها فتوح و گشایش را در درگاه رحمت الهی به دست آورد ، اما آیا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن شهیدی می شود که شهادت او و مظلومیت او را نسلهای معاصر و آینده او بدانند و بشنوند ، درس و اسوه آن شهیدی می شود که خون او بجوشد و در تاریخ سرازیر بشود ، مظلومیت یک ملت آن وقتی می تواند زخم پیکر ستم کشیده شلاق خورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که این مظلومیت فریاد بشود ، این مظلومیت به گوش انسانهای دیگر برسد ، برای همین است که امروز ابرقدرتها صدا توی صدا انداختند که صدای ما بلند نشود ، برای همین است که حاضرند پولهای گزاف خرج کنند تا دنیا نفهمد که جنگ تحمیلی چرا به وجود آمد ، با چه انگیزه ای ، با دست که ، با تحریک که . آن روز هم دستگاههای استکباری ، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قیمت این که نام و یاد حسین و خون حسین و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهای بعد باقی نماند و شناخته نشود . البته در اوائل کار درست نمی فهمیدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بیشتر گذشت ، بیشتر فهمیدند .
در اواسط دوران بنی عباس حتی قبر حسین بن علی علیه السلام را ویران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هیچ اثری باقی نماند . نقش یاد و خاطره شهیدان و شهادت این است ، شهادت بدون خاطره ، بدون یاد ، بدون جوشش خون شهید ، اثر خودش را نمی بخشد و اربعین آن روزی است که برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست . حالا چه در اربعین اول ، خانواده امام حسین علیه السلام به کربلا آمده باشند و چه نیامده باشند . اما اربعین اول آن روزی است که برای اولین بار زائران شناخته شده حسین بن علی به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاری است و عطیه از اصحاب پیغمبر ، از یاران امیر المومنین و آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتی نابینا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و دستش را عطیه گرفت و برد روی قبر حسین بن علی گذاشت و او قبر را لمس کرد و گریه کرد و با حسین بن علی علیه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسین بن علی را زنده کرد و سنت زیارت قبر شهداء را پایه گذاری کرد . یک چنین روزمهمی است روز اربعین.
حركت امام حسين(ع) براى اقامه‏ى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلب‏الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان امر بالمعروف وانهى عن‏المنكر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زيارت اربعين كه يكى از بهترين زيارات است، مى‏خوانيم: «و منح‏النّصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من‏الجهالة و حيرةالضّلاله». آن حضرت در بين راه، حديث معروفى را كه از پيامبر(ص) نقل كرده‏اند، بيان مى‏فرمايند: «ايهاالنّاس انّ رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم‏اللَّه ناكثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلم يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا على‏اللَّه ان يدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتارى كه درباره‏ى آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مى‏كند كه غرض، اقامه‏ى حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامه‏ى راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: «يا وارث ادم صفوةاللَّه يا وارث نوح نبىّ‏اللَّه ...»( مفاتيح‏الجنان، زيارت وارث‏) و معلوم است كه پيامبران هم براى چه آمدند: «ليقوم‏النّاس بالقسط». اقامه‏ى قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامى.
اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه‏گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‏ى زيادى نخواهند برد.
درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى‏دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى‏يى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه‏ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده‏ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى‏توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه‏ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.

رمز زنده‏ ماندن واقعه‏ى عاشورا

اگر زينب‏كبرى‏(سلام‏اللَّه‏عليها) و امام سجّاد(صلوات‏اللَّه‏عليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه‏ى عاشورا و هدف حسين‏بن‏على و ظلم دشمن را بيان نمى‏كردند، واقعه‏ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى‏ماند.
چرا امام صادق(عليه‏الصّلاة والسّلام) - طبق روايت - فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره‏ى حادثه‏ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟(1) چون تمام دستگاههاى تبليغاتى، براى منزوى كردن و در ظلمت نگهداشتن مسأله‏ى عاشورا و كلاً مسأله‏ى اهل‏بيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اين‏گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنت‏آميز مى‏كردند. در چنين فضايى، مگر ممكن بود قضيه‏ى عاشورا - كه با اين عظمت در بيابانى در گوشه‏يى از دنياى اسلام اتفاق افتاده - با اين تپش و نشاط باقى بماند؟ يقيناً بدون آن تلاشها، از بين مى‏رفت.
آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(عليه‏السّلام) و بقيه‏ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه‏ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته‏ها بايد توجه كنيم.

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه‏شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‏ها و مجله‏ها و كتابهايى كه منتشر مى‏كردند، در ذهن آدمهاى ساده‏لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند.
حتّى افراد معدودى از آدمهاى ساده‏دل و جاهل و نيز انسانهاى موجّه و غير موجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهايى مى‏زدند كه ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقايق بود. همين چيزها بود كه امام عزيز را برمى‏آشفت و وادار مى‏كرد كه با آن فرياد ملكوتى ، حقايق را با صراحت بيان كند.
اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. البته، اكثريت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبليغات دشمن بيمه هستند و مصونيت پيدا كرده‏اند. از بس دشمن دروغ گفت و چيزهايى را كه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمينان مردم ما نسبت به گفته‏ها و بافته‏ها و ياوه‏گوييهاى تبليغات جهانى ، بكلى سلب شده است.
دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين‏بن‏على(ع) را محكوم مى‏ساخت و وانمود مى‏كرد كه حسين‏بن‏على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است!! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى‏كردند. بعد هم كه حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله‏ى دژخيمان در صحراى كربلا به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى‏كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته‏ها را عوض كرد. حق، اين گونه است.
از بيانات حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالى)29/ 06/ 68
منبع :
پایگاه مقام معظم رهبری


تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

سلامتی رهبر صلوات

عکس های زیبا از صلوات (عکس صلوات سری 1)

برای تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج و سلامتی مقام معظم رهبری امام خامنه ای و دفع توطئه های دشمن انقلاب ، صلواتی ختم فرمایید.

      اللهم عجل لولیک الفرج

وصیت امام

خلاصه وصیت نامه امام (ره) در یک خط !

 آنچه در پی می آید یکی از خاطرات امام خامنه ای (حفظه الله) از امام خمینی (رحمة الله علیه) است :

بهار سال 1365 ، روزى را که امام (ره) در بستر بیمارى بودند ، فراموش نمى‌کنم. ایشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقریباً ده ، پانزده روزى در بستر بیمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمد آقا به من تلفن کردند و گفتند سریعاً به آنجا بیایید ؛ فهمیدم که براى امام (ره) مسأله اى رخ داده است. آناً حرکت کردم و پس از چند ساعت طى مسیر ، خود را به تهران رساندم. اولین نفر از مسؤولان کشور بودم که شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه ، بالاى سر ایشان حاضر شدم.

روزهاى نگران کننده و سختى را گذراندیم. خدمت امام (ره) رفتم و هنگامى که نزدیک تخت ایشان رسیدم ، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه کردم. ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه کردند. بعد چند جمله گفتند که چون کوتاه بود ، به ذهنم سپردم ؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم.

khamene-emam-1.jpg

در آن لحظاتی که امام (ره) ناراحتى قلبى پیدا کرده بودند ، ایشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند ، بنابراین مهم ترین حرفى که در ذهن ایشان بود ، قاعدتاً مى‌باید در آن لحظه ى حساس به ما مى گفتند. ایشان فرمودند:

« قوى باشید ، احساس ضعف نکنید ، به خدا متکى باشید ، « اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم » باشید ، و اگر با هم بودید ، هیچ کس نمى تواند به شما آسیبى برساند ».

به نظر من ، وصیت سى صفحه ای امام (ره) مى تواند در همین چند جمله خلاصه شود.

نکاتی از9دی

خداوند متعال در مقام غیب الغیوب نه اسمی دارد و نه رسمی و نه نشانی. غیب مطلق است و اولین ظهور آن به مقام احدیت و بعد آن واحدیت است که مقام ظهور اسماء و صفات او تبارک و تعالی می باشد. الله اسم اعظم الهی است و اولین صفت رحمانیت است و بعد آن رحیمیت که از او ظهور می یابد. فلذا فرمود بسم الله الرحمن الرحیم.

این نکته اول بود.

اما بعد...

9 دی در راه است روزی که رهبر انقلاب، امام خامنه ای عزیز در موردش فرمود:« 9 دی تجلی قدرت خدا بود » . با خودم گفتم در سالروز آن یوم الله بهترین مطلبی که قرار را بر نگاشتنش بگذارم همان گفته های حضرت آقاست در دی ماه سال پیش. او بهتر از هر کسی آگاه است بر عمق آنچه می گذرد از خوب و بد بر این امت و غالب است بر همه جریانات. نه تعارف در کلامش جایی دارد و نه غلو و خطا در منطقش. نه اجازه می دهد گفتارش کم کند از بهایی امری و نه بر ارزش فعلی بیهوده می افزاید. عین صواب است عملش و در صراط مستقیم ره بری سخت سلیم القلب است. نه خوفی از آینده دارد و نه از آنچه پیش می آید تزلزلی در عملش که الا أن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون . خداوند را به خاطر چنین نعمتی هزاران مرتبه شکر و رحمت واسعه الهی بر آن حکیم فرزانه باد .

«حضرت آقا در دیدار هزاران نفر از مردم قم، حضور عظیم و تعیین کننده ملت مؤمن، بابصیرت و با غیرت ایران را در راهپیمایی سراسری نهم دی ماه امسال(88)، تجلی دست قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب خواندند »

ایمان ، بصیرت و غیرت، هر گاه این سه عنصر دست به دست هم دهند در هر برهه ای از تاریخ حماسه ساز می شوند. و این می شود تجلی دست خدا. دستی که که سایه اش هراس بر جان فتنه گران می اندازد و نه حتی سایه ، آهنگ عزمش دل ها را می لرزاند ، حضورش پنبه می کند کوه ها را چه رسد به مقدار خس و خاشاکی که فی الجمله بساطشان بر باد است.

حماسه سازی های این امت از 15 خرداد گرفته تا 22 بهمن و 8 سال دفاع مقدس و 8 ماه دفاع مقدس در جبهه جنگ نرم ، فرمولش همین است؛ ایمان ، بصیرت و غیرت. و نه ملت از این جداست و نه او از ملت جدا.

حضرت ماه فرمودند:

«سلطه گران و جریانهای ضد دین که امروز در شرایط غبارآلود فتنه در مقابل نظام و انقلاب شعار می دهند همان کسانی هستند که سالها زیر پرچم مبارزه با امام و انقلاب صف آرایی کرده بودند و مردم نیز با درک همین شاخص و حقیقت، حضور تعیین کننده خود را در حفظ نظام و انقلاب، بار دیگر ثابت کردند»

چه شد که عده ای چشم دل که هیچ چشم سر بسته و کور شده بودند و کر و گنگ، و آغوش گشادند بر هر چه منافق در به در و کومله ای قاتل و ضد انقلاب فراری انگلیسی خبیث و صهیونیست و آمریکایی نجس ؟؟

با خانواده کد داران منافقین عکس یادگاری گرفتن و گوش به نجوایشان سپردن دیگر چه صیغه ایست؟؟ این منش از خط امام (ره) هرگز تراوش نمی کند چه رسد به جریان در راستای آن خط. مگر نخوانده ای «لا خیر فی کثیر من نجواهم  و انما النجوی من الشیاطین لیحزن الذین آمنوا و لیس بضارهم شیئاً الا بإذن الله»؟؟ راستش مردم احمق نیستند که دشمنان دیروز و قاتلان فرزندان امروزشان را دوست بدانند. شما سران فتنه ...هستید بحثی نیست اما ملت بصیر است و بر سر یک سفره نه با استکبار جمع می شود و نه با نوکرانشان. این یعنی شاخص یعنی فرقانی که حق را از باطل جدا می کند. هر چقدر بر طبل بنوازی و بر شیپور بدمید که فلانک نخست وزیر امام بود و فلانک اخذ حکمش از آن پیر سفر کرده بوده فایده ای ندارد . ملاک حال فعلی افراد است هر چند حال گذشته تان هم توفیری چندان ندارد این فقره را از شهید دیالمه به یادگار دارم. یا فکر کنید از شهید آیت.

تلسکوپ نمی خواهد با چشم غیر مسلح هم می شود دید که دشمن، حامی و طرف چه کسیست. یا شما تغییر ماهیت داده اید و یا دشمن ؟؟ شق سومی هم هست و آن اینکه از قبل دست در یک کاسه بودید و نفاق پیشه نموده بودید. هر چه بودید بودید الان دیگر مردودید هم از دید ملت هم از دید خالق ملت زیرا بر عناد اصرار می ورزید و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.

حضرت آقا فرمودند:

«روز 9 دی امسال نیز از جمله روزهایی است که به واسطه حرکت عظیم و فوق العاده مردم، در تاریخ ماندگار شد»

سرّ ماندگاری چیست؟؟ آیا جز عمل خالص پایدار می ماند و هر آنچه جز این باشد سست بنیاد است و بنیادش بر باد. ملت خدا را می خواهد، دین را می خواهد، ولایت را می خواد و استمرار دهنده خط انبیاء ، وارث پرچمدار کربلا، خامنه ای عزیز را. گوشش بدهکار نیست که CNN    و یا BBC    فارسی چه می گوید ، اصلاً وقعی نمی نهد گفتار بی مایه آنها را. حرکت ملت عظیم بود چون متصل به سرچشمه ولایت شده بود چون در غبار فتنه ها چشمش به چراغ برافراشته رهبر بود که به کدام سو در حرکت است. امت دیگر خود یک پا مفسر شده اند، آقا صحبت هم نکند از ماه چهره آقا همه چیز را می فهمند از لبخند و گاه نگاه مزین به خشمش، بصیرت مردم اقتضا می کند این چنین باشند. 9 دی ماندگار است چون یوم الله است.

امام خامنه ای با اشاره به شرایط غبارآلود کنونی تأکید کردند:

« در چنین شرایطی، این حرکت مردم، اهمیت مضاعفی داشت و روح ولایت، و روح حسین بن علی (ع) در آن دیده می شود و همانگونه که امام راحل همواره می گفت تجلی دست قدرت خدا بود»

حسین جان - سلام خدا بر شما باد- وجود انقلاب و استمرارش به برکت شماست، به برکت گریه پر شور و شعور بر مصائبتان، به برکت برافراشتن پرچم عزایت، به برکت علم قامت برافراشته ی علمدارت که سید ما وارث آن است، به برکت درس ها و عبرت هایی که قیام عاشورایتان به ما آموخت ، به برکت خونهایتان که بیمه نمود اسلام را، به برکت دعای جدتان پیامبر اعظم - صلی الله علیه و اله- در حقتان که فرمودند خدایا دوست بدار هر آنکه حسین - سلام الله علیه – را دوست بدارد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن بدارد. و شگفت نیست که دعای رسول خدا - صلی الله علیه و اله- در حق ملت مستجاب شود. امت از صمیم قلب شما را دوست دارد و جان را نثارتان می کند و این شد که دشمنانتان مورد خشم خدا قرار گرفتند و حرمت نشناسان عاشورایتان اینگو پست و حقیر شدند در قاموس اذهان عالم.

حسین – سلام الله علیه- دست خداست همانگونه که امیر مومنان و - سلام الله علیه- و رسول خدا - صلی الله علیه و اله- بودند. و ید الله فوق ایدیهم ، کسی را یارای مخاصمه با دست خدا نیست؛ و این سر تجلی دست قدرت خداست.

حضرت آقا حماسه بزرگ 9 دی را نتیجه هوشیاری مردم و درک این شاخص بسیار مهم دانستند و افزودند:

«اگر صدها بار برای نعمت هوشیاری این ملت، سجده شکر بجا آورده شود، باز هم کم است.»

آقا جان ، گفتارتان ما افسران جنگ نرم را به یاد سخن استاد اخلاقی می اندازد. می گفت اگر صدها بار برای نعمت وجود پر از برکتتان سجده شکر بجای آوریم باز هم کم است. زیبا فرمود و مثل همیشه سنجیده. کدامین قوم یا ملت را در پهنه گیتی سراغ دارید که رهبری همچون ماه انقلاب ما داشته باشد؟؟ چه کسی را می شناسید که در طوفان های پر مخاطره ی تحمیلی ناجی کشتی پر تلاطم انقلاب باشد بی هیچ منتی؟؟ خیالمان راحت است و آسوده و باید برای این آسودگی هم هزاران بار سجده شکر بجای آورد. صد البته این راحتی به معنای غفلت از وظایفمان نیست. هر کس به قدر وسعش باید حکیم الهی و نائب امام عصرش را یاری کند و عذری پذیرفته نیست در درگاه الهی . انقلاب ما فرصتی است برای اثبات مردانگیمان، برای اثبات وفاداریمان، برای اینکه نشان دهیم شعار «ما اهل کوفه نیست» را در حد شعار کافی نمی دانیم و جانانه مهر آن را بر پیشانی زده ایم. و می دانیم با ظهور صاحب اصلی این نظام – عجل الله فرجه- فرصت هم تمام می شود و زمانی هم تا طلوع آن خورشید عالم گیر نمانده است. در پیشگاه خداوند عذر و تقصیر بر کوتاهی ما پذیرفته نیست.

«حضرت امام خامنه ای دستگاه های مسئول را به اعمال کامل و قاطع مُرّ قانون در برخورد با حوادث اخیر موظف کردند »

«حضرت امام خامنه ای حرکت عظیم ملت در نهم دی ماه را، اتمام حجتی برای همه دانستند و افزودند: مسئولان قوای سه گانه دیدند که ملت چه می خواهد بنابراین باید وظایف خود را در مقابل مفسدان و اغتشاشگران به خوبی انجام دهند.»

قانون باید اجرا شود. این خواسته بحق مردمیست که حماسه سازی نمودند و مهر تأییدش را از مقتدای خود دریافت نمودند. تعلل آقایان مرتبط با امر قانون دیگر معنا نمی دهد. این تعلل ها می شود فرصت سوزی، می شود دادن تنفس مصنوعی به سران فتنه، می شود قلم فرسایی در انتشار بیانیه، می شود کَسَک را ملاصدرای قرن دانستن. می شود خرج هزینه بیشتر. حضرت آقا فرمودند مُـــّر قانون اجرا شود. پس چرا معطلند نه در اجرای قانون بلکه در اجرای فرامین رهبری و خواست مردم؟؟

حضرت آقا در آن نشست صمیمانه با افسرانش در جنگ نرم فرمودند (نقل به مضمون)که رهبری حرفی برای مردم و حرفی برای مسئولین ندارد. مواضع دوگانه در کار نیست. همین که اعلام کردیم مواضع ماست و چنین نسبتی که رهبری در جمع فرمایشی دارند که در جمع خصوصی تر خلاف آن مواضع بیان کردند می شود به فتوای ولی الامر گناه کبیره است. پس توجیه دیگر بس است. تبلور شعار امت 9 دی در قطع ریشه فتنه گران و مفسدان و اغتشاشگران ظهور می کند. پس حکم خدا را اجرا نمایید که خدا از این پس حامی شماست.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

انقلاب 9دی

 9 دی آمد

  9 دی ، روزی که قرارش بر آهسته آمدن بود، طوفانی آمد. همه انتظارشان از طوفان و تند باد گرد و غبار است و تند باد 9 دی فرو نشاند هر آنچه غبار فتنه بود در آسمان ایران.


فتنه گران انگشت گزیده، متحیر بودند از شعور ملت از حماسه ی بصیرت این مردم از شکوه اقیانوسی که در این زمانه ی غریب کارش شده فقط حماسه سازی و امواجش شده پتکی بر سر هر آنکه فتنه گرش می نامند.


متحیـــّـر بودند و سفیهانه می نالیدند که چرا گوساله و بز نامیده شده اند آن جماعت حرمت شکن عاشورای 88 و چقدر احمقانه دهان به سخن می گشایند این جماعت فتنه گر که عمق حماسه مردم را در گوساله و بز دیدن خود خلاصه کردن . اگر خفاشان آفتاب گریز ملتفت بودند می دیدند که بساطی برایشان باقی نگذاشته شعور ملت اهل بصیرت، آنگاه به گوساله و بز خرسند می شدند و چون اصحاب سامری گوساله ی مطلاای  می پرستیدند و آن را مدال افتخار خویش می دانستند نه توهین و ناسزا.


بیچاره نفهمیدند از قاموس فرهنگ و اعتقاد ملت پاک شدند و یا بهتر بگویم مچاله در زباله دانی افتادند. دیگر هزار بیانیه هم آنها را از آن سطل خارج نمی کند و نه طنازی های شیخ.


نمی دانم آیا این عدالت است که یک طرف دعوا همواره ابله باشد ؟!؟ صد البته اگر ابله نبود طرف دعوای حزب خدا نبود.


مگر تاریخ 1400 ساله اسلام را نمی دانستند ؟!


مگر ندیده بودند خون مطهر امام حسین - علیه السلام - جوشان است در تمام ایام دهر؟؟


پیر جماران به قطره خونی در رگش از سید الشــــهدا می نازد و آن را سند انهدام دستگاه طاغوت با آنهمه قدمت و کبکبه می داند. وقتی یک قطره خون چنین می کند تو چقدر ابلهی که حرمت روز ریخته شدن خون امام عزیزمان را شکستی.


نــــه، ملت کوتاه نمی آید، ما کارمان شده رصـــد تحرکات شبانه شما. می گویند «ما ستاره ایم مر خامنه ای ماه را» ، درست است اما هر ستاره ای صدها شهاب دارد که جنیان را در کمین نشسته است و برای شما اغواگران و پادو های شارپ و سروس شـــهاباً رصـــــداً هستیم.


می دانم، گمانشان نبود که چون ابایل بر سرشان فرود آییم . عاشـــــــورای 88 شده بود روز حمله ابرهه به کعبه دل های عاشقان و عزاداران حسین - علیه اسلام - . ابابیل ها آمدند و رمی کردند این حرمت شکنان بد نام را.


حالا روزگارتان شده است چون کــــــــاه خورده شده، یا بهتر بگویم کــــعصف مـــــأکول.


باز بیانیه بده. باز اصحابت را خدا جو بنام. اصلاً به سپاهیان و اتباعت بگو «ای سپاهیان خدا»، این کار را عمر سعد هم کرده بود و کلاً همه کارهایت کلیشه ای شده است. اوج توجه ملت به بیانیه هایت شده شمارش و آمارگیری آن ها، تا ببینند چه وقت شمارشان به فلان عدد می رسد. من کاری با این حرف ها ندارم شما لیاقتتان همان هدیه و پیشکش مخملباف است «سکس و فلسفه»، مگر چه دیده بود که آن را به شما تقدیم کرد مگر خودش همسر و دختر نداشت تا نوبت به رهنور نرسد؟؟؟


باز هم بیانیه بده، می گویم بیانیه هیچ گاه مرده را زنده نمی کند. از دید مردم تو مرده ای. قانون فقط باید حکم را اجرا کند. طناب دار فقط ظاهر ماجراست برای ادای تکلیف الهی و الا روز 9 دی روز قبر کردنت بود.


9 دی تو را قبر کرده است، گواهش هم حضور انبوه مردم بود با شعارهایشان که عمق استراتژی و بصیرتشان را نشان می داد. فیلمش را با چرخ بال از فراز آسمان چندین شهر کشور گرفته بودند. لندن نشین در پاتوقش BBC   انکار بکند یا نکند فرقی نمی کند ، ملت که شیر خــــــــر نخورده است. ملت اهل صبر است و بصر.


دارد نسیم بصیرت افزای 9 دی می آید هنگام معاشقه با آن فرارسیده این را از دوئل می گویم نه از خود و چه زیبا برخی ایام ماندگار می شوند و حی علی الجــــــــــــــــهاد. جهاد امروزمان پیامش در 9 دی خوابیده است. 9 دی زنده است چون بصیرت مردم زنده است. چون بصر اهل بصیرت سر انگشت مسبحه ماه را نظاره گرند که مسیر آفتاب را به آنها نشان می دهد.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

حماسه 9 دی

حماسه «9دی» در كلام رهبر معظم انقلاب

در تاریخ ماندگار شد

روزهاى سال، به طور طبيعى و به خودى خود همه مثل همند؛ اين انسانها هستند، اين اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست كه يك روزى را از ميان روزهاى ديگر برميكشد و آن را مشخص ميكند، متمايز ميكند، متفاوت ميكند و مثل يك پرچمى نگه ميدارد تا راهنماى ديگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى ديگر فرقى ندارد؛ اين حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز جان ميدهد، معنا ميدهد، او را تا عرش بالا ميبرد؛ اين مجاهدتهاى ياران حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز، اين خطورت و اهميت را ميبخشد. روز نوزدهم دى هم همين جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همين قبيل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ اين مردمند كه ناگهان با يك حركت - كه آن حركت برخاسته از همان عواملى است كه نوزدهم دىِ قم را تشكيل داد؛ يعنى برخاسته ى از بصيرت است، از دشمن‌‌‌‌‌شناسى است، از وقت‌‌‌‌‌شناسى است، از حضور در عرصه‌ى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمايز ميكنند.

مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى - كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر ميكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مى‌‌‌بيند. اين كارها كارهائى نيست كه با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهى است؛ همان طور كه امام در يك موقعيت حساسى - كه من بارها اين را نقل كرده‌‌‌‌ام - به بنده فرمودند: «من در تمام اين مدت، دست قدرت الهى را در پشت اين قضايا ديدم». درست ديد آن مرد نافذِ بابصيرت، آن مرد خدا.

بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام نوزدهم دى ماه 19/10/1388

 مجاهدت به نفع انسان

در شرائط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخيص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را هميشه تمام ميكند؛ هيچ وقت نميگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگويند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از اين جهت گمراه شديم. در قرآن مكرر اين معنا ذكر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل ديدن است؛ منتها چشم باز ميخواهد. اگر چشم را باز نكرديم، هلال شب اول ماه را هم نخواهيم ديد؛ اما هلال هست. بايد چشم باز كنيم، بايد نگاه كنيم، دقت كنيم، از همه ى امكاناتمان استفاده كنيم تا اين حقيقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است، ببينيم.

مهم اين است كه انسان اين مجاهدت را بكند. اين مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در اين مجاهدت به او كمك ميكند. نوزده دىِ مردم قم در سال 56 از اين قبيل بود، نهم دىِ امسالِ آحاد مردم كشور - كه حقيقتاً اين حركت ميليونى فوق‌‌العاده ى مردم حركت عظيمى بود - از همين قبيل است، و قضاياى گوناگونى كه ما در طول انقلاب از اين چيزها كم نداشتيم. اين مجاهدت، راه را به ما نشان ميدهد.

بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام نوزدهم دى ماه 19/10/1388

 حجت بر همه تمام شد

یك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى - از زن و مرد - عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوششان ميخورد يا با چشمشان مى‌‌‌‌بينند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بينند روز عاشورا چگونه يك عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتك ميكنند، حرمت امام حسين را هتك ميكنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آيد، سينه‌‌‌‌‌هاشان پر ميشود از خشم؛ البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى ميخواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه‌‌‌اى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن ميكنند - ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه ميكنند، هر روز مى آورند، من نگاه ميكنم - مى بينم همين طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، يك عده‌‌‌‌اى دشمنى ميكنند، يك عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثت‌‌‌كنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.

مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مى‌‌‌‌بينند؛ مى‌‌‌‌بينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه‌ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوه‌‌‌‌‌ى مجريه، مسئولين قوه‌‌‌ى مقننه، مسئولين قوه‌‌‌‌ى قضائيه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنه‌‌‌اند و چه ميخواهند. دستگاه‌‌‌‌‌‌ها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينه‌‌‌ى اداره‌‌‌‌‌‌ى كشور.

بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام نوزدهم دى ماه 19/10/1388

 راه انقلاب این است

بدخواهانى كه سى سال است عليه اين انقلاب و عليه اين مردم هر كارى توانستند، كردند، اينها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبليغاتِ خودشان وارد ميدان شدند. بيش از اين، كارى نميتوانستند بكنند. اگر آمريكائى‌ها و انگليسى‌ها و صهيونيستها ميتوانستند نيرو وارد خيابانهاى تهران بكنند، يقين بدانيد ميكردند. اگر برايشان امكان داشت كه با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان كه ميخواهند، هدايت كنند، ميكردند. منتها ميدانستند كه اين كار به ضررشان تمام ميشود. تنها كارى كه ميتوانستند بكنند، اين بود كه در صحنه‌ى تبليغات، در صحنه‌ى سياست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمايت كنند. رؤساى جمهور كشورهاى مستكبر در اين قضيه وارد ميدان شدند؛ اغتشاشگران خيابانى و خرابكارانى را كه با آتش زدن ميخواهند موجوديت خودشان را نشان بدهند، ملت ايران ناميدند؛ شايد بتوانند اوضاع را آنچنان كه طبق ميل خودشان است، در افكار عمومى دنيا و كشورمان تصوير و ترسيم كنند؛ اما شكست خوردند.

قوى‌ترين و آخرين ضربه را ملت در روز نهم دى و بيست و دوى بهمن وارد كرد. كار ملت ايران در بيست و دوم بهمن، كار عظيمى بود؛ نُه دى هم همين جور. يكپارچگى ملت آشكار شد. همه‌ى كسانى كه در عرصه‌ى سياسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى ديدند دشمن در صحنه است، وقتى فهميدند اهداف پليد دشمن چيست، نسبت به آن كسانى كه قبلاً به آنها خوشبين هم بودند، تجديد نظر كردند؛ فهميدند كه راه انقلاب اين است، صراط مستقيم اين است. در بيست و دوى بهمن، ملت همه با يك شعار وارد ميدان شدند. خيلى تلاش كردند، شايد بتوانند بين ملت دودستگى ايجاد كنند؛ اما نتوانستند. و ملت ايستاد؛ اين پيروزى ملت بود. از بيست و دوم خرداد تا بيست و دوم بهمن - هشت ماه - يك فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ايران بود؛ اين يك درس شد. آگاهى جديدى به وجود آمد. فصل تازه‌اى در بصيرت ملت ايران گشوده شد. اين يك زمينه‌ى بسيار مهمى است. بايد بر اساس اين زمينه، حركت كنيم.

بيانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي  01/01/1389

 لحظه‌ی نیازها

شوراى شما بحمدالله اين خصوصيت را داشته است. دلائل زيادى هم براى اين هست؛ آخرى‌اش همين نهم دى است؛ قبلش - ده سال قبل از اين - 23 تير است كه اشاره فرمودند؛ آن روز هم نياز لحظه‌ها بود؛ اين يك كار متعارف و معمولى نبود. راهپيمائى مردم در بيست و دوى بهمن با همه‌ى عظمتى كه دارد - كه حالا عرض خواهم كرد - يك كار متعارف است، يك كار روان‌شده است، شناخته‌شده است، متوقع است كه انجام بگيرد و انجام ميگيرد؛ اما بيست و سه‌ى تير در سال 78، يك كار متعارف نبود، يك كار متوقع نبود؛ اهميت داشت كه اين مجموعه بداند و بفهمد كه اين كار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد. كار نهم دى ماهِ امسال هم همين جور بود. شناختن موقعيت، فهميدن نياز، حضور در لحظه‌ى مناسب و مورد نياز؛ اين اساس كار است كه مؤمن بايد اين را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن كارى را كه بايد انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. خوب، الحمدلله شوراى هماهنگى تبليغات اين خصوصيت را داشته است، نشان داده است؛ هم در دهه‌ى اول، در اوضاع و احوال گوناگون آن دهه - در دوران دفاع مقدس، قبل از دفاع مقدس، بعد از دوران دفاع مقدس - هم بعد از رحلت امام در مناسبتهاى مختلف كه قله‌هائى را در تاريخ ما به وجود آورد. يكى از اين قله‌هاى فراموش نشدنى، همين نهم دى امسال بود.

بيانات در ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى  29/10/1388

 یك حركت بدون فراخوان

راز ماندگارى اين انقلاب، اتكاى به ايمانهاست؛ اتكاى به خداست. لذا شما مى‌بينيد آن روزى كه توده‌ى عظيم مردم در سرتاسر كشور احساس كنند كه دشمنى‌اى متوجه انقلاب است، احساس كنند كه دشمنىِ جدى‌اى وجود دارد، بدون فراخوان حركت ميكنند مى‌آيند. روز نهم دى شما ديديد در اين كشور چه اتفاقى افتاد و چه حادثه‌اى پيش آمد. دشمنان انقلاب كه هميشه سعى ميكنند راهپيمائى‌هاى ميليونى را بگويند چند هزار نفر آمده‌اند - تحقير كنند، كوچك كنند - اعتراف كردند و گفتند در طول اين بيست سال، هيچ حركت مردمى‌اى به اين عظمت در ايران اتفاق نيفتاده است؛ اين را نوشتند و گفتند. آن كسانى كه سعى در كتمان حقائق درباره‌ى جمهورى اسلامى دارند، اين را گفتند. علت چيست؟ علت اين است كه مردم وقتى احساس ميكنند دشمن در مقابل نظام اسلامى ايستاده است، مى‌آيند توى ميدان. اين حركتِ ايمانى است، اين حركتِ قلبى است؛ اين چيزى است كه انگيزه‌ى خدائى در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست اراده‌ى الهى است؛ اين چيزها دست من و امثال من نيست. دلها دست خداست. اراده‌ها مقهور اراده‌ى پروردگار است. وقتى حركت خدائى شد، براى خدا شد، اخلاص در كار بود، خداى متعال اينجور دفاع ميكند. لذا ميفرمايد: «انّ اللَّه يدافع عن الّذين امنوا». اين را دشمنان نظام اسلامى نميفهمند، تا امروز هم نفهميدند؛ لذا تهديد ميكنند، حرف ميزنند، روشهاى گوناگون را به كار ميگيرند، به خيال خودشان ميگردند نقطه ضعف براى جمهورى اسلامى پيدا كنند؛ گاهى اسم حقوق بشر را مى‌آورند، گاهى اسم دموكراسى را مى‌آورند؛ ترفندهائى كه امروز براى مردم دنيا حقيقتاً ترفندهاى مسخره است. ميگويند افكار عمومى؛ اما افكار عمومى اگر اين حرفها را از آمريكا و صهيونيسم باور ميكرد، اينجور در دنيا، در كشورهاى مختلف، ملتهاى مختلف، در مواقع گوناگون، نفرت خودشان را از اين سران مستكبر نشان نميدادند، كه مى‌بينيد نشان ميدهند. هر جا سفر ميكنند، گروهى از مردم عليه‌شان شعار ميدهند. پيداست كه افكار عمومى دنيا فريب ترفندهاى اينها را نخورده است.

بيانات در ديدار فرمانده و پرسنل نيروى هوائى ارتش جمهوری اسلامی ايران 19/11/1388

 بدون علما ممكن نبود

يك مسئله‌ى بسيار مهم و استثنائى است؛ يكى از تمايزات نظام جمهورى اسلامى اين است. مجموعه‌ى خبرگان، مجموعه‌ى علماى صاحب‌نام و صاحب شأن در بين مردم، و مورد اعتماد مردم در همه‌ى قضايا، بخصوص در قضيه‌ى بسيار مهم رهبرى و انتخاب رهبرى و قضاياى مربوط به آن محسوب ميشود. و همين حضور اثرگذار و حساس در بين مردم، آثار و بركات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعى كه ميكنند - مثل راهپيمائى مهم بيست و دوم بهمن، كه واقعاً يك پديده‌ى عظيمى بود در تاريخ انقلاب در اين شرائط و با اين اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خيابانها در سراسر كشور در نهم دى - بدون اينكه علما و راهنمايان معنوى مردم كه مورد اعتماد آنها هستند، دلهاى مردم را به حقائق اين انقلاب متوجه كنند، ميسر نميشد. نقش علماى دين در هدايت مردم، منحصر نميشود به هدايت در امور فرعى و مسائل شخصى و اينها. مهمتر از همه‌ى اينها، هدايت مردم است در مسئله‌ى عظيم اجتماعى و مسئله‌ى حكومت و مسئله‌ى نظام اسلامى و وظائفى كه مترتب بر اين هست در مقابله‌ى با حوادث جهانى. يقيناً اگر نقش علماى دين و راهنمايان روحانى حذف ميشد و وجود نميداشت، اين انقلاب تحقق پيدا نميكرد؛ اين نظام به وجود نمى‌آمد و باقى نميماند، با اين همه مشكلات فراوانى كه در سر راه اين انقلاب به وجود آوردند. بنابراين علماى دين - كه از جمله‌ى برترين آنها، مجموعه‌ى خبرگان هستند - تأثير ماندگار و مستمرى در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ كه خوب، آثارش را بحمداللَّه مى‌بينيم.

بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى  06/12/1388

 دنیا خیره شد

شما ديديد فتنه‌اى به وجود آمد، كارهائى شد، تلاشهائى شد، آمريكا از فتنه‌گران دفاع كرد، انگليس دفاع كرد، قدرتهاى غربى دفاع  كردند، منافقين دفاع كردند، سلطنت‌طلبها دفاع كردند؛ نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه در مقابل همه‌ى اين اتحاد و اتفاق ناميمون، مردم عزيز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بيست و دوى بهمن، آنچنان عظمتى از خودشان نشان دادند كه دنيا را خيره كرد. ايران امروز، جوان امروز، تحصيلكرده‌ى امروز، ايرانيان امروز، آنچنان وضعيتى دارند كه هر توطئه‌اى را دشمن عليه نظام جمهورى اسلامى زمينه‌چينى كند، به توفيق الهى توطئه را خنثى ميكنند. منتها توجه داشته باشيد؛ بايد تقوا پيشه كنيم. آنچه ما را قوى ميكند، تقواست؛ آنچه ما را آسيب‌ناپذير ميكند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامه‌ى اين راه تا رسيدن به اهداف عاليه اميدوار ميكند، تقواست.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران در حرم امام خمينى (ره) در بيست و يكمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره) 14/03/1389

 هيچ كس نگويد من تكليفى ندارم

آنچه كه براى ما لازم است، اين است كه آحاد مردم، مسئولين، غير مسئولين، بخصوص جوانها، بخصوص كسانى كه سخن و حرفشان تأثير دارد، احساس مسئوليت حضور در صحنه را از دست ندهند. هيچ كس نگويد من تكليفى ندارم، من مسئوليتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئوليت معنايش اين نيست كه اسلحه ببنديم، بيائيم توى خيابان راه برويم؛ در هر كارى كه هستيم، احساس مسئوليت كنيم؛ مسئوليت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ يعنى از اسلام، يعنى از حقوق مردم، يعنى از عزت كشور. اين، شرط اول: همه بايد اين احساس مسئوليت را داشته باشيم. و من مى‌بينم كه اين احساس مسئوليت را داريم. اين را مردم كشور ثابت كردند، ثابت ميكنند؛ حالا يك نمونه‌ى واضحش همين 9 دى بود كه اشاره كردند؛ نمونه‌هاى ديگرى هم هست؛ 22 بهمن در پيش است، دهه‌ى فجر در پيش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان داده‌اند، باز هم نشان خواهند داد.

دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه 6 بهمن 6/11/1388

 مشتی بر دهان فتنه‌گران

فتنه‌ى سال گذشته جلوه‌اى از توطئه‌ى دشمنان بود؛ فتنه بود. فتنه يعنى كسانى شعارهاى حق را با محتواى صددرصد باطل مطرح كنند، بياورند براى فريب دادن مردم. اما ناكام شدند. هدف از ايجاد فتنه، گمراه كردن مردم است. شما ملاحظه كنيد؛ مردم ما در مقابله‌ى با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دى در سرتاسر كشور مشت محكمى به دهان فتنه‌گران زد. اين كار را خود مردم كردند. اين حركت - همان طورى كه گويندگان و بزرگان و همه بارها گفته‌اند - يك حركت خودجوش بود؛ اين خيلى معنا دارد؛ اين نشانه‌ى اين است كه اين مردم بيدارند، هشيارند. دشمنان ما بايد اين پيام را بگيرند. آن كسانى كه خيال ميكنند ميتوانند ميان نظام و ميان مردم جدائى بيندازند، ببينند و بفهمند كه اين نظام، نظام خود مردم است، مال مردم است. امتياز نظام ما به اين است كه متعلق به مردم است. آن كسانى كه با همه‌ى وجود نظام جمهورى اسلامى را و اسلام را و اين پرچم برافراشته را در اين كشور نگه داشته‌اند، در درجه‌ى اول خود مردمند؛ دشمنان ما اين را بفهمند. سردمداران دولتهاى مستكبر - و در رأس آنها آمريكا - عليه ملت ما حرف ميزنند، توطئه ميكنند، گاهى شعار ميدهند، گاهى اظهارات مزوّرانه ميكنند، گاهى صريحاً دشمنى ميكنند، گاهى در لفافه ميبرند؛ اينها همه براى اين است كه تحليل درستى از مسائل ايران و شناخت درستى از ملت ايران ندارند. ملت ما ملت بيدارى است، ملت هشيارى است.

بيانات در ديدار هزاران نفر از مردم استان گيلان‌ 8/10/1389

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

نشست اندیشه های راهبردی

نخستین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت (۱۳۸۹/۰۹/۱۰ - ۲۰:۰۳)
در نخستین نشست اندیشه های راهبردی در «جمهوری اسلامی ایران»، رهبر معظم انقلاب اسلامی و دهها نفر از اندیشمندان، استادان و صاحبنظران دانشگاهی و حوزوی، چهارشنبه شب، به هم اندیشی و بررسی "مبانی، ویژگی ها و ابعاد الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت" پرداختند.
در ابتدای این نشست که بیش از 4 ساعت به طول انجامید، 14 نفر از متفکران و صاحب نظران حدود 3 ساعت و نیم، ضمن تضارب آرا، دیدگاههای متنوع و مختلف خود را در زمینه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت بیان کردند.
در ادامه این نشست حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر ضرورت به کارگیری همه ظرفیت نخبگانی کشور در تدوین این الگوی راهبردی، چهار عرصه "فکر، علم، زندگی و معنویت" را عرصه های مهم الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت خواندند و تأکید کردند: این الگو، سندی بالادستی برای همه اسناد برنامه ای و چشم اندازی کشور خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای با اظهار خرسندی و قدردانی از مقالات علمی و سخنان اساتید و فضلا در نخستین نشست اندیشه های راهبردی، این موضوع را نشان دهنده ظرفیت بسیار بالای فرزانگان و اندیشمندان کشور دانستند و در تبیین اهمیت آن خاطرنشان کردند: برگزاری چنین نشستی در جمهوری اسلامی ایران بی سابقه است.
ایشان با تأکید بر تداوم نشستهای اندیشه های راهبردی، یکی از اهداف اصلی برگزاری این سلسله نشست ها را درگیر شدن متفکران و اندیشه ورزان با مسائل اساسی و کلان برشمردند و افزودند: در کشور، اهداف و کارهای بزرگی وجود دارد که باید برای تحقق آنها از     ظرفیت ها و تواناییهای بالای نخبگان، استفاده شود که لازمه آن درگیر شدن اندیشه ورزان با این مسائل کلان است.
رهبر انقلاب اسلامی، فرهنگ و گفتمان سازی درخصوص مسائل کلان در میان نخبگان و سپس در سطح عمومی جامعه را از دیگر اهداف سلسله نشست های راهبردی خواندند و خاطرنشان کردند: هدف سوم از برپایی این نشست ها، تعیین مسیر و نوعی ریل گذاری برای آینده کشور است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم پرهیز از شتابزدگی در رسیدن به نتیجه نهایی این نشست ها، افزودند: تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت جز در یک فرآیند بلندمدت و در حالت خوش بینانه، میان مدت، امکان پذیر نیست، ضمن آنکه سرعت معقول نیز باید وجود داشته باشد.
ایشان خاطرنشان کردند: در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، هدفها مشخص می شود اما راهبردها ممکن است به تناسب شرایط زمان دچار تغییر و اصلاح شوند که این مسئله، نشان دهنده انعطاف پذیری الگو است.
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین اجزای چهارگانه تعبیر «الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» کلمه الگو را «نقشه جامع» معنا کردند و افزودند: بدون نقشه جامع، همچون برخی مسائل فرهنگی یا اقتصادی 30 سال گذشته، دچار حرکتهای گاه متناقض خواهیم شد.
حضرت آیت الله خامنه ای در تشریح علت انتخاب کلمه اسلامی نیز بر ضرورت تکیه اهداف، ارزشها و شیوه های این الگو بر معارف و مبانی اسلام اشاره کردند و افزودند: جامعه و حکومت ما، اسلامی است و ما مفتخریم که می توانیم با استفاده از منابع اسلام، الگوی پیشرفت خود را تدوین کنیم.
ایشان در تبیین علت انتخاب کلمه ایرانی در تعبیر «الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت»، به مسائلی نظیر ضرورت در نظر گرفتن شرایط تاریخی – جغرافیایی – فرهنگی – اقتصادی و اجتماعی ایران در این الگو اشاره کردند و افزودند: علاوه بر این مسائل، طراحان این الگو نیز متفکران ایرانی هستند و این الگو در واقع تجلی تلاش اندیشمندان این سرزمین برای ترسیم آینده کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به انتخاب کلمه «پیشرفت» به جای «توسعه» تأکید کردند: کلمه توسعه، یک اصطلاح متعارف جهانی، با بار معنایی و ارزشی و الزامات خاص خود است که ما با آنها موافق نیستیم، بنابراین از کلمه «پیشرفت» استفاده شد ضمن اینکه وام نگرفتن از مفاهیم دیگران، در طول انقلاب اسلامی سابقه داشته است.
ایشان ترسیم وضع مطلوب و مشخص کردن چگونگی رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب را از ضرورت های روند ترسیم و تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت خواندند و افزودند: استفاده از دو مفهوم «اسلامی و ایرانی»، به هیچ وجه به معنای استفاده نکردن از دستاوردهای دیگران و تجارب صحیح آنان نیست و ما در این راه، با چشمان باز و انتخاب گر، از هر علم و معرفت درست استفاده می کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به لزوم مطرح شدن و پاسخگویی به همه سؤالات در باب الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت افزودند: یک سؤال این است که چرا این مقطع زمانی برای تدوین این الگو انتخاب شده است.
ایشان در پاسخ این سؤال خاطرنشان کردند: تجربه های متراکم و معرفتهای انباشته شده در سی سال گذشته نشان می دهد که مقطع فعلی، زمان مناسبی برای آغاز این راه است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: برخی نیز معتقدند توانایی فکری برای ایجاد این الگو، در کشور وجود ندارد اما ظرفیتهای بسیار خوب موجود و ظرفیتهای فراوان بالقوه اثبات می کند که متفکران و اندیشه ورزان ایرانی توانایی تدوین این الگو را دارا هستند و این حرکت، حتماً به پیش خواهد رفت.
حضرت آیت الله خامنه ای در تشریح عرصه های الگوی پیشرفت، به چهار عرصه فکر، علم، زندگی و معنویت اشاره کردند و افزودند: الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت به گونه ای تدوین شود که جامعه را به سمت جامعه ای متفکر سوق دهد و جوشیدن فکر و «اندیشه ورزی» به حقیقتی نمایان در جامعه تبدیل شود.
ایشان در همین زمینه مشخص شدن راهبردها و الزامات پیشرفت در عرصه فکر و توجه به ابزارهای آن از جمله «آموزش و پرورش و رسانه ها» را در تدوین الگوی پیشرفت مهم دانستند.
عرصه علم، دومین عرصه ای بود که رهبر انقلاب به عنوان عرصه های پیشرفت مطرح کردند.
ایشان در این زمینه خاطرنشان کردند: نوآوری و حرکت خوب موجود در زمینه استقلال علمی باید با شتاب و قوت بیشتر ادامه یابد و راههای پیشرفت همه جانبه، عمیق و بنیانی علمی، در الگو مشخص شود.
حضرت آیت الله خامنه ای، توجه به مسائل و خطوط اصلی زندگی مانند امنیت، عدالت، رفاه، آزادی، حکومت، استقلال و عزت ملی را در بحث الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، ضروری دانستند و افزودند: در این الگو باید به عرصه زندگی، توجه کافی شود.
رهبر انقلاب اسلامی، معنویت را چهارمین و مهمترین عرصه ای دانستند که در کار پیچیده – دقیق و بلندمدت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ،باید به آن توجه شود چرا که معنویت، روح پیشرفت واقعی در همه زمینه ها و مسائل است.
رهبر انقلاب اسلامی، زندگی بشر در دوران ظهور امام عصر (عج) را، نمونه کامل زندگی انسانی خواندند و خاطرنشان کردند: بشر با تاریخ چند هزار ساله خود، همچنان در پیچ و خمهای زندگی بسر می برد و در زمان ظهور حضرت حجت، به بزرگ راه پیشرفت حقیقی  می رسد که البته باید به طور مستمر در این زمینه تلاش کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، سخنان خود در نخستین نشست اندیشه های راهبردی را با تأمل در باب محتوای اسلامی الگوی پیشرفت ادامه دادند.
ایشان توجه به مسئله توحید را در این الگو دارای ضرورت کامل دانستند و افزودند: اگر توحید، اعتقاد به خدا و التزام به این اعتقاد، به بدنه زندگی بشر بسط داده شود، مشکلات جامعه بشری حل و راه پیشرفت حقیقی گشوده خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی، توجه به معاد و محاسبه اخروی را در الگوی پیشرفت، موجب منطقی شدن تحمل همه دشواریها و ترویج ایثار و از خودگذشتگی برشمردند و خاطرنشان کردند: این مفهوم اساسی و سرنوشت ساز، باید در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، معنا یابد.
پیوستگی و عدم تفکیک دنیا و آخرت و محور بودن انسان در نگاه اسلام از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب اسلامی در زمینه محتوای اسلامی الگوی پیشرفت مورد توجه قرار دادند.
ایشان، محور بودن انسان «در اسلام و در فلسفه های مادی غرب» را کاملاً متفاوت از یکدیگر خواندند و خاطرنشان کردند: هدف نهایی اسلام، رستگاری انسان است و در این نگاه همه مسائل از جمله عدالت، رفاه، امنیت و عبادت مقدمه یا اهداف میانی هستند و هدف اصلی این است که انسان سعادتمند شود.
حضرت آیت الله خامنه ای، انسان در نگاه اسلام را موجودی مختار، مُکلّف و در معرض هدایت الهی دانستند و با تأکید بر تجلی این نگاه در الگوی پیشرفت خاطرنشان کردند: در این نگاه، مردم سالاری علاوه بر اینکه حق مردم است تکلیف آنها نیز می شود و کسی نمی تواند بگوید صلاح یا فساد جامعه به من مربوط نیست.
رهبر انقلاب اسلامی، مسئله حکومت از دیدگاه اسلام را از دیگر مسائلی دانستند که در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، باید مورد توجه کافی قرار گیرد.
ایشان در همین زمینه افزودند: صلاحیتهای فردی در اسلام به گونه ای مهم است که هرکس می خواهد مسئولیت و مدیریت بپذیرد باید صلاحیت های لازم را در خود بوجود آورد وگرنه با پذیرش مسئولیت، عمل نامشروعی انجام داده است.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین نکات دیگری از نگاه اسلام به حکومت، به نفی استعلا، اشاره کردند و افزودند: در اسلام کسی که اهل استعلا و برتری طلبی است و یا همه چیز را برای خود می خواهد حق ندارد قدرت را قبول کند و مردم نیز حق ندارند چنین شخصی را انتخاب کنند که این نگاه سعادت بخش، باید در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، جاری شود.
رهبر انقلاب اسلامی توجه به اقتصاد را نیز در الگوی پیشرفت، ضروری خواندند و افزودند: در الگوی پیشرفتی که با همفکری و تلاش نخبگان تدوین خواهد شد، عدالت به عنوان یکی از ارکان اصلی لحاظ شود چرا که در اسلام، عدالت، معیار حق و باطل و ملاک مشروعیت یا عدم مشروعیت حکومتها است.
حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان نکته ضروری دیگر در تدوین الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی به «نگاه غیرمادی به اقتصاد» اشاره و خاطرنشان کردند: اسلام برای ثروت، اهمیت قائل است و تولید ثروت را مطلوب می داند به شرط اینکه از آن، برای ایجاد فساد و سلطه و اسراف استفاده نشود.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان با تأکید مجدد بر ضرورت ادامه سلسله نشستهای اندیشه های راهبردی افزودند: در تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، ممکن است تشکیل دهها جلسه و ایجاد دهها حلقه علمی و فکری در دانشگاهها و حوزه ها ضروری باشد، بهرحال این «راه آغاز شده» با استفاده از همه ظرفیت نخبگانی کشور ادامه یابد تا انشاءالله به نقطه مطلوب برسد.
ایشان با اشاره به اینکه تدوین الگوی اسلامی –ایرانی پیشرفت ،به علت ماهیت بالا دستی این الگو،در دولتها ومجالس  امکان پذیر نیست ،ایجاد مرکزی برای پیگیری این هدف راهبردی  را ضروری دانستند و افزودند: البته این کار بسیار مهم و حرکت عظیم نمی تواند محدود به یک مجموعه شود و همکاری همه اندیشمندان و متفکران کشور را می طلبد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: مرکز و ستادی که برای پیگیری این کار تشکیل می شود با حمایت و پشتیبانی از نخبگان و صاحبنظران، مسیر دستیابی به هدف بسیار مهم تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت را تسهیل خواهد کرد.
در آغاز نخستین نشست اندیشه های راهبردی که با موضوع الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت تشکیل شده بود دکتر مسعود درخشان استاد دانشگاه علامه طباطبایی به بیان دیدگاههای خود پرداخت.
وی در مقاله خود با عنوان «نگاهی به مبانی پیشرفت اقتصادی اسلامی – ایرانی»، خاطرنشان کرد: الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی باید ضمن آنکه مبتنی بر موازین الهی و احکام شرعی باشد، مختصات اقتصاد ایران که سابقه نیم قرن وابستگی به درآمدهای نفتی را دارد در نظر بگیرد.
دکتر درخشان افزود: الگوی پیشرفت درون زا است و اجرای آن نیازمند عزم و اراده ملی مسئولان دستگاههای دولتی و غیردولتی و تکیه بر قابلیت ها و توانایی های داخلی است.
دومین سخنران نخستین نشست اندیشه های راهبردی، دکتر مصطفی سلیمی فر استاد دانشگاه فردوسی مشهد بود. وی با بررسی روند تغییر تفکرات و نظریه های توسعه در قرنهای اخیر گفت: با وجود همه تغییرات بوجود آمده در مدلهای توسعه، به علت اینکه همه این مدلها از  نگاه اومانیستی و جهان بینی سکولار سرچشمه می گیرند نتوانسته اند اهداف مورد نظر جوامع بشری را تأمین کنند ضمن اینکه علاوه بر تفاوتهای ایدئولوژیک، جغرافیای پیشرفت ایران نیز متفاوت است بنابراین باید به تبیین الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی بپردازیم.
دکتر سلیمی فر، ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدل و قسط، پرورش انسانهایی مؤمن، برخورداری از اقتصاد پویا و پیشرو و مشارکت حداکثری مردم را از جمله مأموریتهای الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی خواند و گفت: باید با راهبردهایی همچون اصلاح نظام آموزشی کشور، طراحی نظام تعمیق معرفت دینی جامعه و ایجاد نظام تولید و انتشار دانش - و با توجه اسناد فرادستی مانند قانون اساسی و سند چشم انداز 20 ساله، به تبیین الگوی پیشرفت بپردازیم.
این استاد دانشگاه مقاله خود را با اشاره به برخی تنگناها وموانع نگرشی، مدیریتی، اجتماعی و سیاسی در مقوله پیشرفت به پایان برد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدحسین میرمعزی از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در این نشست گفت: تعبیر الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، نشان دهنده ضرورت تطبیق الگوی اسلامی پیشرفت با شرایط و ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران است.
دکتر میرمعزی افزود: تجمیع ذخائر علمی موجود، تعریف و برگزاری دوره های دکتری و فوق دکترای پژوهشی و تشکیل گروههای پژوهشی فلسفه علوم انسانی اسلامی می تواند زمینه های طراحی و تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت را فراهم سازد.
دکتر زهرا نصراللهی استاد دانشگاه یزد نیز در سخنرانی خود در باب ضرورت الگوی اسلامی -  ایرانی پیشرفت، خاطرنشان کرد تقریباً همه مدلهای پیشرفت غربی در ایران اجرا شده اما به نتیجه مطلوب نرسیده است.
وی در تبیین اجزای اصلی «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت»، هدف گذاری صحیح، و تربیت کارگزاران نظریه پرداز و توانا را برای اجرای این الگو ضروری دانست و با تأکید بر گسترش و تعمیق تضارب فکر و اندیشه گفت: باید با آینده پژوهی و ترسیم دورنمای کشور به تبیین الگوی صحیح پیشرفت بپردازیم.
این استاد دانشگاه، اصالت دادن به شکل و ظواهر اسلامی، نبود زیر ساختهای سیستماتیک، عدم شناخت کافی از «غرب، اسلام و ایران»، جبهه گیری در مقابل هر نوع تغییر، عدم خود باوری کامل در جامعه علمی کشور، نبود انعطاف لازم و جدیت رقبای جهانی را مهمترین موانع تحقق الگوی صحیح پیشرفت خواند.
در ادامه نخستین نشست اندیشه های راهبردی، حجه الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا با ارائه مقاله ای تحت عنوان «پیشرفت اسلامی و مدیریت تدارکات چی مآبانه علم»، بازخوانی هویت توسعه مدرن را با توجه به مبانی نظری و زمینه های اجتماعی و تاریخی آن، ضروری خواند.
دکتر پارسا نیا با اشاره به تجربه ناموفق تعمیم الگوی پیشرفت غربی به جوامع بشری، علم، عقلانیت چند بعدی اسلامی، و آزادی مثبت در عرصه تفکر و اندیشه را لوازم پیشرفت اسلامی دانست و افزود: باید با پرهیز از مدیریت سخت افزارانه و تدارکات چی مآبانه علم، و در پرتو مدیریت هوشمندانه، نسبت صحیح علم و فرهنگ را در افق فرهنگی اسلام ترسیم کنیم و سیاستگذاری علم را متناسب با نیازها و شرایط تاریخی و تمدنی خود سازمان دهیم.
در ادامه این نشست دکتر عادل پیغامی از دانشگاه امام صادق (ع) به الزامات دهه پیشرفت و عدالت پرداخت .
این استاد دانشگاه افزایش خلاقیت، مهارت حل مسأله، مهارت تصمیم گیری و نقادی را از جمله مهارتهای بنیادین پیشرفت برشمرد و گفت: شاخصهای کنونی که معیار ارائه آمار در کشور است جامعه را به عدالت و پیشرفت مطلوب نمی رساند و لازم است در هر حوزه شاخصهای آماری جدیدی تدوین و ملاک عمل قرار گیرد.
هفتمین سخنران نخستین نشست اندیشه های راهبردی دکتر فرامرز رفیع پور، استاد       جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی بود که با ارائه مستندات تاریخی و تشریح روند شکل گیری استعمار غرب، به اثبات این نکته پرداخت که استعمار به عنوان مهمترین روش تحقق اهداف خود، به ایجاد تغییرات ارزشی – فرهنگی و اجتماعی در کشورهای اسلامی و تحت سلطه می پردازد.
دکتر رفیع پور، با نفی تفکری که اسلام و ایران را در مقابل هم می انگارد گفت: مراسم عاشورای حسینی در ایران به سمبل وحدت ملی و هویت ملی ایرانیان تبدیل شده و این واقعیت نشان می دهد که میان ایران و اسلام، پیوندهای ناگسستنی وجود دارد.
این استاد جامعه شناسی، الفت را رمز پیشرفت حقیقی دانست و گفت: توسعه غربی، با     دامن زدن به تضادها و ایجاد و تحکیم ارتباطات عمودی، الفت درونی جوامع انسانی را عملاً سست می کند و اندیشمندان و صاحبنظران دلسوزی که در پی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت هستند باید این حقیقت را مدنظر داشته باشند.
دکتر حداد عادل استاد دانشگاه تهران نیز خاطر نشان کرد: در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت،  باید هم به آرمانها و اصول دینی و هم به واقعیت های ایران و جهان امروز توجه شود.
دکتر حداد عادل، تأمین عدالت، تحکیم مبانی خانواده، و نفی نگاه ابزاری به زن را از جمله رئوس اصلی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت برشمرد و تأکید کرد: در تدوین این الگو باید از نقاط قوت و تجربیات موفق دیگران نیز استفاده شود.
در ادامه نشست اندیشه های راهبردی، دکتر پرویز داوودی رئیس مرکز استراتژیک ریاست جمهوری گزارشی از اقدامات انجام شده در دولتهای نهم و دهم برای تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت بیان کرد.
وی با اشاره به تدوین منشور جمهوری اسلامی درخصوص مبانی و ساختارهای کلان، گفت: اکنون نیز گروهی از فضلای سطح عالی حوزه و اساتید و محققان دانشگاهی، تدوین بیست و دو طرح را برای تعیین شاخص ها در دو بخش پیشرفت اقتصادی و پیشرفت سیاسی آغاز
کرده اند.
دکتر داوودی افزود: در این روند تعیین شاخص های عدالت و رشد اقتصادی، اسراف، خانواده مطلوب از نظر اسلام، نظم و انضباط اجتماعی، شهرسازی و معماری اسلامی، استقلال، آزادی، وحدت ملی، قانون مداری، خدمت مداری، و مشارکت سیاسی در دستور کار گروههای تخصصی قرار گرفته است.
دکتر عماد افروغ از دانشگاه تربیت مدرس نیز در نشست اندیشه های راهبردی، با انتقاد از غلبه نگاه کمیت گرا و صرفاً تجربی گفت: در هر نوع الگوی پیشرفت، فرهنگ باید ملاک و معیار اصلی باشد.
این استاد دانشگاه، فهم دقیق انقلاب اسلامی را، لازمه تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت دانست و افزود شعارها و اهداف اساسی انقلاب یعنی آزادی – عدالت و بویژه معنویت باید در هر نوع الگوسازی، مورد توجه کامل قرار داشته باشد.
دکتر افروغ، فهم دقیق مسئله جهانی سازی را ضروری خواند و گفت: سرمایه داری به علت تضادهای اساسی درونی خود، دارای قدرت جهانی شدن و جهانی سازی نیست اما اسلام، به شرط توجه اندیشمندان و ملتهای اسلامی به واقعیتها و نیازهای جهانی، از این توانایی برخوردار است.
آیت الله محمدمهدی آصفی استاد حوزه های علمیه نجف و قم نیز در این نشست با تأکید بر اینکه الگوی پیشرفت غرب مطلوب جامعه اسلامی نیست، گفت: در تدوین الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت باید مشخص شود که از دیدگاه اسلام، پیشرفت هدف است، و یا نتیجه؟
وی تأکید کرد: پایه و مبنای اصلی پیشرفت، ارتقای تواناییهای علمی دانشگاهها است.
دکتر سیدحبیب الله طباطبائیان، استاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز در سخنان کوتاهی، سنجش صحیح پیشرفت کشور را ضروری خواند و گفت: این سنجش مستمر، امکان اصلاح نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت را فراهم می سازد.
آیت الله حائری شیرازی نیز در نشست اندیشه های راهبردی، شناخت و رعایت دقیق قوانین هستی و طبیعت را، زمینه ساز پیشرفت حقیقی برشمرد .
خانم علاسوند استاد حوزه و دانشگاه بعنوان آخرین سخنران این نشست به لزوم توجه به خانواده محوری در پیشرفت اشاره کرد و گفت: پیشرفت مبتنی بر معنویت و توجه به ابعاد فرهنگی در نگاه استراتژیک اسلام، از اولویت برخوردار است.
وی گفت: باید مراقب بود به اسم مصلحت، مفاهیم اسلامی در مقام اجرا سکولاریزه نشده و عملاً ساختارهای پیشرفت غربی اجرا نشود.
در ابتدای این نشست آقای واعظ زاده دبیر نشست های راهبردی در بیان چگونگی
شکل گیری این نشست ها گفت: ایده اولیه تشکیل نشست های راهبردی حدود ده ماه قبل از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی ارائه شد که بعد از تشکیل دبیرخانه و رایزنی با اندیشمندان، اساتید، فضلا، و صاحبنظران دارای تجربه، موضوع اولین نشست از سلسله نشست های راهبردی «الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» انتخاب شد.
وی با اشاره به ضرورت مشارکت صاحبنظران، اندیشمندان و اساتید و فضلا در فرآیند تصمیم سازی و گفتمان سازی در کشور خاطرنشان کرد: در نشست های راهبردی علاوه بر جنبه های نظری، زمینه های اجرای عملی مباحث مطرح شده نیز مد نظر است.

افتخارات بسيج

 

من بسیج را با افتخاراتش می شناسم با عقاید متعالیش با ولایت پذیریش.

 آسیب شناسی بسیج بماند برای کارشناسانش

بسيجي در تزکیه نفس و علم اخلاق تلاش بسیار کرده .بسیار خوش خلق و آرام است

 دوستان را برای اردوهای بصیرتی مدیریت می کند با جوانان به بحث می نشیند.

دوست دارد آرام و ناشناخته بماند. این خلصت همه بسیجی هاست “همه بسیجی های واقعی”

داستان در ستاره های درخشان بسیج بسیار است از کدام بگویم که حق مطلب را ادا کرده باشم؟

از اویی که علی وار شبهای تاریک با وانت مواد خوراکی را در محلات فقیر پخش می کرد؟

 از آنکه خانواده هایی را تحت سرپرستی داشت بی آنکه آن خانواده ها او را بشناسند؟

 از آن که چون وقت برای عبور از معبر نبود تن خود را روی سیم خاردار ها و مین ها می انداخت

 تا دیگران از رویش رد شوند “می گفت بعد از عبور گردان چیزی شبیه گوشت چرخ شده بود”.

 از آن بسیجی هایی بگویم که زیر شنی تانک جان سپرد؟

 از آنهایی بگویم که شبها قبری برای خود کنده و در آن به سحر می رساندند تا تزکیه کنند نفس خویش را؟

 از آن جوانان شانزده ساله بگویم که شوت خوب کردن و از خود خوشش آمدن را سیئه می شمارد

 یا از فهمیده ها بگویم؟ از کجا بگویم که بسیج مدرسه عشق است؟

از کجا بگویم که بسیج دایره ولایت است از چه بگویم که گوهر بسیج را در هر چه بیالایند

 باز بسیج همان است و زمستان که می رود رو سیاهی فتنه گران همیشه تاریخ به آنان می ماند

 غبار فتنه ننشست تو از جا بلند شو تا سری بالاتر از غبار گیری و همه جا بینی

“ما منتظر ظهوریم” کی می شود “ما آماده ظهوریم

حالا که من عاشق شدم بهم عاشقی یاد بده

آقا جان جمعه ها یکی پس از دیگری سپری میشود اما خبری از آمدن نیست

مولا جان چه بگویم وقتی فقط می تونم بگم شرمندم

آقا جای خالی شما در بین شیعیانتان بدجور حس میشود بزار راحت حرف بزنم دلم گرفته از اینکه شیعه

ارزش خودشو فراموش کرده از این گناه از این همه بی توجهی به شما خسته شدم

من خوب نیستم اما حاضرم برای بدست اوردن دل شما پابرهنه دنبال خوب بودن باشم

میدونم بارها دلتو شکستم و از کنار دل شکستت گذشتم

میدونم مدتها انتظار کشیدی تا به طرفت برگردم اما توجه نکردم چون شیرینی گناه

تو وجودم بدجور جا خوش کرده بود اما حالا من منتظرم و انتظار میکشم که بهم نگاه کنی دستمو بگیری

واز مرداب گناه منو بیرون بکشی

اقا جان جان مادرت میخوام پاک بشم میخوام دستمو بگیری ومن با افتخار بگم من ازاد شده ی آقامم

حالا که من عاشق شدم بهم عاشقی یاد بده

با تمام بدیم میخوام نگاهم کنی تا با تمام وجودم

بگم چقدر دوستت دارم وچقدر دلم برات تنگ شده

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

اجتماع 110 هزار نفری بسیجیان

اجتماع 110 هزار نفری بسیجیان

حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته عید سعید غدیر خم، عید ولایت و امامت، و در آستانه 5 آذر سالروز تشکیل بسیج، در اجتماع 110 هزار نفری بسیجیان، مضمون حقیقی واقعه عظیم غدیر را، تجلی امامت و پیشوایی عادلانه و سعادت بخش همه جوامع بشری در طول تاریخ دانستند و با اشاره به درخشندگی بی نظیر بسیج افزودند: بسیجی ماندن و تقویت اخلاص و بصیرت و استقامت، رمز تحقق وعده تخلف ناپذیر الهی درباره پیروزی نهایی ملت مؤمن ایران است.
ایشان، با تبریک عید سعید غدیر خم به همه ملت ایران و دلدادگان عدالت و آزادگی افزودند: حقیقت و مضمون غدیر، متعلق به همه مسلمانان و همه کسانی است که برای بهروزی انسان، دل می سوزانند.
رهبر انقلاب اسلامی، اعتقاد راسخ شیعیان به جانشینی امیرمؤمنان بعد از پیامبر را، متکی بر دلایل متقن و غیرقابل تردید دانستند و با اشاره به حدیث متواتر غدیر که همه محدثین بزرگ اسلام نقل کرده اند افزودند: همان معنایی که در ولایت پیامبر گرامی اسلام وجود دارد با معرفی و نصب الهی امیرمؤمنان با ابلاغ نبی مکرم، درباره امام علی (ع) نیز محقق است.
ایشان، امیرمؤمنان علی (ع) را در همه دوران زندگی از جمله جوانی، ستاره درخشان و بی نظیر «عرصه های مختلف تقوا، شجاعت، استقامت، بصیرت و دفاع از اسلام و پیامبر» خواندند و افزودند: همه مردم بویژه جوانان در لحظه لحظه زندگی وجود پرعظمت مولای متقیان، نور هدایت و سعادت را دریابند.
حضرت آیت الله خامنه ای نصب الهی جانشین پیامبر و توجه دادن به مسئله امامت را دو جنبه اساسی واقعه غدیرخم دانستند و در تبیین اهمیت مفهوم امامت افزودند: امامت، یعنی فرد و یا گروهی، پیشوایی انسانها و جامعه را در دست گیرند و جهت حرکت آنها را در امر دین و دنیا مشخص کنند و لذا «امامت» در این معنا، مسئله اصلی همه جوامع بشری در طول تاریخ بوده است.
ایشان با استناد به آیات قرآن کریم، امامت را به دو گونه کاملاً متفاوت تقسیم کردند و افزودند: در یک نوع پیشوایی و امامت که انبیاء الهی مصداق کامل آن هستند، امامان عادل، به امر خداوند و در پرتو راهنمایی پروردگار، مردم را به سر منزل مطلوب حیات بشری هدایت می کنند و در نوع دیگری از پیشوایی که فرعون مصداق آن است، مردم به فساد و آتش و هلاکت کشیده می شوند.
رهبر انقلاب اسلامی، در تبیین بیشتر عمومیت مفهوم امامت افزودند: در سکولارترین حکومتهای دنیا نیز، با وجود همه ادعاها درباره جدا بودن مراکز سیاست از مراکز دینی و معنوی، دنیا و آخرت مردم، هر دو، در ید قدرت حاکمان قرار دارد و جهت گیریهای حکمرانان، عملاً، زندگی دنیوی و اخروی آن جامعه را شکل می دهد.
ایشان در همین بحث، دستگاههای بزرگ فرهنگی غرب و زورگویان جهانی را از جمله امامان و پیشوایانی دانستند که همچون فرعون، مردم را به سمت آتش فساد و تباهی و هلاکت می کشانند.
حضرت آیت الله خامنه ای، اقدام نبی مکرم اسلام را در تشکیل حکومت و ایجاد جامعه مدنی نبوی، اثبات این واقعیت خواندند که اسلام در نصیحت و دعوت زبانی خلاصه نمی شود بلکه درصدد تحقق احکام الهی در جامعه است و این هدف نورانی، جز با تشکیل حکومت عادلانه، محقق نخواهد شد.
ایشان، نصب جانشین پیامبر به دستور و الهام الهی را در واقعه غدیر خم، ادامه همین مسیر برشمردند و افزودند: اگرچه تاریخ اسلام، مسیر دیگری رفت اما این خط شاخص و اندیشه سعادت بخش در تاریخ باقی ماند تا اینکه به برکت ایمان و استقامت امام خمینی و ملت ایران در این گوشه از جهان، تحقق یافت و به فضل الهی هرروز در دنیای اسلام، گسترش خواهد یافت.
رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده معظم کل قوا در بخش دیگری از سخنانشان اجتماع عظیم 110 هزار نفری بسیجیان را نمادی از بوستان معطر و عظیم بسیج در سراسر کشور خواندند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار ما، با بصیرت و ژرف اندیشی خود، این بوستان را بوجود آورد و با کلام و منش خود آن را به گونه ای آبیاری کرد که روز بروز بالنده تر و پرثمرتر می شود.
ایشان، بسیج را حقیقتی عظیم، درخشان و بی نظیر برشمردند و با اشاره به «حضور «زن و مرد» و «پیر» و جوان و نوجوانان در بسیج، افزودند: حضور همه اقوام و قومیتهای ایرانی و شرکت دانشجویان – استادان، دانش آموزان، معلمان، روحانیان، کارگران، کشاورزان، بازاریان و دیگر «صنوف اجتماعی – علمی و اقتصادی» در بسیج، نشانه فراگیر بودن این مجموعه عظیم و بی نظیر است.
ایشان تلاش دشمنان ملت ایران و دنباله روهای داخلی آنان را برای تحقیر و اهانت به بسیج، ناکام و بی ثمر دانستند و خاطرنشان کردند: آنان با کلام خدا و نبی مکرم اسلام نیز همینگونه رفتار می کنند اما این رفتار محقرانه، از عظمت و درخشندگی ذاتی بسیج، چیزی نمی کاهد.
حضرت آیت الله خامنه ای، همچنین بسیج را مجموعه ای منضبط و سازمان یافته، برشمردند و با تأکید بر کیفیت ایمانی این مجموعه خاطرنشان کردند: از لحاظ کمی نیز هیچ مجموعه ای در جهان به پای بسیج نمی رسد اما مهم این است که بسیج بر « اعتقادات و ایمان و عواطف» متکی است و همین واقعیت، در روزهای دشوار، گشاینده مشکلات و دشواریهای کشور و ملت است.
ایشان قدرشناسی بسیج را وظیفه ای همگانی دانستند و افزودند: در درجه اول، بسیجیان باید شکرگذار حضور در چنین مجموعه ای باشند و لازمه این قدرشناسی، تقویت روزافزون ارکان بسیج، در ذهن و عمل بسیجیان است.
رهبر انقلاب اسلامی، حضور در عرصه های مختلف را یکی دیگر از دلایل اهمیت بسیج برشمردند و خاطرنشان کردند: بسیج اگرچه در میدانهای دشوار نظامی، در اوج هنرنمایی بوده است اما به برکت «اخلاص، ایمان، شجاعت و قدرت ابتکار خود» در هر میدانی وارد شود، پیشتاز و پیشرو خواهد بود همچنانکه جوانان و استادان بسیجی امروز در عرصه علم جزو موفق ترینها هستند و هنرمندان بسیجی نیز، موفقیتهای درخشانی داشته اند.
حضرت آیت الله خامنه ای، اخلاص و بصیرت را ارکان اساسی بسیج دانستند و افزودند: این دو عنصر تعیین کننده، دارای هم افزایی متقابلند به گونه ای که هر قدر، بصیرت فرد بیشتر شود اخلاص او افزون ترخواهد شد و هر اندازه، کسی مخلص تر باشد خداوند نور بصیرت را در او بیشتر می کند.
رهبر انقلاب اسلامی، هواهای نفسانی را مهمترین موانع بصیرت دانستند و با اشاره به عملکرد برخی در فتنه طراحی شده و پیچیده سال 88 افزودند: در آن حوادث، فتنه گرانی برای دست یافتن به قدرت، مصلحت کشور را نادیده گرفتند و به حقانیت روشن یک راه، پشت کردند، به گونه ای که دشمنان درجه یک ملت از اقدامات آنان به هیجان و شوق آمدند و از آنان حمایت کردند اما عده ای این حقایق روشن را ندیدند و نمی بینند، البته برخی هم با وجود اینکه این حقایق را درک و فهم می کنند اما به علت ظلمت دل و هواهای نفسانی، حاضر نیستند به این فهم خود، ترتیب اثر دهند.
فرمانده معظم کل قوا، در بخش دیگری از سخنانشان بسیجی بودن را امری مبارک خواندند اما تأکید کردند: بسیجی ماندن و ایستادگی در راه، مهمتر است و بسیجی ماندن نیز به مراقبت و مواظبت دائم نیاز دارد.
ایشان انقلاب بزرگ ملت پیشتاز و پیشرو ایران را، تلاشی برای تغییر «مسیر جهنمی دنیای غرق در مادیگری» دانستند و افزودند: جمعیت عظیمی از مردم جهان، حقیقت انقلاب سعادت بخش ملت ایران را درک کرده اند اما قدرتمندان جهانی نیز در مقابل فریاد بیدار کننده ملت ایران صف آرایی کرده اند.
رهبر انقلاب اسلامی، تحقق  وعده تخلف ناپذیر الهی و پیروزی ملت ایران را نتیجه نهایی رویارویی جبهه استبداد و استکبار جهانی با انقلاب اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: تا رسیدن به آن آینده روشن، دشمنان چالشهایی بر سر راه این ملت ایجاد می کنند بنابراین باید آمادگی خود را حفظ و تقویت کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، به روز کردن آمادگیهای ملی، تقویت اخلاص و بصیرت و بسیجی ماندن براساس نیازها و الزامات روز را، رمز موفقیت ملت ایران دانستند و ابراز امیدواری کردند جوانان امروز کشور، شاهد روزی باشند که ملت ایران، بر فراز قله سعادت دنیوی و اخروی ایستاده است و ملتهای دیگر به سمت جایگاه پرافتخار ملت ایران حرکت می کنند.
در این مراسم هنگام ورود فرمانده کل قوا به محل اجتماع صد و ده هزار نفری بسیجیان تعدادی از بسیجیان به نمایندگی از اقوام و قومیتهای مختلف به ایشان خیرمقدم گفتند.
همچنین در آغاز این دیدار سردار سرلشگر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تبریک عید سعید غدیر، گفت: شجره طیبه بسیج که از مؤلفه های اقتدار ملی کشور محسوب می شود در تلاش است با شفاف کردن شاخصهای اصلی حرکت خود یعنی بصیرت، اخلاص و «عمل به موقع و به اندازه»، توان درونی خود را تقویت کند و در مسیر پاسداری از انقلاب، ابعاد معنوی و آمادگی های فردی و علمی بسیجیان را ارتقا دهد.
همچنین سردار سرتیپ نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین با گرامیداشت تقارن هفته بسیج با عید غدیر گفت: بسیجیان آمادگی خود در تمام عرصه های جهاد از جمله سازندگی، میدان علمی و جنگ نرم افزایش داده اند و امروز هم اجتماع همزمان و میلیونی بسیجیان در 400 شهر تجدید پیمانی است با آرمانهای ولایت و امامت.
همچنین در این دیدار مراسم میثاق نامه بسیج، به نمایندگی از کل بسیجیان قرائت شد.

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای


یاریلدای جبهه

بسیجی :

بسیجی یاریلدای جبهه هاست.

یاور یکه تاز عرصه های ظفر و یادآور عشق و خشم ملکوتی است،

 یورش گر خط خون و خشم و باروت است

و یاقوت شب چراغ خزانه پرگوهر خمینی قدس سره

 یکتا پرست راستین روزگاران است.

و فرشته زیبای آسمان در کویر توسعه ستمگران و یغماگران

 ترانه ساز شبهای یارب، یارب است

و ترنم آفرین روزهای یاحسین و یا علی(ع) و یا زهرا(س).

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بانگ بلند بيداري

 بسیجی:

بسیجی بانگ بلند بیداری است و باب رهایی،

 بلای جان استکبار است و برج استوار دیدبانی.

بسیجی، بلبل خوشخوان گلزار جبهه هاست

 و باران معنویت در کویر رفاه گرایی.

بسیجی بهار آفرین چهار فصل آزادی است

 و برق خشم الهی برتارک تاریک فکران مزدور و مدعی روشنفکری.

بسیجی برکه غیرت دینی است

و برف سپید بامدادی برهربام و بر زن و شهر و دیار اسلامی.

بازوانش بوسه گاه روح خداست

و بلندای قامتش بازوی امن بندگان الهی.

بهارش جاودان، برق سلاحش درخشان و بانگ تکبیرش بلندترباد.

اگر خدا بهت فرمود که لیاقت شهادت را نداری؛
 
 بگو : مگر آنچه را که تا بحال به من داده ای لیاقتش را داشته ام!
 
کدام نعمت تو را من لیاقت داشته ام که این یکی را داشته باشم؟!
 
مگر تو تا بحال در بذل نعمت هایت به لیاقت من نگاه می کردی؟!

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

سماواتيان در زمين

 هفته بسیج مبارک باد

بسیج :

بسیج، سرو بلند باغ پیروزی است و ستاره سهیل سحرهای ستم سوزی.

بسیج ستاره سماواتیان در زمین است.

و صاعقه مرگ ستمگران زمان، سلاح رهایی محرومان است

و سوهان روح مستکبران،

سنگرنشین سفره هفت سین باصفای آزادی است.

مرد سنگر و سجاده و سپیده و سبزه و سرخ رویی و ستم سوزی.

بسیجی سرودت پرطنین و ساحل دیدار مولایت مهدی موعود نزدیک تر باد.

" من همواره به خلوص وصفای بسیجیان غبطه میخورم

 و از خدا می خواهم تا بابسیجیانم محشورگرداند،

چرا كه در این دنیا افتخارم اینست كه خود یك بسیجیم ........"

(بخشی از بیانات امام خمینی(ره) دردوم اذرماه سال 67 خطاب به بسیجیان)

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

 هفته بسیج مبارک باد

وقتی امام در پنج آذرماه سال 58 دستور تشكیل بسیج مستضعفان را داد آن را بسیج مستضعفان نامید از آن جا كه می دانست بار سنگین این مقام با ارزش را فقط مردان وزنان زحمت كش وبدون ادعا توان كشیدن است . امروز كه كسانی در هر مكان و هرفرصتی  نسبت به ساحت بسیجیان بی حرمتی می كنند ، كسانی كه در تجمعات با این نام ارزشی بازی می كنند ، كسانی كه بسیج وبسیجی را جدای از جامعه خویش می دانند باید متوجه عواقب این قدرنشناسی  خویش باشند.

درروزگار خمپاره و توپ و تانك تنها فرهنگ بسیجی بود كه یارای ایستادن با هیج در برابر همه  را داشت  ، خمینی به پشتوانه بسیجیانش شعار ایستادن در برابر همه دنیای ظلم میداد . سالهای ریاضت و مطالعات وجهان بینی او نشان داد كه میزان و معیار برتری در نبردها نه فقط سلاح وتجهیزات بلكه بیشتر از آن باور و ایمان اراده مردمی است كه در صحنه نبردهستند . این باور از جوانان انقلابی مثل همت و باكری و زین الدین و باقری و خرازی و متوسلیان و............ تئوریسین ها و طراحان بزرگ جنگی ساخت تا تاریخ ایران داغ ننگی دیگر را برتن خودحس نكند، هزینه جنگ از دست دادن آن بسیجیان خاكی و فدایی اسلام و امام وانقلاب ومیهن بوداماپایان بسیج پایان جنگ نبود.

بسیج امروز هم بر همان مبنا استوار است. امروز هم قرار است از دل پایگاه ها سرداران وتئوریسین های فرهنگی واجتماعی واقتصادی بیرون بیایند اگر بگذارند!!! این اگر بگذارند معنی واضحی دارد وبیان می كند تا چوب براندازی ونفاق و میل به قدرت طلبی بعضی بلند است زوروبازوی بسیجی به توان علمیش می چربد.

در طول سال های پس از جنگ بسیجیان خدمات زیادی در مسائل امنیتی و اجتماعی و فرهنگی و..... انجام داده اند در شرایطی كه بسیج هم مثل بسیاری از بخش های كشور دچاربحران مدیریتی بوده است!!! اینكه بسیاری از محلات و مناطق ما امنیت خودرا مدیون حضور بسیجیان می دانند درحالی كه بودجه تامین امنیت را نهادهای دیگری مصرف می كنند، اینكه بسیاری از مناطق دور افتاده كشور به دست دانشجویان بسیجی آبادمی گردد درحالی كه این وظیفه در هیچ جای قانون بر دوش آن ها نهاده نشده وهیچ حقوقی هم دریافت نمی كنند، اینكه بسیجیان بسیاری در مناطق مرزی شرق كشور داوطلبانه حضور پیدا كردند وشهید شدندو می شوند  تا به دست جوان ایرانی مواد مخدر نرسد ، اینكه ثبت مقالات علمی و اختراعات رشد بسیاری در واحدهای دانشگاهی بسیج داشته است و.........همه خبر می دهد كه اگر بسیجی دیروز در یك عرصه وارد نبرد شده بود بسیجی امروز در عرصه های بسیاری  برای دفاع از كشور وارد عمل شده است.

مقام معظم رهبري حضرت امام خامنه اي:سالگرد تشكيل بسيج مستضعفان، يادآور خاطره ي پُرشكوه مجاهداتي است كه در دوران هشت ساله ي جنگ تحميلي، زيباترين تابلوهاي ايثار و فداكاري همراه با نجابت و فروتني و توأم با شجاعت و رشادت را ترسيم كرده است؛ خاطره ي جوانمردان پاكدامن و غيوري كه شيران روز و زاهدان شب بودند و صحنه ي نبرد با شيطان زر و زور را با عرصه ي جهاد با نفس اماره به هم آميختند و جبهه ي جنگ را محراب عبادت ساختند؛ جواناني كه از لذات و هوسهاي جواني براي خدا گذشتند، و پيراني كه محنت ميدان جنگ را بر راحت پيرانه سر ترجيح دادند، و مرداني كه محبت زن و فرزند و يار و ديار را در قربانگاه عشق الهي فدا كردند؛ خاطره ي انسانهاي بزرگ و كم ادعايي كه كمر به دفاع از ارزشهاي الهي بستند و از هيبت دروغين قدرتهايي كه براي حفظ فرهنگ و ارزشهاي جاهلي غرب به مصاف ارزشهاي الهي آمده بودند، نهراسيدند؛ خاطره ي صدها هزار جوانمرد كه عاشقانه به نداهاي مكرر امامشان و محبوبشان و سلسله جنبان عشق مقدسشان، پاسخ گفتند و رو به خدا و پشت به دنيا كردند؛ برخي فوز شهادت يافتند و بعضي با اسارت و جراحت و نقص عضو آزمايش شدند و برخي جسم و جان مبارك خود را كه سرشار از فيض و نور شده بود، سالم و كامل به خانه برگرداندند، تا همچون ذخيره يي براي دفاع در روز احتياج، و در خدمت اسلام و انقلاب و ميهن و ملت، از آن نگهداري كنند؛ «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدّلوا تبديلا»

دل خوشیم که رهبرمان

از تبار بسیجیانی است که حضرت

امام خمینی (ره) آن را شجره طیبه شهادت نامید .

 اللهم عجل لولیک الفرج....

سایه ی مقام معظم رهبری  حضرت امام خامنه ای

همواره مستدام باد..

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

از ولی جلو بزنیم یا نزنیم؟

از ولی جلو بزنیم یا نزنیم؟

تصویر بزرگ


تفکری که در میان ولایتمداران بسیار مورد استفاده قرار می گیرد و تقریبا به محور تفکر ولائی تبدیل شده از و حرکت در پشت سر ولی و عدم تحرک و انجام عملی بدون امر مولاست.


این تفکر به همان اندازه که درست و حیاتی است مضر و ویرانگر هم می باشد، زیرا در تفکر ولائی شیعه درست است که چشم ها به دهان مولاست و سیاستهای کلی توسط ولی طرح ریزی می شود ولی انفعال و عدم زمینه سازی توسط امت موجب می شود تا امر بر مولا ثقیل و اختیارات و وظیفه اش کمتر شود.


دربیان این مدعا می توان از شواهد تاریخی زیادی نام برد   که با منفعل شدن امت امر ولی کوتاه و با حرکت با ابصیرت است دست ولی باز و حرکت رو به جلو شتا بان گشته.


نمونه ی بارز این که علی (ع) با منفعل شدن امت اسلامی از خروج علیه دشمنان اسلام و خدا و احقاق حق ولایت و رهبری خود بر جامعه اسلامی باز ایستد.


امیر المومنین (ع) که به خاطر عدم بصیرت امت اسلام جبراَ خانه نشین شد.در مزمت امت می گوید چون شما نخواستید من مجبور شدم کوتاه بیایم و این بیانگر آن است که علی رغم بصیرت و گوش به زنگ ولی بودن باید زمینه جنبش در جامعه اسلامی طبق اصول توسط امت اسلامی مهیا شود و این هیچ تعارفی با معنای ولایت پذیری ندارد و بلکه ترجمه و تبیین مساله بصیرت می باشد.


نمونه ی دیگر که در تاریخ انقلاب افتاده به 13 آبان 58 باز می گردد. روزی که دانشجویان پیرو خط امام با بصیرت و ژرف اندیشی خود در اعماق سخنان و فرمایشات امام راحل (ره) حرکتی عظیم انجام داده و به فرموده ی امام انقلابی دیگه کردند.


حرکتی که در ابتدا کورد تصبیح اکثر مسئولین قرار گرفت و آن را حرکتی در جلوی امام دانستند اما امام امت که بصیرت و شجاعت دانشجویان را در راستای اهداف انقلاب می دید وارد میدان شد و با تائید حرکت فوق به جنبش ضد آمریکایی خود شتاب بیشتری بخشید.

http://www.aviny.com/farhangnews.ir/49.jpg
این حرکت امام امت وجسارت مسئولین که ناشی از عملیات 13 آبان بود منجر به یکی از مفتضحانه ترین شکست های آمریکا در طول تاریخ شد.

و این پیروزی زمینه سازی امت، میسر نمی شود مگر با بصیرت به معنای حرکت در راستای اهداف ولی میسر نمی شود مگر با قرار دادن سینه در جلوی تیر های دشمن در مقابل ولی.


نمونه های تاریخی حرکت و توقف امت در تاریخ شیعه فراوان یافت می شود. مونه هایی که یا به حداقل کردن قیام امام و ولی منجر شده و یا در صورت تحرک امت، باعث حد اکثری شدن حرکت شده است.


البته باید آگاه بود که این زمینه سازی  با حرکت خود مختار و بر خلاف مبانی نظری اسلام و ولایت موضوعی است که به شدت مورد نکوهش و باعث لغزش در امت می باشد و فقط حرکتی مورد حمایت است که کد رمز آن توسط ولی اعلام و عمل از نظر مبانی موافق اصول ولی باشد.


پيام ولی‌امر مسلمین به حجاج بيت‌الله‌الحرام

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد المصطفی و آله الطیبین و صحبه المنتجبین

كعبه، رمز وحدت و عزت و نماد توحید و معنویت، در موسم حج میزبان دل‌های مشتاق و امیدواری است كه از سراسر گیتی، به فراخوان ربّ جلیل پاسخ گفته و لبیك‌گویان به زادگاه اسلام شتافته‌اند. امت اسلامی اكنون می‌تواند تصویری فشرده را از گستردگی و تنوع خویش و عمق ایمانی كه بر دل پیروان این دین حنیف حاكم است، با چشم فرستادگان خود كه از چهارگوشه‌ی جهان در اینجا گرد آمده‌اند، مشاهده كند و این سرمایه‌ی عظیم و بی‌مانند را به درستی بشناسد.

این بازشناسی خویش، كمك می‌كند تا ما مسلمانان به جایگاه شایسته‌ی خود در دنیای امروز و فردا پی ببریم و به سوی آن حركت كنیم.

گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است كه فردای نیكی را به امت اسلامی نوید می‌دهد. از سه دهه پیش كه با پیروزی انقلاب اسلامی و تشكیل نظام جمهوری اسلامی، این خیزش پرقدرت آغاز شد، امت بزرگ ما بی‌وقفه پیش رفته، موانعی را از سر راه برداشته و سنگرهایی را فتح كرده است. پیچیده‌ترشدن شیوه‌های دشمنی استكبار و تلاش پرهزینه‌ای كه در مقابله با اسلام می‌كند نیز به دلیل همین پیشرفت‌ها است. تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام‌هراسی، تلاش شتاب‌زده‌ای كه برای ایجاد اختلاف میان فرقه‌های اسلامی و برانگیختن تعصب‌های فرقه‌ای می‌كند، دشمن‌تراشی‌های كاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقه‌افكنی میان دولت‌های مسلمان و كوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنی‌ها و معارضه‌های لاینحل، استفاده از سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واكنش‌های سرآسیمه‌گون و آشفته در برابر حركت متین و گام‌های استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت و آزادگی است.

امروز برخلاف سی سال پیش، رژیم صهیونیستی دیگر یك هیولای شكست‌ناپذیری نیست؛  برخلاف دو دهه پیش، آمریكا و غرب تصمیم‌گیران بی چون و چرا در خاورمیانه نیستند؛  بر خلاف ده سال پیش فن‌آوری هسته‌ای و دیگر فن‌آوری‌های پیچیده برای ملت‌های مسلمان منطقه، دور از دسترس و افسانه‌گون به شمار نمی‌رود. امروز ملت فلسطین، قهرمان مقاومت است، ملت لبنان به تنهایی شكننده‌ی هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی و فاتح جنگ 33 روزه است و ملت ایران پرچمدار و خط‌شكن حركت به سمت قله‌ها است.

امروز آمریكای مستكبر، فرمانده‌ خودخوانده‌ی منطقه‌ی اسلامی و پشتیبان اصلی رژیم صهیونیستی، در باتلاقی كه خود در افغانستان پدید آورده گرفتار است؛ در عراق با همه‌ی جنایت‌هایی كه به مردم آن كشور وارد كرده، در حال منزوی شدن است؛ در پاكستان مصیبت‌زده از همیشه منفورتر است. امروز جبهه‌ی ضداسلام كه دو قرن بر ملت‌ها و دولت‌های اسلامی تحكمی ظالمانه می‌كرد و منابع آنان را به یغما می‌برد، شاهد زوال نفوذ خود و ایستادگی دلیرانه‌ی ملت‌های مسلمان در برابر خود است و در نقطه مقابل، حركت بیداری اسلامی در حال پیشروی و عمق‌یابی روزافزون است.

این اوضاع امیدبخش و حامل بشارت، باید ما ملت‌های مسلمان را از سویی مطمئن‌تر از همیشه، به سوی آینده‌ی مطلوب به پیش براند و از سوی دیگر با درس‌ها و عبرت‌های خود، هشیارتر از همیشه نگهدارد. این خطاب عمومی، بی‌گمان علمای دینی و رهبران سیاسی و روشنفكران و جوانان را بیش از دیگران، متعهد می‌سازد و از آنان مجاهدت و پیشگامی مطالبه می‌كند.

قرآن كریم، رسا و زنده، ما را مخاطب می‌سازد: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ». امت اسلامی در این خطاب عزتمند، پدیدآمده برای بشریت است.  هدف از پیدایش این امت، نجات بشر و خیر بشر است.

وظیفه‌ی بزرگِ آن هم، فرمان دادن به نیكی و بازداشتن از بدی و ایمان راسخ به خداست.  هیچ معروفی برتر از نجات ملت‌ها از چنگال قدرت اهریمنی استكبار و هیچ منكری زشت‌تر از وابستگی و خدمت به مستكبران نیست. امروز كمك به ملت فلسطین و محاصره شوندگان غزه، همدردی و همراهی با ملت‌های افغانستان و پاكستان و عراق و كشمیر، مجاهدت و مقاومت در برابر تعدی آمریكا و رژیم صهیونیستی، پاسداری از اتحاد مسلمانان و مبارزه با دست‌های آلوده و زبان‌های مزدوری كه به این اتحاد ضربه می‌زنند و گستردن بیداری و احساس تعهد و مسئولیت در میان جوانان مسلمان در همه‌ی اقطار اسلامی، وظایف بزرگی است كه متوجه خواص امت است.

منظره‌ی شكوهمند حج، زمینه‌های مساعد برای انجام دادن این وظایف را به ما نشان می‌دهد و ما را به تلاش مضاعف و همت مضاعف فرا می‌خواند.

والسلام علیكم و رحمة الله

سید علی حسینی خامنه‌ای

اول ذی‌الحجة‌الحرام 1431


عرفه، عرفه



عرفه، عرفه

روز عرفه می رسد و هر کسی مکانی را برای خود صحرای عرفاتی می سازد ،

 یکی در صحرای عرفات، یکی در صحن امام حسین ، یکی در صحن امام رضا ،

یکی جمکران و صحن کریمه اهل بیت و..............

عرفه آمدم تا با تو سخن گویم ؛ تویی که اخرین امید رمضان از دست داده هایی ،

 تویی که اگر خدا ما را در تو نبخشد دیگر ......................

عرفه، خوشا به حال آنانی که تو فردا برایشان شهادت خواهی داد ،

شهادت خواهی داد که اینان آمدند ،

با عشق آمدند و در صحرای عرفات دور هم جمع شدند و با ذکر علمدار کربلا دنبال مولایشان گشتند .

و خوشا به حال آنانی که سعادت این را دارند که در عرفات مولایشان را ببیند

و آن زمان می توانند چشم در چشم مولایشان بدوزند بدون آنکه از اعمال خود شرمنده باشند .

عرفه، تو خود میدانی که عرفات ما مسجد مادرمان است و ما زیر چادر مادرمان دور هم گرد آمده ایم

و می خواهیم تک تک اجرهای مسجد فردا به جا ی  تو برایمان شهادت دهند.

عرفه ، با این که گناهکاریم با عشق به حسین امدیم ،

چرا که به ما گفته اند که اینجا هم همه کاره حسین است ، عرفه تو به حسین بگو

و قسمش بده به شش ماهه و سه ساله اش تا مارا به انها ببخشاید .

عرفه؛ به امام زمانمان بگو ؛

بگو شرمنده ایم اگر غریبانه و ناشناس در صحرا ی عرفات پیش می رود ،

عرفه ، عرفه بگو بگو که شرمنده ایم

اللهم ارنی الطلعت الرشیده

 

قدردان رهبر باشيد؛

هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمی‌گذرد

حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا: اگر یقین نداشتم نمی‌گفتم، هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند،خدا از او نمی‌گذرد/این مرد بزرگ عزّ اسلام است

حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا از علما و خطبای سرشناس تهران، در پایان یکی از جلسات سخنرانی خود، با توجه به شرایط موجود در جامعه، مطالب مهمی را پیرامون شخصیت رهبر معظم انقلاب و تبعیت از ایشان مطرح نموده اند:

 امشب در ختام اين مجلس برايتان مي‌گويم. بنده روي منبر امام حسين(علیه السلام) ، در خانه خدا، آن هم در مجلس حضرت زهرا(سلام الله علیها) اگر چيزي را يقين نكنم، نمي‌گويم. بدانيد و آگاه باشيد هركس كوچك‌ترين حرفی در تضعيف مقام رهبري بزند، هركس انديشه‌اي داشته باشد كه ضد مقام رهبري باشد، خدا او را نخواهد بخشيد. اين را يقين بدانيد.

 قدردان رهبر باشيد؛ اگر افكار پاشيده‌اي، پوسيده‌اي به شما عرضه كردند، قبول نكنيد؛ اين مرد بزرگ عزّ اسلام است و هركس با اين مرد بزرگ، با مقام معظم رهبري مخالفت كند، خدا از او نمي‌گذرد، اگر يقين نداشتم نمي‌گفتم.

مطلب مرتبط: کلیپ تصویری سخنان آیت الله فاطمی نیا

حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا: اگر یقین نداشتم نمی‌گفتم، هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند،خدا از او نمی‌گذرد/این مرد بزرگ عزّ اسلام است

حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا از علما و خطبای سرشناس تهران، در پایان یکی از جلسات سخنرانی خود، با توجه به شرایط موجود در جامعه، مطالب مهمی را پیرامون شخصیت رهبر معظم انقلاب و تبعیت از ایشان مطرح نموده اند که نظر به اهمیت این اظهارات، رجانیوز متن کامل سخنان ایشان به همراه فایل صوتی آنرا در اختیار کاربران محترم قرار می‌دهد:

 امشب در ختام اين مجلس برايتان مي‌گويم. بنده روي منبر امام حسين(علیه السلام) ، در خانه خدا، آن هم در مجلس حضرت زهرا(سلام الله علیها) اگر چيزي را يقين نكنم، نمي‌گويم. بدانيد و آگاه باشيد هركس كوچك‌ترين حرفی در تضعيف مقام رهبري بزند، هركس انديشه‌اي داشته باشد كه ضد مقام رهبري باشد، خدا او را نخواهد بخشيد. اين را يقين بدانيد.

 قدردان رهبر باشيد؛ اگر افكار پاشيده‌اي، پوسيده‌اي به شما عرضه كردند، قبول نكنيد؛ اين مرد بزرگ عزّ اسلام است و هركس با اين مرد بزرگ، با مقام معظم رهبري مخالفت كند، خدا از او نمي‌گذرد، اگر يقين نداشتم نمي‌گفتم.

 خدايا تو شاهدي كه چيزي مي‌دانم و مي‌گويم، جواني باشد، پيري باشد، هركس باشد با يك مشت افكار پوسيده و پاشيده كه از صاحبان هواهاي فاسد، هواهاي نفساني گاهي عرضه مي‌شود، اگر كسي گوش به حرف كسي بدهد و خداي نكرده با اين مرد بزرگ كه امروز آبروي اسلام است، عزّ اسلام است، اين فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهد مخالفت كند، عاقبت بخير نمي‌شود؛

 حواستان باشد؛ يك چيزي مي‌دانم و مي‌گويم امروز از اوجب واجبات يكپارچگي و تأييد حضرت آيت‌الله خامنه‌اي است.

جوان‌ها يك وقت افكارتان را اينطرف و آنطرف نكنيد. فقط حواستان به رهبر باشد، گوشتان به رهبر باشد. فلان كسي همچنين چيزي گفت، فلان روزنامه همچنين چيزي نوشت، گوش ندهيد، گوشتان به رهبر باشد.

 خدايا به حق زهراي مرضيه (سلام الله علیها) اين رهبر را حفظ كن. خدايا ما را قدردانش قرار بده.

اين را سربسته گفتم. گفت كه "العاقل یکفیه الاشاره" يك چيزي را مي‌دانم عرض مي‌كنم، مدعي علم غيب نيستم. هيچي نيستم. يك كودك نادانم، ولي بفضل‌الله و كرمه كه يك معيارهايي در دست دارم كه بر مبنای آن می‌دانم كسي مخالفت با اين مرد بكند و توبه هم نكند خدا او را نمي‌بخشد، مگر توبه كند.

 يك عده با امام مخالفت كردند، امام را از دست دادند، هنوز دست بردار نيستند. مرحوم آيت‌الله العظمي آقاي اراكي، شيخ‌الفقهاست، وقتي مي‌رفت خدمت امام، دم در مي‌ايستاد مي‌گفت: "السلام عليك يابن‌ رسول‌الله بابي انت و امي" آنوقت وارد مي‌شد. يك عده با اين مرد مخالفت كردند، اين را خدا ازشان گرفت. بس نشد. حالا يادگار آن مرد اين بزرگوار است، ما ديگر چه داريم؟ امروز اين ايران پرچمدار اسلام است، امروز اين ايران مشعل دارد، مشعل ام‌القرا، رهبرش هم اين مرد بزرگ است. اگر بخواهد كسي با اين مرد مخالفت كند، با اسلام بازي كرده است و هركس با شئون اسلام، با كيان اسلام، با حيثيت مسلمين بازي كند، خدا او را نمي‌بخشد.

بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم‌

بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم‌

18 ذى‌القعده 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌. السّلام عليك يا فاطمة المعصومة يا بنت موسى‌بن‌جعفر سلام اللَّه عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المنتجبين المعصومين‌.

 ديدار با شما جوانان عزيز در آخرين روزهاى اين سفر نسبتاً طولانى، گويا يك طليعه‌ى جديدى است، يك تجديد قواست. محيط جوان، احساسات جوان، انديشه‌ى جوان، روحيه و انگيزه‌هاى جوانانه در هر فضائى، در هر محيطى، آن محيط را تحت تأثير قرار ميدهد. يك علت اينكه فضاى عمومى كشور به توفيق الهى، يك فضاى سرشار از عزم و اراده و شور و عقلانيت است، همين است كه جوانان در كل جمعيت كشور اكثريت دارند. اين جلسه هم كه خوب، به معناى حقيقى كلمه، به تمام معنا، جلسه‌ى جوانان است.

 من در خصوص جوانهاى قم، هم خاطرات دارم، هم اطلاعات متعدد و فراوانى دارم. اگرچه در بين دانشجويان، جوانانى هستند كه از شهرهاى ديگر در اينجا حضور دارند، ليكن اكثريت يا نزديك به همه، جوانهاى قمى هستند. قبل از آنكه مبارزات در سال 41 و 42 اوج بگيرد، اينجا ما نشانه‌ى زيركى جوانان قم و هوشمندى آنها را مشاهده كرديم. من فراموش نميكنم؛ در همين جلوى كوچه‌ى حرم يا آن طرف خيابان، كوچه‌ى ارگ، كيوسك روزنامه‌فروشى بود؛ خبرهاى روزنامه‌ها را در آنجا ميزدند. ماها از درس كه برميگشتيم، مى‌ايستاديم تيتر اين روزنامه‌ها را نگاه ميكرديم. وقتى در مسئله‌ى انجمنهاى ايالتى و ولايتى، دولت طاغوت مجبور به عقب‌نشينى شد و آن تصويب‌نامه را باطل كرد، من ديدم اين جوانهائى كه حول و حوش همين كوچه‌ى حرم و توى خيابان ارم بودند - كه اين جوانها را غالباً ميديديم و هيچ تصور نميكرديم كه اينها با انديشه‌ى سياسى و مسائل سياسى سر و كارى داشته باشند - آمدند به ما گفتند ما موفقيت روحانيت را در مقابل دولت طاغوت به شما تبريك عرض ميكنيم. جوانان قمى كه به حسب ظاهر بركنار بودند، به ما طلبه‌ها، كه هيچ آشنائى هم با هم نداشتيم، مى‌آمدند تبريك ميگفتند.

 من از همان وقت به ذهنم رسيد كه اين چه روحيه‌اى در جوان قمى است - دانشجو كه آن وقت در قم نبود؛ جوان دانش‌آموز يا حتّى غير دانش‌آموز؛ جوان بيكار - كه نسبت به مسئله‌ى مبارزه و نهضت و پنجه درافكندن روحانيت با دولت طاغوت، اينجور حساس است.

 بعد كه مسائل سال 56 پيش آمد، آنجا قم خودش را نشان داد. حقيقتاً به معناى واقعى كلمه، رهبرى حركت مردم در خيابانها و حضور در ميدانها و ايستادگى در مقابل پنجه‌هاى چدنى و خشن دستگاه را قم شروع كرد. همين جوانهاى قمى آمدند توى خيابانها، خونهاشان بر زمين ريخته شد؛ البته مأمورين نظام طاغوت را حسابى هم اذيت كردند! آن زيركى جوانهاى قم و شيطنت آنها، مأمورين را حسابى سردرگم هم ميكرد.

 بعد مسئله‌ى انقلاب پيش آمد. همه جا قم در صفوف مقدم بود. اين لشكر على‌بن‌ابى‌طالب جزو لشكرهاى موفق در دفاع مقدس و در خطوط مقدم بود. در همه‌ى امتحانهاى بزرگ، قمى‌ها از عهده‌ى امتحان، خوب برآمدند؛ صف مقدم هم جوانها بودند. من ميخواهم شما جوان امروز كه احساس داريد، انديشه داريد، شور و شعور داريد، اين شناسنامه‌ى پر افتخار نسل جوان قمى را از چند دهه پيش به اين طرف، در مقابل چشم داشته باشيد.

 قمى‌ها در انقلاب نقش‌آفرينى كردند. در دفاع مقدس نقش‌آفرينى كردند؛ بعد از تمام شدن جنگ - بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار كه سايه‌ى ايشان از سر ما كوتاه شد - نقش‌آفرينى جوانهاى قمى بارزتر هم بوده است؛ اين نكته‌ى مهمى است.

 توجه بكنيد؛ از سالهاى آخر دهه‌ى اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبهه‌ى دشمن با استفاده از كارشناسهاى ايرانى يك سياستى را طراحى كردند - چون غير كارشناسهاى ايرانى به اين نكته توجه پيدا نميكردند؛ كسانى كه طرف مشورتشان قرار ميگرفتند، ايرانى بودند - و آن سياست اين بود كه از قم آنتى‌تز انقلاب درست كنند. همان طور كه انقلاب از قم جوشيد، يك ضد انقلاب هم از قم به وجود بياورند. قم حوزه‌ى روحانيت است. حوزه‌ى علميه ظاهراً در قم است، اما اين جمع حوزوى در معنا در همه‌ى كشور منتشر است. اين طلبه‌ى قمى كه در قم ساكن است، در شهر خود، در روستاى خود صاحب نفوذ است. از سرتاسر كشور در اينجا جمعند. آن روزى كه افراد اين حوزه براى تعطيلى يا براى كارى به منازل خود ميروند، معنايش اين است كه حوزه در سرتاسر كشور منتشر ميشود. پس هر فكرى در اينجاست، هر ايده‌اى در اينجاست، هر عزم و اراده‌اى در اينجاست، هر حركت و جهتگيرى‌اى در اينجاست؛ در واقع در سرتاسر كشور يك امتدادى دارد؛ اين را بيگانه‌ها نميفهميدند؛ آمريكائى‌ها نميتوانستند اين حقيقت را تحليل كنند؛ اين را يك خودى، يك ايرانى، يك آشنا به طبيعت روحانيت ميتوانست بفهمد؛ اين را به آنها ياد دادند؛ لذا سعى كردند در قم زمينه‌ى فتنه را فراهم كنند. من چون نميخواهم از كسى اسم بياورم، اسم نمى‌آورم و عبور ميكنم. در همان سال 58 و 59، هم مردم قم، هم مردم تبريز حماسه آفريدند؛ نه فقط حماسه‌ى آمدن توى ميدان و مشت گره‌كردن، بلكه حماسه‌ى معنوى، حماسه‌ى شعور، حماسه‌ى تحليل درست. بعد از رحلت امام هم به شكل ديگرى همين اتفاق در قم افتاد. اينجا هم مخالفين و دشمنان - عمدتاً دشمنان بيرون مرز؛ اصل آنهايند - طراحى كرده بودند كه بتوانند اين آنتى‌تز را در اينجا به وجود بياورند. اگر قمى‌ها غافل بودند، اگر جوانهاى قم از تحليل عاجز بودند، اگر آن هوشمندى لازم را نميداشتند، مشكلات بيش از اينها ميشد؛ اين حقيقت امر است، اين بيان واقع نسبت به مجموعه‌ى جوان در قم است.

 مخاطب عمده‌ى من در بسيارى از مباحث، از جمله در اين بحثى كه امروز مطرح ميكنم، شما جوانها هستيد؛ چون كار مال شماست، كشور هم مال شماست. ما مهمان چند روزه هستيم. نوبت ما، سهم ما، دوران ما سپرى شده. از حالا به بعد دوران شماهاست؛ شما هستيد كه بايد اين كشور را اداره كنيد؛ بايد در سطوح مختلف، اين اقتدار ملى را، اين عزت ملى را با استفاده از دستاوردهائى كه تاكنون وجود داشته، به كمال برسانيد؛ اين وظيفه‌اى است كه در تاريخ متوجه به شماست. لذا مخاطب من شما هستيد.

 اگر قبول داريم كه جبهه‌ى دشمن براى كشور ما و انقلاب ما برنامه‌ريزى بلندمدت دارد، پس ما هم بايد برنامه‌ريزى بلندمدت داشته باشيم. نميشود قبول كرد كه جبهه‌ى دشمنان اسلام و انقلاب كه بشدت از ناحيه‌ى بيدارى اسلامى تهديد ميشوند، برنامه‌ريزى بلندمدت نداشته باشند؛ اين را هيچ كس نميتواند باور كند، مگر خيلى ساده‌لوح باشيم، غافل باشيم كه اين را باور كنيم. حتماً برنامه‌هاى بلندمدت دارند؛ كمااينكه همين حوادثى هم كه گاهى مى‌بينيد در كشور اتفاق مى‌افتد كه دست بيگانه در آن نمايان است، چيزهاى دفعتاً به وجود آمده نيست، خلق‌الساعه نيست؛ اينها هم برنامه‌هاى ميان‌مدت و بلندمدت بوده است. برنامه‌ريزى كردند، نتيجه‌ى اين برنامه‌ريزى شده اين. نه اينكه همان شب تصميم گرفتند اين كار را بكنند و فردا اقدام كردند؛ نه، من در همين فتنه‌ى 88 به بعضى دوستان قرائن و شواهد را نشان دادم؛ حداقل از ده سال، پانزده سال قبل از آن، برنامه‌ريزى وجود داشت. از بعد از رحلت امام برنامه‌ريزى وجود داشت؛ اثر آن برنامه‌ريزى در سال 78 ظاهر شد؛ مسائل كوى دانشگاه و آن قضايائى كه اغلب يادتان هست، بعضى هم شايد درست يادشان نباشد. قضايائى كه سال گذشته پيش آمد، يك تجديد حياتى بود براى آن برنامه‌ريزى‌ها. البته سعى كردند با ملاحظه‌ى وقت و جوانب گوناگون، اين كار را انجام دهند؛ كه خوب، بحمدللَّه شكست خوردند، بايد هم شكست ميخوردند. پس جبهه‌ى دشمن برنامه‌ى بلندمدت دارد. آنها مأيوس نميشوند كه ببينند حالا امروز شكست خوردند، دست بردارند؛ نه، طراحى ميكنند براى ده سال ديگر، بيست سال ديگر، چهل سال ديگر. بايد آماده باشيد.

 ما بايد برنامه‌ريزى بلندمدت داشته باشيم. البته اين برنامه‌ى بلندمدت جاى طرحش اينجا نيست - مراكز فكر، كانونهاى فكر، مراكز سياسى و فرهنگى دنبال اين حرفها هستند و اين كارها را بايد بكنند و ميكنند هم - آن چيزى كه من در مجموعه ميتوانم عرض كنم، اين است كه يك زمينه‌ى اساسى براى برنامه‌ريزى‌هاى بلندمدت هست كه اين را من بارها تذكر دادم، اينجا هم لازم ميدانم يك قدرى درباره‌اش بيشتر صحبت كنم و آن، مسئله‌ى بصيرت‌يافتن است.

 در باب بصيرت، بنده در سال اخير و قبل از آن خيلى صحبت كردم؛ ديگران هم مسائل زيادى گفتند؛ ديدم بعضى از جوانها هم كارهاى خوبى در اين زمينه انجام دادند. من ميخواهم روى مسئله‌ى بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامه‌ريزى‌هائى كه با بصيرت‌يافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد. بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبله‌نما و قطب‌نماست. توى يك بيابان انسان اگر بدون قطب‌نما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جائى هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاى زيادى شود. قطب‌نما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطب‌نما نبود، يك وقت شما مى‌بينيد بى‌سازوبرگ در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌ايد؛ آن وقت ديگر كارى از دست شما برنمى‌آيد. پس بصيرت، قطب‌نما و نورافكن است. در يك فضاى تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد.

 البته براى موفقيت كامل، بصيرت شرط لازم است، اما شرط كافى نيست. به تعبير طلبگى ماها، علت تامه‌ى موفقيت نيست. براى موفقيت، شرائط ديگرى هم لازم است؛ كه حالا بعد اگر ان‌شاءاللَّه مجال شد و يادم ماند، در آخر صحبت اشاره‌اى ميكنم. اما بصيرت شرط لازم است. اگر همه‌ى آن چيزهاى ديگر باشد، بصيرت نباشد، رسيدن به هدف و موفقيت، بسيار دشوار خواهد بود.

 بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولى و لايه‌ى زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهان‌بينى و فهم اساسى مفاهيم توحيدى، با نگاه توحيدى به جهان طبيعت، يك بصيرتى پيدا ميكند. فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى در اين است: با نگاه توحيدى، اين جهان يك مجموعه‌ى نظام‌مند است، يك مجموعه‌ى قانون‌مدار است، طبيعت هدفدار است؛ ما هم كه جزئى از اين طبيعت هستيم، وجودمان، پيدايشمان و زندگى‌مان هدفدار است؛ بى‌هدف به دنيا نيامديم. اين، لازمه‌ى نگاه توحيدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر اين است. وقتى فهميديم هدفدار هستيم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمى‌آئيم. خود اين جستجو، يك تلاش اميدوارانه است. تلاش ميكنيم آن هدف را پيدا كنيم. بعد كه هدف را يافتيم، فهميديم هدف چيست، تلاشى شروع ميشود براى رسيدن به آن هدف. در اين صورت همه‌ى زندگى ميشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف اين را هم ميدانيم كه با نگاه توحيدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتيجه ميرساند. اين نتائج مراتبى دارد؛ يقيناً به يك نتيجه‌ى مطلوب ميرساند. با اين نگاه، در زندگى انسان ديگر يأس، نااميدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما ميدانيد وجود شما، پيدايش شما، حيات شما، تنفس شما با يك هدفى تحقق پيدا كرده است، دنبال آن هدف ميگرديد و براى رسيدن به آن هدف، تكاپو و تلاش ميكنيد. از نظر خداى متعال كه آفريننده‌ى هستى است، خود اين تكاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطه‌اى كه رسيديد، در واقع به هدف رسيديد. اين است كه در ديدگاه توحيدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نيست. فرمود: «ما لنا الّا احدى الحسنيين»؛ يكى از دو بهترين در انتظار ماست؛ يا در اين راه كشته ميشويم، كه اين بهترين است؛ يا دشمن را از سر راه برميداريم و به مقصود ميرسيم، كه اين هم بهترين است. پس در اينجا ضررى وجود ندارد.

 درست نقطه‌ى مقابل، نگاه مادى است. نگاه مادى اولاً پيدايش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف ميداند؛ اصلاً نميداند براى چه به دنيا آمده است. البته در دنيا براى خودش هدفهائى تعريف ميكند - به پول برسد، به عشق برسد، به مقام برسد، به لذتهاى جسمى برسد، به لذتهاى علمى برسد؛ از اين هدفها ميتواند براى خودش تعريف كند - اما اينها هيچكدام هدفهاى طبيعى نيست، ملازم با وجود او نيست. وقتى اعتقاد به خدا نبود، اخلاقيات هم بى‌معنى ميشود، عدالت هم بى‌معنى ميشود؛ جز لذت و سود شخصى، هيچ چيز ديگرى معنا پيدا نميكند. اگر انسان در راه رسيدن به سود شخصى پايش به سنگ خورد و آسيب ديد، ضرر كرده، خسارت كرده. اگر به سود نرسيد، اگر نتوانست تلاش كند، نوبت به يأس و نااميدى و خودكشى و به كارهاى غير معقول دست زدن ميرسد. پس ببينيد فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى، معرفت الهى و معرفت مادى اين است. اين، اساسى‌ترين پايه‌هاى بصيرت است.

 با اين نگاه، وقتى انسان مبارزه ميكند، اين مبارزه يك تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بكند، همين جور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبينى و بدخواهى نيست. مبارزه براى اين است كه انسانيت - نه فقط شخص خود او - به خير و كمال و رفاه و تكامل مقامات رفيع نائل شود. با اين نگاه، زندگى چهره‌ى زيبائى دارد و حركت در اين ميدان وسيع، يك كار شيرين است. خستگى انسان با ياد خداى متعال و با ياد هدف برطرف ميشود. اين، پايه‌ى اساسى معرفت است؛ پايه‌ى اساسى بصيرت است. اين بصيرت خيلى چيز لازمى است؛ اين را بايد ما در خودمان تأمين كنيم. بصيرت در حقيقت زمينه‌ى همه‌ى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. اين يك سطح بصيرت.

 بجز اين سطح وسيع بصيرت و لايه‌ى عميق بصيرت، در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بى‌بصيرتى عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعنى چه بصيرت پيدا كند؟ چه جورى ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتى كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روى آن تكيه و تأكيد شده، به معناى اين است كه انسان در حوادثى كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثى كه پيش روى اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحى عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: «رحم اللَّه امرء تفكّر فاعتبر»؛(1) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعنى بينائى ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود.

 اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در جاى ديگر ميفرمايد: «فانّما البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر»؛(2) بصير آن كسى است كه بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنيد، بينديشد. هر شنيده‌اى را نميشود به صرف شنيدن رد كرد يا قبول كرد؛ بايد انديشيد. «البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر». نَظَرَ يعنى نگاه كند، چشم خود را نبندد. ايراد كار بسيارى از كسانى كه در لغزشگاه‌هاى بى‌بصيرتى لغزيدند و سرنگون شدند، اين است كه نگاه نكردند و چشم خودشان را بر يك حقايق واضح بستند. انسان بايد نگاه كند؛ وقتى كه نگاه كرد، آنگاه خواهد ديد. ما خيلى اوقات اصلاً حاضر نيستيم يك چيزهائى را نگاه كنيم. انسان مى‌بيند منحرفينى را كه اصلاً حاضر نيستند نگاه كنند. آن دشمن عنود را كار نداريم - حالا اين را بعداً عرض خواهم كرد؛ «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا»(3) - بعضى‌ها هستند كه انگيزه دارند و با عناد وارد ميشوند؛ خوب، دشمن است ديگر؛ بحث بر سر او نيست؛ بحث بر سر من و شماست كه توى عرصه هستيم. ما اگر بخواهيم بصيرت پيدا كنيم، بايد چشم را باز كنيم؛ بايد ببينيم. يك چيزهائى هست كه قابل ديدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور كنيم، آنها را نبينيم، طبعاً اشتباه ميكنيم.

 من يك مثال از تاريخ بزنم. در جنگ صفين لشكر معاويه نزديك به شكست خوردن شد؛ چيزى نمانده بود كه بكلى منهدم و منهزم شود. حيله‌اى كه براى نجات خودشان انديشيدند، اين بود كه قرآنها را بر روى نيزه‌ها كنند و بياورند وسط ميدان. ورقه‌هاى قرآن را سر نيزه كردند، آوردند وسط ميدان، با اين معنا كه قرآن بين ما و شما حكم باشد. گفتند بيائيد هرچه قرآن ميگويد، بر طبق آن عمل كنيم. خوب، كار عوام‌پسند قشنگى بود. يك عده‌اى كه بعدها خوارج شدند و روى اميرالمؤمنين شمشير كشيدند، از ميان لشكر اميرالمؤمنين نگاه كردند، گفتند اين كه حرف خوبى است؛ اينها كه حرف بدى نميزنند؛ ميگويند بيائيم قرآن را حكم كنيم. ببينيد، اينجا فريب خوردن است؛ اينجا لغزيدن به خاطر اين است كه انسان زير پايش را نگاه نميكند. هيچ كس انسان را نميبخشد اگر بلغزد، به خاطر اينكه زير پايش را نگاه نكرده، پوست خربزه را زير پاى خودش نديده. آنها نگاه نكردند. آنها اگر ميخواستند حقيقت را بفهمند، حقيقت جلوى چشمشان بود. اين كسى كه دارد دعوت ميكند و ميگويد بيائيد به حكميت قرآن تن بدهيم و رضايت بدهيم، كسى است كه دارد با امام منتخبِ مفترض‌الطاعه ميجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب غير از اينكه از نظر ما از طرف پيغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن كسانى هم كه اين را قبول نداشتند، اين مسئله را قبول داشتند كه آن روز بعد از خليفه‌ى سوم، همه‌ى مردم با او بيعت كردند، خلافت او را قبول كردند؛ شد امام، شد حاكم مفترض‌الطاعه‌ى جامعه‌ى اسلامى. هر كس با او ميجنگيد، روى او شمشير ميكشيد، وظيفه‌ى همه‌ى مسلمانها بود كه با او مقابله كنند. خوب، اگر اين كسى كه قرآن را سر نيزه كرده، حقيقتاً به قرآن معتقد است، قرآن ميگويد كه تو چرا با على ميجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، بايد دستهايش را بالا ببرد، بگويد آقا من نميجنگم؛ شمشيرش را بيندازد. اين را بايد ميديدند، بايد ميفهميدند. اين مطلب مشكلى بود؟ اين معضلى بود كه نشود فهميد؟ كوتاهى كردند. اين ميشود بى‌بصيرتى. اگر اندكى تدبر و تأمل ميكردند، اين حقيقت را ميفهميدند؛ چون اينها خودشان در مدينه اصحاب اميرالمؤمنين بودند؛ ديده بودند كه در قتل عثمان، عوامل و دستياران خود معاويه مؤثر بودند؛ آنها كمك كردند به كشته شدن عثمان؛ در عين حال پيراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند كردند. آنها خودشان اين كار را كردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر ميگشتند. ببينيد، اين بى‌بصيرتى ناشى از بى‌دقتى است؛ ناشى از نگاه نكردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى يك حقيقت واضح است.

 در همين قضاياى فتنه‌ى اخير، يك عده‌اى اشتباه كردند؛ اين بر اثر بى‌بصيرتى بود. ادعاى تقلب در يك انتخابات بزرگ و باعظمت ميشود؛ خوب، اين راهش واضح است. اگر چنانچه كسى معتقد به تقلب است، اولاً بايد استدلال كند، دليل بياورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دليل آورد يا نياورد، قانون راه را معين كرده است؛ ميتواند شكايت كند. بايد بازرسى شود، بازبينى شود؛ آدمهاى بى‌طرفى بيايند نگاه كنند تا معلوم شود تقلب شده يا نشده؛ راهش اين است ديگر. اگر چنانچه كسى زير بار اين راه نرفت و قبول نكرد - با اينكه ما كمكهاى زيادى هم كرديم: مدت قانونى را بنده تمديد كردم؛ حتّى گفتيم خود افراد بيايند جلوى دوربينهاى تلويزيون شمارش كنند - دارد تمرد ميكند. ...(4) توجه بفرمائيد. مقصود اين نيست كه راجع به قضاياى گذشته اظهارنظر كنيم؛ ميخواهيم مثال بزنيم. پس بصيرت پيدا كردن، كار دشوارى نيست. اگر شما نگاه كرديد ديديد يك راه معقول قانونى‌اى وجود دارد و كسى از آن راه معقول قانونى سرميپيچد و كارى ميكند كه براى كشور مضر است، ضربه‌ى به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غيرجانبدارانه، معلوم است كه او محكوم است؛ اين يك چيز روشنى است، يك قضاوت واضحى است. پس ببينيد مطالبه‌ى بصيرت، مطالبه‌ى يك امر دشوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختى نيست. بصيرت پيدا كردن همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاى گوناگون، از دوستى‌ها، دشمنى‌ها، هواى نفس‌ها و پيشداورى‌هاى گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، ميتواند واقعيت را پيدا كند. مطالبه‌ى بصيرت، مطالبه‌ى همين تدبر است؛ مطالبه‌ى همين نگاه كردن است؛ مطالبه‌ى چيز بيشترى نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند. البته بعضى نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهى، كه گاهى غفلت ميكنند. انسان با اينكه جان خودش را خيلى دوست دارد، اما گاهى ممكن است در حال رانندگى هم يك لحظه حواسش پرت شود، يك لحظه چرت بزند، يك ضايعه‌اى پيش بيايد. لغزشهائى كه در اين زمينه پيش مى‌آيد، اينها را نميشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پيدا كند، اين ديگر بى‌بصيرتى است، اين ديگر غير قابل قبول است.

 امروز كار عمده‌ى دشمن در جنگ نرم، غبارپراكنى در فضاى سياسى كشور است؛ اين را توجه داشته باشيد. امروز مهمترين كار دشمن اين است. افرادى كه در كار سياسى و مسئله‌ى سياسى واردند و مطلعند، ميدانند امروز قدرت ابرقدرتها بيش از آنچه كه در بمب هسته‌اى‌شان باشد، در ثروتهاى انباشته‌ى در بانكهاشان باشد، در قدرت تبليغاتى آنهاست، در صداى بلند آنهاست كه به همه جا ميرسد. شيوه‌هاى تبليغاتى را هم خوب بلدند. در كار تبليغات انصافاً پيشرفت هم كرده‌اند. امروز غربى‌ها - چه در اروپا، چه در آمريكا - در كار تبليغات، شيوه‌هاى مدرن و بسيار پيشرفته‌اى را ياد گرفته‌اند و بلد شده‌اند؛ ما در اين جهت عقبيم. يكى از اساسى‌ترين كارهاى آنها اين است كه تبليغ كردن را بلدند. با اين شيوه‌هاى تبليغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى ميكنند فضاى جوامع را دگرگون كنند و تأثير بگذارند؛ بايد به اين نكته توجه داشت، بايد اين را مراقب بود. امروز وظيفه‌ى جوانهاى ما از اين جهت سنگين است. نه فقط خودتان بايد حقيقت را تشخيص دهيد، بلكه بايد فضا و محيط پيرامونى خودتان را هم بابصيرت كنيد و براى آنها هم قضايا را روشن كنيد.

 يك نكته‌ى اساسى اين است كه باطل در مقابل انسان هميشه عريان ظاهر نميشود تا انسان بشناسد كه اين باطل است؛ غالباً باطل با لباس حق يا با بخشى از حق وارد ميدان ميشود. اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللَّه»، بعد تا ميرسد به اينجا: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين»؛(5) اگر باطل و حق صريح و بى‌شائبه وسط ميدان بيايند، اختلافى باقى نميماند؛ همه حق را دوست دارند، همه از باطل بدشان مى‌آيد؛ «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان فحينئذ يشتبه الحقّ على اوليائه». بخشى از حق را با بخشى از باطل مخلوط ميكنند، نميگذارند صِرف باطل و صريح باطل باشد؛ لذا مخاطبان دچار اشتباه ميشوند؛ اين را بايد خيلى مراقبت كرد. امروز در تبليغات جهانى، همه‌ى تكيه بر روى اين است كه حقايق را در كشور شما، در جامعه‌ى شما، در نظام اسلامى شما دگرگون جلوه دهند؛ امكانات تبليغاتى‌شان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادى هم هستند كه بعضى دانسته، بعضى ندانسته، در داخل، همان حرفها را تكرار ميكنند و همانها را بازتاب ميدهند.

 خوب، يك نكته‌اى در اينجا وجود دارد: گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است. در اينجا عواملى وجود دارد؛ يكى‌اش مسئله‌ى نبود عزم و اراده است. بعضى‌ها حقايقى را ميدانند، اما براى اقدام تصميم نميگيرند؛ براى اظهار تصميم نميگيرند؛ براى ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند. البته اين تصميم نگرفتن هم عللى دارد: گاهى عافيت‌طلبى است، گاهى تنزه‌طلبى است، گاهى هواى نفس است، گاهى شهوات است، گاهى ملاحظه‌ى منافع شخصى خود است، گاهى لجاجت است. يك حرفى را زده است، ميخواهد پاى اين حرف بايستد، به خاطر اينكه ننگش ميكند از حرف خودش برگردد؛ كه فرمود: «لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعيت را هم ميدانند؛ در عين حال كمك ميكنند به جهتگيرى‌هاى مخالف، جهتگيرى‌هاى دشمن. خيلى از اين كسانى كه پشيمان شدند و راه را برگشتند، يك روزى به شكل افراطى انقلابى بودند؛ اما يك روز شما مى‌بينيد درست در نقطه‌ى مقابل آن روز ايستاده‌اند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفته‌اند! اين به خاطر همين عوامل است؛ هوى‌هاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى. عامل اصلى اينها هم غفلت از ذكر پروردگار، غفلت از وظيفه، غفلت از مرگ، غفلت از قيامت است؛ اينها موجب ميشود كه بكلى صد و هشتاد درجه جهتگيرى‌شان عوض شود.

 البته بعضى هم اشتباه ميكنند. نميشود همه را مقصر دانست. ما بعضى‌ها را ديديم كه كسانى آمدند به عنوان هديه، به عنوان اظهار ارادت، به اينها پول دادند؛ اينها هم پول را گرفتند، نفهميدند اسم اين رشوه است. آنچه كه در عالم واقع اتفاق مى‌افتد، شبيه يكديگر است؛ منتها متفطن شدن به اينكه اسم اين رشوه است يا نه، مهم است. شما كه يك جائى قرار دارى كه ميتوانى يك كارى را بر طبق ميل او انجام دهى، او مى‌آيد اينجور دستت را هم ميبوسد و به شما پول ميدهد. خوب، اين اسمش رشوه است؛ رشوه‌ى حرام همين است.

 در قضاياى فتنه هم همين جور. بعضى در اين فتنه و در اين جنجال وارد شدند، نفهميدند اسم اين براندازى است؛ نفهميدند اين همان فتنه است كه اميرالمؤمنين فرمود: «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت على سنابكها».(6) فتنه خرد و نابود ميكند كسانى را كه زير دست و پاى فتنه قرار بگيرند. آنها نفهميدند اين فتنه است. يك حرفى را يكى گفت، اينها هم تكرار كردند. پس نميشود همه را محكوم به يك حكم دانست. حكم معاند متفاوت است با حكم غافل. البته غافل را هم بايد بيدار كرد.

 من ميخواهم به شما جوانها عرض كنم؛ شما براى اينكه ايران اسلامى را بسازيد، يعنى هم ملت و ميهن عزيز و تاريختان را سربلند كنيد، هم وظيفه‌ى خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهيد - كه امروز اگر كسى براى سربلندى ايران اسلامى تلاش كند، هم به ميهن خود، به ملت خود، به تاريخ خود خدمت كرده است، هم به اسلام عزيز كه مايه‌ى نجات بشريت است، خدمت كرده - بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، بايد در صحنه باشيد، بايد بصيرت را محور كار خودتان قرار دهيد. مواظب باشيد دچار بى‌بصيرتى نشويد.

 دشمن را بشناسيد. به ظواهر دشمن فريب نخوريد. ماديگرى، گرايش مادى، تفكر مادى، تمدن مادى، دشمن بشريت و دشمن شماست. دنياى غرب از دو سه قرن قبل از اين به دانش برتر و فناورى برتر دست يافت و سوراخ دعاى ثروت و انباشت ثروت را پيدا كرد. مكتبهاى اجتماعى گوناگونى پديد آمد، تفكرات فلسفىِ اجتماعى گوناگونى پديد آمد - ليبراليسم مبتنى بر تفكر اومانيستى، فكر دموكراسى و امثال اينها - هدف اينها يا هدف آن كسانى كه دنبال اين افكار رفتند، اين بود كه بتوانند بشر را به آسايش، به آرامش و به رفاه برسانند؛ ليكن آنچه در واقع تحقق پيدا كرد، عكس اينها بود. بشر در سايه‌ى تفكر اومانيستى و در جهت نظامهاى انسانگرا نه فقط به انسانيت دست نيافت، به آسايش دست نيافت، بلكه بيشترين جنگها، بيشترين كشتارها، بدترين قساوتها، زشت‌ترين رفتارهاى انسان با انسان در اين دوره به وجود آمد.

 آن كسانى كه در اين ميدان پيشرفته‌تر بودند، بدتر بودند. ديروز توى روزنامه خواندم كه از منابع آمريكائى نقل كرده بود كه آمريكا از دهه‌ى 40 تا دهه‌ى 90 - يعنى در ظرف پنجاه سال - هشتاد كودتاى نظامى در دنيا راه انداخته! شما ببينيد اين كسانى كه به قله‌هاى ثروت و فناورى و سلاح و ساخت تجهيزات و چه و چه و چه دست پيدا كردند، وحشيگرى‌شان اين است. آدمكشى براى آنها عادى است؛ به قول خودشان خونسرد! در تعبيرات ادبيات غربى ميگويند فلانى با خونسردى آدم كشت! اين نشانه‌ى قساوت كامل است. نه فقط در افغانستان و در عراق و در آن مناطقى كه تحت اشغال آنهاست و فتوحات نظامى كرده‌اند، كه در داخل مجموعه‌هاى خودشان هم همين است. مراجعه كنيد به ادبيات اينها، كه نشانه‌ى واقعيتهاى زندگى آنهاست. هنرشان، ادبياتشان نشان ميدهد كه در زندگى‌شان چه ميگذرد. آدمكشى براى آنها يك كار بسيار آسانى است. از اين طرف هم در داخل اجتماعات مردمى‌شان، در ميان جوانهاشان، افسردگى، يأس از زندگى و شوريدن بر آداب اجتماعى زندگى ديده ميشود. نوع لباس پوشيدنها و نوع آرايش كردنهاى اينها غالباً به خاطر اين است كه جوان از فضائى كه بر او حاكم است، به ستوه آمده. اين تجربه شده‌ى مكتبها و نظامهائى است كه غربى‌ها درست كرده‌اند. عامل همه‌ى اينها هم اين است كه اينها از دين، از معنويت، از خدا دور شده‌اند. بنابراين رفتار اينها دشمن بشريت است.

 شما امروز داريد نقطه‌ى مقابل آنها حركت ميكنيد. شما ميخواهيد با تفكر الهى دانش را مسخر كنيد؛ شما ميخواهيد امكانات طبيعى و انسانى را جمع كنيد براى خير مادى و معنوى ملتها و ملت خودتان، براى خير مادى و معنوى بشر. جهتگيرى شما جهتگيرى خدائى است؛ اين موفق خواهد شد، اين پيش خواهد رفت؛ اين همان حركتى است كه نقطه‌ى مقابل حركت دو سه قرنىِ غلط منحرفانه‌ى شروع شده‌ى از سوى غرب است. اين حركت، حركت مباركى است و ادامه خواهد داشت.

 جوان مسلمان ايرانى بايد خود را آماده كند؛ خود را مجهز كند؛ در راه پيشرفت، به خداى متعال توكل كند؛ از خدا استمداد كند؛ با بصيرت پيش برود؛ در اين صورت ساز و برگ متناسب را براى مواجهه‌ى با شيوه‌ى غلطى كه در دنيا حاكم و رائج است، پيدا خواهد كرد و ان‌شاءاللَّه به همه‌ى آرمانها و آرزوهائى كه اين انقلاب و اسلام ترسيم كرده است، خواهد رسيد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 103
2) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 153
3) نحل: 14
4) شعار حاضران‌
5) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 50
6) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 3

بيانات در ديدار طلاب خارجى حوزه‌ى علميه‌ى قم‌

بيانات در ديدار طلاب خارجى حوزه‌ى علميه‌ى قم‌

17 ذى‌القعده 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.
السّلام عليك يا فاطمة يا بنت موسى‌بن‌جعفر ايّتها المعصومة سلام اللَّه عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المعصومين‌.

 خيلى خوشوقتم از اينكه امروز اين توفيق را پيدا كردم كه در جمع شما طلاب و فضلاى عزيز غير ايرانى، همچنين در كنار مدرسان و اساتيد و مديران اين مجموعه، اين دقايق باارزش را داشته باشم. طلاب و فضلاى غير ايرانى بدانند كه آنها در ايران اسلامى غريبه نيستند. شما حتّى مهمان هم نيستيد، شما صاحبخانه‌ايد. شما فرزندان عزيز من هستيد. ما مقدم اين پروانه‌هاى عاشق را كه به شوق فراگيرى معارف اسلام ناب به اين ديار سفر كرده‌اند، گرامى ميداريم. ما وظيفه‌ى خودمان ميدانيم كه شما عزيزان را در حد توان خودمان، از آنچه كه از معارف اسلام ناب و معارف اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) در اختيار ماست، برخوردار كنيم.

 اولين درسى كه انقلاب اسلامى و نظام مبارك جمهورى اسلامى به ما داد، اين بود كه ما نگاهمان را از حصار و چهارديوارى ملت ايران منعطف كنيم به عرصه‌ى وسيع امت اسلامى. امام بزرگوار ما به ما تعليم كرد كه نگاه ما بايد به ساحت عظيم امت باشد. درست است كه كشور ايران در دوران طاغوت در زير فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له ميشد و بايد نجات داده ميشد، اما فشار اساسى و تهاجم اساسى، تهاجم تاريخى به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامى كه در يكى از حساس‌ترين نقاط جغرافيائى عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهاى بزرگ، طمع‌ورزى دولتهاى بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدى استكبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انكسار، عقب ماندگى، استعمار زدگى، فقر - هم فقر مادى، هم فقر علمى - شده بود. انقلاب اسلامى نگاهش به دنياى اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استكبار از روى سر امت اسلامى و از زندگى امت اسلامى بود. لذا وقتى انقلاب در ايران پيروز شد، ملتهاى مسلمان در شرق و غرب عالم احساس كردند كه در زندگى آنها نسيم تازه‌اى وزيد، هوا عوض شد؛ احساس كردند گشايشى در كارهاشان پيدا شد؛ لذا در آفريقا، در آسيا، در همه‌ى مناطقى كه مسلمانها زندگى ميكردند، مسلمانان احساس كردند كه با پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى، راه تازه‌اى در مقابل آنها گشوده شد. اين را ما از امام آموختيم و اين خط روشنِ نظام جمهورى اسلامى از آغاز تا امروز بوده است.

 بخشى از كار بزرگ، همين كارى است كه شما داريد انجام ميدهيد. شما از نزديك به صد كشور در اينجا جمع شده‌ايد تا با معارف اسلام ناب نجاتبخش آشنا شويد. هدف اين نيست كه ما انقلاب را به شكل متعارف در عرف سياسى و قاموس سياسى به اين كشور و آن كشور صادر كنيم؛ انقلاب چيزى نيست كه با ابزارهاى سياسى بشود آن را صادر كرد يا با ابزارهاى نظامى و امنيتى بشود آن را پيش برد؛ اين غلط است؛ ما از اول، اين راه را بستيم.

 مسئله‌ى جمهورى اسلامى، مسئله‌ى بازتوليد معارف والاى اسلامى است، تا مسلمانها احساس هويت كنند، احساس شخصيت اسلامى كنند، با تعاليم اسلام كه نجاتبخش بشريت است، آشنا شوند؛ بدانند اين معنايش چيست كه خداوند متعال ميفرمايد: پيغمبر را فرستاديم «و يضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتى كانت عليهم»؛(1) اين غلها و زنجيرهائى كه در محيط شرك‌آلود به پاى انسانها بسته است و اسلام ميخواهد اينها را بگشايد، چيست؟ امت اسلامى بر اثر غفلت، مدتهاى طولانى اين حقايق را از ياد برده بود. امت اسلامى ميتواند آزاد باشد، پيشرفته باشد، عالم باشد، عزيز باشد، مقتدر باشد؛ اينها به بركت تعاليم اسلامى به‌دست‌آمدنى است. استكبار و دستگاه‌هاى استعمارى در طول دويست سال سعى كردند اين مفاهيم را از ياد مسلمانها ببرند؛ آنها را از هويت خودشان غافل كنند تا بتوانند دست تجاوز را به محيط سياسى آنها، به محيط اقتصادى آنها، به فرهنگ بومى آنها دراز كنند و تطاول كنند. انقلاب اينها را به ياد امت اسلامى آورد.

 شما امروز اين فرصت بزرگ را در جمهورى اسلامى، در عاصمه‌ى علمى قم، در جامعه‌ى مبارك «المصطفى» داريد كه با اين معارف آشنا شويد؛ «ليتفقّهوا فى الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم»؛(2) خود شما بتوانيد نورافكنى شويد كه فضا را روشن ميكند. امروز دنياى اسلام به اين نياز دارد.

 البته شما در اينجا در غربت زندگى ميكنيد. اگرچه اينجا خانه‌ى شماست، اما از اهل خود، خويشان خود، خانواده‌ى خود دوريد. سختى‌هائى داريد، مشكلاتى داريد؛ خودتان، همسرانتان، خانواده‌هاتان مشكلاتى دارند؛ اما ايستادگى كنيد. خداوند متعال در اول بعثت پيغمبر چند خط اساسى را جلوى پاى رسول گرامى خود گذاشت كه با توجه به اين چند خط و چند جهتگيرى مهم، پيغمبر اكرم بتواند اين بار سنگينِ بى‌نظير را تحمل كند. يكى از اين خطوط، صبر بود؛ «و لربّك فاصبر». «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم. يا ايّها المدّثّر. قم فأنذر. و ربّك فكبّر. و ثيابك فطهّر. و الرّجز فاهجر. و لاتمنن تستكثر. و لربّك فاصبر».(3) خداوند متعال خط صبر را جلوى پيغمبر گذاشت. بايد صبر كرد. صبر يعنى پايدارى، يعنى خسته نشدن، يعنى مغلوب مشكلات نشدن. مشكلات گوناگون بر سر راه همه‌ى ما هست؛ بايد مغلوب نشويم. اين درس را هم امام بزرگوار ما در عمل به ما تعليم كرد؛ صبر كرد. آن روزى كه در اين شهر قم فرياد امام بلند شد، جز جمع طلبه‌اى در پيرامون او، كسى ياور او نبود؛ غريب بود. امام در وطن خود غريب بود، در شهر خود غريب بود؛ اما ايستادگى كرد. انواع و اقسام فشارها - فشارهاى مادى و معنوى - بر آن مرد بزرگ وارد آمد، اما ايستاد - «المؤمن كالجبل الرّاسخ لا تحرّكه العواصف» - هيچكدام از اين تندبادها نتوانست آن اراده‌ى پولادين، آن عزم راسخ را تكان دهد؛ ايستاد. وقتى در قله چشمه‌اى ميجوشد، دامنه‌ها هم سيراب ميشوند. صبر او از او سرريز شد، ديگران هم صبر كردن را ياد گرفتند؛ لذا ديگران هم صبر كردند. ملت بزرگ ايران هم با اين صبر توانست بر اين همه توطئه فائق بيايد.

 شما ميدانيد از اول پيروزى جمهورى اسلامى ايران تا امروز چقدر توطئه، چقدر خنجرهاى پنهانىِ زهرآلود عليه اين ملت، عليه اين نظام به كار گرفته شده است؟ يك قلم توطئه عليه ما، يك جنگ هشت ساله بود. هشت سال عليه ما جنگ را تحميل كردند. يك قلم توطئه بر ضد جمهورى اسلامى، تحريم سى ساله است. امروز سر و صدا و جنجال تحريم را بلند ميكنند. تحريم مال امروز نيست؛ جمهورى اسلامى سى سال است كه تحريم اقتصادى است. صبر اين ملت، ايستادگى اين ملت، بر همه‌ى اين خباثتها، عداوتها و كارشكنى‌ها فائق آمد. امروز به توفيق الهى، بإذن اللَّه تعالى، جمهورى اسلامى در قله‌ى اقتدار سياسى و امنيتى خود قرار دارد.

 صبر را، ايستادگى و پايدارى را فراموش نكنيد؛ اين يك قلم مهم در برنامه‌ى زندگى هر انسانى است كه داراى هدف والاست. شماها ذخيره‌هاى اسلاميد، شماها سرمايه‌ى عظيمى براى اسلاميد. اينجا خوب فرا بگيريد؛ در فضاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى خوب تنفس كنيد و به اميد خدا در زمان لازم در ميان ملت خودتان برگرديد و با ابزار علم، با سلاح حلم و اخلاق و تواضع و مهر و محبت به مردم، اين حقايق را منتقل كنيد.

 هدف حضور شما در اينجا، هدف سياسى نيست؛ هدف علمى است، هدف تربيتى است؛ بسيار شفاف و روشن. علم همه جا خريدار دارد. سخن نيك و معرفت روشن همه جا خريدار دارد. امام على‌بن‌موسى‌الرّضا (عليه الصّلاة و السّلام) به يكى از ياران خود فرمود: «رحم اللَّه عبدا احيا امرنا»؛ رحمت خدا بر آن كسى كه امر ما را، مطلب ما را زنده كند. اين راوى ميگويد: «فقلت له كيف يحيى امركم»؛ چه جورى ميشود كه امر شما، مطلب شما، موضوع مورد اهتمام شما زنده شود؟ «قال يتعلّم علومنا و يعلّمها النّاس»؛ علوم ما را فرا بگيرند، معارف اهل‌بيت را فرا بگيرند، آن را به مردم، به دلهاى مشتاق، به ذهنهاى جستجوگر منتقل كنند. «فانّ النّاس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا».(4)

 براى گسترش معارف اهل‌بيت هيچ لازم نيست شما به اين در و آن در بزنيد؛ هيچ نيازى ندارد به بداخلاقى كردن و متعرض اين و آن شدن؛ همين اندازه كافى است كه معارف اهل‌بيت را درست فرا بگيريم، آن را به ديگران منتقل كنيم. اين معارف توحيدى، اين معارف انسان‌شناسى، اين معارف فراگير نسبت به مسائل زندگى بشر، خود جذاب است، دلها را جذب ميكند، آنها را دنبال راه ائمه به راه مى‌اندازد. اينجا يك فرصت بزرگى است براى شما. از مليتهاى مختلف، از كشورهاى مختلف در اينجا جمع شده‌ايد. هر يك از شما اين فرصت را دارد كه با برادران مسلمان خود و فرهنگهاى بومى آنها در اين محيط آشنا شود.

 شما از قاره‌ى اروپا با شرق آسيا در اينجا ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. شما از آفريقا با كشورهاى خاورميانه ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. گلچينهاى ملتها در اينجا جمع شده‌اند. با يكديگر آشنا شويد، يكديگر را بشناسيد. فرهنگهاى يكديگر را، آرزوهاى يكديگر را، اهداف بلندى را كه ميتوان در برادران ملتهاى گوناگون سراغ گرفت، اينها را از يكديگر ياد بگيريد؛ مسلمان يك جامعيتى پيدا ميكند. اين خيلى فرصت بزرگى است براى شما؛ اين فرصت در جاى ديگرى پيش نمى‌آيد. يك هسته‌ى بين‌الملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل شده است. با نشستن شماها در كنار هم، تنفس شماها در فضاى واحد، آشنائى شما با يكديگر، يك هسته‌ى اوليه‌ى جامعه‌ى بين‌الملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل ميشود؛ از اين فرصت حداكثر استفاده را بكنيد.

 شما جوانيد. بزرگترين سرمايه‌ى جوان، دل پاك و نورانى اوست. عزيزان من! از اين دل نورانى استفاده كنيد. رابطه‌تان را با خداى متعال مستحكم كنيد. اگر جوان كه آمادگى دارد، بتواند با خشوع، با ذكر، با تضرع، با توسل، دل خود را با خداى متعال آشنا كند، همان چيزى خواهد شد كه مصداق «نورٌ على نور» است؛ نور معرفت الهى به دلهاى شما خواهد تابيد. از گناه دورى كردن، با خدا انس گرفتن، نماز را مغتنم شمردن، جزو كارهاى مهم است.

 يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا نماز است. نماز به ما اين فرصت را ميدهد كه هر روزى چند بار ناگزير با خداى خودمان حرف بزنيم، با خداى متعال تخاطب كنيم، از او كمك بخواهيم، به او عرض نياز كنيم، سرسپردگى خودمان به ساحت ربوبى را با اين تضرع و با اين نياز تقويت كنيم. بزرگان به نماز خيلى اهميت ميدادند. نماز در اختيار همه است. غالباً قدر نماز و اهميت نماز را نميدانيم. فقط اين نيست كه بايد يك اسقاط تكليفى كرد؛ نه، يك فرصت بزرگى است كه بايد از آن استفاده كرد. فرمود نماز مثل چشمه‌ى آبى است درِ خانه‌ى شما، كه روزى پنج بار شما در اين چشمه‌ى آب شستشو ميكنيد. اين شستشو ميتواند براى دلهاى جوان آثار ماندگارى داشته باشد. با طهارت و تقواست كه ميتوان سخن نافذ و تأثيرگذار را از خداى متعال هديه گرفت.

 يك علت اينكه امام بزرگوار ما يك كلمه‌اش در اين فضاى عظيم عمومى كشور، در شدت و محنت، در همه‌ى حالات اثر شگفت‌آورى ميگذاشت، معنويت او بود، صفاى باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشكهاى نيمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سيد احمد - همان وقت در زمان حيات امام به من گفت: نيمه شب كه امام بلند ميشود، از بس گريه ميكند، اين دستمالهاى معمولى براى پاك كردن اشكش كفاف نميدهد؛ مجبور است اشك چشمش را با حوله پاك كند؛ اينقدر اشك ميريزد. آن مرد پولادين، آن مردى كه حوادث و لطماتى به سمت او سرازير ميشد كه يك ملت را تكان ميداد و او را تكان نميداد، آن مردى كه عظمت و هيمنه‌ى قدرتهاى جهانى در نظر او هيچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهى، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشك ميريخت. اينها خيلى قيمت دارد. اين فرصتها را قدر بدانيد.

 من بار ديگر عرض ميكنم امروز خرسند شدم كه با شما عزيزان ملاقات كردم. بايد صميمانه تشكر كنم از جناب آقاى اعرافى و مسئولين «جامعة المصطفى» و دست‌اندركاران مختلف و مدرسين و همه‌ى كسانى كه در اين حركت عظيم نقش ايفاء كردند. ان‌شاءاللَّه خداوند همه‌ى آنها را، همه‌ى شما را، همه‌ى كسانى را كه در اين راه كمكى كرده‌اند، مشمول لطف و عنايت خود بفرمايد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) اعراف: 157
2) توبه: 122
3) مدثر: 1 - 7
4) بحارالانوار، ج 2، ص 30