بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم‌

بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم‌

16 ذى‌القعده 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌. السّلام عليك يا سيّدتى و يا مولاتى يا فاطمة المعصومة يا بنت موسى‌بن‌جعفر سلام اللَّه و سلام ملائكته و عباده المنتجبين عليك و على ابائك المطهّرين‌.

 جمع بسيجيان عزيز، دلهاى گرم، بامعرفت، اراده‌هاى استوار و عزمهاى راسخ در اين مركز مقدس، در حضور روح مطهر بانوى بزرگوار و معصوم - دختر موسى‌بن‌جعفر - خود يك شاخص، يك علامت و يك پرچم براى نشان دادن عظمت و رو به پيشرفت بودن نظام اسلامى است.

 اگر ما براى زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدف‌دار بودن، رو به جلو بودن اين نظام هيچ دليل ديگرى نميداشتيم جز حضور ميليونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصيرت در سراسر كشور زير عنوان بسيج، همين كافى بود براى اينكه نشان بدهد اين نظام و اين حركت عظيم ملت ايران در برابر پيچيده‌ترين توطئه‌ها و خطرناك‌ترين حركتهاى دشمن آسيب‌ناپذير است. البته اين شعار نيست؛ يك حرف متكى به استدلال منطقى است.

 بسيج يكى از آيات قدرت الهى است كه خداى متعال به آن بنده‌ى صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصيت كم‌نظير يا بى‌نظير تاريخ اسلام بعد از ائمه (عليهم‌السّلام) عطا كرد. فكر پردازش بسيج عمومى، بسيج مستضعفين كه امام بزرگوار آن را مطرح كرد و عمل كرد و با همه‌ى توان پشت سر اين فكر ايستاد، اين نهال را آبيارى كرد تا تبديل شد به شجره‌ى طيبه‌اى كه «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»،(1) يكى از الطاف الهى نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ى صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصيرت امام اين نشانه‌هاى قدرت و اعانت الهى را ميديد. عيب ماها اين است كه گاهى كمكهاى الهى را لمس ميكنيم، اما آنها را درست نمى‌بينيم؛ تشخيص نميدهيم كه اين چه كمك بزرگى است كه خدا دارد به ما ميكند؛ اما او ميديد.

 در يك قضيه‌اى كه من مكرر اين را نقل كردم، ايشان به من فرمود كه از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده ميكنيم كه دارد ما را كمك ميكند و جلو ميبرد. او اين دست قدرت را ميديد. نگاه امام به ملت ايران با نگاه ديگران فرق داشت. همان روز اگر ميخواستيم قضاوت بسيارى از نخبگان علمىِ دينى و غير دينى و سياسى و غيره را درباره‌ى ملت ايران مشاهده كنيم، ميديدم قضاوتها قضاوتهاى عجيب و غريبى است. بعضى اين ملت را باايمان نميدانستند، بعضى داراى صداقت نميدانستند، بعضى به نيرو و به وفاى آنها شك ميكردند - كه ما اينها را شنيديم، از خيلى‌ها شنيديم - اما امام در سال 1341 در همين شهر قم، آن وقتى كه هنوز هيچ خبرى از اين اجتماعات عظيم نبود، در همين مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهيم، اين صحراى قم را از جمعيت پر ميكنند؛ لبيك ميگويند. نگاه او به مردم، يك چنين نگاهى بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسيرگونه‌اى كه مسها را طلا ميكند، اين را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با اين موانع بزرگى كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پيروز شد. هيچ تحليلگرى باور نميكرد كه اين اتفاق در اينجا بيفتد. او تكيه‌ى به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و اين حركت عظيم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ى بسيج را مطرح كرد.

 شما ميوه‌هاى شيرين و كامبخش آن درخت طيب و طاهرى هستيد كه امام بزرگوار با دست خود در اين زمين غرس كرد. اين ثمردهى همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان كه فرمود: «ا لم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها».(2) وقتى سرزمين مستعد و آماده است، بذر پاكيزه است، آن گياه و روئيدنى تمام‌شدنى نيست؛ يعنى هيچ عاملى نميتواند به آن صدمه بزند. بسيج، يك چنين درخت طيب و طاهرى است.

 بسيج امتحانهاى زيادى هم داده است. در دوران جنگ تحميلى، نسل جوانانِ قبل از شما كارهاى بزرگى در ميدان جنگ كردند. ما شكفتن گلهاى معطر استعداد را در وجود اين جوانها ديديم. جوان بيست و دو ساله، بيست و سه ساله، مثل يك فرمانده متبحر و كارآزموده عده‌ها را جمع ميكرد، راهنمائى ميكرد، هدايت ميكرد، در جاى خود به كار ميگرفت و پيروز ميشد؛ اينها عادى نيست. در دوران جنگ، بسيج نقش خود را ايفاء كرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف ميكردند كه حضور بسيج در همه‌ى بخشهاى مختلف اين جبهه‌ى طولانى و پرمشقت، يك حضور تعيين كننده است.

 جنگ تحميلى تمام شد؛ سطحى‌نگرها خيال ميكردند بسيج هم تمام شد؛ اما بسيج ماند، چون مجاهدت باقى بود، چون ميدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسيج هست؛ مجاهدت در ميدان علم، مجاهدت در ميدان سياست، مجاهدت در ميدان فعاليتهاى اجتماعى، مجاهدت در ميدان وسيع و عرصه‌ى عظيم بين‌المللى. اين مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.

 معناى بسيج، توأم كردن ايمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ايمان مجرد از عمل، يك حداقل است. ايمان كامل و ايمان حقيقى آن ايمانى است كه با جهاد در ميدان عمل همراه باشد. «و الّذين امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللَّه و الّذين آووا و نصروا اولئك هم المؤمنون حقّا»؛(3) مؤمن حقيقى آن كسى است كه ايمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه ميكند. تشخص بسيجى به اين است. اين فكر غلط و انحرافى كه ما ايمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه كافى بدانيم، اين آيه و آيات زيادى آن را رد ميكنند. بسيج، قائم به همين است كه ايمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصه‌هاى مختلفى دارد كه عرض شد.

 تا امروز بسيج رشد داشته است. پيشرفت بسيج در ابعاد مختلف، همان پيشرفتى است كه مورد انتظار هر كسى است كه بسيج را ميشناخت؛ هم رشد كمّى داشته است، هم رشد كيفى و معنوى، هم ايستادگى در مقابل مزاحمها و معارضهاى مؤثر در دل انسان و تكان‌دهنده‌ى دل انسان؛ يعنى وسوسه‌ها. بسيج در اين زمينه‌ها امتحان خود را داده است.

 آنچه كه براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسيجيان عزيز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از اين عرصه‌ى عظيم كه مشغول كار هستند، بايد به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از اين سه عنصر: بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. اين عناصر سه‌گانه بايد براى ما شاخص باشد؛ بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.

 آنچه كه راه را مشخص ميكند، بصيرت است. اين سردار محترم و گرامى(4) خيلى درست گفتند كه بسيجيان در قبال پيچيدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فكر خود و شخصيت خود پيچيدگى ايجاد كنند و بشناسند؛ قضاياى سال 88 اين را نشان داد. ممكن بود خيلى‌ها اشتباه كنند و خيلى‌ها هم اشتباه كردند؛ اگرچه اكثر آن كسانى كه اشتباه كرده بودند، به فاصله‌ى كمى اشتباه را تصحيح كردند؛ اما حركت عظيم بسيج، اين شاخص بصيرت و اين پرچم بصيرت را براى خود حفظ كرد؛ اشتباه نكرد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نميشود حق را تشخيص داد. يك چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ى در زير سقف بسيج و پرچم بسيج، اين بصيرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصيرتند. بصيرت، عنصر اول است. در آينده هم بايد همين جور باشد. قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام - كسى كه پدر همه‌ى اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام (رضوان اللَّه عليه) است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشه‌ى دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصيرت، عنصر اول است. بصيرت را نبايد فراموش كرد.

 عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر كسى در ميدان جهاد فى‌سبيل‌اللَّه دنبال يك خواسته‌ى شخصى برود، دنبال غنيمت برود و كشته شود، شهيد فى‌سبيل‌اللَّه نيست. شرط شهادت و شرط مجاهد فى‌سبيل‌اللَّه بودن اين است كه حركت او فى‌سبيل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ يعنى اخلاص داشته باشد. انگيزه‌هاى شخصى، انگيزه‌هاى گروهى، انگيزه‌هاى فاميلى، رودربايستى‌هاى رفاقتى اگر در حركت ما تأثير گذاشت، اين اخلاص را مشوب ميكند، مشكل درست ميكند. بى‌اخلاصى، يك جائى خودش را نشان خواهد داد.

 عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظه‌ها را بايد شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند كدام كار را در كجا بايد انجام داد، ممكن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسيجى ما - از پسرها و دخترها - در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فكرى، تلاش علمى، تلاش سياسى، تلاش اجتماعى؛ همه‌ى اينها وقتى براى خدا و براى انجام وظيفه باشد، مجاهدت و جهاد فى‌سبيل‌اللَّه است. بسيجى آن كسى است كه اين كارها را انجام ميدهد. در همه‌ى اينها بايد آن خط روشن و صحيح را در نظر گرفت؛ يعنى خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احياى دين. اگر بخواهيم اين سه عنصر را تأمين كنيم، بايد در درون خودمان با خودمان مجاهدت كنيم؛ يعنى جهاد اكبر. جهاد با نفس تلاشى است كه امروز همه‌ى ما به آن احتياج داريم.

 آنچه كه براى فهم درست قضايا لازم است، از جمله اين است كه ببينيم دشمن چه خطى را دارد دنبال ميكند. امروز يكى از خطوط اصلى كار دشمن - كه از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مى‌آيد - اين است كه واقعيات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبليغاتى كه دشمن در اين زمينه انجام ميدهد، نشانه‌ى ضعف اوست. دشمن هر جا كه در ميدان واقعيت دچار مشكل ميشود و كم مى‌آورد، بر حجم تبليغات مى‌افزايد. امروز اگر كسى كارهاى دشمن را در عرصه‌ى عظيم شيوه‌هاى تبليغاتى ملاحظه كند؛ از وسائل اينترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصويرى، تا بلندگوهائى كه در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مى‌بيند يك قلم عمده اين است كه حوادث كشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع كشور را مأيوس‌كننده، نااميد كننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بن‌بست نشان دهند. تلاش زياد آنها در اين زمينه، خود نشانه‌ى ضعف آنها در ميدان واقعيت است.

 دشمن در همه‌ى دوران سى ساله، اين تلاش را داشت؛ البته امروز بيشتر است. امروز چون مسئولين كشور و دولتى كه بر سر كار است، شعارهاى انقلاب را پررنگ‌تر و جدى‌تر مطرح ميكند؛ خط امام، خط انقلاب، خط كار براى مردم، امروز كاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولين احساس ميكنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم اين را احساس ميكنند، بنابراين تبليغات بيشتر است. امروز اگر به تبليغات دشمن نگاه كنيد، مى‌بينيد اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر ميكنند، همه‌ى حرفشان اين است كه بن‌بست است، گره ناگشودنى است، اشكالات فراوان است، فردا چنين خواهد شد. يك عده‌اى هم اين مسائل را باور ميكنند و همانها را در داخل تكرار ميكنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضاياى فتنه، بعضى از كسانى كه بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه ميكردند كه آقا سال آينده، سال سختى است - يعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنين است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاريك، مشكل، غير قابل عبور جلوه ميدادند؛ مسئولين را يك جور ميخواستند دلسرد كنند، مردم را يك جور. اين تبليغات نشانه‌ى اين است كه آنها از اين حركت عظيم و پرشتابِ مسئولين و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه اين جهتگيرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعيت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.

 يا در زمينه‌ى سياست خارجى، سياست بين‌المللى، در بعضى از همين مطبوعات خودمان هم شما ديديد؛ در اظهارات سال گذشته‌ى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده كرديد؛ هى تكرار ميكردند كه آقا ما در دنيا ذليل شديم، جمهورى اسلامى در دنيا بى‌آبرو شده، بى‌ارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعيت نگاه ميكنيم، مى‌بينيم روزبه‌روز آبروى جمهورى اسلامى در ميان ملتهاى گوناگون دنيا - مسلمان و غير مسلمان - افزايش پيدا كرده است. دشمنان ملت ايران اين را ميدانند، ميفهمند، احساس ميكنند؛ البته كتمان ميكنند.

 همين قضيه‌ى سفر لبنان رئيس جمهور را چرا بايد دست‌كم گرفت؟ حادثه‌ى مهمى بود. براى هر كشورى، بخصوص براى سران استكبار اگر چنين چيزى اتفاق مى‌افتاد، فصل بسيار گسترده‌اى در تبليغات و در استنتاجهاى سياسى براى آن ميگشودند. يك ملتى كه با ما هم همسايه نيست، همه‌شان هم مسلمان نيستند؛ تركيبى از مسلمان و مسيحى، و مسلمانها هم تركيبى از شيعه و اهل سنت؛ اين ملت با اين تركيب گوناگون و متنوع، اينجور يكپارچه بيايند از رئيس جمهور ملت ايران استقبال كنند، اظهار علاقه كنند؛ اين چيز كم‌نظيرى است، چيز بى‌نظيرى است؛ براى هيچ كشورى در دنيا چنين چيزى پيش نمى‌آيد. رئيس جمهور كدام كشورى وقتى به يك كشور ديگر برود، چنين حوادثى برايش پيش مى‌آيد؟ مخصوص لبنان هم نيست. امروز اگر مسئولين برجسته‌ى كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همين قضاياست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همين قضاياست؛ به هر كشور اسلامى كه بروند، اگر ميدان را باز كنند، همين قضاياست. اين، عظمت ملت ايران را نشان ميدهد. اين را شماها كرديد. اين افتخار مال شماست. اگر دولتى بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود كه ميليونها جوان پرانگيزه از او حمايت نميكردند، چنين اتفاقى نمى‌افتاد؛ اين مال شما جوانهاست. اما خوب، تبليغات دشمن را ملاحظه كنيد؛ درست نقطه‌ى مقابل اين است. آنجائى كه مجبور باشند به زبان بياورند، واقعيت را وارونه تفسير ميكنند؛ آنجائى هم كه مجبور نباشند، كتمان ميكنند و اصل واقعيت را ميپوشانند.

 عين همين قضيه در مورد خود بسيج صدق ميكند. دشمن در يك برهه‌اى - كه امروز هم دنباله‌هايش كم و بيش هست - در تبليغات گوناگون جهانى، عليه بسيج متمركز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسيج را بمباران تبليغاتى كردند، براى اينكه او را از چشم مردم بيندازند، اما نتوانستند؛ «يحقّ اللَّه الحقّ بكلماته».(5) خداى متعال نميگذارد اين حقيقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسيج بحمداللَّه روزبه‌روز آبرويش در كشور ما بيشتر شده است. در سرتاسر كشور، جوانها در بخشهاى مختلف، به بسيج به چشم يك هويت درخشنده‌ى باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه ميكنند؛ اين را شما بسيجى‌ها بايستى تقويت كنيد؛ اين را با توجه به همان سه عنصرى كه گفته شد - عنصر بصيرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقويت كنيد. افراط نبايد باشد، تفريط هم نبايد باشد. توجه كنيد كه افراط هم همان اندازه ضرر ميزند كه تفريط. عمل نكردن يقيناً مضر است، عمل افراط‌‌آميز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشيد. شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد. انگيزه‌ى انقلابى بايد روزبه‌روز در دلهاى من و شما افزايش پيدا كند. اين كوه‌هاى گوناگون مشكلاتى كه بر سر راه مستضعفين عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ى پولادين مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع كشور نيست. دنياى اسلام، بلكه جامعه‌ى بشريت نيازمند كمك به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.

 مشكلات زيادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. اين عزم و اراده بايد باقى بماند، اين شور انقلابى بايد روزبه‌روز افزايش پيدا كند. توسل و توجه به پروردگار، تمسك به اولياى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفكر بايستى به روى ما هميشه باز باشد؛ خودمان را از اين راه تقويت كنيم. اين شور انقلابى بايد باقى باشد، اما مواظب باشيد اين شور و هيجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - اين احتياج به تأمل، تفكر، آگاهى و بصيرت دارد.

 شك نكنيد كه فرداى ملت ايران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى كه فاصله‌ى بين سى سال پيشِ ملت ايران و امروز است - يعنى اول انقلاب تا امروز - ببينيد ملت ايران در همه‌ى عرصه‌هاى سياسى و علمى و اجتماعى و غيره چقدر پيشرفت كرده است؛ بدانيد فاصله‌ى بين پيشرفتِ سالهاى آينده با امروز، از اين هم بيشتر خواهد بود. ملت روزبه‌روز پيشرفت خواهد كرد. حركت ملت ايران در همه‌ى عرصه‌ها حركت توقف ناپذيرى است و ان‌شاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقيم هدايت الهى و اسلامى و قرآنى پيش خواهد رفت. آينده‌ى ملت ايران، آينده‌ى روشنى است؛ و اين بر دنياى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و ان‌شاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز بيدارتر خواهد كرد.

 اميدواريم خداوند متعال فرج ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نزديك بفرمايد؛ ما را از ياران آن بزرگوار در حضورش و در غيبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى كند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه‌ى ملت ايران و بخصوص جمع عزيز بسيجيان بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) ابراهيم: 25
2) ابراهيم: 24 و 25
3) انفال: 74
4) سردار جبارى (فرمانده سپاه على‌بن‌ابى‌طالب قم)
5) يونس: 82

بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم‏

بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم‏

13 ذى‌القعده 1431
 
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.
السّلام عليك ايّتها السّيّدة يا فاطمة المعصومة يا بنت موسى‌بن‌جعفر عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المعصومين افضل الصّلاة و السّلام‌.

تقارن اين ديدار بسيار باعظمت ما، كه حضور برجسته‌ى اساتيد، بزرگان، فضلا و آحاد طلاب عزيز حوزه‌ى علميه‌ى قم به آن عظمت بخشيده است، با ميلاد مسعود حضرت على‌بن‌موسى‌الرضا (عليه الاف التّحيّة و الثّناء) و همچنين ولادت خواهر بزرگوار ايشان، حضرت فاطمه‌ى معصومه (سلام اللَّه عليها) ما را به ياد حركت عظيم و مبارك اين برادر و خواهر و هجرت پرمعناى اين دو بزرگوار مى‌اندازد؛ كه بدون ترديد در تاريخ ملت ايران و تاريخ تشيع، يك حركت سازنده و تأثيرگذار بوده است.
 بدون ترديد نقش حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) در قم شدن قم و عظمت‌ يافتن اين شهر عريقِ مذهبىِ تاريخى، يك نقش ما لا كلام فيه است. اين بانوى بزرگوار، اين دختر جوانِ تربيت‌شده‌ى دامان اهل‌بيت پيغمبر، با حركت خود در جمع ياران و اصحاب و دوستان ائمه (عليهم‌السّلام) و عبور از شهرهاى مختلف و پاشيدن بذر معرفت و ولايت در طول مسير در ميان مردم و بعد رسيدن به اين منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است كه اين شهر به عنوان پايگاه اصلى معارف اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) در آن دوره‌ى ظلمانى و تاريكِ حكومت جباران بدرخشد و پايگاهى بشود كه انوار علم و انوار معارف اهل‌بيت را به سراسر دنياى اسلام از شرق و غرب منتقل كند.

 امروز هم مركز معرفتى دنياى اسلام، شهر قم است. امروز هم مثل همان دوران، قم قلب فعال و متحركى است كه ميتواند و ميبايد خون معرفت و بصيرت و بيدارى و آگاهى را در سرتاسر پيكر امت اسلامى پمپاژ كند. در آن روز، اولين كتابهاى فقه و معارف شيعه و پيروان اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) از قم صادر شد. كتابهاى اساسى مورد اعتماد و اتكاى فقيهان و عالمان و محدثان در شهر قم به وسيله‌ى حوزه‌ى قم به وجود آمد. كتاب «نوادر الحكمه»ى محمد بن احمد بن يحيى، كتاب «بصائر الدرجات» صفار، كتاب «الشرايع» على بن بابويه قمى، كتاب «محاسن» برقى، كتب احمد بن محمد بن عيسى و ده‌ها و صدها كتاب ديگر در اين پايگاه معرفتى به وجود آمد و توليد شد. شخصيتهائى در اينجا پرورش يافتند كه وقتى به اقطار عالم اسلامى سفر ميكردند، محفل آنها محفل فيض بود. شيخ صدوق (رضوان اللَّه عليه) كه جزو نسل سومى‌ها و چهارمى‌هاى اين  حركت عظيم است، وقتى به بغداد رفت - كه بغداد مركز شيعه و مركز حديث بود - در پاى منبر او علما و فضلا و بزرگانى جمع شدند و از او استفاده كردند. لذا ملاحظه ميكنيد كه شيخ صدوق، شيخ و استاد مفيد (رضوان اللَّه عليهما) است. بنابراين قم شد مركز.

امروز هم قم مركز است. در اينجا در طول سالهاى متمادى، ده‌ها هزار پروانه‌ى عاشق، گرد شمع معارف اهل‌بيت حركت ميكنند، علم مى‌آموزند، معرفت مى‌آموزند، با مشكلاتِ بسيار دست و پنجه نرم ميكنند، هدفهاى عالى و معنوى را در نظر ميگيرند و بدون توجه به اين مشكلات پيش ميروند. شايد در دنيا كمتر شهرى سراغ داريم، شايد هم سراغ نداريم كه اين تعداد عظيم، انسانهاى دنبال فراگيرى دانش دين و معرفت و معنويت و سلوك جمعى، از زن و مرد مشغول تلاش و كار باشند و شب و روز مجاهدت معنوى و علمى و فرهنگى كنند. اين حوزه‌ى امروز قم است، با اين موقعيت ممتاز جهانى؛ آن هم سابقه‌ى قم است، كه اولين حوزه‌ى اساسىِ مهم تشيع در اين شهر تشكيل شده است و بزرگانى از قبيل شيخ كلينى و شيخ صدوق و ديگران بهره‌مندان از اين چشمه‌ى فيض بوده‌اند، كه آثار آنها نگهدارنده‌ى معارف اهل‌بيت (عليهم‌السلام) در طول قرنهاى متمادى بوده است.

 خوب، حوزه‌هاى علميه - بخصوص حوزه‌ى علميه‌ى قم - در هيچ دوره‌اى از تاريخ خود، به قدر امروز مورد توجه افكار جهانى و انظار جهانى قرار نداشته‌اند؛ به قدر امروز مؤثر در سياستهاى جهانى و شايد مؤثر در سرنوشت جهانى و بين‌المللى نبودند. حوزه‌ى قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزه‌ى علميه‌ى قم، امروز از هميشه‌ى اين تاريخ، دوستان بيشترى داريد؛ دشمنان بيشتر و خطرناك‌ترى هم داريد. امروز حوزه‌ى علميه‌ى قم - كه در قله‌ى حوزه‌هاى علميه قرار گرفته است - يك چنين موقعيت حساسى را داراست.

 در اينجا يك مغالطه‌اى هست كه بايد به آن اشاره كنم. ممكن است بعضى بگويند اگر حوزه‌هاى علميه وارد مسائل جهانى، مسائل سياسى، مسائل چالشى نميشدند، اينقدر دشمن نميداشتند و محترم‌تر از امروز بودند. اين مغالطه است. هيچ جمعى، هيچ نهادى، هيچ مجموعه‌ى باارزشى به خاطر انزوا و كناره‌گيرى و گوشه‌نشينى و خنثى حركت كردن، هرگز در افكار عمومى احترام‌برانگيز نبوده است، بعد از اين هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهاى بى‌تفاوت و تنزه‌طلب كه دامن از مسائل چالشى برميچينند، يك احترام صورى است؛ يك احترامِ در معنا و در عمق خود بى‌احترامى است؛ مثل احترام به اشياء است، كه احترام حقيقى محسوب نميشود؛ مثل احترام به تصاوير و تماثيل و صورتهاست؛ احترام محسوب نميشود. گاهى اين احترام، اهانت‌آميز هم هست؛ همراه با تحقير باطنىِ آن كسى است كه تظاهر به احترام ميكند. آن موجودى كه زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمى‌انگيزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّى در دل دشمنان خود. دشمنى ميكنند، اما او را تعظيم ميكنند و براى او احترام قائلند.

 اولاً حاشيه‌نشين شدن حوزه‌ى علميه‌ى قم و هر حوزه‌ى علميه‌ى ديگرى به حذف شدن مى‌انجامد. وارد جريانات اجتماع و سياست و مسائل چالشى نبودن، بتدريج به حاشيه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مى‌انجامد. لذا روحانيت شيعه با كليت خود، با قطع نظر از استثناهاى فردى و مقطعى، هميشه در متن حوادث حضور داشته است. براى همين است كه روحانيت شيعه از يك نفوذ و عمقى در جامعه برخوردار است كه هيچ مجموعه‌ى روحانى ديگرى در عالم - چه اسلامى و چه غير اسلامى - از اين عمق و از اين نفوذ برخوردار نيست.

 ثانياً اگر روحانيت ميخواست در حاشيه و در پياده‌رو حركت كند و منزوى شود، دين آسيب ميديد. روحانيت سرباز دين است، خادم دين است، از خود منهاى دين حيثيتى ندارد. اگر روحانيت از مسائل اساسى - كه نمونه‌ى برجسته‌ى آن، انقلاب عظيم اسلامى است - كناره ميگرفت و در مقابل آن بى‌تفاوت ميماند، بدون ترديد دين آسيب ميديد؛ و روحانيت هدفش حفظ دين است.

 ثالثاً اگر حضور در صحنه موجب تحريك دشمنى‌هاست، اين دشمنى‌ها در يك جمع‌بندى نهائى مايه‌ى خير است. آن دشمنى‌هاست كه غيرتها و انگيزه‌ها را تحريك ميكند و فرصتهائى براى موجود زنده مى‌آفريند. هر جا به مجموعه‌ى روحانيت يا به دين يك خصومت‌ورزى و كين‌ورزى‌اى انجام گرفت، در مقابل، حركتى سازنده از سوى بيداران و آگاهان انجام گرفت. يك وقتى در جمعى گفتم كه نوشتن يك كتاب به وسيله‌ى يك نويسنده‌ى متعصب ضد شيعه، موجب به وجود آمدن چندين كتاب منبع بزرگ شيعى شد. در همين شهر قم اگر كتاب «اسرار هزار ساله» از سوى يك فرد منحرف كه تركيبى از تفكرات سكولاريستى و گرايشهاى وهابيگرى داشت، منتشر نميشد، امام بزرگوار ما نميرفت درس خود را مدتى تعطيل كند و كتاب «كشف الاسرار» را بنويسد؛ كه در اين كتاب، اهميت حكومت اسلامى و ولايت فقيه، نخستين جوانه‌هايش مشاهده ميشود. بازتوليد اين تفكر مهم فقهى و شيعى در ```كتاب «كشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرك گرايشهاى چپ و ماركسيستى و حزب توده در دهه‌ى 20 و اوائل دهه‌ى 30 نميبود، كتاب ماندگارى مثل «اصول فلسفه و روش رئاليسم» توليد نميشد و به وجود نمى‌آمد. بنابراين، اين دشمنى‌ها به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومت‌ورزى انجام گرفت، موجود بيدار و آگاه - يعنى حوزه‌ى علميه - از خود واكنشى نشان داد و فرصتى آفريد. دشمنى‌ها فرصت‌آفرينند؛ آن وقتى كه ما بيدار باشيم، آن وقتى كه ما زنده باشيم، آن وقتى كه ما غافل نباشيم.

 در همان دوران رضاخانى، آن حركت خصمانه‌اى كه با روحانيت شد، موجب شد مرجع تقليدى مثل مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى (رضوان اللَّه تعالى عليه) اجازه‌ى صرف وجوهات را در توليد نشريه‌هاى دينى و مجلات دينى بدهد؛ كه اين يك چيز بى‌سابقه‌اى بود، در آن روز هم چيز عجيبى بود. بنابراين نشريه‌ى دينى با پول وجوهات و با سهم امام به راه افتاد؛ مجامع دينى با اتكاى به سهم امام به وجود آمد. يعنى شخصيتى مثل سيد اصفهانى (رضوان اللَّه تعالى عليه) برخلاف آنچه كه برخى تصور ميكردند و ميكنند، به فكر مسائل فرهنگى كشور ما و دنياى شيعه و كشور شيعه است و صرف سهم امام را در يك چنين كارى مجاز ميشمرد؛ اينها فرصتهاست. دشمنى‌ها يك چنين فرصتهاى بزرگى را به وجود مى‌آورند.

 رابعاً با بى‌طرف ماندن روحانيت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب نميشود كه دشمن روحانيت و دشمن دين هم بى‌طرف و ساكت بماند؛ «و من نام لم‌ينم عنه».(1) اگر روحانيت شيعه در مقابل حوادث خصمانه‌اى كه براى او پيش مى‌آيد، احساس مسئوليت نكند، وارد ميدان نشود، ظرفيت خود را بروز ندهد، كار بزرگى را كه بر عهده‌ى اوست، انجام ندهد، اين موجب نميشود كه دشمن، دشمنى خود را متوقف كند؛ بعكس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف كردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال كردند، به فعاليت خودشان افزودند و پيش آمدند. غربى‌ها ظرفيت عظيم فكر شيعه براى مواجهه‌ى با ظلم جهانى و استكبار جهانى را از مدتها پيش فهميده‌اند؛ از قضاياى عراق، از قضاياى تنباكو؛ لذا آنها ساكت‌بشو نيستند؛ آنها به تجاوز خود، به پيشروى خود ادامه ميدهند. سكوت و بى‌طرفى علما و روحانيون و حوزه‌هاى علميه به هيچ وجه نميتواند دشمنى دشمن را متوقف كند. بنابراين حركت حوزه‌هاى علميه، بى‌طرف نماندن حوزه‌هاى علميه در قبال حوادث جهانى، در قبال مسائل چالشىِ ملى و بين‌المللى يك ضرورتى است كه نميشود از آن غافل شد.

 بعد از پيروزى انقلاب اسلامى دو عنوان و دو مفهوم غلط و انحرافى به وسيله‌ى كسانى كه هم با روحانيت بد بودند، هم با انقلاب دشمن بودند، در ذهنها مطرح شد. البته به اين حرفها پاسخ داده شده است؛ هم قولاً، هم عملاً؛ اما «رگ رگ است اين آب شيرين و آب شور». بايد هميشه متوجه بود، هميشه بيدار بود.

 اين دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاكتيك مطرح كرده است: يكى طرح مسئله‌ى حكومت آخوندى است. ميگويند در ايران حكومت آخوندى، حكومت روحانى بر سر كار است. اين را نوشتند، گفتند، ترويج كردند، تكرار كردند. ديگرى طرح موضوع آخوند حكومتى است؛ تقسيم آخوند به حكومتى و غير حكومتى. هدفشان از طرح اين دو مفهوم انحرافى و غلط اين بود كه اولاً نظام اسلامى را از پشتوانه‌ى عظيم فكرى و نظرى و استدلالى و علمى علماى دين محروم كنند؛ ثانياً روحانيت مسئول را، روحانيت انقلابى را، روحانيت حاضر در صحنه را كه در مقابل دشمنى‌ها سينه سپر كرده است، به خيال خودشان منزوى كنند، بدنام كنند. يعنى آخوند يك نوعش حكومتى است، كه اين بد است، منفى است، ضد ارزش است؛ يك نوعش غير حكومتى است، كه اين مثبت است، اين منزه است.

 نسبت روحانيت با نظام اسلامى، نسبت روشنى است. نسبت روحانيت و حوزه‌هاى علميه با نظام اسلامى، نسبت حمايت و نصيحت است. اين را توضيح خواهم داد. حمايت در كنار نصيحت، دفاع در كنار اصلاح. آن دو مفهوم غلط، حقيقتاً انحرافى و خصمانه است؛ به دليل اينكه اولاً حكومت آخوندى و نسبت دادن جمهورى اسلامى به اين مفهوم، حرف دروغى است. جمهورى اسلامى حكومت ارزشهاست، حكومت اسلام است، حكومت شرع است، حكومت فقه است، نه حكومت افراد روحانى. روحانى بودن كافى نيست براى اينكه كسى سلطه‌ى حكومتى پيدا كند. جمهورى اسلامى با حكومتهاى روحانى‌اى كه در دنيا ميشناسيم، در گذشته هم بوده است، امروز هم در نقطه‌هائى از دنيا هست، ماهيتاً متفاوت است. حكومت جمهورى اسلامى، حكومت ارزشهاى دينى است. ممكن است يك روحانى ارزشهائى را حائز باشد كه از بسيارى از روحانى‌ها برتر باشد؛ او مقدم است؛ اما روحانى بودن هم موجب نميشود كه از كسى سلب صلاحيت شود. نه به تنهائى روحانى بودن صلاحيت‌آور است، نه روحانى بودن موجب سلب صلاحيت است. حكومت دين است، نه حكومت يك صنف خاص و يك مجموعه‌ى خاص. تقسيم روحانى به حكومتى و غير حكومتى و ارزش و ضد ارزش قلمداد كردن اينها هم يك غلط فاحش است. رفتن به سمت حكومت و رفتن به سمت هر چيزى غير از حكومت، اگر براى دنيا شد، بد است؛ اگر براى هواى نفس شد، بد است؛ مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. ما به سمت هر هدفى حركت كنيم كه مقصودمان هواى نفس باشد، مقصودمان منافع شخصى باشد، اين ضد ارزش است؛ اين همان مصداق دخول در دنياست كه فرمود: «الفقهاء امناء الرّسل ما لم يدخلوا فى الدّنيا»؛(2) اين مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. اگر هدف، دنياست، مردود است؛ حكومت و غيرحكومت ندارد؛ اما اگر رفتن به سمت حكومت با هدف معنوى است، با هدف الهى است، اين از برترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است؛ از برترين مصاديق مجاهدت است؛ اين قبول مسئوليتهاى سنگين است، يا دفاع از مسئولان صاحب صلاحيت است. اگر روحانىِ حكومتى به آن كسى گفته ميشود كه براى اداى دين خود، براى اداى مسئوليت شرعى خود، براى خاطر خدا از نظام اسلامى حمايت ميكند يا از مسئولينى حمايت ميكند، اين ارزش است، اين ضد ارزش نيست؛ نداشتن اين حالت، ضد ارزش است. پس هيچكدام از اين دو مفهوم - نه مفهوم حكومت روحانى و حكومت آخوندى، و نه مفهوم آخوند حكومتى، روحانى حكومتى - مفاهيم درستى نيست. طرح اينها پس از انقلاب و تشكيل نظام اسلامى، يك طرح مغالطه‌آميز است؛ اين مفاهيم متعلق به فرهنگ اين انقلاب نيست.

 اما متقابلاً دو حقيقت و دو مفهوم ديگر وجود دارد كه آنها مفاهيم ارزشى و ارزش‌آفرين است. يك مفهوم اين است كه نظام به لحاظ نظرى و علمى محتاج علماى دين و حوزه‌هاى علميه و مستظهر به تلاش علمى آنهاست. نظام متكى به حوزه‌هاى علميه است؛ متكى به علما، برجستگان و صاحب‌نظران دينى است. يك مفهوم ديگر هم اين است كه حوزه و روحانيت نسبت به نظام دينى بى‌تفاوت نيست. هيچ روحانى‌اى، هيچ عالم دينى، هيچ خادم اسلامى نميتواند نسبت به نظامى كه بر اساس اسلام پديد آمده است، با انگيزه‌ى اسلام حركت كرده است و كار ميكند، بى‌تفاوت باشد؛ نميتواند خود را بيگانه به حساب بياورد. اين هم يك حقيقت ديگر است.

 آن حقيقت اول كه گفتيم نظام مستظهر به حوزه‌هاى علميه است، به خاطر اين است كه نظريه‌پردازى سياسى و نظريه‌پردازى در همه‌ى جريانهاى اداره‌ى يك ملت و يك كشور در نظام اسلامى به عهده‌ى علماى دين است. آن كسانى ميتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مديريت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربيتى و مسائل فراوان ديگر نظر اسلام را ارائه بدهند كه متخصص دينى باشند و دين را بشناسند. اگر جاى اين نظريه‌پردازى پر نشد، اگر علماى دين اين كار را نكردند، نظريه‌هاى غربى، نظريه‌هاى غيردينى، نظريه‌هاى مادى جاى آنها را پر خواهد كرد. هيچ نظامى، هيچ مجموعه‌اى در خلأ نميتواند مديريت كند؛ يك نظام مديريتى ديگرى، يك نظام اقتصادى ديگرى، يك نظام سياسى ديگرى كه ساخته و پرداخته‌ى اذهان مادى است، مى‌آيد جايگزين ميشود؛ همچنان كه در آن مواردى كه اين خلأها محسوس شد و وجود داشت، اين اتفاق افتاد.

 اينكه بنده درباره‌ى علوم انسانى در دانشگاه‌ها و خطر اين دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همين است. اين علوم انسانى‌اى كه امروز رائج است، محتواهائى دارد كه ماهيتاً معارض و مخالف با حركت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متكى بر جهان‌بينى ديگرى است؛ حرف ديگرى دارد، هدف ديگرى دارد. وقتى اينها رائج شد، مديران بر اساس آنها تربيت ميشوند؛ همين مديران مى‌آيند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد كشور، در رأس مسائل سياسى داخلى، خارجى، امنيت، غيره و غيره قرار ميگيرند. حوزه‌هاى علميه و علماى دين پشتوانه‌هائى هستند كه موظفند نظريات اسلامى را در اين زمينه از متون الهى بيرون بكشند، مشخص كنند، آنها را در اختيار بگذارند، براى برنامه‌ريزى، براى زمينه‌سازى‌هاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانه‌اش علماى دين و علماى صاحب‌نظر و نظريات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزه‌هاى علميه است، چون تكيه‌گاه اوست.

 علاوه‌ى بر اينها كه نظام اسلامى براى اداره‌ى ملت و كشور نيازمند به حوزه‌هاست، يك نكته‌ى ديگر هم وجود دارد و آن اين است كه امروز شبهه‌هائى مطرح ميشود كه آماج آن شبهه‌ها نظام است. شبهات دينى، شبهات سياسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزريق ميشود - بخصوص در ميان جوانان - هدفش فقط اين است كه يكى را از يك فكرى منتقل كند به يك فكر ديگرى؛ هدفش اين است كه پشتوانه‌هاى انسانى نظام را از بين ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهنها مخدوش كند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف كردن اين شبهه‌ها، مواجهه‌ى با اين شبهه‌ها، پاك كردن اين غبارها از ذهنيت جامعه - كه به وسيله‌ى علماى دين انجام ميگيرد - اين هم يك پشتيبانى ديگر، يك پشتوانه‌ى ديگر براى نظام اسلامى است. پس نظام اسلامى از جهات مختلف متكى به علماى دين و نظريه‌پردازان و محققان و دانشمندان حوزه‌هاى علميه است.

 از آن طرف، حوزه‌هاى علميه هم نميتوانند بى‌تفاوت بمانند. حوزه‌ى علميه، بخصوص حوزه‌ى علميه‌ى قم مادر اين نظام است؛ به وجود آورنده و مولد اين انقلاب و اين حركت عظيم است. يك مادر چگونه ميتواند از زاده‌ى خود، از فرزند خود غافل بماند، نسبت به او بى‌تفاوت باشد، در هنگام لازم از او دفاع نكند؟ ممكن نيست. بنابراين نسبت بين حوزه‌هاى علميه و نظام جمهورى اسلامى، نسبت حمايت متقابل است. نظام از حوزه‌ها حمايت ميكند، حوزه‌ها از نظام حمايت ميكنند؛ همكارى ميكنند، به يكديگر كمك ميكنند.

 يك مسئله‌اى در اينجا مطرح است، من هم مطرح ميكنم؛ بعد هم چند تا مسئله‌ى ديگر از مسائل مهم حوزه را ان‌شاءاللَّه مطرح خواهم كرد. اين مسئله عبارت است از مسئله‌ى استقلال حوزه‌ها. آيا حمايت نظام اسلامى از حوزه‌هاى علميه ميتواند به استقلال حوزه‌هاى علميه خللى و لطمه‌اى وارد كند يا نه؟ آيا اين كار مجاز است يا نه؟ اين بحث مهمى است. اولاً حوزه‌هاى علميه هميشه در طول تاريخ مستقل بودند؛ نه فقط در دوران حكومتهاى معارض با تشيع، بلكه حتّى در دوران حكومتهاى شيعى. يعنى آن وقتى كه صفويه در رأس كار قرار گرفتند و علماى بزرگى مثل محقق كركى و پدر شيخ بهائى و بزرگان زيادى به ايران آمدند و در مناصب گوناگون دينى قرار گرفتند، هرگز اين علما و شاگردان و تربيت شدگان آنها مقهور سياست صفويه نشدند و در اختيار آنها قرار نگرفتند. بله، كمك ميكردند، همكارى ميكردند، از آنها تعريف و تجليل ميكردند؛ اما در قبضه‌ى آنها نبودند، به اختيار آنها نبودند. در بخشى از دوران قاجاريه هم همين جور بود. كاشف‌الغطاء (رضوان اللَّه تعالى عليه) آن عالم بزرگ به ايران آمد و كتاب «كشف الغطاء» را نوشت. ايشان در اين كتاب - هم در مقدمه، هم در بحث جهاد به مناسبت جنگهاى روس و ايران - تجليل زيادى از فتحعلى‌شاه ميكند؛ اما كاشف‌الغطاء آدمى نبود كه توى مشت فتحعلى‌شاه و امثال فتحعلى‌شاه قرار بگيرد؛ آنها مستقل بودند. ميرزاى قمى در منزل خود در قم مورد احترام و تجليل پادشاه زمان خودش قرار ميگيرد؛ اما زير بار خواسته‌ى او نميرود. آنها اصرار داشتند آنچه را كه ميخواهند، ميرزا فتوا بدهد؛ اما ميرزا قبول نكرد، زير بار نرفت. ميرزاى قمى رساله‌اى دارد به نام «رساله‌ى عباسيه» كه نظر فقهى خودش را در باب جهاد بيان كرده است. اين رساله چند سال قبل از اين براى اول‌بار چاپ و منتشر شد. از ايشان جورى سؤال ميكنند كه مثلاً وكالتى بدهد، نيابتى بدهد كه بتوانند از طرف او جهاد كنند - به گمانم اين موضوع در «جامع الشتات» هم آمده باشد - اما ايشان زير بار نميرود و قبول نميكند. روحانيت شيعه هميشه اينجور بوده، هميشه مستقل بوده، هرگز در قبضه‌ى قدرتها قرار نگرفته است؛ امروز هم همين جور است، بعد از اين هم بايد همين جور باشد و به توفيق الهى همين جور خواهد بود.

 اما در اينجا هم مراقب باشيد يك مغالطه‌ى ديگرى به وجود نيايد؛ استقلال حوزه‌ها به معناى عدم حمايت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛ يك عده‌اى اين را ميخواهند. بعضى‌ها ميخواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطه‌ى حوزه را با نظام قطع كنند؛ اين نميشود. وابستگى غير از حمايت است، غير از همكارى است. نظام به حوزه مديون است؛ بايد به حوزه‌ها كمك كند. البته معيشت طلاب به صورت سنت معمول و بسيار پرمعنا و پررمز و راز بايد به وسيله‌ى مردم اداره شود؛ مردم بيايند وجوهات شرعى‌شان را بدهند؛ اين اعتقاد من است.

انسان هرچه به اعماق اين عادت و سنت ديرين كه شايد از صد سال، صد و پنجاه سال قبل در ميان حوزه‌هاى ما رائج است، دقت ميكند، آن را مهمتر، پرمعناتر، پررمز و رازتر مشاهده ميكند. راز ارتباط مستحكم مردم با حوزه‌ها همين است كه احساس خويشاوندى ميكنند. مردم توقع زيادى هم از روحانى ندارند، اما خودشان را به پشتيبانى مالى حوزه‌ها و روحانيون متعهد ميدانند؛ و همين درست است.
 
اما مسائل حوزه‌ها فقط مسئله‌ى معيشت نيست. در حوزه‌ها هزينه‌هائى وجود دارد كه جز با كمك بيت‌المال مسلمين و كمك دولتها امكان ندارد آن هزينه‌ها تحقق پيدا كند. دولتها موظفند اين هزينه‌ها را بدهند، دخالتى هم نبايد بكنند. بسيارى از مدارس مهم در شهرهاى گوناگون به وسيله‌ى امراء و سلاطين و بزرگان ساخته شده. در مشهد سه مدرسه بغل هم ساخته شده - مدرسه‌ى نواب و باقريه و حاج حسن  - هر سه هم در زمان يكى از سلاطين صفويه و به امر او يا به امر امراى او ساخته شده بود؛ اشكالى ندارد. مدرسه‌ى باقريه، محل تدريس محقق سبزوارى - ملا محمدباقر سبزوارى، صاحب «ذخيره» و «كفايه» - به وسيله‌ى آنها ساخته شده؛ اين اشكالى ندارد. بايد هزينه كنند، دخالت هم نبايد بكنند. حوزه پشتيبانى‌هاى گوناگون را از سوى نظام ميپذيرد، با عزت و با مناعت. اين پشتيبانى‌هائى كه امروز نظام از حوزه‌هاى علميه ميكند و بايد هم بكند و بايد هم بيشتر بشود، اينها وظائفى است كه دارد. فقط هم پشتيبانى مادى نيست. امروز بحمداللَّه مهمترين و عمومى‌ترين تريبونهاى ملى در اختيار فضلاى حوزه‌هاى علميه، در اختيار مراجع معظم است؛ اينها حمايت است، اينها حمايتهاى نظام است. نظام اسلامى بايد اين حمايتها را بكند، به دليل همان پيوندى كه گفته شد. پس اين مسئله‌ى دخالت و استقلال را نبايستى با آن حقايقى كه در اين باب وجود دارد، مخلوط كرد.

 حقيقت اين است كه اين دو جريان عظيم - يعنى جريان نظام اسلامى و در دل آن، جريان حوزه‌هاى علميه - دو جريانى هستند كه به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها يكى است؛ اين را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانيت و سرنوشت اسلام در اين سرزمين، وابسته و گره خورده‌ى به سرنوشت نظام اسلامى است. نظام اسلامى اندك لطمه‌اى ببيند، يقيناً خسارت آن براى روحانيت و اهل دين و علماى دين از همه‌ى آحاد مردم بيشتر خواهد بود. البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوى است و با اطمينان كامل عرض ميكنم نظام بر همه‌ى چالشهائى كه در مقابلش قرار دارد، فائق و پيروز خواهد شد.

 مسئله‌ى مهم ديگرى كه مطرح است و در آن باب بايد سخن روشن به ميان بيايد، مسئله‌ى تحول در حوزه‌هاست. چند سال است كه مسئله‌ى تحول در حوزه‌هاى علميه، بخصوص در حوزه‌ى مباركه‌ى علميه‌ى قم مطرح است. اين تحول يعنى چه؟ حوزه ميخواهد چه كار كند كه اسمش تحول باشد؟ اگر تحول را به معناى تغيير خطوط اصلى حوزه‌ها بدانيم - مثل تغيير متد اجتهاد - قطعاً اين يك انحراف است. تحول است، اما تحول به سمت سقوط. شيوه‌ى اجتهادى كه امروز در حوزه‌هاى علميه رائج است و علماى دين به آن متكى هستند، يكى از قوى‌ترين و منطقى‌ترين شيوه‌هاى اجتهاد است؛ اجتهاد متكى به يقين و علم، با اتكاى به وحى؛ يعنى از ظن به دور است و استنباط ما استنباط علمى و يقينى است. اين ظنون خاصه‌اى هم كه وجود دارد، همه‌ى اينها حجيتش بايد يقينى و قطعى باشد. حتّى اعتبار اصول عمليه‌اى كه ما در فقه از آن استفاده ميكنيم، بايد اعتبار جزمى و قطعى باشد. تا وقتى كه از دليل قطعى به معتبر بودن اين اصل عملى - استصحاب يا برائت يا اشتغال، هر كدام در مجارى خودشان - جزم پيدا نكنيم، نميتوانيم از اين اصل استفاده كنيم. بنابراين يا بى‌واسطه يا بواسطه، همه‌ى شيوه‌هاى استنباط ما در فقه منتهى ميشود به قطع و يقين.

 اجتهاد در شيعه به معناى تكيه به ظنون غير معتبر نيست؛ همينى كه قدماى ما اصطلاح اجتهاد به رأى، اجتهاد متكى به ظنون غير معتبر، مثل قياس، مثل استحسان و امثال اينها را به كار بردند و كتابها نوشتند؛ «الرّدّ على اصحاب الاجتهاد فى احكام». اسماعيل بن ابوسهل نوبختى، سيد مرتضى در «ذريعه»، شيخ در «عدةالاصول» و ديگران و ديگران اين اجتهاد متكى به ظنون غير معتبر را رد كردند. اين اجتهاد مردود است. امروز هم تحت هر نامى كسانى به اينجور اجتهادها روى بياورند، مردود است. اينكه حالا دنيا اين را از ما نمى‌پسندد، اين حرف فقهى در دنيا خريدار ندارد، يا اين را صريحاً بگويند يا نگويند، اما در دلشان اين باشد و اينها را به يك استنباط غلطى بكشاند، اين مردود است. متأسفانه در مواردى در گوشه و كنار ديده شده كه براى اينكه عرف دنياى متمدن - كه عمدتاً مادى است - رعايت شود، در استنباط احكام شرعی دخل و تصرف شده است! حتّى بدتر از اين، براى اينكه گاهى دل قدرتهاى مادى به دست بيايد - نه حالا عرف دنياى مادى رائج، بلكه عرف قدرتهاى مادى و استكبارى رعايت شود - فتوا داده شده: تلاش صلح‌آميز هسته‌اى جمهورى اسلامى به دليل اينكه موجب سوء ظن قدرتهاى بزرگ است، ممنوع است! خوب، غلط كردند سوءظن دارند.

 اگر اجتهاد با همان شيوه‌ى درست و صحيح خود كه تكيه‌ى به كتاب و سنت است، و با آن متد معقولِ صحيحِ منطقىِ حساب شده‌ى پخته انجام بگيرد، بسيار خوب است. اجتهادها ولو نتائج مختلفى هم داشته باشد، موجب بالندگى است، موجب پيشرفت است. مجتهدين ما، فقهاى ما در طول تاريخ فقاهت ما در مسائل گوناگون نظرات مختلفى ايراد كردند. شاگرد بر عليه نظر استاد، باز شاگرد او بر عليه نظر او حرفهائى زده‌اند، مطالبى گفته‌اند؛ هيچ اشكالى ندارد؛ اين موجب بالندگى و پيشرفت است. اين اجتهاد بايد در حوزه تقويت شود. اجتهاد مخصوص فقه هم نيست؛ در علوم عقلى، در فلسفه، در كلام، اجتهاد كسانى كه فنان اين فنون هستند، امر لازمى است. اگر اين اجتهاد نباشد، خواهيم شد آب راكد.

 امروز حوزه نبايد در صحنه‌هاى متعدد فلسفى و فقهى و كلامى در دنيا غائب باشد. اين همه سؤال در دنيا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چيست؟ نه بايد غائب باشد، نه بايد منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فكر نو لازم است، پاسخ به نيازهاى نوبه‌نو لازم است كه دارد مثل سيل در دنيا مطرح ميشود؛ بايد شما برايش جواب فراهم كنيد. جواب شما بايد ناظر باشد به اين نياز، و نيز ناظر باشد به پاسخهائى كه مكاتب و فرقه‌هاى گوناگون ميدهند. اگر از جوابهاى آنها غافل باشيد، پاسخ شما نميتواند كار خودش را انجام دهد. بايد پاسخ قوى، منطقى و قانع كننده بياوريد وسط. بايد پاسخها در دنيا مطرح شود. دائم بايستى صادرات قم - همان طور كه عرض كرديم، اين قلب معرفتى دنياى اسلام - پمپاژ بشود. امروز خوشبختانه وسائل ارتباطىِ سريع در اختيار همه هست. شما ميتوانيد اينجا اقدامى بكنيد، در آن طرف دنيا در همان ساعت از شما بشنوند و استفاده كنند.

 در زمينه‌هاى گوناگون، امروز نياز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح كشور، هم در سطح جهان. تبيين معرفت‌شناسى اسلام، تفكر اقتصادى و سياسى اسلام، مفاهيم فقهى و حقوقى‌اى كه پايه‌هاى آن تفكر اقتصادى و سياسى را تشكيل ميدهد، نظام تعليم و تربيت، مفاهيم اخلاقى و معنوى، غيره، غيره، همه‌ى اينها بايد دقيق، علمى، قانع كننده و ناظر به انديشه‌هاى رائج جهان آماده و فراهم شود؛ اين كار حوزه‌هاست. با اجتهاد، اين كار عملى است. اگر ما اين كار را نكنيم، به دست خودمان كمك كرده‌ايم به حذف دين از صحنه‌ى زندگى بشر؛ به دست خودمان كمك كرده‌ايم به انزواى روحانيت. اين، معنى تحول است. اين حركت نوبه‌نوى اجتهادى، اساس تحول است.

 حالا در زمينه‌هاى ديگر هم من عرض خواهم كرد آن چيزى كه تحول هست، آن چيزى كه تحول نيست؛ يا به تعبير بهتر، آن تحولى كه صحيح است، آن تحولى كه غلط است. عرض من هميشه اين بوده و هست - قبلاً هم در جلسات متعدد با فضلاى حوزه اين را مطرح كرده‌ايم - كه تحول و دگرگونى يك امر قهرى است؛ پيش مى‌آيد. امروز در اطراف مجموعه‌هاى گوناگون صنفى و ملى و غيره در و دروازه و حصار وجود ندارد؛ منتها اين تحول و تغيير را يا مديريت ميكنيم، آن را هدايت ميكنيم، يا نه، رها ميكنيم. اگر رها كرديم، باخته‌ايم. بزرگان حوزه، مراجع تقليد، انديشمندان، دانشمندان و فضلا بايد دامنها را به كمر بزنند، همت كنند، اين تحول را برنامه‌ريزى كنند، هدايت كنند، مديريت كنند. بنابراين معناى اساسى تحول اين است: حركت نوبه‌نوى محتوائى.

 ممكن است يك معناى غلطى از تحول اراده بشود و فهم بشود، كه حتماً بايد از آن پرهيز كرد. تحول به معناى رها كردن شيوه‌هاى سنتىِ بسيار كارآمد حوزه در تعليم و تعلم و تبديل اين شيوه‌ها به شيوه‌هاى رائج دانشگاهىِ امروز نيست؛ اينچنين تحول و تغيير و دگرگونى‌اى غلط اندر غلط است؛ اين عقبگرد است.

 امروز شيوه‌هاى گوناگون سنتىِ قديمى ما دارد در دنيا شناخته ميشود؛ بعضى يا از روى تقليد يا از روى ابتكار دارند همين شيوه‌ها را رائج ميكنند. ما شيوه‌هاى دانشگاهى خودمان را كه برگرفته و نسخه‌نويسى‌شده‌ى از شيوه‌هاى قديمى غربى است، بياوريم در حوزه حاكم كنيم؛ نه، ما اين را تحول نميدانيم. اگر چنين دگرگونى‌اى رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ اين را قبول نداريم. ما در حوزه‌ى علميه شيوه‌هاى بسيار خوبى رائج داريم، از قديم معمول بوده؛ شيوه‌ى انتخاب آزادانه‌ى استاد به وسيله‌ى طلبه. طلبه وارد حوزه كه ميشد و ميشود، ميگردد استاد مورد قبول و مورد علاقه‌ى خودش را پيدا ميكند، به درس او ميرود. اساس كار طلبگى، فكر كردن و دقت كردن و مطالعه كردن است، نه حفظ كردن. حفظ‌محورى، همان چيزى است كه امروز بلاى تعليم و تربيت جديد ماست و ما مدتهاست كه داريم با آن مقابله و مبارزه ميكنيم و هنوز هم روبه‌راه نشده است و بايد روبه‌راه شود. در حوزه، اساس سنتى ما بر پايه‌ى فكر كردن است. طلبه درس را كه ميخواند، اولاً قبلاً پيش‌مطالعه ميكند، ذهنش را آماده ميكند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با يك زميلى، رفيقى مباحثه ميكند؛ يك بار به او درس ميگويد، يك بار او به انسان درس ميگويد؛ لذا در ذهن جايگزين ميشود. در بعضى از حوزه‌ها مثل نجف، تقرير درس استاد معمول بود - در قم كمتر وجود داشت يا نداشت و خيلى بندرت بود - طلبه‌ى فاضلى بعد از درس استاد مى‌نشست، همان درسى را كه استاد گفته بود، براى بعضى از طلابى كه احتياج داشتند، دوباره ميگفت. ببينيد اين كار چقدر در عمق بخشيدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثير ميگذارد. اين سنتها را نبايد از دست داد؛ اينها حيف است.

 احترام به استاد هم يك مسئله است. يكى از سنتهاى رائج حوزه‌هاى علميه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمين» مينوشتند، كه متعلم در مقابل معلم چه وظائفى دارد و معلم چه حقوقى بر او دارد؛ همچنان كه متقابلاً متعلم بر معلم حقوقى دارد. اينكه استاد بيايد بگويد و برود، نه؛ حرف شاگرد را ميشنفتند، گوش ميكردند. اينها از قديم معمول بوده است. در همين زمان ما بعضى از بزرگان بودند، الان هم هستند؛ شاگرد بعد از درس، تا خانه‌ى استاد او را همراهى ميكرد؛ بحث ميكرد، صحبت ميكرد، سؤال ميكرد. گعده، گعده‌ى علمى؛ نشست، نشست تحقيقى و سؤال و جواب؛ اينها سنتهاى خوب حوزه‌ى ماست. ديگران ميخواهند اينها را از ما ياد بگيرند، ما بيائيم اينها را تبديل كنيم به روشهاى ديگران كه منسوخ و كهنه است؟! پس اين سنتها بايد باقى بماند و تقويت شود. تحول به معناى تغيير اينها نيست.

 يكى از چيزهائى كه در تحول مثبت حتماً لازم است، اين است كه ما خودمان را و تلاش و فعاليت علمى خودمان را با نيازها منطبق كنيم. يك چيزهائى هست كه مردم ما به آنها احتياج دارند، پاسخش را از ما ميخواهند؛ ما بايد آنها را فراهم كنيم. يك چيزهائى هم هست كه مردم احتياجى به آنها ندارند؛ زياد كار شده، زياد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نكنيم. اينها خيلى مسائل اساسى و مهمى است.

 ما از دانشگاه‌ها ميخواهيم كه فعاليت خودشان را با نيازهاى جامعه تطبيق دهند. با دانشگاه، با اساتيد، با دانشجوها كه مواجه ميشويم، اين را مكرر از اينها ميخواهيم؛ ميگوئيم رشته‌هاى علمى‌تان را بر نيازهاى جامعه منطبق كنيد، ببينيد چه لازم داريم. اين در مورد حوزه‌ها به طريق اولى‌ صادق است.

 مسئله‌ى بعدى، مسئله‌ى نظام رفتارى و اخلاقى حوزه‌هاست؛ كه همين تحول - اگر تحولى انجام ميگيرد - بايد ناظر به اين جهت هم باشد. چند تا سرفصل در اين خصوص وجود دارد كه من اينجا يادداشت كرده‌ام: تكريم اساتيد. نظام رفتارى و اخلاقى ما در حوزه‌ها بايد در اين جهت حركت كند؛ تكريم استاد، تكريم عناصر فاضل، بخصوص تكريم مراجع تقليد. هر كسى آسان به حد مراجع معظم تقليد نميرسد؛ صلاحيتهاى زيادى لازم است. غالباً مراجع قله‌هاى علمى حوزه‌هاى علميه محسوب ميشوند. بنابراين احترام مراجع بايستى محفوظ باشد؛ بايد تكريم شوند.

 مسئله‌ى ديگر در نظام رفتارى و اخلاقى حوزه‌ها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلى مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئله‌ى تهذيب نيازمند است. كسانى كه رشته‌هاى رفتارشناسى عمومى را مطالعه ميكنند و كار ميكنند، اين را تأييد ميكنند. امروز در همه‌ى دنيا اينجور است كه وضع نظام مادى و فشار مادى و ماديت، جوانها را بى‌حوصله ميكند؛ جوانها را افسرده ميكند. در يك چنين وضعى، دستگير جوانها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مى‌بينيد عرفانهاى كاذب رشد پيدا ميكند و يك عده‌اى طرفشان ميروند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزه‌ى علميه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر - نيازمند تهذيب است. ما قله‌هاى تهذيب داريم. در همين قم، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، مرحوم علامه‌ى طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدينى (رضوان اللَّه تعالى عليهم) قله‌هاى تهذيب در حوزه بودند. رفتار اينها، شناخت زندگى اينها، حرفهاى اينها، خودش يكى از شفابخش‌ترين چيزهائى است كه ميتواند انسان را آرام كند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى كند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله‌ى شاگردان مرحوم آخوند ملاحسينقلى تا مرحوم آقاى قاضى و ديگران و ديگران؛ اينها برجستگانند. به نحله‌هاى فكرى و عرفانى اينها هم كارى نداريم. در اينجا مسئله، مسئله‌ى نظرى نيست. بعضى‌ها نحله‌هاى مختلفى هم داشتند. مرحوم سيد مرتضى كشميرى (رضوان اللَّه تعالى عليه) يكى از اساتيد مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى است؛ اما نحله‌ى فكرى اينها بكلى از هم متفاوت است. ايشان از داشتن يك كتابى بشدت منع ميكند، ايشان به آن كتاب عشق ميورزد؛ منافاتى ندارد. همين بزرگانى كه در مشهد بودند، مردمانى بودند كه ما اينها را به تقوا و طهارت و پاكيزگى شناختيم؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى، مرحوم حاج شيخ مجتبى و امثال ايشان؛ اينها هم همين جورند. عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوى، يك سخن برخاسته‌ى از دل شفا ببخشد و اين زنگار را برطرف كند. بنابراين ما اينجا بحث عرفانهاى نظرى را نداريم.

 يك مسئله‌ى ديگر در زمينه‌ى نظام رفتارى و اخلاقى حوزه، مسئله‌ى گرايشها و احساسات انقلابى در حوزه است. عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينه‌ورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ ميخواهند اين فضا را بشكنند. شما ديديد در يك دوره‌اى شهادت را زير سؤال بردند، جهاد را زير سؤال بردند، شهيد را زير سؤال بردند، نظرات امام را زير سؤال بردند، پيغمبران را زير سؤال بردند! مسئله اين نيست كه فلان زيدى با اين مفاهيم مخالف است؛ مسئله اين است كه اين مخالفت از نظر دشمن بايد در جامعه مطرح شود؛ فضاسازى شود و فضاى انقلابى بشكند. در حوزه‌ى علميه همه بايد به اين مسئله توجه كنند. در متن جامعه اينجور است، طبعاً در حوزه‌هاى علميه هم اينجور است. ميدانند كه شُماى روحانى فقط يك فرد نيستيد؛ مستمع داريد، علاقه‌مند داريد؛ بنابراين در محيط پيرامون خودتان اثر ميگذاريد. ميخواهند فضاى انقلابى را بشكنند، روحانى انقلابى را منزوى كنند. تحقير بسيج، تحقير شهيد، تحقير شهادت، زير سؤال بردن جهاد طولانى اين مردم اگر خداى نكرده در گوشه و كنار حوزه به وجود بيايد، فاجعه است. بزرگان حوزه بايستى مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.

 يك نكته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابى حوزه است، كه متن حوزه غالباً همين جوانهاى پرشور و طلاب انقلابى هستند. عزيزان من! آينده مال شماهاست، اميد آينده‌ى كشور شماها هستيد؛ بايد خيلى مراقبت كنيد. درست است كه جوان طلبه‌ى انقلابى اهل عمل است، اهل فعاليت است، اهل تسويف و امروز به فردا انداختن كار نيست، اما بايد مراقب باشد؛ نبادا حركت انقلابى جورى باشد كه بتوانند تهمت افراطى‌گرى به او بزنند. از افراط و تفريط بايستى پرهيز كرد. جوانهاى انقلابى بدانند؛ همان طور كه كناره‌گيرى و سكوت و بى‌تفاوتى ضربه ميزند، زياده‌روى هم ضربه ميزند؛ مراقب باشيد زياده‌روى نشود. اگر آن چيزى كه گزارش شده است كه به بعضى از مقدسات حوزه، به بعضى از بزرگان حوزه، به بعضى از مراجع يك وقتى مثلاً اهانتى شده باشد، درست باشد، بدانيد اين قطعاً انحراف است، اين خطاست. اقتضاى انقلابيگرى، اينها نيست.  انقلابى بايد بصير باشد، بايد بينا باشد، بايد پيچيدگى‌هاى شرائط زمانه را درك كند. مسئله اينجور ساده نيست كه يكى را رد كنيم، يكى را اثبات كنيم، يكى را قبول كنيم؛ اينجورى نميشود. بايد دقيق باشيد، بايد شور انقلابى را حفظ كنيد، بايد با مشكلات هم بسازيد، بايد از طعن و دق ديگران هم روگردان نشويد، اما بايد خامى هم نكنيد؛ مراقب باشيد. مأيوس نشويد، در صحنه بمانيد؛ اما دقت كنيد و مواظب باشيد رفتار بعضى از كسانى كه به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نكند، شما را از كوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى يك چيز لازمى است. البته اين را هم به همه توصيه كنيم كه نيروهاى انقلابى را متهم به افراطى‌گرى نكنند؛ بعضى هم اينجورى دوست ميدارند. عنصر انقلابى، جوان انقلابى، طلبه‌ى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم كنند به افراطى‌گرى؛ نه، اين هم انحرافى است كه به دست دشمن انجام ميگيرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، نه از اين طرف.
 
خوب، اينها مسائل مربوط به تحول بود. حالا من از شما سؤال بكنم: آيا اين تحول پيچيده‌ى گسترده‌دامن و همه‌جانبه و ذواضلاع، بدون يك مديريت منسجم امكانپذير است؟ اين همان چيزى است كه ما چندين سال قبل از اين در همين حوزه‌ى علميه با كسانى كه بعضى امروز جزو مراجع معظم هستند و آن روز در جامعه‌ى مدرسين بودند، بعضى از دنيا رفته‌اند - كه رحمت و رضوان خدا بر آنها باد - مطرح كرديم و پذيرفتند. مديريت و تدبير حوزه به وسيله‌ى يك گروه متمركزى كه مورد تأييد مراجع و بزرگان باشند و در مسائل حوزه صاحب‌نظر باشند، يك چيز لازمى است، اجتناب‌ناپذير است؛ بدون اين نميشود. اين كار پيچيده‌ى مهمِ همه‌جانبه، بدون يك مديريت قوى امكانپذير نيست.

 دو نكته‌ى ديگر را هم عرض بكنم و عرايضم را تمام كنم. جلسه‌ى ما خيلى طول كشيد. عذرخواهى ميكنم از شما برادران و خواهران كه با وجود اينكه اين فضا بسيار وسيع است، اما شما متراكم و سخت نشسته‌ايد؛ همچنين برادران يا خواهرانى كه در بيرون هستند، در صحن يا در شبستانهاى مسجد اعظم نشسته‌اند.

 يك مسئله، مسئله‌ى درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه است. توجه بكنيد؛ اهميت فقه و عظمت فقه نبايد ما را غافل كند از اهميت درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه و علم فلسفه؛ هر كدام از اينها مسئوليتى دارند. رشته‌ى فقه مسئولياتى دارد، فلسفه هم مسئوليتهاى بزرگى بر دوش دارد. پرچم فلسفه‌ى اسلامى دست حوزه‌هاى علميه بوده است و بايد باشد و بماند. اگر شما اين پرچم را زمين بگذاريد، ديگرانى كه احياناً صلاحيت لازم را ندارند، اين پرچم را برميدارند؛ تدريس فلسفه و دانش فلسفه مى‌افتد دست كسانى كه شايد صلاحيتهاى لازم را برايش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه‌ى ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل اين شبهات گوناگون، اين فلسفه‌هاى وارداتى مختلف، لخت و بى‌دفاع خواهد ماند. آن چيزى كه ميتواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نيست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و كلام. اينها لازم است. در حوزه، اينها رشته‌هاى مهمی است. رشته‌ى مهم ديگر، تفسير است؛ انس با قرآن، معرفت قرآنى. ما نبايد از تفسير محروم بمانيم. درس تفسير مهم است، درس فلسفه مهم است؛ اينها رشته‌هاى بسيار باارزشى است.

 نكته‌ى آخر در مورد پديده‌ى خواهران طلبه است؛ خيلى پديده‌ى عظيم و مباركى است. هزاران عالم، پژوهشگر، فقيه و فيلسوف در حوزه‌هاى علميه‌ى خواهران تربيت شوند؛ اين چه حركت عظيمى خواهد بود. ببينيد نگاه دنياى مادى نسبت به پديده‌ى زن و جنس زن چه نگاه بدى است، چه نگاه تحقيرآميزى است، چه نگاه منحرفانه‌اى است. حضور دانشمندان اسلامى زن در عرصه‌هاى مختلف -  مثل حضور دانشمندان فرزانه و فهميده‌ى دانشگاهى زن كه متدين و متشرع هستند - اثرات بسيار عظيمى را در دنيا ميگذارد؛ براى انقلاب آبروست. بانوان بايد خوب درس بخوانند. البته هدف نهائى درس‌خواندن بانوان، تنها مجتهد شدن يا فيلسوف شدن نيست - ممكن است عده‌اى علاقه‌اش را داشته باشند، استعدادش را داشته باشند، وقتش را داشته باشند، عده‌اى هم نه - آشنائى با معارف اسلامى و قرآنى است كه ميتواند براى خود آنها و براى ديگران مورد استفاده قرار بگيرد.

 پروردگارا ! آنچه گفتيم و شنيديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا ! به اين گفته‌ها، به اين شنيده‌ها، به اين حركت عظيمى كه در حوزه است، خودت از جانب خود بركت عنايت بفرما. پروردگارا ! كار ما را، گفتار ما را، حركت ما را مشمول توجه و رضاى وليّت قرار بده. قلب مقدس آن حضرت را از ما خشنود كن. روح مطهر امام بزرگوار و شهداى عزيز را كه گشاينده‌ى اين راه هستند، مشمول رحمت و بركت خود بفرما.

 والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 62
2) كافى، ج 1، ص 46

بيانات در ديدار خانواده‌هاى شهدا و جانبازان قم‌

بيانات در ديدار خانواده‌هاى شهدا و جانبازان قم‌

12 ذى‌القعده 1431

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

السّلام عليك يا بنت رسول‌الله يا فاطمة المعصومة صلوات الله عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المطهّرين‌.

با كسب اجازه از روح مطهر حضرت فاطمه‌ى معصومه (سلام الله عليها) كه اين محفل معنوى و ملكوتى در زير سايه‌ى آن بزرگوار تشكيل شده است.

 قم در بسيارى از مسائل سرآمد است. در باب مسئله‌ى شهادت و شهيدان و خانواده‌هاى شهيدان هم، قم يك شهر سرآمد محسوب ميشود. نزديك به شش هزار شهيد تقديم اسلام و انقلاب كرده است؛ كه در بعضى از سالهاى دفاع مقدس، در يك سال بيش از هزار شهيد در عرصه‌ى جهاد فى‌سبيل‌الله به خاك و خون غلتيدند و اين شهر باعظمت پيكرهاى آنها را تشييع كرد و خم به ابرو نياورد. حدود يازده هزار جانباز دارد؛ كه اين جانبازهاى عزيز در حقيقت شهيدان زنده در ميان ما هستند؛ شهيدان نامدارى كه نه فقط براى قم، بلكه براى سراسر كشور مايه‌ى افتخارند، ستاره‌اند. اينها امتيازات بزرگى است.

 عزيزان من! مسئله‌ى شهادت بسيار مسئله‌ى عميقى است؛ مسئله‌ى مهمى است. مردم ما با ايمانشان، با احساسات دينى‌شان، با شجاعتشان، اين مسئله را در عمل بين خودشان حل كردند؛ شهيد دادند و پدر مادرهائى بودند كه بر شهيدانشان حتّى گريه هم نكردند؛ خانواده‌هائى بودند كه در مراسم ختم شهيدانشان لباس شادى پوشيدند؛ بنابراين از لحاظ عملى در ذهن مردم حل شد؛ ليكن ما خيلى ميدان داريم براى اينكه درباره‌ى شهادت فكر كنيم.

 اگر در يك جمله بخواهيم مسئله‌ى شهادت و اهميت آن را بيان كنيم، بايد بگوئيم اعتقاد به شهادت، باور به عظمت شهيدان براى يك ملت، عمق معنوى شخصيت و هويت آن ملت است. چطور ميشود كه يك ملت در چشم مردم دنيا با عظمت شناخته شود؟ چطور ميشود كه يك ملت به جاى اينكه از عوامل گوناگون سياسى دنيا تأثير بپذيرد، بر روى همه‌ى حوادث دنيا اثر ميگذارد؟ چطور يك ملتى به چنين مقامى دست پيدا ميكند؟ چطور ميشود كه يك ملت بدون اينكه ابزارهاى پيچيده‌ى نظامى داشته باشد و بدون اينكه امكانات تبليغاتى وسيعى داشته باشد، آنچنان در دنيا و در ميان ملتها اثر ميگذارد كه ملتها مجذوب او ميشوند؟ شما نگاه كنيد به همين استقبالى كه مردم لبنان از رئيس جمهور ملت ايران انجام دادند. اينها چيز كوچكى نيست؛ اينها درخور مطالعه است، درخور تحليل است. چطور ميشود كه رئيس جمهور يك ملتى در يك كشور ديگر، در ميان يك ملت ديگر كه با او هيچ نسبت خويشاوندى ندارند، اينجور مورد توجه قرار ميگيرد؟ عظمت اين ملت از كجا به دست آمد؟ پاسخ به همه‌ى اين سؤالات، توجه به اهميت مسئله‌ى شهادت است. وقتى يك ملتى آحادش، جوانهايش، پدر مادرهايش، ايثار در راه خدا، فداكردن خود در راه هدف الهى را به عنوان يك ايمان پذيرفتند، اين ملت يك عمق عظيم قدرت پيدا ميكند؛ به طور طبيعى اين ملت ميشود مقتدر، ميشود قوى، ميشود يك ملت سرآمد؛ بدون اينكه سلاح داشته باشد، بدون اينكه ثروت فوق‌العاده‌ى نقدى در اختيارش باشد.

 ببينيد، صد نفر انسان در مقابل صد نفر انسان ديگر از لحاظ عدد يكسانند. صد نفر در مقابل صد نفر، هزار نفر در مقابل هزار نفر، ده ميليون در مقابل ده ميليون؛ خوب، اينها برابرند. ممكن است يكى از اينها از لحاظ قوّت بدنى و توانائى‌هاى جسمى و مادى قوى‌تر هم باشد، اما وقتى آن گروه ديگر كه حتّى از لحاظ جسمانى و مادى آنچنان قوّتى هم ندارد، به ايمان به خدا مجهز شد، باور كرد كه اگر در راه خدا فداكارى كند، چيزى از دست نميدهد، بلكه چيزى به دست مى‌آورد، اين صد نفر آنچنان قوّتى پيدا ميكنند كه صد نفر نقطه‌ى مقابل آنها با هيچ امكان مادى نميتوانند اين قدرت را پيدا كنند.

 در جنگ بدر، دشمنان پيغمبر عده‌شان چند برابر مسلمانها، سلاح و تجهيزاتشان چندين برابر مسلمانها، پول و امكاناتشان چندين برابر مسلمانها بود، اما مسلمانها پيروز شدند؛ چرا؟ مگر پيروزى به زور بازو نيست؟ به شمشير نيست؟ به پول نيست؟ به اقتدار ظاهرى نيست؟ نه، پيروزى به اينها نيست. پيروزى وابسته‌ى به يك اقتدارى است كه آن اقتدار از پول و از امكان مادى و از سلاح اتمى حاصل نميشود؛ از اعتقاد به شهادت، ايمان به ايثار، باور به اينكه انسان وقتى ايثار ميكند، دارد با خدا معامله ميكند، ناشى ميشود. با اين حساب اگر محاسبه كنيم - كه حساب درستى است - ملت ايران از همه‌ى ملتهاى ديگر قوى‌تر است، باعظمت‌تر است.

 اين عظمت را كى به ملت ايران داد؟ در صف اول، همين شهيدان عزيز ما، همين زين‌الدين‌ها، همين صادقى‌ها، همين وكيلى‌ها، همين حيدريان‌ها هستند؛ اينها كسانى بودند كه اين باور را نه در زبان، بلكه در عمل نشان دادند.

 آن روزى كه شهيد حيدريان از شهر قم با يك عده‌ى معدودى بلند شد رفت كردستان و در مقابل دشمن جنگيدند، آن روز ملت ايران در غربت كامل بود؛ در مقابل ما همه‌ى اردوگاه غرب ايستاده بود؛ همه‌ى امكانات جهانى عليه ما مجهز شده بود. چند تا جوان از قم، چند تا جوان از فلان شهر ديگر، از سراسر روستاها، از سراسر شهرها، اعتقاد به معامله‌ى با خدا را در عمل نشان دادند؛ «انّ الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقّا فى التّورية و الانجيل و القران».(1) وعده‌ى الهى وعده‌ى درستى است. صف اول، شهيدان ما قرار دارند؛ صف اول، ايثارگران ما قرار دارند - همين جانبازها - اينها پيشوايان ما شدند؛ اينها طلايه‌داران اين جبهه‌ى حق شدند؛ رفتند باور به شهادت را، باور به معامله‌ى با خدا را در ميدان عمل نشان دادند.

 صف دوم متعلق به خانواده‌هاست؛ به شما پدرها، مادرها، فرزندان شهيدان، همسران شهيدان؛ شما كه صبر كرديد، شما كه اين حادثه‌ى بظاهر تلخ را تحمل كرديد. از دست دادن عزيزان تلخ است، سنگين است. پدر و مادر زحمت ميكشند، اين دسته‌ى گل را، اين نهال عزيز بابركت را با خون دل آبيارى ميكنند، بزرگ ميكنند، بعد جسد او را از جبهه مى‌آورند؛ چيز سنگينى است، چيز آسانى نيست. پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها اين حادثه‌ى بظاهر تلخ را با آغوش باز قبول كردند؛ نشان دادند كه معامله‌ى با خدا را باور دارند.

 من مادران شهدائى را زيارت كردم كه بجد و با صدق واقعى ميگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتيم، حاضر بوديم در راه خدا بدهيم؛ دروغ نميگفتند. من مادران و پدرانى را ملاقات كردم كه احساس عزت و افتخار ميكردند، به خاطر اينكه فرزندانشان در راه خدا شهيد شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طورى كه عمه‌ى ما زينب كبرى‌ (سلام الله عليها) فرمود: «ما رأيت الّا جميلا»؛(2) جز زيبائى نديدم. حادثه‌ى كربلا چيز كوچكى است؟ اين چشم خدابين، از اين حادثه، از اين خونهاى ريخته شده، از اين مصيبت سنگين، يك حقيقت زيبا مشاهده ميكند؛ «ما رأيت الّا جميلا». من خانواده‌هاى بسيارى را ديدم كه همين احساس زينب كبرى‌ در آنها هم بود؛ آنها هم ميگفتند: «ما رأينا الّا جميلا». اينهاست كه به يك ملت اقتدار ميدهد؛ اينهاست كه اعتماد به نفس را در يك ملت به وجود مى‌آورد؛ اينهاست كه تهديدهاى قدرتهاى مادى دنيا، عربده‌هاى مستانه‌ى دولتهاى متجاوز و مستكبر دنيا دل آنها را نميلرزاند.

 امروز ملت ايران از تهديدها، از عربده‌هاى رؤساى جمهور مادى و غرق در شهواتى كه بر دنيا حاكمند، نميترسد؛ بر سر آرمانهاى خود محكم ايستاده است؛ همان طور كه پدران و مادران محترم و عزيزى كه آمدند اينجا صحبت كردند، بيان كردند؛ اين حرفها راست است. خانواده‌هاى شهدا ايستاده‌اند، ملت ايران ايستاده‌اند، به خاطر اين اقتدار معنوى و اين قوّتى كه از ناحيه‌ى ايمان به خدا در آنها وجود دارد. اين ايمان را بايد تقويت كرد.

 عرض من اين است كه هم مسئولين، هم آحاد مردم، هم خانواده‌ها اين ايمان را بايد قدر بدانند؛ اين را در خود روزبه‌روز ريشه‌دارتر كنند؛ اين است كه قدرت ملت ايران را تأمين ميكند؛ اين است كه ميتواند پشتوانه‌ى پيشرفتهاى علمى ما، پيشرفتهاى فنى ما، پيشرفتهاى سياسى ما، پيشرفتهاى اجتماعى ما قرار بگيرد. بدانيد در سالهاى بعد از رحلت امام (رضوان الله تعالى عليه) كسانى همه‌ى تلاش خودشان را جمع كردند كه اين احساس را، اين ايمان را در ملت ما از بين ببرند. نوشتند، گفتند، تكرار كردند؛ دشمن متمركز شد براى اينكه اين ايمان را از بين ببرد. البته نتوانستند، بعد از اين هم هرگز نخواهند توانست.

 جوانان عزيزِ امروزِ ما بسيار جوانان خوبى هستند. نسل جوانى كه برآمده‌ى از اين محيط و اين احساس و اين ايمان است، نسل بابركتى است. اگر امروز هم ماجرائى مثل ماجراى دهه‌ى 60 ميبود، جوانان امروز در حضور در ميدانهاى نبرد، كمتر از جوانان آن روز نبودند. آن تجربه در مقابل آنها قرار داشت، رفتند؛ امروز هم اگر ميبود، ميرفتند. جوانها خوبند، جوانها پاكند، جوانها آماده‌اند. من به جوانهاى عزيزمان، بخصوص به جوانهاى شهيدان توصيه ميكنم عزت خود را قدر بدانيد؛ انتساب خود به شهيدان عزيز را قدر بدانيد؛ اين افتخارى است هم براى شما، هم براى همه‌ى ملت ايران.

 پروردگارا ! به محمد و آل محمد ما را قدردان شهيدان قرار بده؛ ما را قدردان ايثارگران قرار بده. پروردگارا ! اين جاده‌ى ايمان به معنويت و صفا و روشنائى‌اى كه شهيدان براى ما آفريدند، اين را هميشه به روى ما باز نگه دار. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن.

    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1)  توبه: 111
2) لهوف، ص ۱۶۰
 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

علما نسبت به مساجد احساس مسئولیت كنند

علما نسبت به مساجد احساس مسئولیت كنند

رهبر انقلاب در پیامی به نوزدهمین اجلاس سراسری نماز، مسجد را مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه‌ی مكتب اسلام معرفی كردند. ایشان همچنین تأكید كردند كه مساجد توجه اساسی به كاركردهای خود در جامعه داشته باشند. نظرات رئیس رسیدگی به امور مساجد را در این‌باره می‌خوانیم.

پیام رهبر معظم انقلاب به اجلاس سراسری نماز دارای ابعاد مختلف و پراهمیتی بود. ایشان در ابتدای این پیام اشاره‌ای به صدر اسلام و سیره‌ی نبی مكرم اسلام(ص) داشتند و توجه به این نكته‌ی مهم كه پیامبر مكرم اسلام(ص)، پایگاه اصلی دین را مسجد قرار دادند.

چه در مسجد قبا به عنوان اولین مسجد و چه در مسجدالنبی(ص) در مدینه‌ی منوره این حركت دنبال شد. دریافت اهمیت و فضیلت و نقش مساجد در این نكته است كه پیامبر اسلام(ص) وقتی خواستند حكومت اسلامی تشكیل بدهند، اولین كارشان ساخت مسجد بود. بنابراین برای ما كه موظف به تبعیت از سیره‌ی پیامبر اكرم(ص) هستیم، توجه به مساجد از مهم‌ترین محورها است. می‌توان گفت كه برای اجرای دستورات اسلام و گسترش تعالیم قرآن و ارائه‌ی دستورات دینی به مردم، لازم به یك پایگاه مهم و مؤثر داریم كه پیامبر اكرم(ص) آن پایگاه را مسجد قرار دادند.

علما نسبت به مساجد احساس مسئولیت كنند
نكته‌ی مهم دیگری كه رهبر معظم انقلاب بر آن تأكید ورزیدند، توجه به ساخت و پراكندگی مساجد در كشورمان است. براساس آمار، اكنون تعداد مساجدی كه در كشور داریم تعداد خیلی كمی نیست. اما به نظر بنده مسأله‌ای كه رهبری در این زمینه به آن توجه ویژه داشتند، تراكم مساجد در برخی مناطق و نبود مسجد در مناطق دیگر است. این مسأله به‌ویژه در برخی روستاها كه خالی از مسجد است، ایجاد مشكل می‌كند.

نكته‌ی دیگر، توجه هیأت امنای مساجد به جوانان است. این مطالبه‌ی رهبر معظم انقلاب است كه آن‌ها آغوش بگسترانند و توجه و محبت خود را در مساجد شامل حال جوان‌ها كنند. به‌طوری‌كه جوان‌ها در مساجد تشویق شوند و حضورشان و فعالیت‌شان گرامی داشته شود. از سوی دیگر، اندیشمندان، علماء و صاحبان فضیلت نیز كه در اطراف مساجد سكنی دارند، باید نسبت به مساجد احساس مسئولیت داشته باشند و نمازگزاران مسجد را از اندوخته‌ها و سرمایه‌های خود بهره‌مند كنند.
نكته‌ی دیگر اینكه رهبر معظم انقلاب خواسته‌اند كه مساجد به كاركردهای اصلی‌شان جامه‌ی عمل بپوشانند. در بررسی‌های علمی و دریافت از رهنمودها و نظرات ویژه‌ی رهبر معظم انقلاب، ۳۴ كاركرد اصلی برای مساجد احصاء  شده است كه این نشانگر نقش مهم و تأثیرگذار مساجد است.

اقرار غربی‌ها به شكست از مساجد در فتنه اخیر
براساس نظر رهبر انقلاب مساجد باید نیازهای جامعه‌ی اطراف‌شان را بسنجند و براساس آن برنامه‌ریزی كنند. یعنی همه باید احساس كنند كه مسجد ملجاء و پناهگاه آنهاست و بدانند كه اگر به مسجد مراجعه می‌كنند، مسئولین مسجد، تمام همت‌شان را برای كمك به او به‌كار خواهند بست.

همچنین مساجد می‌توانند در بحران‌ها نقش جدی ایفا كنند. چنانچه در دفاع مقدس نیز براساس آماری كه بنیاد شهید ارائه كرده است، بیش از ۹۷ درصد شهدای جنگ تحمیلی از سوی مساجد اعزام شده بودند و این نقش مسجد را می‌رساند كه تا چه حد مؤثر بوده است. در جریان فتنه‌ی ۸۸ نیز همین كافی است كه خود غربی‌ها اقرار كردند در این نبرد سهمگین، رسانه‌ی سنتی مسجد بر رسانه‌ی مدرن سایبری توفق پیدا كرد.
 

بيانات در ديدار كارگزاران حج‌

بيانات در ديدار كارگزاران حج‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

از خداوند متعال متضرعانه مسئلت ميكنيم كه يكايك مسئولان و دست‌اندركاران اين حركت عظيم و اين فريضه‌ى افتخارانگيز را موفق بدارد بر اداى حقوق و تكاليفى كه اين واجب بزرگ بر دوش يكايك مسلمانان - بخصوص مديران - قرار داده است.

 مهم اين است كه هر شخصى، هر مسئولى، هر فرد حج‌گزارى، خود را در مقابل اين حركت عظيمِ دسته‌جمعى دنياى اسلام و امت اسلامى مسئول بشناسد. اگر اين حركت عظيمِ يكپارچه‌ى امت اسلامى، سالم، كامل و بى‌عيب تحقق پيدا كند، آثار و بركات آن در هر سالى، همه‌ى دنياى اسلام را - بلكه به يك معنا، همه‌ى بشريت را - منتفع و متنعم خواهد كرد؛ «ليشهدوا منافع لهم».(1)

 آنچه كه مسئولان محترم در بعثه و در سازمان حج بيان كردند و گزارش دادند و تمهيداتى را كه انديشيده‌اند، بيان كردند، مطالب بسيار لازم و مفيدى بود - كه ما شنيديم - همه‌ى اين سرفصلها به نظر ما مهم است؛ ليكن نكته اينجاست كه مديران و مسئولان در سطوح مختلف بايد توجه كنند كه آنچه را كه تدبير كرده‌اند، آنچه را كه لازم دانسته‌اند، آنچه را كه خواسته‌اند انجام بگيرد، واقعاً در عمل انجام بگيرد و تحقق پيدا كند. طراحى و برنامه‌ريزى، نيمى از قضيه است؛ نيمِ مهمتر آن است كه توجه بشود اين كارهائى كه تصميم گرفته شده است كه بشود، در خارج تحقق پيدا كند؛ بعد خروجى آنچه كه انجام گرفته است، مورد ملاحظه قرار بگيرد؛ اگر در كيفيت طراحى و برنامه‌ريزى يا در كيفيت اجراء نقصى و عيبى وجود دارد، بدقت و با چشمهاى تيزبين مشاهده و ديده شود و براى برطرف كردن آنها همت گماشته شود. اينها لازم است.

 چرا اينقدر تأكيد ميكنيم؟ چون حج مهم است. حج در قله‌ى اهتمام شارع مقدس است. امروز بخصوص وقتى شما مشاهده ميكنيد، مى‌بينيد كأنه حج از هميشه مهمتر است، لازمتر است و بيشتر مورد احتياج است. از هر دو نظر، حج مهم است؛ هم براى درون خود ما، درون امت اسلامى، و هم از لحاظ بين‌المللى. امت اسلامى را در طول قرنها، در طول سالهاى متمادى زمينگير كردند، ذليل كردند، خفيف كردند، بى‌همت كردند، نااميد كردند و با ابزارهاى جديد خواستند معنويت را، روحانيت را، توجه و تضرع را در او تضعيف كنند. حج همه‌ى اين گرفتارى‌ها را ترميم ميكند، به آحاد امت اسلامى عزت ميدهد، احساس اقتدار ميدهد، اميد ميبخشد؛ حجِ درست اينجور است. اولين تأثير حج در درون امت اسلامى است، در دلهاى خود ماست. ما به حج احتياج داريم؛ براى اينكه روحيه‌هاى خودمان را تقويت كنيم، ترميم كنيم، احساس كنيم كه ما به خدا متوكليم، به خدا متكى هستيم، ما عظيم هستيم، يك امت بزرگ هستيم. از اين طرف تأثير داخلى مهم است، از آن طرف تأثير بين‌المللى مهم است؛ دشمن را تضعيف ميكند، روحيه‌ى دشمن را در هم ميشكند، عظمت اسلام را به رخ دشمن ميكشد، وحدت امت اسلامى را در مقابل دشمن آشكار ميسازد. ما به اين احتياج داريم.

 امروز جبهه‌ى عظيمى در مقابل اسلام گسترده شده است؛ چرا نبينيم؟ چرا بعضى اين جبهه‌ى عظيم را نمى‌بينند؟ مثل جنگ احزاب است. فِرق مختلف ضد اسلامى، ضد معنويت، ضد حقيقت، در مقابل اسلام دست به دست هم دادند؛ موشكافى ميكنند تا نقطه‌ضعفها را پيدا كنند، از آن نقطه‌ضعفها استفاده كنند؛ نقاط نفوذ را پيدا كنند، از آن نقاط نفوذ به ما ضربه بزنند. حج ميتواند جلوى اينها را بگيرد.

 يكى از كارها - همينى كه در بيانات اين آقايان محترم هم بود - مسئله‌ى اختلاف در ميان امت اسلامى است. با دقت دارند كار ميكنند. اختلافات را برجسته ميكنند. گرايشهاى انحرافى را، هم در طرف شيعه، هم در طرف سنى تقويت ميكنند. در طرف شيعه، با نام تشيع، گرايش قرمطى‌گرى را - مثل قرامطه - تقويت ميكنند و افساد ميكنند. در طرف سنى، گرايش ناصبى‌گرى را، با نام تسنن، اما با باطنِ ناصبى‌گرى تقويت ميكنند و در مقابل هم قرار ميدهند. بايد بيدار بود، بايد هشيار بود، بايد ديد، بايد فهميد. اينها آن اساس مسائلى است كه امروز دنياى اسلام به آنها احتياج دارد.

 دنياى اسلام احتياج دارد به تفاهم، به احساس همدردى، به همكارى. چرا اينقدر بين دولتهاى اسلامى اختلاف مى‌اندازند؟ چرا بر سر يك موضوع عام‌الابتلاء مثل مسئله‌ى فلسطين، دولتهاى اسلامى حاضر نيستند يك طريق واحد و يك نقطه‌ى واحدى را مورد اتفاق قرار بدهند و بر آن تصميم بگيرند؟ مسئله‌ى فلسطين مگر كم مسئله‌اى است؟ يك عده انسانهاى دور از هر دينى - اينها يهودى هم نيستند؛ يهوديان مؤمن و متدين به دين خودشان، از حزب سياسى صهيونيسم تبرّى ميجويند - عليه اديان توحيدى، عليه هر معنويتى قيام كردند، اقدام كردند؛ قطعه‌ى زمين اسلامى را، قبله‌ى اول مسلمانان را، مراكز مقدس معنوى اسلامى را غصب كردند؛ مردمِ صاحب اين خانه را از خانه‌ى خودشان بيرون كردند و هر روز هم آنها را زير فشار قرار دادند. الان بيش از شصت سال است كه دنياى اسلام با اين بليه مبتلاست. خوب، يك مدتى خود فلسطينى‌ها غفلت داشتند، ساكت بودند؛ امروز كه به پا خاستند، امروز كه استنصار ميكنند، امروز كه دنياى اسلام را به كمك ميطلبند؛ چرا دنياى اسلام در مقابل اينها ساكت است؟ مگر پيغمبر نفرمود: «من اصبح و لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم»؟ اين اهتمام به امور مسلمين نيست؟ در يك چنين مسئله‌ى واضحى، اين همه دارد به مسلمانها ظلم ميشود - در فلسطين، به فلسطينى‌ها اعم از مسلمان و مسيحى دارد ظلم ميشود - اما دنياى اسلام يك موضع واحدى ندارد؛ چرا؟ اين اختلاف از كجا آمده است؟ اينهاست مسائل حج.

 حج بايد مظهر اتحاد باشد، بايد مظهر تفاهم باشد، بايد مظهر گفتگو باشد، بايد مظهر همدلى و همكارى و نزديك شدن مسلمانان با يكديگر باشد؛ بايد حج را اينجورى پيش برد، بايد اينجورى حركت داد. حالا در حج كه مركز اتحاد و اتفاق است، يك عده‌اى شروع كنند به ايجاد اختلاف - چه در مكه، چه در مدينه - يك عده‌اى شروع كنند عليه شيعه فعاليت كردن؛ براى زيارتشان، براى كارهاشان، براى انجام وظائف و تكاليف و اعتقاداتشان، اينها را زير فشار قرار دادن، اهانت كردن - كه متأسفانه گزارشهايش ميرسد - يك عده هم از اين طرف به صورت عكس‌العملى كارهاى خلاف ديگرى بكنند. خوب، اين درست عكس مصلحت حج است؛ عكس فلسفه‌ى حج است.

 حج را بايد درست برگزار كرد. امروز نسبت به سى سال قبل، حركت حج ما از زمين تا آسمان تفاوت كرده است؛ اما كافى نيست و بايد از اين هم پيشتر برويم، از اين هم بهتر حركت كنيم. رفتار حاجى ايرانى بايد نشان‌دهنده‌ى همه‌ى خصوصياتى باشد كه در حج وظيفه‌ى مسلمانهاست و بر دوش مسلمانها تكليف است. از جهت معنوى: تضرع، توسل، توجه، انس با قرآن، ذكراللَّه، دلها را نزديك كردن به خدا، خود را معنوى كردن و نورانى كردن و با دستاورد معنوى به خانه برگشتن. از جهت اجتماعى، از جهت سياسى: همكارى با دنياى اسلام. امروز يكى از مسائل مهم و فورى دنياى اسلام، مسئله‌ى برادران ما در پاكستان است. البته مردم ما كمك كردند، دولت كمك كرد - خداوند ان‌شاءاللَّه قبول كند و خير بدهد - ليكن كافى نيست.

 كسانى كه حج مشرف ميشوند - در درجه‌ى اول زائر ايرانى كه همسايه است، نزديك است، شاهد مشكلات آنهاست - ميتوانند خيلى از اين هزينه‌هاى زائد و غير لازم را حذف كنند، به قيمت غمگسارى از يك برادر يا خواهر مسلمان در پاكستان؛ اينها پيش خداى متعال خيلى اجر دارد؛ اين يك تمرين است، يك تجربه است؛ بعد هم زوار و حجاج و بقيه‌ى كشورهاى اسلامى؛ اين پيام را به آنها هم بدهيد، آنها را هم به اين معنا تشويق و ترغيب كنيد.

 مسئله‌ى وحدت را خيلى جدى بگيريد. امروز در كانونهاى فكر و انديشه و توطئه برنامه‌ريزى دقيق ميشود، براى اينكه دنياى اسلام را به جان هم بيندازند؛ دولتها را يك جور، ملتها را يك جور. هر وقت بين دولتهاى اسلامى يك زمزمه‌اى پيش مى‌آيد، يك حرفى پيش مى‌آيد كه نشانه‌ى نزديك شدن است، ناگهان مى‌بينيم يك عامل خارجى، يك عامل صهيونيستى، يك عامل آمريكائى وارد قضيه ميشود و مانع ميشود از نزديكى. وقتى كه دولتهاى اسلامى با هم خوبند، به هم نزديكند، آنجا را هم مشغول تفتين ميشوند. در ميان ملتها هم همين طور. ملتها عليه هم انگيزه‌اى ندارند؛ لذا انگيزه‌ى مذهب را، انگيزه‌ى قوميت را، تعصبات ملى‌گرائى را وارد ميدان ميكنند تا اينها را به جان هم بيندازند. اينها چيزهائى است كه اگر ما متوجه به آنها نباشيم، از دشمن ضربه ميخوريم. اگر ما مراقب نباشيم، اسلام سيلى ميخورد. امروز دشمنى با اسلام در دستگاه استكبار علنى شده است. اگرچه باز هم به زبان انكار ميكنند، اما واضح و آشكار است كه با اسلام دشمنند، با اسلام مخالفند. اين، وظيفه‌ى ما را خيلى سنگين ميكند.

 اميدواريم خداوند متعال به همه‌ى شما، به همه‌ى حجاج محترم و به همه‌ى حجاج كشورهاى اسلامى توفيق بدهد كه ان‌شاءاللَّه هر سالى يك گام بيشتر به سمت يك حج متعالى و كامل برداريد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) حج: 28

بيانات در ديدار نخبگان جوان‌

بيانات در ديدار نخبگان جوان‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خيلى متشكريم از برادران و خواهران عزيز؛ چه فراهم‌آورندگان اين اجلاس بسيار خوب، چه برادران و خواهرانى كه بحث كردند و نظر دادند. جلسه، بسيار جلسه‌ى خوبى بود. من امروز حقيقتاً از ديدار شماها و از سخنان و بيانات شماها، هم خيلى خوشوقت شدم، هم استفاده كردم.

 البته اين دو سه مطلبى كه دوستان در خلال جمع بيان كردند، نه اينكه اينها مسائل كوچكى باشد، كم‌اهميت باشد؛ نه، بالاخره هر مطلبى، هر مسئله‌اى، هر مشكلى در كار هر شخصى و فردى فى‌نفسه اهميت دارد - در اين ترديدى نيست - من هم هيچ گله‌اى ندارم از اينكه چرا دوستان بلند ميشوند و اين مطالب را ميگويند؛ نه، مطلقا اينجور نيست؛ اگر همه‌ى شما هم يكى يكى بلند ميشديد و مطلبى ميگفتيد، من مستمعم، من گوش ميكنم و خرسند هم ميشوم از اينكه بشنوم؛ منتها اولويتها را بايد رعايت كرد. اين جلسه، جلسه‌ى مسائل كلان است؛ جلسه‌ى مسائل جمع است. اگر ما بتوانيم به بركت اين جلسه و اينگونه جلسات، يك فضائى را، يك فكرى را، يك انگيزه‌ى عامى را در محيط عمومى كشور به وجود بياوريم، اين مشكلات بتدريج حل خواهد شد؛ و اميدواريم كه همين جور هم بشود.

 در برنامه‌ريزى توسعه‌ى كشور، آن چيزى كه خيلى مهم است، اين است كه ما ببينيم عمده‌ى تمركز سرمايه‌گذارى‌هاى مادى و معنوى ما بايد كجا باشد؛ چون بديهى است سرمايه‌ى مادى و سرمايه‌ى معنوى - يعنى همت و نيروى انسانى و انگيزه - نامحدود نيست. اگر ميخواهيم كشور را به توسعه برسانيم - توسعه به معناى مطلوب و منظور خودمان، نه لزوماً توسعه به معناى رائج غربى - ببينيم كجاها بايد بيشتر براى سرمايه‌گذارى متمركز شويم.

 اعتقاد راسخ من اين است كه اگر چنانچه بر روى مسئله‌ى علم و فناورى و نخبه‌پرورى سرمايه‌گذارى كنيم، حتماً در يكى از بااولويت‌ترين كارها سرمايه‌گذارى كرده‌ايم. پيشرفت علمى و به دنبال آن، پيشرفت فناورى، به كشور و ملت اين فرصت و اين امكان را خواهد داد كه اقتدار مادى و معنوى پيدا كند. بنابراين با يك نگاه راهبردى، علم يك چنين اهميتى دارد. تكيه‌ى ما بر اين اساس است. حالا اين علم با چه هدفى است، اگر ان‌شاءاللَّه وقت بود و من هم يادم ماند، در آخر شايد يك جمله‌اى عرض خواهم كرد كه جهتگيرى حركت علمى ما چه بايد باشد.

 بنابراين يكى از بااولويت‌ترين كارها عبارت است از مسئله‌ى علم و فناورى؛ اين در كشور لازم است. ما در اين زمينه‌ها يك عقب‌افتادگى مزمنِ تاريخىِ فاحشى داريم، كه گناهش به گردن آن كسانى است كه با سياست خودشان، با رفتار خودشان، با طمع‌ورزى‌هاى خودشان، با سهل‌انگارى‌هاى خودشان، اين بيمارى مزمن را بر يك چنين ملت بزرگى تحميل كردند. و ما حالا ميخواهيم خودمان را از زير اين بار، از زير اين بختك سنگين خلاص كنيم. بنابراين من، شما، مسئولين ذى‌ربط، مسئولين بخشهاى مختلف كشور و هر انسان باشرف در اين كشور كه امكانى دارد، بايد در اين زمينه تلاش كند؛ هر كس به قدر خودش. همه مسئولند؛ از يك دانشجوئى كه امسال وارد دانشگاه شده، تا دانشجوهاى برتر و بالاتر، تا اساتيد، تا مسئولين نظام آموزشى و علمى كشور، تا بخشهاى مختلف، در سلسله‌مراتب ادارى و علمى كشور. همه بايد تلاش كنيم، همه بايد كار كنيم، همه بايد بدويم تا بتوانيم اين عقب‌افتادگىِ تاريخىِ تحميل‌شده‌ى بر خودمان را جبران كنيم؛ اين يك مسئله‌ى جدى است.

 خوب، من به شما عرض ميكنم؛ در اين مسير، شتاب و موفقيت، در طول چندين سال گذشته محسوس است. شما اين را بدانيد - شايد هم ميدانيد؛ البته من آمارهاى بيشترى دارم، اطلاعات وسيع‌تر و جزئى‌ترى دارم - كه در هفت هشت ده سال اخير، كشور يك حركت عظيمى در اين زمينه انجام داده و كارهاى بزرگى انجام گرفته. البته بعضى گوشه كنار، توى دانشگاه و بيرون دانشگاه، يأس‌آفرينى و منفى‌بافى ميكنند؛ اما بيخود ميگويند، دروغ ميگويند. بعضى از اينها غافلند، بعضى هم بدتر از غافل. حركت، انصافاً حركت موفقى بوده است. در اين سالها كارهاى بزرگى انجام گرفته. ملت، جوانان، مجموعه‌ى علمى، دانشگاه‌ها، مديران علمى نشان دادند كه استعداد خوبى وجود دارد براى اين حركتى كه مورد نظر ماست. بنابراين ما پيشرفت كرده‌ايم.

 اين پيشرفت اقتضاء ميكند كه ما اميدوارانه‌تر پيش برويم. نظر تعداد قابل توجهى از كارشناسان ايرانى و غير ايرانى اين است كه كشور ما قبل از موعد معين، يعنى 1404 - كه پايان دوره‌ى برنامه‌ى چشم‌انداز بيست ساله است - به آن چيزى كه در چشم‌انداز وعده داده شده، خواهد رسيد؛ يعنى رتبه‌ى اول علمى در ميان كشورهاى اسلامى. برآوردها اين است؛ اين به خاطر شتابى است كه وجود دارد. پس اميدوار باشيم، لحظه‌ها را از دست ندهيم، به نيروى خودمان اتكاء كنيم و حركت را با جديت، با صميميت و با شرائط لازم ادامه دهيم. اين يك نكته.

 نكته‌ى دوم اين است كه از اين كارهاى علمى‌اى كه دارد ميشود، هم من و هم هر فردى از افراد كشور كه مطلع باشد، افتخار ميكند. به پيشرفت علمى در مسئله‌ى هسته‌اى، همه افتخار ميكنيم؛ به پيشرفتهاى بسيار حائز اهميت در زمينه‌ى سلولهاى بنيادى - كه گفته شد - و كارهاى عظيمى كه در اين زمينه انجام گرفته، همه افتخار ميكنيم؛ در بخش نانو، در بخش فناورى زيستى و غيرذلك پيشرفتهاى خوبى صورت گرفته و همه افتخار ميكنيم؛ اينها چيزهاى كوچكى نيست، چيزهاى بزرگى است؛ ليكن اينها چيزهائى نيست كه بتواند به ما بگويد كشور از لحاظ علمى، يك پيشرفت مطلوب و كاملى كرده است. با اينكه در بعضى از اين رشته‌ها تازه وارد شده‌ايم، در عين حال جزو ده كشور اول دنيا هستيم كه اين فناورى‌ها يا اين دانش را داريم؛ ليكن اين كافى نيست.

 چى لازم است؟ آنچه در كشور لازم است و ميتواند موقع و جايگاه علمى كشور را به طور شايسته و افتخارانگيز به ما نشان دهد كه بالا رفته، وجود يك چرخه‌ى علمىِ كامل است. در همه‌ى بخشها يك چرخه‌ى به‌هم‌پيوسته‌ى مهمى از انواع دانشهائى كه مورد نياز كشور است، بايد وجود داشته باشد تا اينها هم‌افزائى كنند و به كمكِ هم بيايند. يك مجموعه‌ى كامل علمى در كشور بايستى به وجود بيايد؛ اين هنوز نشده. اين جزيره‌ها بايستى به طور كامل به هم متصل شوند، يك مجموعه‌ى واحد تشكيل شود؛ به هم كمك كنند، همديگر را پيش ببرند، هم‌افزائى كنند، راه را براى جستجو و يافتن منطقه‌هاى تازه‌ى علمى در اين آفرينش وسيع الهى باز كنند؛ سؤال مطرح كنند، به آن سؤالها پاسخ داده شود؛ اينها همه‌اش لازم است.

 ما سرمايه‌گذارى‌هاى مقطعى زيادى داشتيم، پيشرفتهاى مقطعى هم زياد داشتيم كه قائم به اشخاص بوده، قائم به گروه‌هاى خاص بوده؛ اين بايستى در همه‌ى بخشها، در همه‌ى رشته‌ها توسعه پيدا كند؛ يك جريان عامِ تمامى‌ناپذير در زمينه‌ى علم و در همه‌ى رشته‌هاى علوم به وجود بيايد؛ از علوم انسانى تا علوم تجربى و انواع علوم بايستى ما اين پديده را ببينيم و مشاهده كنيم. اين كار، تلاش لازم دارد؛ اين همانى است كه من در يك جلسه‌اى با جمعى از فرزانگان و دانشگاهيان - كه به نظرم ماه رمضان بود - گفتم جهاد علمى لازم است، مجاهدت لازم دارد.

 خوب، اگر بخواهيم اين مجاهدت به طور كامل انجام بگيرد، بايد يك توجه ويژه‌اى به دانشگاه‌ها بشود؛ چون دانشگاه، محيط زيست و محيط پرورش استعدادها و نخبه‌هاست. اينجا، هم بنياد ملى نخبگان وظائفى دارد، هم مديران و رؤساى دانشگاه‌ها و وزارتهاى دانشگاهى مسئوليت دارند. نگاه بنياد ملى نخبگان بر روى نخبگان نبايد اين بنياد را از نگاه به دانشگاه‌ها غافل كند؛ يعنى بايد يك نگاه ستادى به دانشگاه‌ها داشته باشد و ارتباط بين مجموعه‌ى بنياد ملى نخبگان و دانشگاه‌ها بايد مستحكم شود. از آن طرف هم در دانشگاه‌ها نگاه نخبه‌شناس و نخبه‌پرور حتماً بايستى در مجموعه‌ى كارهاى دانشجوئى وجود داشته باشد؛ كه البته در بخشهاى تحصيلات تكميلى، اين معنا بيشتر خواهد بود. اين هم يك نكته.

 خوب، حمايت از نخبگان چگونه است؟ اين را من در همين بياناتى كه دوستان هم كردند، مشاهده ميكنم. به نظر من مهمترين حمايت براى نخبگان اين است كه زمينه‌ى كار و مقدمات كار براى آنها فراهم شود. ذهن نخبه و مغز نخبه به دنبال كار، ژرف‌نگرى، توليد، خلق، گشودن بابهاى جديد و رفتن راه‌هاى نو است. امكانات سخت‌افزارى بايد براى اينها فراهم شود. در مواردى، هم امكانات سخت‌افزارى، هم امكانات نرم‌افزارى بايد فراهم شود تا نخبه بتواند كار و تلاش كند. البته اين تلاش بايد در جهت نيازهاى كشور باشد. آنطور كه به من گزارش كردند، نقشه‌ى جامع علمى، بخش مهمى از اين نيازها را كاملاً رعايت كرده و در اين نقشه‌ى جامع ديده شده. البته من هنوز گزارش نهائى‌اى از نقشه‌ى جامع ندارم؛ دوستان با جديت دنبال كار هستند. نظرات گوناگونى هم هست. من همين جا تشكر كنم از بعضى از جوانهاى عزيز كه توى ديدار ماه رمضان به ما گفتند كه ما نقشه‌ى جامع علمى را خودمان مستقل از مجموعه‌ى مسئول فراهم كرديم. من گفتم بياوريد؛ آوردند. گفتم يك خلاصه‌اى تهيه بشود كه من بتوانم آن خلاصه را ببينم. آن خلاصه را هم تهيه كردند و آوردند. البته ما مجموعه را براى دبيرخانه‌ى شوراى عالى انقلاب فرهنگى فرستاديم كه آنجا رسيدگى كنند، اما آن خلاصه را خود من هم بايد ببينم؛ كه هنوز فرصت و توفيق پيدا نكرده‌ام نگاه كنم. اين اهتمام را، اين بلندپروازى را در جوانها من مى‌پسندم. چند تا جوان دور هم مى‌نشينند، ميگويند آقا ما نقشه‌ى جامع علمى كشور را با نگاه خودمان ميخواهيم فراهم كنيم. البته قول نميدهيم كه حتماً آن نقشه‌ى جامع پاسخگوى نياز ما به يك نقشه‌ى جامع باشد - ممكن است اطلاعاتشان محدود باشد - اما اين گستاخى، اين بلندپروازى، اين همت، اين اعتماد به نفس براى ما خيلى مطلوب و جذاب است.

 بنابراين، اين چرخه‌ى علمىِ كامل لازم است. علاوه‌ى بر اين، چرخه‌ى ديگرى لازم است؛ از پديد آمدن يك فكر در ذهن يك نخبه يا يك نابغه، تا تحويل آن به مركز علمى و فعاليت علمى روى آن و تبديل اين فكر به يك علم يا به شاخه‌اى از يك علم، تا عبور از اين مرحله و رفتن به ميدان فناورى و به عرصه آمدن فناوران و نخبگان فناورى و صنعتى بر روى اين يافته‌ى علمى، تا بعد به مسئله‌ى تجارى كردن - كه به آن خواهم پرداخت - برسد؛ اين هم باز يك چرخه‌ى ديگر است. پس علاوه بر اينكه يك چرخه‌ى علمى بايد به وجود بيايد كه علوم، همديگر را تكميل كنند، به هم كمك كنند، يك منظومه به وجود بيايد، چرخه و سلسله‌ى زنجيره‌وار ديگرى از توليد انديشه‌ى علمى و ايده‌ى علمى، تا تشكيل يك مجموعه‌ى ذهنىِ علمى، تا آمدن به ميدان فناورى و صنعت، تا آمدن به بازار و تبديل به محصول هم بايد حتماً به وجود بيايد. البته اينها، هم همت شما را ميطلبد، هم مديريت دستگاه‌هاى مسئول را. همه بايد تشريك مساعى كنند كه اين اتفاق در كشور بيفتد.

 مسئله‌ى تجارى‌سازى خيلى مهم است. يافته‌هاى علمى و صنعتى بايستى بتوانند در كشور توليد ثروت كنند. برادران مسئول در دفتر ما يك محاسبه‌اى كردند؛ نظر آنها اين است كه تا سال 1404 ما بايد بتوانيم حداقل بيست درصد از درآمد كشور را از راه صنايع دانش‌بنيان و فعاليتهاى تجارى دانش‌بنيان تأمين كنيم؛ يعنى از محل فروش محصولات علمى. اين چيزى است كه بايد خيلى از دسترس دور نباشد. دانش، منشأ توليد ثروت است؛ البته به شكل صحيح، به شكل نجيبانه، نه آنچنان كه دنياى غرب از دانش براى تحصيل ثروت استفاده كرد؛ كه من بعد ان‌شاءاللَّه اشاره‌ى مختصرى خواهم كرد. البته تجارى كردن اگر در ذهنيت دستگاه‌هاى مسئول باشد، بايستى از آغاز - يعنى از وقتى كه ما پروژه‌ى علمى و پروژه‌ى صنعتى را تعريف ميكنيم - به فكر تجارى كردنش باشيم؛ نگذاريم بعد از آنكه كار تمام شد، به فكر بيفتيم كه بازاريابى كنيم. از اول بايد اين مسئله در محاسبات بيايد؛ كه البته اين مربوط به دستگاه‌هاى مسئول كشور است كه دنبال كنند.

 پيشنهاد كردند - من اينجا يادداشت كردم - كه امكان تأسيس نوع تازه‌اى از شركتها كه عبارت است از شركتهاى علمى و فناورى، در كشور فراهم شود. خيلى‌ها هستند كه مايلند دسته‌جمعى كار علمى كنند، تحقيقات علمى كنند. اين كمكى كه دولت و مسئولان به پيشرفتهاى علمى و فناورى ميكنند، منحصر نماند به كمك به افراد؛ اين شركتها مورد حمايت قرار بگيرند. البته اينها با شركتهاى تجارى كه ماليات و تسهيلات متعارف بانكى به آنها تعلق ميگيرد، اشتباه نشوند؛ بلكه به طور ويژه به اين شركتها كمك شود. فكر ميكنم اين كار، كار لازم و مهمى است. دولت بايد در اين زمينه يك مديريت هوشمندانه‌اى به كار ببرد.

 يك مسئله‌ى ديگر كه خيلى مهم است، تشكيل پژوهشگاه‌هاست. در هر دانشگاهى، علاوه بر پژوهشگاه‌هاى مستقلى كه وجود دارد، لااقل بايد يك پژوهشگاه جدى به وجود بيايد. خود دانشگاه‌ها به امر پژوهش، به صورت يك مجموعه در درون دانشگاه اهميت بدهند. نخبه‌هاى ما بروند به سمت پژوهشگاه‌ها. البته نه اينكه رابطه‌شان با دانش و تعليم و تعلم قطع شود، بلكه همچنان كه ميل خود نخبگان هم همين است كه سراغ پژوهش بروند، جذب اين پژوهشگاه‌ها شوند و در آنجا كار پژوهشى انجام دهند. امكانات - همان طورى كه قبلاً عرض كرديم - در اختيارشان قرار بگيرد تا بتوانند پژوهش كنند؛ اين همان چيزى است كه يك نخبه را راضى ميكند، قانع ميكند؛ هم استعداد او را به جريان مى‌اندازد و به فعليت ميرساند و احساس ميكند ميتواند كار كند، هم وسوسه‌هائى كه در مورد عدم امكان كار در كشور ميشود - كه روزبه‌روز هم اين وسوسه‌ها توسعه پيدا ميكند - خنثى و بى‌اثر خواهد شد.

 در اين پژوهشگاه‌ها اين امكان وجود دارد كه از تجربه‌ى علمى و از پختگى اساتيد دانشگاه‌ها كه بعد از پايان دوره‌ى خدمتشان بازنشسته شده‌اند، استفاده شود و اينها حضور پيدا كنند. در اين صورت، يك حلقه‌ى وصلى خواهد شد بين نسل جديد پژوهنده و پژوهشگر - كه همين جوانهايند - و مجربينى كه دورانى را در دانشگاه‌ها گذرانده‌اند.

 به مجموعه‌ى نخبگان خيلى كمك شده. البته گوشه كنار گله‌گزارى‌هائى هست، من هم ميشنوم. غير از اين چيزهائى كه حالا در اين جلسه به من گفته ميشود، نامه مينويسند، گزارش ميدهند، گله ميكنند. بنابراين گله‌گزارى‌هائى هست، اين گله‌ها حق هم هست، بايد هم برطرف شود، شكى نيست؛ اما شما نگاه كنيد ببينيد در پنج شش سال اخير، ما كجا بوديم، به كجا رسيديم. در مورد كمك به نخبگان و توجه به نخبگان، ما در پنج شش سال قبل از اين، در نقطه‌ى صفر بوديم؛ چيزى به اين نام، كارى در اين جهت، حركتى به اين صورت وجود نداشت. امروز خيلى كارهاى خوبى شده. اين توجه به نخبگان، اين جمع كردن نخبگان، اين شنيدن سخن نخبگان، اين استفاده‌ى از ذهن و فكر آنها و برقهائى كه در ذهن نخبه‌ها ميزند، اينها چيزهاى جديدى است. ما بايستى قدر بدانيم و متشكر باشيم. همه‌اش نبايد نقاط منفى را ديد.

 يكى از طبايع انسان، فزون‌طلبى است. اين خصوصيت، بد هم نيست. فزون‌طلبى مثل بقيه‌ى خصوصيات و غرائز انسانى، اگر در جاى خود قرار بگيرد، در جهت خود حركت كند، عامل پرواز انسان خواهد شد. در زمينه‌ى معنويات، هرچه انسان بتواند، بايد فزون‌طلب باشد. كار علمى و كار فكرى و كار پژوهشى هم يك بخشى از معنويات است. بنابراين، اين فزونى‌طلبى در انسان هست. هرچه هم انسان داشته باشد، باز يك گوشه‌ى ناقصى، كمبودى جلوى چشم انسان قرار ميگيرد؛ اين هيچ وقت تمام نميشود. بايد ديد چه كار شده است. كارهاى زيادى شده.

 من ميخواهم عرض بكنم؛ با اين كمكهاى فراوانى كه ميشود، با وجود اين كارهاى خوبى كه صورت ميگيرد و واقعاً باارزش است و بايد از مسئولين تشكر كرد، نبايد گذاشت با بوروكراسى‌هاى ادارى و پيچ‌وخم‌هاى گوناگون، شيرينى اين كار در كام نخبگان تلخ شود؛ اين را من جداً به مسئولين ذى‌ربط در اين بخش توصيه ميكنم. سعى كنند فراتر از اين ديوان‌سالارى‌هاى متعارف و اين پيچ‌وخم‌هاى گوناگون، راه‌هاى ميانبر پيدا كنند، كارها را راحت‌تر پيش ببرند و آسانتر حركت كنند.

 البته از اين طرف نبايد بى‌انصافى كرد، نبايد ناسپاسى كرد؛ حقيقتاً كار شده، حقيقتاً خدمت شده؛ نيت خدمتِ بيش از اين هم هست. فرمود: «نيّة المؤمن خير من عمله»؛(1) يعنى هميشه نيت مؤمن بيش از آن مقدارى است كه گنجايش عمل اوست. قصد و نيت، خيلى زياد است؛ خوب، انسان در عمل نميتواند همه‌ى آنها را انجام دهد. هرچه كه شما از كارِ خوب انجام داديد، نيتتان بايد چند برابر باشد. مؤمن اينجورى است كه نيتش هميشه خير است، از عمل او بهتر است. دستگاه‌هاى مسئول در اين باب هم همين جورند؛ نيتشان واقعاً خيلى بيشتر است؛ منتها خوب، در عمل طبعاً مشكلاتى پيش مى‌آورد.

 يك چيز ديگر هم كه فراموش نشود، اين است كه ما يك نظام رصد لازم داريم. بايد دائماً رصد كنيم ببينيم خروجى اين تلاشى كه در زمينه‌ى نخبگان انجام ميگيرد، چقدر است؛ چقدر متناسب است اين خروجى با سرمايه‌گذارى‌اى كه شده. اينجور نباشد كه ما سرمايه‌گذارى را بكنيم، بعد خروجى نباشد. اگر خروجى كم بود يا متناسب نبود، كاشف از اين است كه در روشها اشكال وجود دارد، روشها غلط است. بنابراين، اين كار رصد دائمى لازم دارد.

 در اين بخش، فقط هم رصد كافى نيست؛ بايستى كشورهائى را هم كه همت ما و نيت ما اين است كه از آنها جلو بيفتيم، رصد كنيم. نبايد تصور كرد كه كشورهاى ديگر، كشورهاى همسايه، كشورهاى اسلامى ايستاده‌اند و به ما ميگويند بفرمائيد جلو، تا ما از آنها جلو بزنيم؛ نه، آنها هم دارند تلاش ميكنند. اين رصد هم لازم است. اگر قرار است ما جلو بيفتيم، بايستى اطراف را هم بدانيم؛ بقيه‌ى بازيگران اين صحنه بايد زير نظر باشند؛ بدانيم چه كار دارد انجام ميگيرد؛ آن وقت بسنجيم كه حركت ما، همت ما متناسب هست يا نه.

 من چند نكته‌ى ديگر يادداشت كردم كه از آنها ميگذرم. ببينيد، ما تأكيد ميكنيم روى علم. اين تأكيد، جدى است؛ تعارف نيست؛ از روى يك احساس كاذبِ تشريفاتىِ موسمى نيست؛ بلكه از يك تشخيص عميق و محاسبه‌شده برميخيزد. زورگوئى در دنيا زياد است. زورگويان متكى به قدرتشان هستند. آن قدرت و آن ثروت و آن امكانات، برخاسته‌ى از دانش آنهاست. بدون دانش نميشود مقابله كرد، نميشود مواجهه كرد. من يك وقتى اين حديث را خوانده‌ام: «العلم سلطان»؛(2) علم عبارت است از اقتدار. علم، خودش يك اقتدار است. هر كس اين اقتدار را داشت، ميتواند حركت كند؛ هر كسى، هر ملتى، هر جامعه‌اى كه نداشت، مجبور است از اقتدار ديگران پيروى كند. بنابراين، اين يك محاسبه‌ى دقيق است.

 خوب، اين علم دو جور ميتواند هدف داشته باشد: يك جور هدفى كه دارندگان كنونى علم در دنيا آن هدف را داشتند و دنبال كردند و آن هدف، هدفى است ناپاك و نامقدس. به ادعاها نگاه نكنيد؛ واقعيت قضيه در پيشرفت علمى غرب، واقعيت بسيار تلخ و بسيار تأسف‌آورى است؛ واقعيتى است كه انسان به هيچ قيمتى حاضر نيست به سمت آن حركت كند. پيشرفت علم در دنياى غرب، چه از وقتى كه اساساً تحرك علمى غرب شروع شد - بايد گفت تحرك فكرى، كه مقدمه‌ى تحرك علمى بود - كه از قرن شانزدهم ميلادى در ايتاليا و در انگليس و در جاهاى ديگر شروع شد، چه آن وقتى كه انقلاب صنعتى در قرن هجدهم ابتدا در انگليس به وجود آمد؛ ايجاد كارخانجات بزرگ و ماشينهاى عظيم كه بتدريج در طول چند ده سال اين اتفاق افتاد، بعد توليد ثروت از اين راه - حالا آنچه كه در خود آنجاها شد، چه حقوقى پايمال شد، چه فقرائى از بين رفتند، طبقه‌اى كه بر اثر اين ماشينهاى بزرگ به وجود آمد، چه ظلمهائى به مردم كردند، آنها بماند - بعد بتدريج گسترش اين علم و فناورى در ديگر كشورهاى اروپائى، به قيمت نابودى آزادى بسيارى از ملتها، تهديد هويت بسيارى از ملتها و وارد آمدن يك ظلم عظيم، همراه با سبعيت بر بسيارى از كشورها و ملتها تمام شد. آنها احساس كردند مواد اوليه لازم دارند، احساس كردند بازار فروش لازم دارند؛ اين هم در كشورهاى ديگر بود؛ لذا از اين دانش استفاده كردند و در مقابل شمشير و نيزه، توپخانه توليد كردند؛ بعد هم انگليسى‌ها و هلندى‌ها و پرتغالى‌ها و فرانسوى‌ها و بعضى ديگر از كشورهاى اروپائى راه افتادند رفتند به اطراف دنيا، آنقدر با ابزار علم و فناورى در دنيا فاجعه‌آفرينى كردند كه اگر اينها را جمع كنند، يك دائرةالمعارف عظيم خواهد شد با ده‌ها مجلد و گريه‌آور. ...(3) فقط آمريكا هم نيست؛ آمريكا بعد ملحق شده.

 شما ملاحظه كنيد اينها در هند چه كردند، در چين چه كردند. در قرن نوزدهم، انگليسى‌ها در هند فجايعى آفريدند كه من يقين دارم - شما جوانها كمتر هم به تاريخ و به اين چيزها اهميت ميدهيد - يك‌هزارمِ آنچه را كه اتفاق افتاده، شما در تبليغات و در حرفها نشنيده‌ايد. «نهرو» در كتابِ خودش مينويسد اينها آمدند هند. به گفته‌ى او، در دورانى كه هنوز انقلاب صنعتى نشده بود و ماشينهاى بزرگ به وجود نيامده بود، شبه قاره‌ى هند از لحاظ صنعت، يكى از كشورهاى پيشرفته‌ى دنيا بوده. اينها براى اينكه كار خودشان را پيش ببرند، صنعت هند را نابود كردند؛ طبقه‌ى متوسط هند را نابود كردند؛ پيدايش حركت به سمت دانش و صنعت را با انواع و اقسام تضييقها متوقف كردند؛ يك بيمارى مزمن در كالبد يك ملت به وجود آوردند و تزريق كردند؛ كه هنوز كه هنوز است، بعد از گذشت تقريباً صد و پنجاه سال از شروع اين كارها در هند، اين بيمارى در آنجا علاج نشده. شبيه اين كار را در چين كردند؛ فجايعى كه در چين آفريدند، فشارى كه به ملت چين وارد كردند. اينها مال قرن نوزدهم است. در آفريقا چه كردند. به كمك علم، در خود قاره‌ى آمريكا چه فجايعى را آفريدند. در آفريقا و در آمريكاى لاتين، چقدر انسانهاى آزاد برده شدند؛ چقدر خانواده‌ها تارومار و نابود شدند. علم را اينجورى پيدا كردند.

 بنابراين جهت علم عبارت بود از حركت به سمت ثروت، بدون رعايت ذره‌اى اخلاق و ايمان و معنويت. اروپائى‌ها همان وقت هم ادعاى تمدن ميكردند، اما رفتارشان از وحشى‌ترين قبائل در حملات گوناگون قبيله‌اى وحشيانه‌تر بوده. اينهائى كه عرض ميكنم، شعار نيست؛ اينها هر كدامش سند، مدرك و تعبيرات دقيق دارد كه چه كار ميكردند؛ كه الان مجال توضيح نيست. اگر من گوشه‌اى از آنها را ميگفتم، ميفهميديد كه در آسياى شرقى، در آفريقا و در نقاط ديگر، به وسيله‌ى همين اروپائى‌ها و غربى‌ها و با ابزار علمِ آنها چه اتفاقى افتاده است. چون هدف، ثروت بود، بنابراين اخلاقى وجود نداشت، مذهبى وجود نداشت، خدائى وجود نداشت.

 ما اين علم را نميخواهيم. اين علم، آن وقتى كه رشد پيدا ميكند و به منتها درجه ميرسد، ميشود مثل اين چيزى كه امروز كشورهاى غربى دارند؛ ميشود بمب اتم، ميشود اين همه ظلم و ستم، ميشود نابودى دموكراسى در مدعى‌ترين كشور دنيا از لحاظ دموكراسى - يعنى آمريكا - ميشود اختلاف طبقاتى روزافزون و شكاف طبقاتى؛ ميليونها كارتن‌خواب، ميليونها زير خط فقر در يك كشور ثروتمند و پيشرفته. اين علم فايده‌اى ندارد. ما دنبال اين علم نيستيم. نه تعليمات انبياء، نه تعليمات اسلام، نه وجدان انسانى، ما را به اين طريق سوق نميدهد؛ هيچ شوقى در انسان نمى‌آفريند.

 آن علمى كه ما ميخواهيم، همراه با تزكيه است. همين آياتى كه اول اين جلسه تلاوت كردند، به اين نكته اشاره دارد: «هو الّذى بعث فى الأمّيّين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة».(4) اول، تزكيه است. تربيت دين، تربيت قرآن، تربيت اسلام اين است. چرا اول تزكيه؟ براى اينكه اگر تزكيه نبود، علم منحرف ميشود. علم يك ابزار است، يك سلاح است؛ اين سلاح اگر در دست يك انسان بدطينت، بددل، خبيث و آدمكش قرار بگيرد، جز فاجعه چيز ديگرى نمى‌آفريند؛ اما همين سلاح ميتواند در دست انسان صالح، وسيله‌ى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. اين علم را بايستى آن وقتى در دست گرفت كه با تزكيه همراه باشد. اين توصيه‌ى من به شماست.

 شما بحمداللَّه جوانهائى هستيد كه خداى متعال به شماها توفيق داده در محيط دينى و اسلامى پرورش پيدا كنيد؛ اين فرصت خيلى خوبى است؛ اين شبيه همان چيزى است كه امام حسين (عليه‌السّلام) در دعاى عرفه به خداى متعال عرض ميكند و ميگويد: من تو را شكر ميكنم كه مرا در دولت اسلام - دولت پيغمبر - به وجود آوردى. البته فاصله‌ى ما با او خيلى زياد است، فاصله‌ى زمين تا آسمان است؛ اما در آن جهتيم. اين براى ما توفيقى است، براى شما جوانها توفيقى است.

 علم را براى خدمت، براى معنويت، براى پيشرفت فضائل انسانى، براى دفاع حقيقى از حقوق انسان بايد فرا بگيريم. ثروت ملى و اقتدار ملى بايد براى اين باشد كه اين ملت بتواند برخلاف سنت رائج جهان، پرچم عدالت را در دست بگيرد. به كسى زور نگوئيم؛ به مظلوم كمك كنيم؛ با ظالم مقابل و مواجه شويم؛ جلوى ظالم را بگيريم.

 شما فكرش را بكنيد؛ اگر توى اين دنيائى كه سكه‌ى رائج عبارت است از ظلم و زورگوئى و استكبار و استعمار و استثمار ملتها، و هر كسى كه قدم در جاده‌ى دانش و علم و پيشرفت ميگذارد، همين راه را دنبال ميكند - يك عده‌اى زور ميگويند، يك عده هم زور را ميپذيرند؛ سلطه‌گر و سلطه‌پذير، كه مجموعاً نظام سلطه را به وجود مى‌آورند - يك ملتى قد علم كند، عالم باشد، قدرت داشته باشد، حرف براى زدن داشته باشد و بتواند صداى خودش را به دنيا برساند، داراى فناورى پيشرفته و ابزارهاى گوناگون ارتباطى باشد، داراى قدرت تبليغات باشد، داراى انسانهاى با اعتماد به نفس بالا باشد و با اين نظام سلطه مواجهه و مقابله كند؛ آنجائى كه همه دست به دست هم ميدهند تا يك ملت را مظلوم كنند، زير پا له كنند، او به دفاع از آن ملت سينه سپر كند، ببينيد در دنيا چه اتفاق عجيبى رخ خواهد داد؛ وضع دنيا دگرگون خواهد شد.

 براى اين هدف كار كنيد، علم را براى اين فرا بگيريد، دنبال اين باشيد - اين لازم است - والّا اگر روشى كه علم‌آموزان و صاحبان علم در دنيا در اين دويست سال سيصد سال دنبال كردند، ما هم ته صف آنها بايستيم، راهى كه آنها رفتند، ما هم همان راه را برويم، اين كه هنرى نيست؛ اين كه هدفى نيست كه انسان از جان خودش براى آن مايه بگذارد. ما بايستى راه جديدى را باز كنيم. راه جديد اين است كه يك ملتى با دارا بودن ابزار علم و اقتدار علمى - كه همه چيز ديگر را به دنبال خودش مى‌آورد - انگيزه‌هاى الهى و ارزشهاى الهى و اخلاق الهى را در دنيا عَلم كند و پرچمش را برافرازد. اين، آن توقعى است كه ما از شما داريم.

 پروردگارا! جوانان عزيز ما را در اين راه پرافتخار، روزبه‌روز و بيش از پيش هدايت و كمك بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
 
1) كافى، ج 2، ص 84
2) شرح نهج‌البلاغه، ج 20، ص 319
3) يكى از حضار: «مرگ بر آمريكا»
4) جمعه: 2

بيانات در ديدار جهادگران بسيج سازندگى‌

بيانات در ديدار جهادگران بسيج سازندگى‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

اولاً خوشامد عرض ميكنيم به شما جوانان عزيز، فرزندان عزيزم، برادران و خواهران باارزشِ فعال و متعهد كه با حضور خودتان، با نيروى خودتان، با جوانى خودتان، با شورِ اميد و ايمان خودتان، كشور را و جامعه را و اين دوره‌ى از زمان را رونق ميبخشيد و تاريخ را آبرومند ميكنيد.

يك جمله اول عرض كنيم در والائىِ جايگاهى كه امروز شما جوانان عزيز قرار داريد؛ چه شما جمع حاضر در اين محفل صميمى و چه ده‌ها هزار يا شايد صدها هزار جوانى كه در همين خيل و روال حركت كردند و امروز در اينجا حضور ندارند. و آن جمله اين است كه: عزيزان من! به جوانىِ شما و گذر دوران جوانى براى شما در اين برهه، هر كسى غبطه ميخورد. اين جوانى، اينجور جوانى كردن، اينجور دوران عزيز و گرانبهاى جوانى را خرج كردن، براى هر كسى كه دوران جوانى را پشت سر گذاشته است، غبطه‌آور است.

امروز در دنيا جوانهاى همسن و سال شما در ميان چه احساساتى، چه توهماتى، چه فعاليتهائى دارند اين دوران عزيز و گرانبها را ميگذرانند؟ در پيشرفته‌ترين كشورها غبار نااميدى، افسردگى، بى‌هدفى، روى زندگى زيباى جوانى را پوشانده است؛ بسيارى از جوانان فقط هدفشان رسيدن به آرزوهاى كوچك و حقير مادى براى خودشان هست؛ نه لذت خدمت به خلق را ميچشند، نه نيروى عظيم و كميابِ جوانى را در راهى كه شايسته‌ى آن هست خرج ميكنند؛ و بسيارى نه فقط هدفهاى والا ندارند، بلكه اصلاً هدف ندارند و زندگى را به صورت روزمره، غرق در ماديات، غرق در شهوات زودگذر و افسرده كننده طى ميكنند؛ از آن روح متلألئ معنوى كه يك جوان مؤمن و عاشق خدمت و متوجه به مبدأ عشق و زيبائى و حقيقت برخوردار است، آنها چيزى نميفهمند. جوانىِ شما براى يك چنين انسانهائى - اگر چشم بصيرت داشته باشند - هم در خور غبطه خوردن است.

قدر اين دوران را و اين جهتگيرى را و اين روحيه را بدانيد؛ نعمت خدمتگزارى را و توان خدمتگزارى را كه خداى متعال به شما هديه كرده است، قدر بدانيد؛ خدا را شكر كنيد؛ افزايش اين گنجينه‌ى معنوى را از خدا بخواهيد. و اين را بدانيد كه هر جامعه‌اى و هر كشورى از يك چنين سرمايه‌ى عظيمى و ذى‌قيمتى برخوردار باشد، بدون هيچ ترديدى خواهد توانست به برترين قله‌هاى عزت و عظمت دست پيدا كند. و اين سرنوشت قطعىِ جامعه‌ى شما و ملت شماست. عامل آن هم، موتور محركِ آن هم، همين روحيه‌اى است كه شما داريد.

خب، يك جمله عرض كنيم در مورد اين حركت عظيم بسيج سازندگى و اردوهاى هجرت كه به طور رسمى، ده سال است آغاز شده. البته اين را من بايد اقرار كنم كه اين كار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهاى دانشجو و دانش‌آموز در بخشهاى مختلف، اين حركت را شروع كردند؛ در سال 79 گزارش اين حركت زيبا و پرشكوه به ما رسيد و منجر شد به اينكه پيام بسيج سازندگى به قاطبه‌ى جوانان كشور داده شود. يعنى اين يك حركت خودجوش مردمى است؛ درست مثل جهاد سازندگى در آغاز انقلاب. جهاد سازندگى هم همين جور بود؛ اول، خود جوانها شروع كردند، خودشان رفتند توى روستاها مشغول خدمتگزارى شدند در آن اوضاع بسيار دشوار و پيچيده. اين حركت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگى تشويق كرد. كار مردم، الهام‌بخشِ اقدام مديران و مسئولان است.

خب، عاملْ اينجا چيست؟ عشق و ايمان، بصيرت و همت؛ اينها ستونهاى اصلى است. عشق و ايمان. انسانى كه ايمان ندارد، محورى براى حركت خود نميتواند تصوير كند. انسانى كه از احساس عاشقانه و عميق قلبى برخوردار نيست، نميتواند اين حركت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانى كه همت ندارد، به كارهاى كوچك، به فرازهاى محدود اكتفاء ميكند؛ چشم به برترين قله‌ها نميدوزد. انسانى كه بصيرت ندارد، راه را عوضى ميرود؛ اگر عشق و ايمانى هم در او هست، آن را در راه غلط مصرف ميكند، كجراهه ميرود. عشق و ايمان، همت و بصيرت؛ اينها را انقلاب به مردم ما و جامعه‌ى ما داد؛ لذا انقلاب شد همان شجره‌ى طيبه‌اى كه در قرآن از آن نام برده شده است: «أ لم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة».(1) كلمه‌ى طيب مثل درخت نيكونهاد و سالم و طيب است. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ريشه‌دار، داراى ريشه‌ى عميق و مستحكم و داراى شاخ و برگ فراگير. «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛ ميوه‌ى مطابق فصل، ميوه‌ى مطابق نياز در اختيار و در دسترس جامعه قرار ميدهد. اين كلمه‌ى طيبه است؛ انقلاب يك چنين چيزى است. حركت انقلابى‌اى كه امام بزرگوار ما - آن رهروِ حقيقىِ راه طيبين و اولياء و شهدا و معصومين و صديقين - در مقابل پاى ما گذاشت، همان كلمه‌ى طيبه است.

يك روز نيازِ حركت دفاعى در درون جامعه بود، يك روز نيازِ حركت دفاعى در مرزهاى كشور بود، يك روز نيازِ به علم و دانش است، يك روز نيازِ به تحكيم عقايد و ايمانهاست، يك روز نيازِ به خدمتگزارى است؛ در همه‌ى اين شرائط، ميوه‌هاى متناسب با فصل در اختيار مردم گذاشته ميشود. اين حركتِ انقلاب است.

عده‌اى خيال كردند انقلاب كهنه شد يا كهنه‌شدنى است. اعلام كردند انقلاب تمام شد! خودشان تمام شده بودند؛ خودشان ذخيره‌شان ته كشيده بود، قادر به ادامه‌ى راه نبودند؛ دنيا را، جامعه را، انقلاب را به خودشان قياس كردند؛ اشتباه كردند. «نسوا اللَّه فأنساهم انفسهم»؛(2) وقتى با خدا قطع رابطه شد، انسان حتّى خودش را هم درست نميتواند بشناسد، چه برسد به جامعه‌اش، چه برسد به آرمانهايش. چه جور انسان با خدا قطع رابطه ميكند؟ وقتى كه هوسها، گرايشهاى مادى، خودمحورى‌ها بر جان انسان غلبه پيدا كرد و اين جاذبه‌ها مثل تار عنكبوتى، حشره‌ى ضعيفِ همت و ايمان آنها را در خود فرا گرفت، آن وقت متوقف ميشوند. اينجورى داشتيم. در گذشته هم داشتيم، در آينده هم خواهيم داشت؛ اينها ريزشها هستند. آن كسانى كه از راه انقلاب و مسير انقلاب باز ميمانند، لزوماً كسانى نيستند كه از اول، كمر دشمنى با انقلاب بسته‌اند. وقتى كه انگيزه‌ى مادى بر انسان غلبه كرد، در راه ميماند؛ وقتى هدفهاى كوچك و حقيرِ شخصى: رسيدن به مال و منال، رسيدن به تجملات، رسيدن به رياست، رسيدن به قدرت، براى انسان شد هدف، هدف اصلى از ياد ميرود.

در يك مسير وقتى كه ما در پى آن هستيم كه به محلى، به هدفى برسيم، اگر در راه سبزه‌زارى، يك چشمه‌اى، قهوه‌خانه‌ى خوبى پيدا شد و پامان سست شد و آنجا را هدف فرض كرديم، دلمان خوش شد به اينكه اين لحظه را خوش بگذرانيم، هدف از ياد خواهد رفت؛ از راه خواهيم ماند. اين بلائى بود كه سرِ بعضى آمد، ديگران را هم به خودشان قياس كردند، گفتند انقلاب تمام شد، گفتند امام فراموش شد؛ اشتباه ميكردند. انقلاب يك حقيقت خدائى است، متكى به ايمانهاست، متكى به احساسات عاشقانه است، متكى به بصيرت است. مگر تمام ميشود؟ لذا من بارها گفته‌ام، الان هم ميگويم: نسل جوان امروز ما كه نسل سوم انقلاب است، از جوانان نسل اول اگر ايمانشان قوى‌تر نباشد، پرشورتر نباشد، بصيرتشان روشن‌تر نباشد، يقيناً عقب‌تر نيستند.

آن روز بسيارى از افراد وارد ميدانها ميشدند، نميتوانستند بمانند. جوانِ امروز با اين همه وسوسه‌ها، با اين همه ابزارهاى انتشار ماديگرى و شهوت و خودپرستى، وقتى كه به پاى انجام وظيفه ميرسد، اينجور جانفشانى ميكند؛ اينجور وارد ميدان ميشود. اين خيلى باارزش است؛ خيلى باارزش است.

بسيج سازندگى و اين اردوهاى هجرت را قدر بدانيد. شما كه خودتان محورهاى اصلى اين حركت عظيم هستيد، اين را قدر بدانيد؛ از خداى متعال شاكر باشيد. مسئولين، ديگران، مديران و كسانى كه دست‌اندركار امور هستند، آنها هم اين حركت عظيم را قدر بدانند. سال تحصيلى، درس را خوب بخوانيد، با تحقيق بخوانيد، قصدِ رسيدن به قله‌هاى علمى را پيدا كنيد. در دوره‌ى فراغت هم ساعات را، روز و شب را، با اين حركت زيبا و باشكوهِ خدمت به مردم غنى كنيد.

اين كارِ اردوهاى هجرت و حركت عظيم بسيج سازندگى يكى از بركاتش خدمت‌رسانى است كه ميليونها نفر از اين خدمت شما به صورت مستقيم بهره‌مند ميشوند. از لحاظ مادى، از لحاظ امور روزمره‌ى زندگى، از لحاظ معنوى و هدايت، بهره‌مند ميشوند. شما اگر درس قرآن هم آنجا ندهيد، خودِ حضور يك جوان مؤمن و متدين و متشرع در يك مجموعه‌ى روستائى، در بين جوانان، در بين مردم، مظهر مجسم آيه‌ى قرآن است؛ آنها را به دين، به انقلاب، به معنويت، سوق ميدهد. «كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم»؛(3) شما با عمل خودتان مردم را به ايمان، به اسلام، به دين دعوت ميكنيد. اين خدمت‌رسانى است؛ خدمت‌رسانى مادى و خدمت‌رسانى معنوى. از اين مهمتر، خدمتى است كه شما به خودتان ميكنيد؛ استعدادهاى درونى خودتان را فعال ميكنيد؛ به بالقوه‌هائى كه در وجود شما هست، فعليت ميبخشيد؛ تجربه پيدا ميكنيد؛ با زندگى مردم آشنا ميشويد؛ اين حصارهاى طبقاتى شكسته ميشود؛ واقعيتهاى زندگى را لمس ميكنيد؛ در خودتان شعف و بهجت خدمت‌رسانى را احساس ميكنيد و اين احساس را در وجود خودتان زنده ميكنيد. كسى كه لذت خدمت و كار را بچشد، از كار خسته نميشود. همان طور كه در گزارشها برادران عزيز گفتند، من هم قبلاً در گزارشها خوانده‌ام؛ جوانى كه اين لذت را در وجود خودش كشف كرد، از خدمت خسته نميشود؛ اين هم فايده‌ى دوم كه فايده‌ى بسيار بزرگى است.

فايده‌ى سوم اين است كه شما سفيران كار و تلاش خواهيد شد. وقتى شما در يك محيطى حاضر ميشويد؛ در كوير، در كوهستان، در نقاط دور از دسترس، در ميان مردم محروم مشغول كار ميشويد، جوانى كه در آنجاست، از شما الهام ميگيرد و شما ميشويد سفير تلاش و كار و خدمت و جهاد و مجاهدت. «من احياها فكانّما احيا النّاس جميعا»؛(4) شما دلها را زنده ميكنيد؛ فايده‌ى بزرگى است. فوائد فراوانى در اين كار هست. اين جريان عظيم را حفظ كنيد.

عزيزان من! كشور شما و ملت شما در يك پيچ خطرناك تاريخى در حال حركت است. سى سال است ما داريم اين پيچ را طى ميكنيم. به نقاط خطرناك، خطرخيز رسيديم، از آن عبور كرديم؛ لكن تمام نشده. اين نقطه‌ى حساس تاريخى فقط مربوط به تاريخ ايران نيست، مربوط به تاريخ امت اسلامى است. امت اسلامى كه قرنهاست دچار ركود است، مورد تحقير است، دچار عقب‌ماندگى از كاروان تمدن است، دچار برخى يا بسيارى حكام و زمامداران فاسد و ديكتاتور است، امروز نوبت اين فرا رسيده است كه امت اسلامى خود را از زير بار اين همه مشكلات، اين همه آلودگى‌ها، اين همه گرفتارى‌ها خلاص كند. ملت ايران قدم بزرگ اول را برداشته است. دنيا، دنياى تعارض است، دنياى جنگ است، دنياى كشتى‌گيرى‌هاى مادى ميان قدرتهاست؛ قدرتهائى كه نميخواهند ملتهاى مستقل سر بلند كنند و احساس شخصيت و حضور بكنند، ساكت نميمانند، بيكار نميمانند؛ بخصوص كه ميدانند امت اسلامى از يك استعداد درونىِ برخاسته‌ى از احكام اسلامى برخوردار است؛ لذا صف‌كشى ميكنند، كه ديديد صف‌كشى كردند. از اولِ انقلاب اسلامى، صف‌بندى ميان جبهه‌ى مستبدان بين‌المللى، زياده‌خواهان بين‌المللى و ميان ملت بزرگ و شجاع ايران شروع شد. وانمود ميكنند هدف، ايران است؛ اما هدف، اسلام است؛ هدف، امت اسلامى است. ميدانند كه موتور اين حركت عظيم، معنويت است، قرآن است، اسلام است؛ لذا با اسلام و قرآن معارضند. البته خطشكن ملت ايران است و ضربات را به خطشكن متوجه ميكنند. اما اين نيروى عظيم خطشكن، با گذشت بيش از سه دهه، نه فقط پاهاش سست نشد، نه فقط عزمش متزلزل نشد، نه فقط عقب‌نشينى نكرد، بلكه شتاب خود را بيشتر هم كرد.

بارها من گفته‌ام و اين گفته شعار نيست، واقعيت است: امروز ما هم همتمان، هم بصيرتمان، هم توانائى‌هاى گوناگونمان از سى سال قبل بمراتب بيشتر است. هدايت انقلاب، روح انقلاب، جهتگيرى انقلاب در ما كهنه نشده؛ چيزى كه آنها اميدش را داشتند. شاهد و دليل: همين جوانها. بهترين شاهدها همين شما جوانان عزيز هستيد؛ اين نسل پويا و بالنده‌ى بابصيرت و باهمت و آگاه كه در صحنه‌هاى گوناگون حاضر است.

اگر صحبتِ كارهاى فناورى پيچيده است، همين جوانها هستند؛ انرژى هسته‌اى را هم جوانهاى ما دارند سر پا ميكنند؛ در سلولهاى بنيادى هم جوانهاى ما دارند فعاليت ميكنند؛ و در فناورى زيستى، فناورى نانو، و انواع و اقسام فناورى‌ها، هر جا ميرويم جوانهايند؛ جوانهائى كه نه دوران جنگ را ديدند، نه امام را ملاقات كردند، نه از اول انقلاب خاطره‌اى دارند. پس اين حركت، حركت پوينده و بالنده است. به ميدان عمل و خدمت و تلاش كه ميرسيم، همين حركت عظيم بسيج سازندگى را مى‌بينيم؛ به ميدان سياست و اعلام حضور كه ميرسيم، حركت 9 دى را مى‌بينيم، حركت 22ى بهمن را مى‌بينيم، حضور عظيم در انتخابات را مى‌بينيم؛ اينها معناش چيست؟ معناش اين است كه امروز جوانان ما - كه اكثريت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حركت انقلاب اسلامى و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزايندگى هستند، دارند پيش ميروند. پس ما پيش رفتيم.

دشمن، درست نقطه‌ى مقابل است. آن روز قوى‌تر بود، امروز ضعيفتر است؛ آن روز اميدش بيشتر بود و ميگفتند ما سه روزه، بعد ميگفتند در ظرف يك هفته، بعد ميگفتند در ظرف دو ماه، انقلاب را، نظام را، از بين ميبريم؛ امروز چنين حرفهاى گزافى كسى از اينها نميشنود؛ نااميد شدند، عقب‌نشينى كردند. پس اين حركت، حركتِ رو به جلوست. ما در اين پيچ عظيم تاريخى داريم با احتياط، با تدبير، با حواس جمع و با نيروى زياد جلو ميرويم. و اين به بركت چند عامل اصلى است؛ يكى از اين عوامل، شما جوانها هستيد. شما داريد كشور را جلو ميبريد. يكى از موتورهاى قوىِ پيشبرنده، حضور جوانهاست. همه بايد حضور جوانها را قدر بدانند. و ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز گسترش اين روحيه در بين جوانهاى ما بيشتر شود؛ چه در دختران، چه در پسران؛ چه در محيط دانشگاه، چه در محيط دبيرستانها؛ چه در محيطهاى گوناگون اجتماعى ديگر. و اين خواهد شد. حرفهاى يأس‌آلود، حرفهاى ناشى از افسردگى - كه غالباً علتش هم نوميدى و افسردگىِ گوينده‌ى همين حرفهاست - راه به جائى نخواهد برد.

اين روزها، روزهاى سالگرد آغاز جنگ تحميلى است. هشت سال همه‌ى قدرتهاى نظامىِ دنيا دست به دست هم دادند عليه ايران. درست است كه آمريكا و شوروى سابق، عملاً توى ميدان جنگ، سرباز نفرستادند - آنها سرباز نميفرستند، احتياج به سرباز فرستادن نبود. بيچاره ملت عراق، اسير دست اينها بودند - اما تجهيزات ميفرستادند، نقشه‌ى جنگى ميدادند، تصوير فضائى از وضعيت عرصه براى صدام تهيه ميكردند، پول براش ميفرستادند، اعتبار سياسى براش درست ميكردند؛ هرچه از دستشان برمى‌آمد عليه انقلاب، عليه امام، عليه نظام، دروغ و شايعه و تبليغات ميساختند و پخش ميكردند. همه‌ى اين كارها را كردند. نتيجه چه شد؟ امروز صدام كجاست؟ صدامى كه آنها براى مقابله‌ى با ملت عزيز ايران و با انقلاب اسلامى و با امام بزرگوار پيش كرده بودند، اول بشدت ذليل شد، بعد هم با نكبت مرد و از دنيا رفت؛ اما امام زنده است، انقلاب زنده است، فرزندان امام زنده‌اند، ملت امام زنده است. اين يك تجربه است.

همه‌ى كسانى كه سينه سپر ميكنند و پيشكرده‌هاى جبهه‌ى جهانىِ استكبارند كه در مقابل ايران اسلامى قرار ميگيرند، به همين سرنوشت دچار خواهند شد. اين، تجربه است و در آينده هم همين جور خواهد بود. امام زنده خواهد ماند، انقلاب زنده خواهد ماند، شما زنده خواهيد ماند؛ دشمنان شما منكوب و نكبت‌زده از سر راه خواهند رفت. اين حركت بايد به قله‌هاى عالى اهداف انقلاب برسد و به فضل پروردگار و به حول و قوه‌ى الهى خواهد رسيد.

خودتان را قدر بدانيد؛ اين راه را قدر بدانيد؛ ارتباطتان، ارتباط دلهاى پاك و بى‌آلايشتان را با خدا روزبه‌روز قوى‌تر كنيد؛ از خداى متعال مدد بخواهيد. اين احساس مسئوليتى كه در شما هست، اين احساس مسئوليت را روزبه‌روز بيشتر كنيد و مثل نقطه‌ى مشتعلى كه اطراف خود را مشتعل و نورانى ميكند، در محيط خود اثر بگذاريد. هر جا هستيد: در محيط خانواده، در محيط كار، در محيط درس، در محيط جامعه، روى اطرافيان تأثير بگذاريد. روزبه‌روز لطف خداى متعال گسترش بيشترى پيدا خواهد كرد و خداى متعال دست لطفش را از سر شما ملت عزيز، ان‌شاءاللَّه تعالى بر نخواهد داشت. اميدواريم همه‌تان مشمول دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) باشيد. خدا ان‌شاءاللَّه همه‌ى شما عزيزان را محفوظ بدارد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) ابراهيم:  24
2) حشر: 19
3) بحارالانوار، ج 67، ص 309
4) مائده: 32

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‌

 

 

بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد و اله الطّاهرين‌
و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعين.

قال اللَّه الحكيم فى كتابه:
«هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّموات‌ و الارض و كان اللَّه عليما حكيما. ليدخل المؤمنين و المؤمنات جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و يكفّر عنهم سيّئاتهم و كان ذلك عنداللَّه فوزا عظيما. و يعذّب المنافقين‌ و المنافقات و المشركين و المشركات الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت مصيرا. و للَّه جنود السّموات و الارض و كان اللَّه عزيزا حكيما.»(1)
صدق اللَّه العلىّ العظيم.

 اولاً خيلى متشكريم از آقايان محترم، برادران مكرم و اعضاى اين جلسه و هيئت فخيم در نظام جمهورى اسلامى كه اين اجلاس را تشكيل داديد و اين مطالب قابل توجه را مطرح كرديد. از بيانات رئيس محترم و نايب رئيس محترم هم تشكر ميكنم كه ما را در جريان اجمالى مسائل اين اجلاس قرار داديد.

 خصوصيت اين اجلاسِ اين بارِ شما نزديكى به ماه مبارك رمضان است؛ ماه عبوديت، ماه اخلاص، ماه اتصال به معدن عظمت و قدرت و ماه اطمينان و سكينه‌ى ناشى از ذكر، كه فرمود: «الا بذكر اللَّه تطمئنّ القلوب».(2) بايد يكى از بهره‌هاى مهم اين ماه شريف براى ما اين باشد كه تلاطمها و اضطرابها و ناآرامى‌هائى كه در دلهاى ما به وجود مى‌آيد، ما را به اين طرف و آن طرف ميكشاند، آرام بگيرد و سكينه‌ى الهى بر قلب ما نازل بشود؛ كه اگر اين سكينه را خداى متعال عنايت كرد و مرحمت كرد، عمق ايمان و عشق و محبت به خداى متعال هم بيشتر ميشود؛ «ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم».

 مردم خوشبختانه در اين ماه رمضان، در اين عيد فطر بهره‌ى خوبى بردند؛ انسان مى‌بيند. گزارشهاى متعدد از سرتاسر كشور براى ما آمد - گزارشهاى مستند، مصور - از حالات مردم، توجهات مردم، شبهاى احيا، غير از شبهاى احيا، روز قدس؛ مردم بحمداللَّه خوب بهره بردند؛ بخصوص جوانها. معنويت اين ماه مثل يك شعاع درخشنده‌اى، با يك نگاه دلها را روشن كرد؛ و با نگاهى مثل يك ابر پربركتى بارانها را بر دلهاى مردم، بر جانهاى مردم فروريخت؛ خوب بود. خدا كند كه ما هم از اين قافله عقب نمانيم؛ ما هم بهره‌اى از اين ماه مبارك ببريم.

 البته اين توجهات عمومى، اين تفضلات الهى كه به انواع و اقسام انسان مشاهده ميكند، از نزديك انسان در گفتگوى با مردم، در معاشرت با مردم، در اظهاراتى كه ميشود، مى‌بيند، اينها نبايد ما را غافل كند؛ اينها خرسند كننده است، وضع عمومى بحمداللَّه خرسند كننده است؛ منتها از مكر الهى نبايد غافل شد. غفلت از آنچه كه ممكن است پيش بيايد و خطائى كه ممكن است سر بزند و مجازاتى كه خداى متعال ممكن است بر ناسپاسى‌ها متوجه يك ملت و يك امت كند، خطر بزرگى است.

 خوشبختانه حوادث بيداركننده‌اى هم وجود داشته است و دارد. اين حوادث گوناگون، هجمه‌هاى مختلف، همين حادثه‌ى ننگين اهانت به قرآن شريف و عزيز در كشور آمريكا، حوادث بيدار كننده است؛ اينها آن زنگهائى است كه ميخورد تا انسان در خواب غفلت فرو نرود، خواب انسان سنگين نشود، از پيرامون خود غافل نشود؛ اين نعمت بزرگى است. ما در طول تاريخ و در طول انقلاب از اينگونه حوادث داشتيم و افراد مؤمن و بصير و هوشيار از اين استفاده كردند؛ از دشمنى دشمنها استفاده كردند.

 معروف بود، ما شنيده بوديم - حالا من يادم نيست جائى هم اين را خوانده‌ام يا نه، اما از قديم در دهنها بود - كه اين كتاب «فجر الاسلام» را كه احمدامين مصرى نوشت كه تهمتهاى زيادى و اهانتهاى زيادى در اين كتاب به شيعه كرده است - كه بعد هم «ضحى الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «عصر الاسلام» را نوشت و همين طور در همه‌ى اينها همين اهانتها تكرار شده - وقتى منتشر شد، موجب شد كه تعدادى از بزرگان و روشنفكران حوزه‌ى علميه‌ى نجف به فكر بيفتند و پاسخ عملى بدهند. لذا مرحوم آشيخ آقا بزرگ تهرانى كتاب «الذّريعة» را نوشت؛ مرحوم سيد محسن جبل عاملى كتاب «رجال» معروف خودش را و «اعيان الشيعة» را نوشت؛ مرحوم صدر كتاب «تأسيس الشيعة لفنون الاسلام» را نوشت؛ اينها دفاع كردند، دفاع عملى. يعنى يك كتاب سيصد چهارصد يا دويست سيصد صفحه‌اىِ فجر الاسلام موجب شد كه چند دائرةالمعارف بزرگ در شيعه به وجود آمد. اين، زنگ بيدارباش بود؛ خورد، اين طرف بيدار شد و كارى كه بايد بكند، انجام داد.

 در گذشته هم همين جور بوده. شما نگاه كنيد اولِ كتاب «مبسوط» شيخ (رضوان اللَّه عليه) - كه در اُخريات حيات مباركشان اين كتاب را نوشتند - ايشان ميگويد كه ما زياد ميشنويم كه مخالفين ما فقه ما را تحقير ميكنند؛ «يستحقرونه و يستنزرونه» - يعنى يستقلّونه - و ميگويند فقه شما فروع ندارد، چه ندارد؛ لذا من اين كتاب را نوشتم. كتاب مبسوطِ به اين عظمت، با اين همه فروع، كه خود ايشان ميگويد كه من در هيچ يك از مذاهب اسلامى تاكنون كتابى در همه‌ى ابواب فقه كه با اين همه فرع نوشته شده باشد، نديدم؛ اين را شيخ، خودشان در اول كتاب بيان ميكنند. يعنى يك اهانت، يك طعن، موجب پديد آمدن يك چنين حادثه‌ى شيرينى ميشود.

 يا شيخ نجاشى (رضوان اللَّه عليه) در اول كتاب «رجال» كه يكى از بهترين و اساسى‌ترين سندهاى رجالى ما از هزار سال به اين طرف است كه براى ما حفظ شده، ميگويد كه من شنيدم كه سيد شريف فرمود - ظاهراً سيد مرتضى را ميگويند - كه مخالفين ما ميگويند كه: «ان لا سلف لكم»؛ شما گذشته نداريد؛ «و لا مصَنَّف» يا «مصَنِّف»؛ علماى مصنِّف نداريد، سلف نداريد، گذشته نداريد. من اين كتاب را نوشتم تا ببينند كه چرا، ما اينها را داريم.

 ببينيد، بزرگان از حوادث اينجور استفاده كردند. به نظر من، بايد با اين چشم به اين حوادث تلخ نگاه كرد. نه اينكه اهانت به قرآن كار كوچكى است؛ خيلى بزرگ است، خيلى زشت است، خيلى ننگين است؛ اما براى ما بايد زنگ بيدارباش باشد، بايد حواسمان را جمع كنيم، بفهميم كه: «من نام لم ينم عنه»؛(3) اگر ما اينجا خواب برويم، جبهه‌ى دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نيست خواب رفته باشد؛ او بيدار است، عليه ما توطئه خواهد كرد.

 به نظر من، فتنه‌ى سال 88 هم همين بود؛ براى ما يك زنگ بود، يك زنگ بيدارباش بود. بعد از آنى كه در يك انتخاباتى، چهل ميليون شركت ميكنند و همه‌ى ما تا آخر شب، خوشحال، خرسند كه پاى صندوقهاى رأى مردم جمع شدند و تا آخر شب رأى دادند - و البته هنوز عدد گفته نشده بود، همه هم لذت ميبردند - ناگهان از يك گوشه‌اى، فتنه‌اى شروع ميشود؛ ما را بيدار ميكند؛ ميگويد: به خواب نرويد، غفلت نكنيد، خطرهائى در مقابل شما وجود دارد و آن خطرها اينهاست. به نظر من، همه‌ى حوادث را اينجورى بايد نگاه كرد.

 در اين جلسه‌ى محترم و مكرم، يك نگاهى به مسائل جهانى مرتبط با ما بكنيم، يك نگاهى هم به مسائل كشور بكنيم و ببينيم چه نكته‌هائى را ميشود از اينها ياد گرفت، چه درسهائى را ميشود از آنچه كه امروز در دنيا ميگذرد يا در كشور ما ميگذرد، فراگرفت.

 در مسائل جهانى آن چيزى كه از همه واضح‌تر و بارزتر است، بيش فعال شدنِ جبهه‌ى مقابل ماست. بيمارى بيش‌فعالى يكى از بيمارى‌هاى كودكان و نوجوانان است. بيش‌فعالى معناش اين است كه تحرك، زياد؛ كارهاى گوناگون انجام ميدهند، اما تمركز نيست، هدف نيست؛ به اين در و آن در ميزنند. تحرك زياد، اما بدون هدف و غالباً همراه با ناكامى. اين حالت بيش‌فعالى است. انسان اين حالت را امروز در جبهه‌ى مقابلِ دشمن مشاهده ميكند. مشغول تحركات گوناگونند: تحريم، قطعنامه، تهمت، جوسازى عليه نظام اسلامى، تقويت معارضان داخلى، به اصطلاح ورزشكارها دوپينگ كردنِ معارضين داخلى، كه اينها را همين طور هى با آمپولهاى نيروزا كه هيچ تأثيرى هم در تقويت واقعى ندارد و فقط ظاهراً او را فعال ميكند، هى تزريق كنند.

 پارسال در همان بحبوحه‌ى جريان فتنه‌ى سال 88 شنيديد كه يكى از شبكه‌هاى اجتماعى اينترنتى كه در ارتباط با معارضين فعال بود: خبرهاى اينجا را ببرند، دستورهاى آنجا را برسانند، همين طور شلوغ كنند، فضا را چه كنند، ميخواست موقتاً براى تعميرات كارش را تعطيل كند، دولت آمريكا مانع شد، گفت شما اگر الان، ولو براى تعميرات تعطيل موقت بكنيد، اين به معارضين داخل ايران ضرر ميزند؛ جلويش را گرفتند. يعنى تعطيلى موقت را به اين شبكه‌ى اجتماعى اجازه ندادند. يعنى كمكهاى اينجورى بود. و انواع و اقسام كمكها و اعانتهايى كه به اينها ميشود.

 امروز، همه‌ى وسائل ارتباطى را به كار گرفتند؛ وسائل سياسى را به كار گرفتند؛ وسائل فرهنگى را به كار گرفتند؛ وسائل اقتصادى را به كار گرفتند، براى اينكه تحريمها در حق ايران كهنه نشود و وسط راه از كار نيفتد. دولت آمريكا يك مأمور عاليرتبه‌ى اقتصادى و پولى خودش را مخصوصاً مأمور اين كار كرده كه اين همين طور وظيفه‌اش اين است كه كميته‌هائى را هدايت كند، به اين طرف و آن طرف دنيا مسافرت كند، با سران و رهبران كشورها تماس بگيرد و دائم كشورهاى ديگر را عليه ايران وادار كنند. اين بيش‌فعالىِ نظام استكبار و جبهه‌ى مقابل نظام اسلامى، امروز به نظر من بارزترين حوادث است.

 خب، انسان از اين حادثه، چند نكته را استفاده ميكند. نكته‌ى اول اين است كه اين، ناشى از قدرت روزافزون بيدارى اسلام است. اينى كه انسان مى‌بيند طرف - حريف - دستپاچه شده، تلاش ميكند، سراسيمه شده، به اين در ميزند، به آن در ميزند، اين فعاليت را ميكند، آن را مى‌بيند، اين را مى‌بيند؛ اين پيداست كه اين طرفِ قضيه، قدرتى پيدا كرده است كه او را مرعوب كرده، به هراس انداخته و سراسيمه كرده. اگر ما ضعيف بوديم، اگر ما آسيب‌پذير بوديم، اگر ميتوانستند با يك ضربت، ما را به زانو در بياورند، اين همه تلاش لازم نبود. اين تلاش، نشانه‌ى اقتدار اين طرف است؛ و واقع قضيه هم همين است، كه حالا من اشاره خواهم كرد.

 اين طرف نسبت به سه دهه‌ى قبلى قوى‌تر شده است، مجرب‌تر شده است، آگاه‌تر شده است، دستهاى بازترى پيدا كرده است و متقابلاً دشمن ضعيف‌تر شده است. يك روز همه‌ى دنياى مستكبر، مجتمعاً عليه ايران بودند. يعنى واقعاً يك نقطه‌ى استراحتگاه وجود نداشت. در دهه‌ى اول انقلاب اينجور بود ديگر. شوروى يك قدرتى بود كه فقط يك كشور كه نبود، يك مجموعه‌ى عظيم از كشورها بود كه مركز، اينجا و در روسيه‌ى امروز بود؛ اروپاى شرقى متعلق به اينها بود، غالب كشورهاى آفريقائى و آمريكاى لاتين با اينها بودند و در آسيا بسيارى از اينها حساب ميبردند. اينها عليه جمهورى اسلامى بودند. ما آن وقت براى يك سلاح متعارف به هيچ جا نميتوانستيم مراجعه كنيم؛ يعنى هيچ كشورى در دنيا نبود كه يك سلاح متعارف - مثلاً فرض كنيد تانك - را بيست تا، سى تا اگر ميخواستيم، به ما بفروشند. من همان وقت زمان رياست جمهورىِ خودم، سفرى كردم به يوگسلاوى، كه على‌الظاهر خيلى هم ما را تحويل گرفتند و احترام كردند و به‌به و چه‌چه هم كردند؛ اما هرچه اصرار كرديم، اينها حاضر نشدند به ما همين سلاحهاى متعارف را بدهند. با اينكه يوگسلاوى جزو كشورهاى مستقل بود، نه جزو غرب بود، نه جزو بلوك شرق بود؛ اما در عين حال حاضر نشدند. ديگران كه خب، جاى خود دارند.

 آن طرف هم بلوك غرب بود؛ آمريكا بود، اروپا بود، همين فرانسه‌ى امروز كه حالا تبليغات عليه ما ميكنند و حرف عليه ما ميزنند، آن روز «ميراژ» عليه ما ميفرستادند، «سوپر اتاندارد» عليه ما ميدادند؛ يعنى حمله‌ى آن روزِ اين كشورها عليه ما از حالا خيلى بيشتر بود. امروز آلمانها فرض كنيد كه يك حرفى در تبليغاتشان - صدر اعظمشان يا ديگرى - ميزند؛ آن روز سلاح شيميائى به صدام ميدادند، كارخانه‌ى سلاح شيميائى برايش درست ميكردند؛ يعنى دشمنى‌ها آن روز عملى‌تر و فعالتر بود.

 امروز، اين حرفها نيست، اين خبرها نيست؛ يعنى نميتوانند، زمينه‌اى براى آنها وجود ندارد، نه اينكه امروز نجيب‌تر شده‌اند، بهتر شده‌اند؛ نه، مى‌بينند كه نميشود كارى‌اش كرد؛ يعنى اين حجم عظيم، روزبه‌روز پرمغزتر هم شده، قوى‌تر هم شده. و غرب، امروز - اين نكته‌ى مهمى است - احساس ميكند كه سلطه‌ى قديمى‌اش بر دنياى اسلام متزلزل شده؛ يعنى اينهائى كه در كشورهاى اسلامى و عربى بى‌هيچ مانعى و رادعى ميتاختند و جلو ميرفتند، امروز مى‌بينند نميشود؛ نميتوانند. اين موج اسلامى آنها را وادار كرده، حتّى تجديدنظر ميخواهند بكنند، آن هم براشان مشكل شده. در بعضى از كشورها كه وابستگى آنها به غرب واضح و آشكار است - مردمشان هم اين را ميدانند و ناراضى هستند - ميخواهند يك تجديدنظرهائى بكنند، بلكه بتوانند اوضاع را روبه‌راه بكنند، نميتوانند؛ براى آنها يك راه بن‌بست است. امروز غرب در يك چنين موقعيتى است. خب، اين ضعف طبعاً نتيجه‌اش همين است كه بيايند سراغ اين چيزها و قطعنامه صادر كنند. قطعنامه، يكى دو تا، پنج تا، ده تا. قطعنامه‌اى كه دل ملتها، حتّى دل دولتها هم با او همراه نيست. همين دولتهائى كه بعضى‌ها خودشان عضو شوراى امنيتند و اين قطعنامه‌ها را امضا ميكنند، ما اطلاع داريم كه حتّى بعضى از خود اين دولتها راضى به اين تحريمها نيستند؛ براى آنها يك عمل قسرى است و يك عمل جبرى است؛ يك رودربايستى سياسى است. وضع اين است.

 بنابراين، حوادثى از قبيل آنچه در اين مدت براى ما اتفاق افتاده است - چه قطعنامه‌ى 1929، چه اين مسئله‌ى اهانت به قرآن كريم، چه اظهارات صريحاً خصمانه‌اى كه عليه جمهورى اسلامى ميكنند، چه آنچه كه در سال 88 گذشت، كه اين هم بلاشك و به طور واضح دست دشمنان مستكبر در اين جريان عيان بود - اينها همه‌اش به خاطر اين است كه آن طرف احساس ميكند كه اين طرف قوى شده است. اين قدرت و قوّت و استحكامى كه در اين طرف به وجود آمده، آن طرف را ميترساند. اين در اظهارات خودشان هم هست و دارند ميگويند: اگر اين كار را نكنيم، ايران قدرت اول خاورميانه ميشود؛ اگر اين كار را نكنيم، نفوذ ايران در خاورميانه زياد ميشود؛ از اين حرفها ميزنند. اين نكته‌ى اول.

 نكته‌ى دوم اين است كه اين حوادث بايد ما را بيدار نگه دارد. بايد چرت نزنيم، بايد نخوابيم؛ خوابمان نبرد. اگر اين حوادثى كه من ترسيم ميكنم، اين قوّت و قدرت و استحكام روزافزونى كه در جبهه‌ى اسلامى و نظام مقدس جمهورى اسلامى مشاهده ميشود، ما را خاطرجمع كرد، بى‌دغدغه كرد، موجب خواب‌آلودگى ما شد، موجب غرور و غفلت ما شد، خواهد شد خطر؛ اين خطر است. بايد اين زنگ بيدارباش هميشه در چشم ما باشد. چه كار بايد بكنيم؟ بايد درون خودمان را اصلاح كنيم. اصلاحِ دائمى جزو وظائف دائمى ماست. درون را چه جورى اصلاح كنيم؟ اول از خودمان شروع كنيم. بنده، شخص حقيرِ مذنبِ عاصى از خودم شروع كنم. ديگران هم همين جور. اول رابطه‌ى خودمان را با خداى متعال درست كنيم، اصلاح كنيم و به آنچه كه خداى متعال از ما سؤال خواهد كرد، بينديشيم: «و استعملنى بما تسألنى غدا عنه».(4) اين، از جمله‌ى چيزهائى است كه بايد دائم در ذهن ما باشد. نميگويم خودمان كه كاملاً اصلاح شديم، بعد به اصلاح مردم بپردازيم - كه حالا ممكن است اين به اين آسانى‌ها هم به دست نيايد - وقتى شروع به اصلاح خود كرديم، آن وقت اصلاح جامعه هم براى ما آسان خواهد شد. و او - اصلاح جامعه - آسانتر از اصلاح نفس است. انسان مى‌بيند دلهاى مستعد را، دلهاى آماده را، حرف‌پذير و منطق‌پذير را در اين جامعه‌ى بزرگ ايرانى خود ما؛ اين جوانان ما، اين مرد و زن مؤمن ما در اقصى نقاط كشور، از فرزانه‌ترين و باسوادترين و فهميده‌ترين‌شان تا طبقات پائين در اكناف گوناگون كشور، انسان مى‌بيند كه اينها حرف شنوى دارند؛ ما اگر بگوئيم، اينها گوش ميكنند. اگر گوش كردند، به احتمال زياد، متأثر خواهند شد و آن تأثر در عملشان ظاهر خواهد شد. يكى، اين است مسئله؛ مسئله‌ى اصلاح درون.

 تقويت روحيه‌ى داخلى. يكى از مسائل مهم، مسئله‌ى تقويت روحيه‌ى داخلى است - كه اگر حالا صحبت طولانى نشود؛ مزاحمت زياد نشود، من بعد اين را عرض خواهم كرد - اين جزو وظايف ماست. تقويت روحيه جزو چيزهائى است كه از وظائف اصلى ماست؛ چه به حيث مسئولين، چه به حيث روحانيون و معممين؛ اين جزو چيزهائى است كه بايد هيچ وقت اين را فراموش نكنيم.

 اتحاد حقيقى. آقايان همه دم از اتحاد و وحدت ميزنند و ميزنيم؛ همه‌مان ميگوئيم وحدت، اما وحدت را بايد در عمل تحقق ببخشيم. وحدت اين است كه مشتركاتمان را كه بيشتر از موجبات مفرّق هست، تقويت كنيم و اينها را جلو چشم نگه داريم. اينجور نباشد كه دلخورى از يك نفر آدم، ما را وادار كند عملى بكنيم، حرفى بزنيم، اقدامى بكنيم كه برخلاف مصالح كشور باشد؛ كه گاهى انسان مشاهده ميكند! از يك نفر به خاطر يك كارى، به خاطر شخصش، به خاطر يك اظهارى، يك دلخورى‌اى پيدا ميكنيم، بعد اين دلخورى سايه مى‌افكند بر همه‌ى رفتار ما؛ اين درست نيست. بايد مشتركات را نگاه كرد، نقاط اصلى را بايد پيدا كرد. بعضى از اين مسائلى كه ماها مطرح ميكنيم و رويش تكيه ميكنيم، حقاً و انصافاً مسائل اصلى نيستند، اينها مسائل اصولى نيستند. مسائل اصولى‌ترى وجود دارد كه بر آنها بايد تكيه كرد. مى‌بينيد دشمن چه چيزى را هدف قرار داده است، كه حالا اين را هم عرض ميكنم.

 سومين نكته‌اى كه از اين وضعيتى كه وجود دارد، استفاده ميشود، شناسائى دشمن و شيوه‌هاى او و كارى است كه دارد انجام ميدهد؛ دشمن الان چه كار دارد ميكند؟ يكى از مهمترين يا شايد بتوانم بگويم مهمترين كارى كه دشمن ميكند، دو قلم كار است: يك قلم، جدا كردن مردم از نظام، يك قلم جدا كردن مردم از بيّنات دين و اصول دين و واضحات احكام اسلامى و شريعت اسلامى است. اين دو تا قلم كارى است كه اينها دارند انجام ميدهند. درست هم فهميده‌اند؛ چون پشتوانه‌ى نظام، مردمند. ميدانند كه اگر مردم را از نظام جدا كردند، نظام بى‌پشتوانه خواهد شد؛ لذا سعى ميكنند مردم را از نظام جدا كنند. چه جورى؟ بى‌اعتماد كنند. يك كارِ واضح؛ بى‌اعتماد كنند: مردم را به مسئولين بى‌اعتماد كنند. مسئولين هرچه كار بكنند، هرچه تلاش بكنند، هرچه تحرك نشان بدهند، هرچه كارهاى خوب بكنند، يك تفسير بدى در راديوهاى بيگانه و در تبليغات بيگانه وجود دارد كه اگر انسان اين راديوها را نگاه كند، اين به طور واضح مشاهده ميشود. البته اين هميشه بوده. هميشه و در همه‌ى دوره‌ها يكى از كارهاى دشمن، جدا كردن و بى‌اعتماد كردن مردم به مديران و كارگزاران بوده. در همه‌ى اين دوره‌ى بيست ساله، بيست و يكى دو ساله‌ى بعد از رحلت امام و در دوره‌ى حيات مبارك امام (رضوان اللَّه تعالى عليه)، اين يكى از كارها بوده. لذا بود كه در آن زمان، امام بزرگوار با وجود اعتراضهائى كه به بعضى از عملكردهاى مسئولين و كارگزاران كشور داشتند، هميشه در موضع مدافع آنها قرار ميگرفتند. اين معنايش اين نبود كه امام از جزئيات كارها دفاع ميكند؛ نه. اما امام سينه سپر ميكرد. در مقابل كارگزاران و مسئولين نظام اگر كسى سنگ‌اندازى ميكرد، موجب بى‌اعتمادى مردم به اينها ميشد، امام مى‌ايستادند. بنده هم همين جور. بنده هم از همه‌ى دولتها به اين حيث، دفاع كردم، باز هم دفاع ميكنم. نبايد به خاطر يك عملكردى در يك گوشه‌اى، مسئولين نظام را اعم از قوه‌ى مجريه يا قوه‌ى مقننه يا قوه‌ى قضائيه، در چشم مردم بى‌اعتبار كرد. چون مردم اگر چنانچه احساس كردند كه اين دستگاه‌هاى عظيم نميتوانند مورد اعتماد قرار بگيرند، اميد مردم از بين خواهد رفت. فكر اين را بايد بكنند. انصافاً خلاف حق هم هست؛ يعنى اين چيزهائى كه گاهى اوقات گفته ميشود، خلاف حق است. خب ما داريم مى‌بينيم اوضاع و احوال را و از بطون كار آشنا هستيم؛ خيلى تلاش دارد ميشود؛ تلاش مؤمنانه و مخلصانه؛ انسان اين را مشاهده ميكند. پيشرفتهائى هم كه مشاهده ميشود - هى گفته ميشود: پيشرفتهاى كشور، پيشرفتهاى كشور - اينها همين طور با نشستن كنج خانه و بيكارى مسئولين كه به دست نمى‌آيد؛ با تلاش مسئولين اينها به دست مى‌آيد. تلاش دارد ميشود؛ انصافاً تلاش ميشود. دشمن ميخواهد اين حالت را از بين ببرد. دشمن ميخواهد اين حالت اعتماد مردم به مسئولين نظام را سست كند تا مردم احساس كنند نميشود به دولتشان اعتماد كنند؛ به قوه‌ى قضائيه‌شان، به مجلس‌شان نميشود اعتماد بكنند؛ اينها را در چشم مردم خراب كنند. اين خطاست. اين يك قلم كار دشمن است كه اين را بايد فهميد. نبايد با دشمن همصدا شد، نبايد جدول دشمن را پر كرد، پازل دشمن را تكميل كرد، صداى دشمن را در داخل بازتاب داد؛ اينها را بايد مراقبت كرد.

 يكى هم مسئله‌ى دين و بيّنات اسلامى و انقلاب اسلامى است. از توحيد و نبوت و امامت و ولايت و از اينها بگيريد تا احكام و حجاب و حدود شرعيه و بقيه‌ى چيزها؛ دائم دارد شبهه‌پراكنى ميشود. بايد حواسمان باشد كه اينها روش دشمن است. بايد در مقابل اينها تدبير داشت، بايد كار كرد. البته در اينجا و در اين شبهه‌هائى كه به طرق مختلف مطرح ميشود، همه وظيفه دارند كه در برابر اين هنجارشكنى‌هاى دينى كه در اين سايتها و در اين اظهارات مشاهده ميشود و اين فرقه‌سازى‌هائى كه وجود دارد، و اين هنجارشكنى‌هاى اخلاقى و جنسى كه انسان مشاهده ميكند و از اين قبيل چيزها، بايستند. اينها كارهائى است كه نه اينكه همه‌ى اين كارها را دشمن دارد از خارج ميكند؛ نه، انگيزه‌هاى داخلى هم وجود دارد، اما دشمن تقويت ميكند، جهت ميدهد، كمك ميكند و اينها را هل ميدهد به جلو و دشمن از اين چيزها خرسند است. بايد اين را مواظب باشيم. بايد مواظبت كنيم. مسئوليت به عهده‌ى كيست؟ آيا به عهده‌ى دولت است؟ به تنهائى، نه. دولت البته مسئوليتهائى دارد. من خودم بارها به شوراى انقلاب فرهنگى در دوره‌هاى مختلف گفتم كه شما نميتوانيد خود را از متدين كردن مردم و وظيفه‌اى كه در اين راه داريد، بركنار نگه داريد. اينها مخالف بودند. آن جريانهاى بداخلاق مخالف بودند، ميگفتند نه، اين دينِ دولتى ميشود. من معتقدم دولت در اين زمينه وظيفه دارد، اما وظيفه‌ى دولت چيست؟ وظيفه‌ى دولت درست كردن عقايد مردم است؟ نه، وظيفه‌ى دولت زمينه‌سازى است؛ وظيفه‌ى عملياتى و ميدانى به عهده روحانيت است، به عهده‌ى زبدگان است، به عهده‌ى نخبگان حوزه و دانشگاه است. اين وظيفه‌ى ميدانى است. من امروز نگاه ميكنم جاى اين مجموعه‌ى مكرم دينى و علمى را در خيلى جاها خالى مى‌بينم.

 ما اگر چنانچه به دستگاه‌هاى تبليغاتى‌مان اعتراض ميكنيم، مى‌بينيم اينها گاهى اوقات به خاطر اعتراض و تشرى كه ما ميزنيم، يك حركتى دينى هم انجام ميدهند، بد از آب در مى‌آيد؛ يك كارى هم انجام ميدهند، محتواش خراب در مى‌آيد، اين به خاطر اين است كه اشراف علمى كه فقط مختص روحانيت است در اين مورد، وجود ندارد.

 حوزه‌هاى علميه نقش‌شان در صدا و سيما فقط اين نيست كه يك واعظ خوش‌زبانى بيايد آنجا، مردم را نصيحت كند؛ نه، حوزه‌ى علميه بايد كميته‌ها تشكيل بدهند، مجموعه‌ها تشكيل بدهند، اتاق فكرهاى دينى تشكيل بدهند، راجع به مسائل گوناگون بنويسند، بحث كنند، تحليل كنند، تحقيق كنند و محصولات اينها را بدهند بيرون. فضا وقتى كه درست شد، طبعاً اثر ميگذارد. روى بازى هنرمند هم اثر ميگذارد.

 دويست سيصد نفر از هنرمندهاى مطرح كشور در بخشهاى مختلف اينجا آمدند - پارسال بود يا كى بود - و با من ملاقات كردند. يك مقدارى آنها صحبت كردند، يك مقدارى ما صحبت كرديم. بعد من به نكته‌اى توى همان مجلس توجه كردم و همانجا هم گفتم اگر شماها كه فيلمسازيد يا هنرمنديد يا بازيگريد يا كارگردانيد، از من بپرسيد كه ما ميخواهيم فيلم دينى درست كنيم، درباره‌ى چه موضوعى فيلم دينى درست كنيم؟ فرض كنيد در باب حجاب ميخواهيم مثلاً فيلم بسازيم، محتواى اين چه باشد، از كجا شروع كنيم، چى بيان كنيم به مردم؟ اعتقاد مردم را درباره‌ى مسئله‌ى توحيد يا مسئله‌ى نبوت يا مسئله‌ى ولايت يا مسئله‌ى ولايت فقيه يا مسئله‌ى امام (رضوان اللَّه عليه) ميخواهيم تقويت كنيم، موضوع و محتوا چه باشد؟ اين آدمى كه در محيط غير دينى پرورش پيدا كرده، هرگز علم دين نخوانده، خيلى‌شان با قرآن آشنا نيستند، با نهج‌البلاغه و حديث آشنا نيستند، چه ميدانند چه بايد بيايد در محتواى اين فيلمها. ما كه ميدانيم، بايد آماده كنيم و كمك كنيم. وقتى ما توانستيم اين فكرها را منظم كنيم، مرتب كنيم، منطقى كنيم، قابل فهم كنيم، باورپذير كنيم، آن را در مجموعه‌هائى در اختيار گذاشتيم، اين هنرمند وقتى ميخواند، خودش تحت تأثير قرار ميگيرد. لذا هنرمندى كه سابقه‌ى دينى و ريشه‌ى دينى دارد، انسان مى‌بيند فيلم خوبى هم اتفاقاً ميسازد؛ كه البته بندرت مواردى پيش مى‌آيد. پس كار ماست، كار روحانيت است كه در اين زمينه اين كمبودها را برطرف كند.

 اين نكات در مورد مسائل خارجى، كه عمده‌ى مسئله‌ى آن، جبهه‌بندى بيش‌فعال شده‌ى خصم است در مقابل ما، و نكته‌هائى هم در آن هست و كارهائى كه دارند ميكنند. البته در اين زمينه حرف زياد است، كه حالا اگر انسان بخواهد مطلب بگويد و حرف بگويد، حرف هست.

 يك نگاه هم به وضعيت داخلى خود ما، يعنى وضعيت جمهورى اسلامى؛ چه در داخل، چه در خارج. به نظر من در اين سه دهه‌ى پرافتخارى كه بر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، حملات زيادى به ما شد؛ حملات ساختارشكنانه، حملات معارضه‌ى جدى با هويت اسلامى، روح اسلامى، روح انقلابى. خيلى در اين سى سال به ما حمله شده. به شعارهامان دست‌اندازى كردند؛ شعارهامان را تحريف كردند، خيلى اوقات شعارهامان را غلط معنا كردند. خيلى اوقات تلاش شد - تلاشهاى سازماندهى شده، نه تلاش فردى - براى اينكه مردم را نسبت به اصل انقلاب مسئله‌دار كنند. در آن گذشته‌اى كه چندان هم از ما دور نيست، بارها قانون‌شكنى كردند، بارها براى قانون‌شكنى‌ها عناوين و ظواهر و بهانه‌هاى موجه درست كردند، تراشيدند؛ كارهاى گوناگونى انجام گرفت. ولى مردم و انقلاب ايستادند؛ انقلاب ايستاد، مردم ايستادند، مسئولين مؤمنى كه در ميان اين مجموعه‌ى عظيم حضور فعالى داشتند، ايستادند، روشنگرى كردند، و بحمداللَّه انقلاب پيش رفت و نتوانستند كارى انجام بدهند. لذا شما ملاحظه كرديد مردم در اين انتخابات اخير به حرفهاى داراى صبغه‌هاى غير اسلامى و غير دينى دل ندادند. اينها خيلى مهم است. مردم رفتند سراغ آن كسى كه شعارهاى انقلابى ميداد، شعارهاى اسلامى ميداد، شعارهاى ضد تجملگرائى ميداد، شعارهاى عدالت اجتماعى ميداد. اين نشان‌دهنده‌ى بيدارى مردم است. مردم اينها را دوست دارند. مردم به ما احترام ميگذارند، چون اسلام را دوست دارند، ما را مظهر اسلام و مبيّن اسلام ميدانند.

 اين خصوصيت مردم ماست. اين خيلى اهميت دارد. سى و يكى دو سال دائم عليه انقلاب كار شده، در عين حال مردم ايستاده‌اند و شعارهاى انقلاب، امروز زنده است. حرفهاى امام، امروز حرفهاى رائج است؛ سكه‌ى رائج است. كسانى كه ميخواهند در بين مردم سرى بلند كنند، حرفهاى امام را تكرار ميكنند؛ خودشان را مستند به امام نشان ميدهند. يك روز خلاف اين بود؛ يك روزى كه چندان دور نيست از ما، كسانى بودند كه تظاهر ميكردند به مخالفت با امام؛ رفتند گفتند انقلاب دفن شد! صريحاً اعلام كردند. عده‌اى گفتند كه بايستى مردم را از خدا جدا كرد! اينها را صريح پشت بلندگو آن روز ميگفتند. امروز جرأت نميكنند اينها را بگويند. امروز آن كسانى كه با مردم ميتوانند حرف بزنند، تريبون دارند - يا از هر وسيله‌اى استفاده ميكنند - دم از امام و دم از انقلاب و دم از شعارهاى امام ميزنند؛ حالا با شيوه‌هاى خاص. اين خيلى مهم است. اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه سكه‌ى رائج در كشور و روش مقبول، روش امام است و راه انقلاب است. اين خيلى چيز بزرگى است.

 خب، البته گفتيم مردم ايستادند، آخرين نمونه‌اش هم همين فتنه‌ى سال 88 بود؛ مردم ايستادند. همان كسانى كه به كسان ديگرى غير از منتخَب رأى داده بودند، همانها هم در مقابل آنها ايستادند. لذا ديديد در 9 دى، در 22 بهمن، همه شركت كردند؛ همه آمدند. اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه فتنه‌گران و فتنه‌انگيزان يك اقليت معدودند؛ منتها دروغ گفتند، خواستند مردم را دنبال خودشان بكشانند. اولِ كار موفق هم شدند؛ بعد كه چهره‌شان آشكار شد، نقابشان در خلال حرفها و كارهاى گوناگون افتاد، مردم از اينها رو برگرداندند. بنابراين، مردم ايستاده‌اند. خب، اين يك نكته است در وضع كشور.

 يك نكته‌ى ديگر پيشرفت كشور است. حالا پيشرفتهاى علمى را كه بارها گفتند و گفتيم و ديگران گفتند و خود شماها هم ميدانيد. حقيقتاً در زمينه‌هاى علمى، در زمينه‌هاى فناورى، پيشرفتهاى شگفت‌آورى شده. بعضى از اين چيزهائى كه توى تلويزيون به‌آسانى از آن عبور ميكنند كه فلان كار شد و فلان چيز افتتاح شد، پشت صحنه‌ى اين را كه انسان نگاه ميكند، خيلى كارهاى مهمى است؛ خيلى تلاش، خيلى عمق علمى، خيلى توانائى پشت سر اين پديده خوابيده است كه حالا رسيده به اين كه مثلاً فلان چيز به وجود آمده يا فلان شيئى اختراع شده يا توليد شده؛ در زمينه‌هاى گوناگون صنعتى و فناورى و علمى. اينكه حالا مسلّم است؛ لكن آنچه كه از اين پيشرفتهاى علمى و فناورى به نظر من بالاتر است، عبارت است از روحيه‌ى ثبات و احساس توانائى كه در ملت بيدار شده؛ در كسانى كه بايد اين كار را بكنند، اين روحيه بيدار شده.

 اين جلسات ماه رمضان ما، يكى از بركاتش براى خود من همين بود؛ دانشجو بود، استاد بود، فرزانگان و نخبگان بودند، مسئولين و كارگزاران بودند، صنعتگران بودند، فعالان گوناگون كشور بودند و كسى هم به اينها نميگفت كه شما چه بگوئيد؛ ميگفتند بيائيد حرفتان را بزنيد. حرفهائى كه ميزدند، نشان‌دهنده‌ى روحيه‌ى خودباورى، اتكاء به نفس، اعتماد به اينكه ميتوانند آنچه را كه تا حالا انجام دادند، چندين برابر او را انجام بدهند، بود. اين خيلى چيز مهمى است. اين همان روحيه‌اى است كه امام (رضوان اللَّه عليه) ميخواست آن را در ماها بيدار كند. اين روحيه در مردم بيدار شده. جوانها مى‌آيند حرف ميزنند. يك جوانى آمد صحبت كرد، گفت من يك نقشه‌ى جامع علمى نوشتم كه اين را ميدهم به شما؛ آن نقشه‌ى جامع علمى كه در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تهيه شده، ايراد دارد. اين خيلى روحيه‌ى خودباورى بزرگى است. خيلى من لذت بردم. ممكن است آنچه كه او تهيه كرده، آنچنان كه خودش خيال ميكند، صددرصد مورد قبول نباشد، اما اين روحيه كه يك جوان دانشجو با دو سه نفر همكار دانشجو بنشينند نقشه‌ى جامع علمى كشور را تنظيم كنند، بعد هم نه اينكه يك گوشه‌اى بگذارند، در ملأ عام بيايد به من بدهد، بگويد اين را من ميدهم به شما، بسيار مهم است. اينچنين روحيه‌هائى وجود دارد؛ هم در دانشجوهاى ما، در جوانهاى ما، هم در اساتيد خوب ما، مؤمن ما، اين چيزها وجود دارد. اينها مهم است.

 اگر تلخى‌ها را مى‌بينيم، ناكامى‌ها را مى‌بينيم، ضعف‌ها را مى‌بينيم، اينها را هم بايد ببينيم؛ اينها خيلى مهم است؛ جهت‌دهنده اينهاست. والّا كِى بوده كه ما تو مجموعه‌ى خودمان آدم بد نداشته باشيم، آدم خلافكار نداشته باشيم، آدم ضعيف نداشته باشيم، آدم نق‌زن نداشته باشيم، آدم مخالف نداشته باشيم؟ هميشه خب بوده؛ اما آن چيزى كه كشور را پيش ميبرد، او عبارت است از آن موتور؛ از آن موتور پيش‌برنده. حالا داخل اين قطار ممكن است چهار نفر با همديگر دعوا هم بكنند، به سر و كله‌ى هم بزنند يا پوست پرتقال هم بريزند و فضا را كثيف هم بكنند؛ اما قطار دارد حركت ميكند و به جلو ميرود. اين اختلافات هم وجود دارد، خب داشته باشد. بدكارى‌هائى هم هست، يك نفر هم توى قطار دارد نماز شب ميخواند، نماز جعفر طيّار ميخواند. همه جورش هست؛ اما حركت، حركتِ به جلو، حركتِ با اميد، حركتِ با جهت، حركتِ با هدف، اينهاست؛ اينها را بايد ديد. كار هست، سازندگى هست، ابتكار هست، روحيه‌ى استغناء وجود دارد؛ انسان اين را امروز مشاهده ميكند. خب، كارهاى مهمى هم انجام گرفته است كه به نظر من كارهاى باارزشى است؛ آن مقدارى كه بنده اطلاع دارم، كارهاى بسيار خوبى در كشور دارد انجام ميگيرد.

 حالا بر اين تصويرى كه بنده نسبت به وضع كشور دارم و به برادران و آقايان محترم عرض كردم و آن چيزى كه من از اوضاع كشور ميفهمم - بنده بى‌اطلاع هم نيستم؛ از همه‌ى اين مسائل گوناگونى كه گفته ميشود، مطلعم. خيلى از جزئيات را هم بنده ميدانم - چند نكته مترتب است:

 يكى اينكه فشارهاى دشمن و شرائط سخت، ما را ضعيف نكرده. سختى‌ها و تنگناهائى كه در اين سى سال وجود داشته، ما را تضعيف نكرده؛ بلكه ما را نيرومند و مقاوم هم كرده. اميرالمؤمنين (عليه سلام اللَّه و الملائكة اجمعين) فرمود: «ألا و انّ الشّجرة البرّيّة اصلب عوداً ... و اقوى وقوداً»؛(5) هم محكمتر است، هم وقتى كه آن را آتش زدى، آتشش ماندگارتر است. خاصيت شرائط سخت اين است. شرائط سخت، شرائط پرچالش، ملتها را مقاوم ميكند؛ رؤسا و مديران و مسئولان و رهبران كشورها را مقاوم ميكند؛ مثل يك ورزش، آنها را تقويت ميكند، نيروى آنها را مضاعف ميكند، همت آنها را مضاعف ميكند، ميروند دنبال كارهاى بزرگتر. و اين بحمداللَّه اتفاق افتاده. اين نكته‌ى اول.

 نكته‌ى دوم اينكه، اين فشارهائى كه در دنيا انجام ميگيرد، اينها محكوم به شكست است؛ اينها شكست خواهد خورد. اين چيزى است كه تجربه به ما نشان داده، غير از وعده‌ى الهى كه: «و لينصرنّ اللَّه من ينصره»(6) و آيات زيادى كه در اين جهت هست. فشارها غالباً محكوم به شكست است. يك مدتى فشار مى‌آورند، وقتى كه ايستادگى مشاهده شد از اين طرف، آن فشار تمام ميشود. جنگ، جنگ اراده‌هاست؛ جنگ عزمهاى راسخ است؛ هر كه عزمش بيشتر بود، او برنده است. بنابراين، اينها شكست ميخورند. اگر قرار بود نظام اسلامى با اين فشارها شكست بخورد، بايد همان دهه‌ى اول شكست ميخورد. آن وقت - گفتم - دشمن قوى‌تر بود، ما ضعيف‌تر بوديم، توانائى‌هامان كمتر بود، امكاناتمان كمتر بود، دنياشناسى‌مان كمتر بود، تجربه‌مان كمتر بود؛ امروز بحمداللَّه اين كمبودها و كمى‌هاى آن وقتها جبران شده و خيلى از اشكالاتى كه آن وقت وجود داشت، وجود ندارد. مردم روحيه‌هاشان هم خوب است. امروز انگيزه‌ها خيلى بالاست. اگر خداى نكرده يك وقتى يك جنگى اتفاق بيفتد كه حضور در جبهه را براى مردم و جوانها ايجاب كند، آن وقت خواهيد ديد كه جوان امروز ما كه نسل سوم انقلاب است، همتش و فداكارى‌اش از جوان آن روز كمتر نيست؛ شايد بيشتر هم هست. يك چنين حالتى وجود دارد. بنابراين، اين فشارها محكوم به شكست است؛ لكن مهم اين است كه ما بيدار باشيم. به شرط اينكه ما بيدار باشيم؛ به شرط اينكه خوابمان نبرد، غفلت نكنيم. اين زنگهاى هشداردهنده و بيدارباش، ما را بيدار نگه دارد؛ اين شرطش است.

 نكته‌ى سوم؛ يك كليد اصلى وجود دارد و آن اميد دادن و اطمينان دادن به مردم است. اين كارى است كه به عهده‌ى من و شماست: ما معممين، ما مسئولان، ائمه‌ى محترم جمعه؛ كار بايد اين باشد كه به مردم اميد بدهيد و اطمينان بدهيد. اگر مردم نااميد شدند، اعتماد خودشان را از دست دادند، متزلزل شدند، شكست قطعى است. آن چيزى كه جنگنده را، رزمنده را در جبهه نگه ميدارد، اميد است. بايد اميد داشته باشد، بداند كه ميتواند به پيروزى برسد. اين اميد را بايد زنده نگه داشت. عامل اصلى پيروزى، در صحنه بودن مردم است؛ عامل در صحنه بودن مردم، اميد و اطمينان آنهاست. اين اميد را بايد در مردم تقويت كرد؛ مردم را نبايد ترساند؛ مردم را نبايد بدبين كرد، بى‌اعتماد كرد. در قرآن كريم ببينيد: «الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم».(7) اين از طرف دشمن است؛ بترسيد - «قد جمعوا لكم فاخشوهم» نسبت داده شود به دشمن - آيه‌ى ديگر: «انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اوليائه»؛(8) ميترساند. «لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم».(9) ببينيد، اينهاست. يعنى ترسيدن مردم مذمت شده؛ مردم را نااميد كردن، مردم را بى‌اطمينان كردن، مذمت شده. متقابلاً، نقطه‌ى مقابل: «والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»؛(10) همديگر را بايد وصيت كنيم، توصيه كنيم به صبر، به ايستادگى، به پيروى از حق؛ همديگر را نگه داريم. «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض»؛(11) اولياء يعنى پيوسته‌ها؛ به همديگر پيوستند. اين وظيفه‌ى ماست. بنابراين، بايستى به اين نكته‌ى اميد و اطمينان توجه كرد.

 مسائل اصلى را بايد شناخت و مسائل فرعى را اصلى نكرد؛ نه اينكه مطرح نكرد؛ نه، مسائل فرعى هم بايد طرح شود؛ همه‌ى جزئيات بايد طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاك مخالفت و موافقت قرار نگيرد. ملاك موافقت و مخالفت، صراط مستقيم حق است، اسلام است، تشرع است، تدين است، پايبندى به مبانى انقلاب است، پايبندى به آرزوهاى امام و اهدافى است كه امام ترسيم كردند؛ مقابله‌ى با مستكبرين است، بدبين بودن به مستكبرين است. يعنى بدانيم كه دشمن ما كيست. اينجور نباشد كه ما با رفيق و برادر خودمان كه مثلاً اينجا نشسته، بنا كنيم مخالفت، اما دلمان با آن مستكبر، با آن بى‌حياى مخالف همراه باشد، از او كمك بخواهيم، به او اعتماد كنيم؛ اينجورى نباشد.

 مسئله‌ى مهمى كه در ذهن بنده هميشه هست - آنطور كه فرمودند، در جلسه هم مطرح شده - و مورد دغدغه‌ى افراد است، مسئله‌ى فرهنگ است؛ مهم است. مسئله‌ى فرهنگ از مسائل اقتصادى مهمتر است، از مسائل سياسى مهمتر است. فرهنگ چيه؟ فرهنگ عبارت است از آن درك، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسانها و روحيات و خلقيات آنها در زندگى؛ آنهائى است كه انسان را به كار وادار ميكند. فرهنگ حاكم بر يك كشور مثلاً اگر چنانچه فرهنگ مسئوليت‌پذيرى بود، اين عمل مردم را هدايت ميكند. نقطه‌ى مقابل، حالت بى‌مسئوليتى است كه انسان نسبت به حوادث، نسبت به قضايا، نسبت به آينده، نسبت به دشمن، نسبت به دوست، احساس مسئوليت نكند. مسئوليت‌پذيرى، تزريق مسئوليت‌پذيرى و هديه كردن او به ارواح مردم، به افكار مردم و روحيات مردم، اين تقويت فرهنگ است. ايثارگرى، وجدان كارى، انضباط، تعاون اجتماعى، سازگارى اجتماعى، پرهيز از اسراف، اصلاح الگوى مصرف، روحيه‌ى قناعت، استحكام در آنچه كه توليد ميكنيم؛ اينها فرهنگ است. اينها را بايد در مردم تقويت كرد. درست‌كارى، زنده نگه داشتن انديشه‌هاى امام و انقلاب، روحيه‌ى انسجام و اتحاد اسلامى - آن چيزى كه قرآن هم ما را به او امر ميكند، تفكرات ما هم به او امر ميكند، انقلاب هم ما را به او حمل ميكند و امر ميكند - با برادران مسلمان، با هم‌ميهنان، حالت اتحاد و انسجام داشتن، تعصب متقابل مثبت نسبت به يكديگر داشتن، كه در عرض گستره‌ى امت اسلامى هم همين جور است. اينها فرهنگ است. يكى از آنها هم البته فرهنگ عفاف و فرهنگ ساده‌زيستى است.

 اين كارها به عهده‌ى كيست؟ رسانه‌ها خيلى نقش دارند؛ اما رسانه‌ها قالبند؛ محتوا و مضمون، دست ماست، كه حالا بحث مفصلى دارد كه جايش اينجا نيست. ان‌شاءاللَّه در جاى خودش من راجع به اين صحبت خواهم كرد. كارهاى مهمى بر عهده‌ى ماهاست، بر عهده‌ى حوزه‌هاى علميه است كه اين كارها را بايد ان‌شاءاللَّه انجام بدهيم. ديگر صحبت ما طولانى شد.

 خداوند ان‌شاءاللَّه كه همه‌ى ما را در راه انقلاب، در راه اسلام نگه دارد؛ زندگى ما را وقف اسلام بكند؛ مرگ ما را در راه اسلام و براى اسلام و براى خودش قرار بدهد؛ آنچه كه گفتيم، ميگوئيم، ميشنويم و ميكنيم، آن را براى خودش و در راه خودش قرار بدهد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) فتح: 4-7؛ ترجمه:
او كسی است كه سكينه و آرامش را در دلهای مؤمنان نازل كرد تا ايمانی بر ايمانشان افزوده شود، لشكر آسمانها و زمين از آن خدا است، و خداوند دانا و حكيم است. هدف (ديگر از اين فتح مبين) آن بود كه مردان و زنان با ايمان را در باغهائی (از بهشت) وارد كند كه نهرها از زير درختانش جاری است، و گناهان آنها را ببخشد، و اين نزد خدا پيروزی بزرگی است. و نيز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد می‌برند مجازات كند، حوادث سوئی (كه برای مؤ منان انتظار می‌كشند) تنها بر خودشان نازل می‌شود، خداوند آنها را غضب كرده، و آنها را از رحمت خود دور ساخته، و جهنم را برای آنها آماده كرده، و چه بد سرانجامی است. لشكريان آسمانها و زمين تنها از آن خدا است، و خداوند شكست ناپذير و حكيم است.
2) رعد: 38

3) نهج‌البلاغه: نامه‌ى 62
4) صحيفه‌ى سجاديه، دعاى بيستم‌
5) نهج‌البلاغه: نامه‌ی 45
6) حج: 40
7) آل‌عمران: 173
8) آل‌عمران: 175
9) احزاب:60
10) عصر: 1-3
11) توبه: 71

 

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

آقا حسینیه ی امام ره

بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحكیم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ1
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!

اهانت جنون‌آمیز و نفرت‌انگیز و مُشمئزكننده به قرآن مجید در كشور آمریكا كه در سایه‌ی امنیت پلیسی آن كشور اتفاق افتاد، حادثه‌ی تلخ و بزرگی است كه نمی‌توان آن را تنها در حدّ یك حركت ابلهانه از سوی چند عنصر بی‌ارزش و مزدور به حساب آورد. این یك اقدام محاسبه‌شده از سوی مراكزی است كه از سال‌ها پیش به این طرف، سیاست اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی را در دستور كار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداخته‌اند. این حلقه‌ی دیگری از زنجیره‌ی ننگینی است كه با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حركت كاریكاتوریست خبیث دانماركی و ده‌ها فیلم ضد اسلام ساخته‌شده در هالیوود ادامه یافت و اكنون به این نمایش نفرت‌انگیز رسیده است. پشت صحنه‌ی این حركات شرارت‌بار چیست و كیست؟

مطالعه ی این روند شرارت كه در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاكستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد كه طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فكرهای صهیونیستی است كه از بیشترین نفوذ بر دولت آمریكا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان كسانی اند كه پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میكنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتكار وقت آمریكا داد و او اِعلان جنگ صلیبی كرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام كرده است كه این جنگ صلیبی با ورود كلیسا به صحنه، كامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است كه از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم كشیده شود و با دخالت كلیسا و كشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را كه از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام كینه توزانه، نه آغاز یك جریان، بلكه یك مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سركردگی صهیونیسم و رژیم آمریكا است. اینك همه ی سران استكبار و ائمة الكفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن كتاب رحمت و حِكمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است كه در كنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله كنند. سران رژیم آمریكا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه كنند. سالهاست كه مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاكستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار كشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شكنجه، هزاران كودك و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میكنند؟ چه كسی باور میكند كه این توطئه ی گسترده بدون كمك و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریكا ممكن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نكته را به همه متذكر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد كه آنچه امروز آماج حمله ی نظام استكبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستكبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استكبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنكس كه بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی كینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است كه از چند دهه پیش تاكنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است كه اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده كرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستكبران را پاره كنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر  عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم كه حادثه ی اخیر ربطی به كلیسا و مسیحیت ندارد و حركات عروسكی چند كشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی،  خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی  همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریكا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را كه دل یك و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنه‌ای
22/شهریور/1389

 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

حدیث روز:

انَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِایتِنا سَوفَ نُصلِیهِم ناراً کُلَّما نُضِجَت جُلُودُهُم

بَدَلنهُم جُلُوداً غَیرَها لِیَذُوقُوا العَذَابَ إِنَّ اللّه کانَ عزیزاً حَکیماً»

 آنان که به آیات و نشانه های ما، یعنی پیامبر اکرم (ص) و قرآن کریم نگرویدند

 به زودی آنان را در آتش اندازیم که چون پوست هاشان سوخته شود

 آنها را تبدیل به پوست های دیگر کنیم تا اینکه عذاب و بدبختی را بچشند ،

 قطعاً خداوند عزیز و نفوذ ناپذیر و حکیم و داناست.

  

روز قدس يك روز جهاني است

 

آقا حسینیه ی امام ره

ابتکار امام خمینی در معرفی آخرین جمعه ی ماه مبارک رمضان به عنوان "روز قدس"

شجره ی طیبه ای بود که میوه های مبارک آن روز افزون است و هرساله از آغاز ماه مبارک ،

 رژیم اشغالگر قدس را به وحشت می اندازد. امسال توطئه ای جدید را برای خنثی کردن

 عظمت این روز تدارک دیده اند وآن ایجاد تفرقه و اختلاف در میان امت اسلامی بویژه ملت

 ایران است که کانون اصلی و پایه گذار این اقدام وحدت آفرین و ظلم ستیز است.

" روز قدس" همجوار "شب قدر" است ، این سخن از امام امت رضوانالله علیه است

 که در ادامه فرمودند در روز قدس مقدرات خلق توسط خداوند برنامه ریزی می شود و در

روز قدس خلق باید مقدرات خود را به دست گیرد.، شب قدر از هزار ماه بالاتر است و روز

 قدس از دهها سال کفار و منافقین .

 با این حساب شب قدر شب خود سازی و روز قدس روز دشمن ستیزی است .،

 همان تعبیر زاهدشب و شیر روز.

قدس یعنی نبودن ظلم و لذا روز قدس روزی است که ظلمی در عالم نباشد. چه در

 فلسطین و چه در جاهای دیگر.

  امید است این روز را مستضعفان جهان بویژه مسلمانان با شکوه برگزار کنند، از خدا

 مهربان این مهم را می طلبیم .

مطمنا تمام شهداء و شهيد مهدي هم در در راهپيمايي حضور خواهد داشت.

پس براي زنده نگه داشتن ياد شهداء حضور بر ما واجب خواهد شد.

امام خميني (ره) :
"روز قدس يك روز جهاني است. روزي نيست كه اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است… تمام ملت‌ها قيام كنند و اين جرثومه فساد را به زباله‌دان‌ها بريزند… روزي است كه بايد همت كنيد كه قدس را نجات دهيم… روز قدس روز اسلام است، روزي است كه بايد اسلام را احيا كنيم و قوانين اسلامي بايد در ممالك اسلامي اجرا بشوند … روز قدس روز جدايي حق از باطل است."
مقام معظم رهبري (حفظ الله):
"قضيه فلسطين كليد رمز آلود گشوده شدن درهاي فرج به روي امت اسلامي است و همه دنياي اسلام بايد مسئله فلسطين را مسئله خود بدانند تا در سايه تحقق وعده هاي الهي, فلسطين به ملت فلسطين برگردد و دولت واحد فلسطيني به انتخاب همه فلسطينيان سراسر كشور خود را اداره كند."

قضيه فلسطين و جنايات رژيم جعلي صيهونيستي موضوعي است كه هيچگاه نميتوان از كنار آن به راحتي گذشت . جناياتي كه مشاهده آن به شدت دل هر انسان آزاد مردي را به رنج مي آورد.
خداوند بلند مرتبه در قرآن کريم  اشاره اي به اين قوم نژاد پرست دارد و مي فرمايد:"ذلک بأنهم قالوا ليس علينا في الأميين سبيل" معادل اين اصطلاح "الأميين" در زبان عبري "جوييم" به معناي "ديگران، اغيار و افراد غريب" يعني کساني که هيچ ارزشي ندارند و نه خون و نه مقدسات و نه ناموس آن ها از هيچ ارزش و اعتباري برخوردار نيست.

اين چنين است كه انديشه نسل کشي و سرکوب در اذهان آن ها ريشه دوانيده و تمامي مفاهيم انساني و رحم و مروت را از آن ها دور ساخته است و لذت قتل و کشتار ديگران و به ويژه "فلسطينيان" به خوي و خلق اصلي شان مبدل شده است.
خود نظاميان صهيونيست در شهادت هاي آشکار از زبان خود بر اين مدعا صحه مي گذارند و مي گويند:

ـ نبايد به فلسطينيان رحم کرد. در يکي از خيابان هاي اردوگاه جباليا يک فلسطيني را ديدم و با دوربين نصب شده بر سلاح به دقت سر او را نشانه گرفتم و به سويش تيراندازي کردم. ديدم که روي زمين مي غلطد. اين بهترين احساسي است که در جهان به من دست مي دهد و درست مانند احساسي است که پس از پيروزي در مسابقات فوتبال به انسان دست مي دهد.

ـ پس از آن يک فلسطيني ديگر را ديدم و به سويش تيراندازي کردم. با وجودي که سالخورده بود اما در داخل اتاق داشت پرواز مي کرد. اگر با احساس بدي از خواب بيدار شدي، فلسطيني اي خواهي کشت و اگر جواني 14 ساله بود حتما بايد او را بکشي، علاوه بر آن مي تواني زنان را هم بکشي تا ديگر بچه به دنيا نياورند و بايد دختر بچه کوچک را هم بکشي زيرا وي بزرگ شده و ازدواج خواهد کرد و حداقل ده بچه به دنيا مي آورد.

اين گفته هاي نژادپرستانه يک نظامي صهيونيست است که در مصاحبه با روزنامه معاريو عنوان شده است و اين گونه از احساس مستي اي که پس از قتل فلسطينيان به او دست مي دهد، سخن به ميان مي آورد. وي در ادامه سخنانش مي گويد:"پس از پايان عملياتِ قتل عام فلسطينيان به پايگاه نظامي خويش باز مي گشتيم و سربازاني که امروز بيش تر از ديگران فلسطيني کشته بودند، به خود مي باليدند. هرگز نسبت به اين کارها پشيمان نيستم و بي صبرانه منتظر خروج از پايگاه براي کشتن فلسطينيان هستم... اي خدا کي از اين پايگاه بار ديگر براي قتل آن ها بيرون مي رويم."
همانطور كه مي بينيد، جنايت و كشتار براي يهوديان صهيونيست امري ارزشي تلقي مي شود و چه زيبا رهبر معظم انقلاب از واژه " سگ " براي اين جنايتكاران نژادپرست استفاده كرده اند.
حال من وتو چه بخواهيم چه نخواهيم درست ايستاده ايم وسط اين ميدان جنگ ... جنگي كه مواضع و سنگرهاي  آن تا منازل ما پيشروي كرده و اهدافي را به پيش مي برد كه اگر در مقابل آنها غفلت كرده و از بصيرت كافي و لازم برخوردار نباشيم به قطع از پاي در خواهيم آمد
ميدان جنگي كه صرفأ در رده جنگ هاي نظامي خلاصه نمي شود و ابعاد گسترده تري دارد . ما در جهان امروز تنها با صهيونيست اقتصادي ،فرهنگي ، رسانه اي و ... هم مواجه نيستيم. ما با شيطان بزرگ كه در برگيرنده ي تمام ابر قدرت ها از آمريكا گرفته تا برخي فتنه گران داخل مواجه هستيم
پس به اين بيانديش كه تو كجاي اين جنگ عظيم قرار داري؟
براستي چقدر بايد صبر كنيم كه رابطه سران برخي كشورهاي اسلامي باصهيونيستها تا جايي پيش برود كه رابطه ي آنها آنفدر گرم و صميمي شود تا در كنفرانس سران كشورهاي اسلامي مبارزه صوري و ظاهري با اسرائيل هم از دستور كار آنان خارج شود.?
آيا اين حركات براي جهان اسلام شرم آور نيست ؟ و صرف به تماشا نشستن اقدامات آنان گناه و جرم محسوب نمي شود؟ آيا از مسلمانان كسي نيست تا بپاخيزد و در مقابل اينهمه ننگ و عار  مشت خود را گره كرده و فرياد عدالت خواهي و مساوات سر دهد؟
راستي ما بايد بنشينيم تا سران كشورهاي اسلامي احساسات بيش از يك ميليارد مسلمان راناديده بگيرند و صحه بر آنهمه فجايع صهيونيستها بگذارند، و باز مصر و امثال آن رابه صحنه بياورند؟
ما شيعيان علي (ع) از ياد نبرده ايم كه قبل تر حضرت علي به ما بشارت پيروزي اسلام و نابودي يهوديان صيهونيست را داده است :
در روايتي كه از اميرمؤمنان(ع) نقل شده است در اين زمينه چنين آمده است:
 يهود براي تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب [ به منطقه عربي خاور ميانه] خواهند آمد.
عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عرب‌ها در آن موقع كجا خواهند بود؟
فرمود: در آن زمان عرب‌ها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.
از آن حضرت سؤال شد: آيا اين بلا و گرفتاري طولاني خواهد بود؟
فرمود: نه، تا زماني كه عرب‌ها زمام امور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميم‌هاي جدّي آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عرب‌ها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاي كمكي از [طريق] سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روي پرچم‌هايشان نوشته شده است: «القوّة»1. عرب‌ها و ساير مسلمانان همگي مشتركاً براي نجات فلسطين قيام خواهند كرد [و با يهوديان خواهند جنگيد] و چه جنگ بسيار سختي كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمي از دريا روي خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روي اجساد كشته‌ها عبور كنند.
آنگاه فرمود:
 و عرب‌ها سه بار با يهود مي‌جنگند، و در مرحلة چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماي پيروزي بر سرشان سايه مي‌افكند.
بعد از آن فرمود:
به خداي بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مي‌شوند تا جايي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند.2
* * *

آن حضرت در روايتي ديگر كه «عبايد اسدي» آن را نقل كرده است، مي‌فرمايد:
 من در آينده در مصر منبري روشني‌بخش بنيان خواهم نمود ...، و يهود و نصاري را از سرزمين هاي عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاي خود [به طرف حق] سوق خواهم داد.
عبايه مي‌گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويي شما خبر مي‌دهيد كه بعد از مردن بار ديگر زنده مي‌شويد و اين كارها را انجام مي‌دهيد!
فرمود:
هيهات اي عبايه ! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردي نيست؛ مردي از دودمان من اينها را انجام خواهد داد.3

به اميد آنكه با نابودي رژيم منحوس صهيونيستي مقدمات ظهور منجي عالم بشريت ،‌حضرت مهدي (عج) فراهم آمده و با آزادي كامل سرزمين فلسطين و قدس، اسلام به صورت يكپارچه به انتظار ظهور مهدي (عج ) بنشيند.

 

بيانات در ديدار دانشجويان

 

 

 

بيانات در ديدار دانشجويان در یازدهمین روزماه رمضان

 11 رمضان 1431

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
خداوند متعال را سپاسگزارم كه به ما توفيق داد و عمر داد كه يك بار ديگر اين جلسه‌ى پرنشاط و شيرين و پرانگيزه را در ماه رمضان تجربه كنيم. ما هر سال ماه رمضان چنين جلسه‌اى داريم، و به شما عرض بكنم يكى از مطلوبترين و شيرين‌ترين جلسات من اين جلسه است.

 اولاً از مطالبى كه برادران و خواهران دانشجو ميگويند، من استفاده ميكنم. نكاتى براى من پيش مى‌آيد كه جديد و تازه است و از آنها بهره ميبرم. بعلاوه گاهى پيشنهادهائى هست كه اينها به دستگاه‌ها منعكس و منتقل ميشود؛ و بدانيد و مطمئن باشيد كه در حد امكان و وسع و ظرفيت، دنبال هم ميشود؛ يعنى اينجور نيست كه تصور بشود حالا يك حرفى گفته شد و در فضا پرتاب شد و تمام شد؛ نه، واقعاً يكايك اين مطالبى كه گفته ميشود - حالا آن مقداريش كه مورد تأييد و تصديق و قبول ماست؛ كه غالباً هم همين جور است - دنبال ميشود.

 خوب، جلسه‌ى امروز جلسه‌ى بسيار پرطراوتى بود؛ جوانهاى عزيز آمدند در همه‌ى زمينه‌ها مطالبى گفتند. اولاً در بين اين برادران و خواهران اختلاف نظرهائى وجود داشت كه به نظر من اين اختلاف نظرها بسيار شوق‌انگيز است؛ همين خوب است. نظرات گوناگونى در زمينه‌هاى واحدى مطرح ميشود و هر نظرى استدلالى دارد، طرفدارانى دارد؛ اين عرصه‌اى است براى فكر كردن، ژرف‌گرائى و ژرف‌يابى كردن و به حقيقت رسيدن. نه اينكه حالا شما منتظر باشيد كه من درباره‌ى مواردى كه محل اختلاف است يا از من سؤال شد - كه اين اختلاف نظر در دانشگاه وجود دارد - حتماً يك حرف قاطعى بزنم كه همان بشود فصل‌الخطاب؛ نه، يك جاهائى البته فصل‌الخطاب لازم است، كه رهبرى يا مقامى كه سخنش فصل‌الخطاب است، آنجا حرف بزند؛ اما اين از آن موارد نيست؛ اينها مواردى است كه اغلبش هيچ نيازى به فصل‌الخطاب ندارد. يك اختلاف نظرى هم وجود دارد؛ خوب، باشد؛ چه عيب دارد؟ من آن روز به مسئولين كشور كه اينجا بودند، در يك مورد خاصى گفتم خوب، اختلاف نظر هست؛ اما اختلاف نظر فاجعه كه نيست. اين اختلاف نظر چه عيب دارد؟ يك وقت بحث سر اين است كه اين شليك را به طرف دشمن بكنيم يا نكنيم؛ اينجا بله، اختلاف نظر مشكل درست ميكند. اما يك وقت قضيه اينجورى نيست؛ در مسائلِ نظرى است، مسائل دامنه‌دار اجتماعى است؛ اين اختلاف نظرها به نظر من شوق‌انگيز است؛ براى من كه اينجور است. شماها كه جوانيد، بيشتر از كسى در سنين پيرىِ من بايد از اين نظرات مختلف و استدلالهاى گوناگون به شوق بيائيد.

 در صحبتهاى امروز من دقت كردم، مطالعه كردم؛ ديدم صحبتها حقاً و انصافاً عميق بود. در بعضى از سالها، بعضى از جوانها كه مى‌آيند صحبت ميكنند، گاهى در دلم گله‌مند ميشوم به خاطر اينكه عمقى در حرفها نمى‌يابم. امروز اينجور نبود؛ امروز من حرفها را عميق يافتم؛ حالا منهاى تعارفات و اظهار محبتهائى كه نسبت به بنده ميشود - كه اينها حساب ديگرى دارد - اما آنچه كه به عنوان نظر مطرح شد، از اول تا آخر، من ديدم حرفهاى عميقى است، حرفهاى فكرشده‌اى است؛ نه اينكه لزوماً همه، حرفهاى صحيحى است؛ نه، توش صحيح هم هست، ضعيف هم هست؛ اما فكر شده است، حرفهائى است كه رويش مطالعه شده؛ اين مهم است. بخصوص در آن مواردى كه گوينده‌ى سخن از طرف يك جماعتى حرف زد - يعنى از طرف تشكلها صحبت كرد - اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه در اين عقبه، يك ظرفيت همفكرى و همكارى در انديشه وجود دارد؛ كه اين هم باز به نوبه‌ى خود يك چيز مثبتى است كه بنده را خرسند ميكند. يك وقت هست شما يك آدم بافكرى هستيد، مى‌نشينيد يك چيزى را بيان ميكنيد؛ خوب، فكر خوبى هم هست، اين چيز خوبى است؛ اما از اين بهتر اين است كه شما با يك جمعى نشستيد فكر كرديد؛ نظرات مخالفى بوده، برآيند همه‌ى آن نظرات شده اينها؛ اينها را اينجا مطرح كرديد. من نشانه‌هاى اين معنا را مشاهده كردم؛ بخصوص در آن بياناتى كه از طرف يك تشكلى بيان شد.

 خوب، جلسه‌ى امروز به نظر من جلسه‌ى بسيار خوبى بود؛ من خدا را سپاسگزارم. از آن كسانى هم كه آمدند صحبت كردند - چه دخترها، چه پسرها - تشكر ميكنم؛ خيلى خوب بود.

 مطالبى هم دارم كه حالا به قدر وقت عرض خواهم كرد؛ ليكن از همه‌ى مطالب بالاتر اين است كه شما جوانيد، دلهاى شما پاك است، ناآلوده است. به عمق اين حرف هم شما حالا نميرسيد، كه اين ناآلودگى معنايش چيست، گرفتارى دلهاى آلوده كجاست؛ اين را شما كه جوانيد، حالا حالاها به آن نميرسيد؛ به حدود سنى ما كه رسيديد، آن وقت گرفتارى را ميفهميد، مى‌بينيد كه چقدر اين زلالى دل در دوره‌ى جوانى قيمت و ارزش دارد، كه ديگر قابل برگشت هم نيست.

 امروز اين سرمايه در اختيار شماست. من حرفم اين است: اين دل پاك و زلال را هرچه ميتوانيد، با منبع عظمت، با منبع حقيقت، با منبع زيبائى - يعنى ذات مقدس بارى‌تعالى - پيوند دهيد و نزديك كنيد. اگر موفق شديد، تا آخر عمر زندگى سعادتمندانه خواهيد داشت؛ اگر حالا موفق نشويد، بيست سال ديگر سخت‌تر است؛ اگر بيست سال بعد هم - كه شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنتان هست - موفق نشويد، بيست سال بعدش بسيار بسيار مشكل‌تر است؛ يعنى در سنينِ كمتر از سنِ حالاى من. خيلى سخت خواهد شد. نه اينكه محال باشد، اما مشكل است. حالا دل را به خدا پيوند بزنيد. راهش هم در شرع مقدس باز است؛ يك كار رمزآلود پيچيده‌اى نيست. شما قله‌ى كوه را از پائين نگاه ميكنيد، مى‌بينيد كسانى آنجا هستند؛ اينجور نيست كه تصور كنيد اينها بال زدند رفتند آنجا؛ نه، اينها از همين مسيرى كه جلوى پاى شماست، جلو رفتند و به آنجا رسيدند. دچار توهم نشويم، خيال نكنيم كه با يك نوع حركت غيرعادى و غيرمعمولى ميتوان به آن قله‌ها رسيد؛ نه، آنهائى كه در آن قله‌ها مشاهده ميكنيد، از همين راهها عبور كردند. اين راهها چيست؟ در درجه‌ى اول، ترك گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزير است. دروغ نگفتن، خيانت نكردن، از لغزشهاى گوناگون جنسى و شهوانى پرهيز كردن، از گناهان پرهيز كردن؛ قدمِ مهمترينش اين است. بعد از ترك گناه، انجام واجبات، و از همه‌ى واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ كلّ شى‌ء من عملك تبع لصلاتك»؛(1) همه‌ى كار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانيد، با توجه و با حضور قلب بخوانيد. حضور قلب يعنى بدانيد كه داريد با يكى حرف ميزنيد؛ بدانيد يك مخاطبى داريد كه داريد با او حرف ميزنيد. اين حالت را اگر در خودتان تمرين كرديد، اگر توانستيد اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر اين براى شما ميماند. اگر حالا نتوانستيد - همان طور كه گفتم - بيست سال بعد سخت است، بيست سال بعدش سخت‌تر است؛ بعد از آن، كسى اگر از قبل نكرده باشد، خيلى خيلى سخت است. از حالا عادت كنيد اين تمركز را در حال نماز در خودتان ايجاد كنيد و به وجود بياوريد. آن وقت اين آن صلاتى است كه: «تنهى عن الفحشاء و المنكر».(2) «تنهى» يعنى شما را نهى ميكند؛ معنايش اين نيست كه مانعى جلوى شما ميگذارد كه شما ديگر نميتوانيد گناه كنيد؛ نه، يعنى دائم به شما ميگويد گناه نكن. خوب، روزى چند نوبت از درون دلِ انسان به او بگويند گناه نكن، گناه نكن، انسان گناه نميكند. اين نماز است.

 روزه‌ى ماه رمضان خيلى مغتنم است؛ مبارزه‌ى با گرسنگى، تشنگى، گرما و سختى‌هائى كه انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهج‌البلاغه و انس با صحيفه‌ى سجاديه و دعا و نافله و نماز شب و هر كار كه توانستيد بعد از آن بكنيد.

 اين دل نورانى و پاكيزه را كه در شما هست، قدر بدانيد. نه اينكه من بخواهم براى خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوانهاى عالَم كه فقط شما نيستيد؛ جوان خاصيتش اين است. دلتان پاكيزه است. حالا چون براى شما قابل مقايسه نيست، نميتوانيد اين موضوع را احساس كنيد. در طول زمان، گرفتارى‌ها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را ميپوشاند. در روايت دارد كه وقتى گناهى ميكنيد، يك نقطه‌ى سياهى در قلب شما به وجود مى‌آيد - البته اينها زبان نمادين است، زبان سمبليك است - گناه دوم را كه ميكنيد، اين نقطه‌ى سياه دو برابر ميشود. هرچه گناه بكنيد، اين نقطه‌ها هى اضافه ميشود، تا اينكه همه‌ى قلب را سياهى ميگيرد. ترجمه‌ى مفهوم عرفى‌اش همين است كه من گفتم؛ يعنى شما الان دل و جان و روح آماده‌اى داريد، بمرور گناهان، گرفتارى‌ها و مشكلات فراوانى كه در مسير مبارزات زندگى انسان به وجود مى‌آيد - در سياست، در اقتصاد، در يك لقمه نان، در به دست آوردن امكانات زندگى - چنانچه انسان از حالا تمرين نكرده باشد، اينها گرفتارى‌ها را زياد ميكند، دل را تاريك ميكند. پس عرض اول ما و حرف اصلى ما اين است. شما مثل فرزندان من هستيد. من اگر بخواهم به بچه‌هاى صلبى و نسبىِ خودم بهترين سفارشها را بكنم، همينى كه به شما عرض كردم، به آنها خواهم گفت.

 توجه هم داشته باشيد؛ اغلب لغزشهائى كه - نميگويم همه - در عرصه‌هاى گوناگون و ميدانهاى گوناگون براى انسانها پيش مى‌آيد، ناشى از رعايت نكردن همين نكته‌ى اصلى و مهمى است كه گفتم؛ حتّى در ميدان جهاد. در جنگ احد - خوب، قضايا را ميدانيد ديگر - يك عده‌اى كوتاهى‌اى كردند كه فاجعه آفريد. اگر قضاياى جنگ احد را نخوانده‌ايد، توى كتابهاى تاريخ هست؛ برويد بخوانيد، كه من ديگر نخواهم اينجا شرح بدهم. قرآن درباره‌ى همينها ميگويد: «انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا».(3) حاصل ترجمه اين است: آن كسانى كه شما ديديد روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت كردند و فاجعه درست كردند و موجب شهادت حمزه‌ى سيدالشهداء و بزرگانى از اصحاب شدند - انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا - لغزش آنها را شيطان از ناحيه‌ى آنچه كه قبلها انجام داده بودند، زمينه‌سازى كرد؛ يعنى گناهانشان. از اين قبيل آيه در قرآن آيات متعددى داريم. پرهيز نكردن ما از گناه، اثرش را در مديريت امور كشور اگر داشته باشيم، مديريت يك بخشى اگر داشته باشيم، اگر در ميدان جنگ حاضر شويم، اگر در يك آزمون مالى و اقتصادى گير كنيم، در همه‌ى اينجاها نشان ميدهد. بنابراين، اين حرف اصلى ماست. خلاصه عرض ميكنم؛ قدر جوانى را بدانيد. اين معنايش اين است كه قدر دلهاى پاك را بدانيد، خودتان را بيشتر با خدا مأنوس كنيد. راهش هم ترك گناه و توجه به نماز است؛ و بعد از نمازهاى واجب و آن توجهى كه عرض كردم، ديگر هرچه كه توانستيد، مستحبات، دعا و بقيه‌ى كارها را انجام دهيد. ان‌شاءاللَّه خداى متعال هم راهها را باز ميكند.

 خوب، مطالبى را من يادداشت كردم اينجا به شما عرض كنم؛ ليكن سؤالاتى هم كه شما مطرح كرديد و موضوعاتى هم كه گفتيد، موضوعات مهمى است. بد نيست من درباره‌ى بعضى از اينها مطالبى عرض كنم.

 يك سؤال اين بود كه آيا جريان دانشجوئى ميتواند آنجائى كه ايرادى به نظرش مى‌آيد، سؤال كند؟ پاسخ اين است كه بله، بايد سؤال كنيد. ايرادى ندارد كه سؤال كنيد؛ به شرط اينكه همان طور كه خود اين برادر هم گفت، قضاوت نكنيد؛ اما سؤال كنيد. بهترين روش سؤال و پاسخ هم اين است كه مسئولين بيايند توى مجموعه‌هاى دانشجوئى. من همين جا از مسئولين درخواست ميكنم كه ديدارهاى دانشجوئى‌شان را زياد كنند. امروز بهترين قشرهاى كشور اينهايند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصيلكرده‌اند، داراى فهمند، داراى انگيزه‌اند؛ مسئولين بروند شركت كنند. اين سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاى قانع كننده‌اى هم خواهيد شنيد. كمااينكه خود من در برخورد با بعضى از مسئولين، احياناً بعضى از همين سؤالهاى شما يا سؤالاتى از اين قبيل را از آنها دارم. خوب، يك جوابى ميدهند، انسان احياناً قانع ميشود؛ ممكن هم هست جواب قانع كننده‌اى نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت كنيد طرح سؤال را مخلوط نكنيد و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چيزى كه من قبلها هم گفته‌ام، بارها هم گفته‌ام، الان هم ميگويم، اين است كه جريان دانشجوئى يا جنبش دانشجوئى يا هر چيز ديگر كه اسمش هست، تصور نكند كه وظيفه‌اش اين است كه با دستگاه متولى امر و متصدى اداره‌ى كشور معارضه كند؛ نه، اين خطاست؛ چه لزومى دارد؟ معارضه كردن كه كارِ هميشه درستى نيست؛ ممكن است يك جا درست باشد، يك جا درست نباشد. مهم اين است كه شما حرفتان را مطرح كنيد، استدلالتان را مطرح كنيد، پاسخ قانع كننده‌اى بخواهيد؛ مسئولين هم بايد پاسخ بدهند.

 يك سؤال ديگر اين است كه بعضى‌ها ميگويند وحدت، بعضى‌ها ميگويند خلوص؛ شما چه ميگوئيد؟ من ميگويم هر دو. خلوص كه شما مطرح ميكنيد - كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عده‌اى را كه ناخالصى دارند، از دائره خارج كنيم - چيزى نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اينجورى حاصل نميشود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم. در صدر اسلام، خوب، با پيغمبر اكرم يك عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌كعب بود، عمار بود، كى بود، كى بود؛ اينها درجه‌ى اول و خالص‌ترينها بودند؛ عده‌اى ديگر از اينها يك مقدارى متوسطتر بودند؛ يك عده‌اى بودند كه گاهى اوقات پيغمبر حتّى به اينها تشر هم ميزد. اگر فرض كنيد پيغمبر در همان جامعه‌ى چند هزار نفرى - كه كار خالص‌سازى خيلى آسانتر بود از يك جامعه‌ى هفتاد ميليونى كشور ما - ميخواست خالص‌سازى كند، چه كار ميكرد؟ چى برايش ميماند؟ آن كه يك گناهى كرده، بايد ميرفت؛ آن كه يك تشرى شنفته، بايد ميرفت؛ آن كه در يك وقتى كه نبايد از پيغمبر اجازه‌ى مرخصى بگيرد، اجازه‌ى مرخصى گرفته، بايد ميرفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد ميرفت؛ خوب، كسى نميماند. امروز هم همين جور است. اينجورى نيست كه شما بيائيد افراد ضعاف‌الايمان را از دائره خارج كنيد، به بهانه‌ى اينكه ميخواهيم خالص كنيم؛ نه، شما هرچه ميتوانيد، دائره‌ى خلّصين را توسعه بدهيد؛ كارى كنيد كه افراد خالصى كه ميتوانند جامعه‌ى شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است. از خودتان شروع كنيد؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ى خودتان، دوستان خودتان، تشكل خودتان، بيرون از تشكل خودتان. هرچه ميتوانيد، در حوزه‌ى نفوذ تشكل خود، براى بالا آوردن ميزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش كنيد؛ كه نتيجه‌ى آن، خلوص روزافزون جامعه‌ى شما خواهد شد. راه خالص كردن اين است.

 وحدت هم كه ما گفتيم - كه بعد سؤالات ديگرى هم در اين زمينه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراين وحدت با كيست؟ با آن كسى كه اين اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى كه اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصليم؛ اين ميشود ولايت بين مؤمنين. آن كسى كه اصول را قبول ندارد، نشان ميدهد كه اصول را قبول ندارد يا تصريح ميكند كه اصول را قبول ندارد، او قهراً از اين دائره خارج است. بنابراين با اين تفصيل و توضيحى كه عرض شد، هم طرفدار وحدتيم، هم طرفدار خلوصيم.

 يك سؤالى هم در خلال صحبت بود، من اين را گاهى بيرون هم شنفته‌ام. ميگويند آيا ما هم بايد مثل رهبرى موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبرى يك تكليفى دارد، ما يك تكليف ديگر داريم. ببينيد، نبادا كسى تصور كند كه رهبرى يك نظرى دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمى مطرح ميشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل ميكند كه اجراء كنند؛ مطلقاً چنين چيزى نيست. اگر كسى چنين تصور كند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همينى است كه صريحاً اعلام ميشود؛ همينى است كه من صريحاً اعلام ميكنم.

 چند سال قبل كه يك قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال كردند، تبليغات كردند و گفتند اينها فتوا داشتند، دستور داشتند، و ميخواستند يك جورى پاى رهبرى را ميان بكشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من يك وقتى اعتقاد پيدا كنم كه يك نفرى واجب‌القتل است، اين را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جايز است، نه شايسته است كه مواضع ديگرى غير از آنچه كه رهبرى به صورت علنى و صريح به عنوان مواضع خودش اعلام ميكند، وجود داشته باشد؛ نه، همينى است كه دارم ميگويم.

 البته ممكن است كيفيت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده يك تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانيد، دانشجوئيد؛ فعاليت دينى شما، فعاليت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پيرمردانه‌ى پيرمردها طبعاً تفاوت پيدا ميكند. از اين تفاوتهاى قهرى و طبيعى نميشود صرف‌نظر كرد.

 مسئله‌ى حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما - همين طور كه گفتيم - حفظ نظام واجب است و اوجب از همه‌ى امور است. نظام هم يك مرزهاى مشخصى دارد كه يكى از اين مرزها، مرزهاى اخلاقى و فرهنگى است و شكى نيست كه بايد حفظ شود.

 چند نكته هم در مورد مرجعيت علمى و الزامات آن گفته شد كه نكات درستى بود. من خواهش ميكنم مسئولين توجه كنند و اين مطالب يادداشت شود.

 يك اشكالى شد كه چرا كالاى فرهنگىِ مناسب با عدالت توليد نميشود. اين اشكال ما هم هست؛ كاملاً درست است. كالاهاى فرهنگىِ توليدى ما رسا نيست. با اينكه ما هنرمند خوب داريم، نويسنده‌ى خوب داريم، بازيگر خوب داريم، اما نمايش متناسب با خواسته‌هاى فرهنگى‌مان كم به وجود مى‌آيد. لازم است مديريتهاى فرهنگى يك مقدارى در اين زمينه‌ها بيشتر كار كنند. البته ميدانيد، اينجور كارها كارهائى نيست كه يكشبه به وجود بيايد. يعنى اينجور نيست كه حالا بگوئيم خيلى خوب، كالاى فرهنگى توليد كنيم، همين الان بروند و براى مثلاً شش ماه آينده يا يك سال آينده، ده تا، بيست تا - يا بيشتر يا كمتر - فيلم انقلابى، فرهنگى و اسلامى درست كنند. اينها همه زيرساختهائى لازم دارد - مثل زيرساختهاى طبيعى - تا اين زيرساختها فراهم نباشد، كار به وجود نمى‌آيد. اين زيرساختها بعضى‌اش كاملاً فراهم نيست، كه اينها در طول زمان بايد به وسيله‌ى دولتهاى مختلف، به وسيله‌ى مسئولين گوناگون فراهم ميشده؛ بعضى حتّى در يك دوره‌هائى تخريب هم شده! در بعضى از دوره‌ها، بعضى از زيرساختهاى اعتقادى و فرهنگى ما نه فقط درست نشده، حتّى تخريب هم شده! خوب، حالا بايد اينها را روبه‌راه كنند. ولى اشكال، اشكال واردى است؛ من هم اين اشكال را دارم؛ هم به صدا و سيما، هم به وزارت ارشاد، هم به سازمان تبليغات و حوزه‌ى هنرى. ما با اينها نشست و برخاست هم داريم. من مى‌نشينم بحث ميكنم، استدلال ميكنم؛ يعنى كارى كه بعضى از مسئولين اجرائى بايد بكنند، متأسفانه من ناچار خودم اين كار را بر عهده ميگيرم. همين اواخر با مسئولين فرهنگى راجع به همين مسائل هنرى و سينمائى و هنرهاى نمايشى و غيره نشستهاى متعددى داشتيم. نشستيم بحث كرديم، حرف زديم؛ اميدواريم ان‌شاءاللَّه به يك جاهاى خوبى برسد. به هر حال اين مطالبه‌ى شما مطالبه‌ى درستى است.

 يكى از آقايان راجع به مسئله‌ى خصوصى‌سازى فرهنگ و بهداشت نكته‌اى گفتند كه به نظر من آن نكته هم درست است. خصوصى‌سازى مربوط به شركتهاى ذيل اصل 44 است، كه خوب، يك تعريف مشخصى دارد. به نظر ما مسائل فرهنگى و بهداشتى و اينها، به آن شكل، مشمول اين اصل خصوصى‌سازى نميشود. از طرف مسئولين ذى‌ربط هم مواردى را به من گفته‌اند. به نظر ما اين اشكال، اشكال واردى است؛ بايستى مورد توجه قرار بگيرد.

 سياستهاى خارجى و صدور انقلاب به وسيله‌ى دانشجويان هم البته خوب است؛ نه اينكه بگوئيم كار بى‌فايده‌اى است؛ نه، يقيناً فوائدى دارد؛ ليكن توجه داشته باشيد الان در همين زمينه‌ها خيلى دارد كار ميشود. در همين زمينه‌ى تماس با مسلمانها، با ملتهاى گوناگون، در آسيا، در آفريقا، در آمريكاى لاتين، خيلى دارد كار ميشود. در آمريكاى لاتين كشور اسلامى نيست؛ اما جوامع مسلمان در كشورهاى آمريكاى لاتين، مثل برزيل، مثل بعضى از كشورهاى ديگر، از لبنانى و عرب و شيعه و مسلمان و اينها حضور دارند؛ آنجاها خيلى دارد كار انجام ميگيرد. كارهائى كه انجام ميگيرد، از نظر شما جوانان عزيز يك مقدارى ناشناخته است؛ ولى به نظر ما عيبى ندارد، كار خوبى است؛ اگر محاسبه شده و با برنامه انجام بگيرد.

 راجع به تبعيض هم مسائلى گفتند كه من اينجا توى پرانتز نوشته‌ام اشكال وارد است. بعضى از اشكالات واقعاً وارد است.

 صحبتى هم راجع به دلائل خروج نخبگان شد. يكى از خانمها گفتند با نخبگانى كه تماس ميگيريم، ميگويند علت خروج ما اينهاست: مثلاً در داخل، آن كارى كه بايد ميشده، نشده؛ آن كارى كه نبايد ميشده، شده. من اين حرفها را رد نميكنم، ممكن است واقعاً همين اشكالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبه‌اى كه در دوره‌ى دانشجوئى و بعد از فارغ‌التحصيلى پا ميشود ميرود خارج، غالباً دلائلش اينها نيست؛ اينها بهانه است. آنجا كسانى هستند كه درِ باغ سبز نشان ميدهند، زمينه‌هاى مساعد كارى را به رخ اين دانشجو ميكشند؛ اين دانشجو خيال ميكند كه حالا اگر برود آنجا، چنين و چنان خواهد شد. شايد هم واقعاً دستگاه‌هاى دولتى‌اى هستند كه علاوه بر انگيزه‌ى نياز به دانش و استعداد اين جوان، يك انگيزه‌ى ديگر هم دارند و آن، مبارزه‌ى با جمهورى اسلامى است؛ لذا روى اين سرمايه‌گذارى ميكنند، برميدارند ميبرندش آنجا. حالا آنهائى كه ميروند، بعضى البته موفق ميشوند، بعضى هم موفق نميشوند، سرشان به سنگ ميخورد، پشيمان هم ميشوند؛ از اين قبيل هم داريم. از آن طرف هم جوانهائى داريم كه بدون اينكه بحث فرار نخبگان باشد، براى درس خواندن خارج رفته‌اند، مراتب علمىِ خيلى خوبى را هم گذرانده‌اند؛ اما ايمان و انگيزه‌ى دينى و اسلامى و انگيزه‌هاى سالم آنها، آنها را به داخل كشور كشانده. همه‌اش از اين طرف نيست كه دارند حركت ميكنند؛ از آن طرف هم جوانهائى كه براى تحصيل رفته‌اند، دارند مى‌آيند. ما افرادى را مى‌شناسيم؛ بعضى‌شان نابغه‌اند، بعضى‌شان برجسته‌اند، بعضى‌شان نخبه‌اند؛ اينها مى‌آيند داخل، مشغول كار ميشوند؛ مشغول خدمت ميشوند. اينجور هم نيست كه شما فرض كنيد همه‌اش از اين طرف ميروند؛ نه، آنها هم مى‌آيند داخل، و امكاناتى هم وجود دارد و كارهائى هم انجام ميگيرد.

 يكى از دوستان مسئله‌ى تهاجم به كوى دانشگاه را گفتند. من دنبال اين قضيه بودم و هستم. البته بله، حركت كنْد بوده، پيش نرفته؛ بايد هم پيش برود و ان‌شاءاللَّه هم خواهد رفت؛ ليكن اينجور نيست كه شما تصور كنيد مسئله فراموش شده؛ نه، فراموش نشده. خوب، گرفتارى‌ها زياد است، كارها زياد است؛ بعضى از دستگاه‌ها هم شايد انگيزه‌شان براى همكارى كردن در اين زمينه، خيلى انگيزه‌ى زيادى نيست - طبعاً انگيزه‌شان ضعيف است - لذا كار كنْد پيش ميرود؛ ليكن ان‌شاءاللَّه پيش خواهد رفت.

 گفته ميشود كه در دانشگاه‌ها برخوردهاى انضباطى و امنيتى صورت ميگيرد. من نميدانم چه جور برخورد تندى از لحاظ انضباطى و امنيتى در دانشگاه شده، اما اين را ميدانم كه بالاخره در دانشگاه انضباط لازم است. حالا اگر يك وقت در يك جائى در باب انضباط و اِعمال انضباط يك خرده تندروى بشود، من نميدانم - ممكن هم هست - ليكن بالاخره انضباط هم لازم است، امنيت هم لازم است. نميشود محيط دانشگاه را رها كرد. آماج خيلى از توطئه‌هاى دشمن، اصلاً محيط دانشگاه است. خود شما دانشجويان بدانيد كه توى آن دائره‌ى قرمز قرار داريد. گاهى اوقات توى عكسها يا توى فيلمها وقتى ميخواهند يك نقطه‌اى را مشخص كنند، با دائره‌ى قرمز مشخص ميكنند. دشمن، شما دانشجويان را توى دائره‌ى قرمز گذاشته، مشخصتان كرده؛ اصلاً خيلى از برنامه‌ها براى شماست؛ براى لغزاندن شما، براى منحرف كردن شما، براى بى‌خيال كردن شما نسبت به سرنوشت كشور و مصالح انقلاب. چطور ميشود دانشگاه‌ها را از نظر دور داشت؟ خوب، بالاخره بايد توجه باشد. بله، به نظر ما تندروى و زياده‌روى در هيچ كارى خوب نيست؛ از جمله در اين كار.

 يكى از دوستان گفتند كه انديشه و علم، دستورى نباشد. من چنين چيزى سراغ ندارم. در جامعه‌ى ما انديشه دستورى نيست؛ نه علم دستورى است، نه انديشه دستورى است. كجا؟ مشخص كنند بگويند. كسى كه با اين قضيه مبارزه كند، خودِ منم. ما طرفدار آزادانديشى هستيم. البته من به شماها بگويم، آزادانديشى جايش توى تلويزيون نيست؛ آزادانديشى جايش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض كنيد در زمينه‌ى فلان مسئله‌ى سياسى، يك جلسه‌ى تخصصىِ دانشجوئى بگذاريد؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بيايند آنجا با همديگر بحث كنند؛ اين ميشود آزادانديشى. همين جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همين جور، بحث سر تفكرات مكاتب گوناگون جهانى است؛ همين جور، بحث سر يك مسئله‌ى علمى است. بنابراين جلسه بايد جلسه‌ى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سيما دو نفر بيايند بحث كنند، آن كسى كه حق است، لزوماً غلبه نخواهد كرد؛ آن كسى غلبه خواهد كرد كه بيشتر عيّارىِ كار دستش است و ميتواند بازيگرى كند؛ مثل قضيه‌ى عكس مار و اسم مار. گفت: كدام يكى مار است؟ مردم با اشاره به عكس مار گفتند: معلوم است، مار اين است. بنابراين آزادانديشى در جلسات تخصصىِ متناسب با هر بحثى بايد باشد؛ در محيطهاى عمومى جاى آن بحثها و مناظره‌ها نيست. اين هم معنايش اين نيست كه دارد تحميل ميشود؛ نه، بالاخره يك فكر حق مطرح ميشود؛ «ادع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى احسن».(4) اين حكمت و موعظه‌ى حسنه و مجادله‌ى احسن براى چيست؟ «ادع الى سبيل ربّك». يعنى اين قبلاً يك اصل موضوعى است، دعوت به سمت خداست. در همه چيز همين جور است. دعوت بايد با زبان درست انجام بگيرد، اما جهت دعوت بايد مشخص باشد. معنى ندارد كه انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ اين موجب گمراهى مردم ميشود. مردم را بايد هدايت كرد. مگر نميگوئيد كه دولتها مسئول هدايت افكار مردم هستند؟

 به هر حال مطالب خوبى گفته شد. دوستان انصافاً خوب حرفهائى را مطرح كردند. يكى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئيس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - كه خدا نكند خون باشد - اما به شما عرض بكنم؛ اينها جزو مسائل تعيين كننده و اصلى نيست. ممكن است ايراد و اشكال وارد باشد - من در اين مورد هيچ قضاوتى نميخواهم بكنم - ممكن است كسى به يك شخصى يا به يك كارى ايراد داشته باشد؛ منتها بايد توجه كنيم كه مسائل را اصلى - فرعى كنيم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگيزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى كه ميشود، نگيرد. من عرضم فقط اين است؛ والّا من نه اعتراض ميكنم به اينكه شما چرا از زيد يا عمرو خوشتان مى‌آيد يا بدتان مى‌آيد؛ نه، ممكن است خوشتان بيايد، ممكن است بدتان بيايد - ايرادى ندارد - و نه اعتراض ميكنم كه چرا آن ايراد را يك وقت به شكلى كه يك مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آورديد؛ آن هم به نظرم اشكالى ندارد. فقط توجه كنيد كه اين جاى مسائل اصلى را نگيرد. مسائل اصلى ما چيزهاى ديگرى است.

 بحث مردمى كردن اقتصاد و اصل 44 و اينها مطرح شد. آقايان مدعى‌اند كه اصل 44 را خوب دارند اجراء ميكنند. البته مخالفينى هستند، اعتراض ميكنند - هم در مجلس، هم غير مجلس - ميگويند اصل 44 درست اجراء نشده؛ ليكن خود مسئولين دستگاه‌ها ميگويند نه، داريم خوب اجراء ميكنيم. به نظر من اين هم جزو همان سؤالاتى است كه خوب است انجام بگيرد و همان مسئولين توى مجامع دانشجوئى بيايند و اگر واقعاً كارى انجام شده، بگويند و ذهن جوان را قانع كنند؛ اگر هم نميتوانند قانع كنند، بالاخره بروند يك تجديد نظرى در كار انجام بدهند.

 اشكال كرديد بر صدا و سيما، اشكالتان وارد است؛ اشكال كرديد بر علنى شدن اختلافات مسئولان، اشكالتان وارد است؛ بنده هم اين اشكال را به اين آقايان دارم و به آنها هم گفته‌ام؛ اوقات تلخى هم با آنها كرده‌ام.

 بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظرى نميكنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه‌اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيرى كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، بايد نقدپذيرى كند. جمعيت زيادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهايشان هم بد نبود، يك گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نميگويم آنها آدمهاى بدى‌اند، نابابى‌اند؛ نه، بالاخره تندى كردند، جوانى كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطى بود، زيادى بود، حقش نبود، قبول كنيد. اينجور نباشد كه بگوئيد بالاخره هرچه كه گوشه‌ى قباى دانشجو را بگيرد - كه دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد.

 گفتند راجع به مسئله‌ى ولايت كار ميكنيم؛ بسيار خوب است. توضيحى هم درباره‌ى بحث ضيافت انديشه دادند كه بنده را خيلى خوشحال كرد. اينكه گفتند نقشه‌ى جامع علمى‌اى تهيه شده كه با نقشه‌ى موجود تفاوت دارد، من استقبال ميكنم؛ حتماً اين را به دست ما برسانند. دفتر ارتباط مردمى ما ان‌شاءاللَّه نام اين آقا را يادداشت كند و از ايشان بگيرد. اردوهاى دانشجوئى هم بسيار چيز خوبى است و ديدار را هم من موافقم.

 من مطالبى هم اينجا يادداشت كرده‌ام كه متأسفانه وقت كم است، منتها عرض ميكنم: اولاً مراقب باشيد تشكلهاى دانشجوئى تحت تأثير اختلاف سليقه‌ها، نه خودشان در درون دچار انشعاب بشوند، نه با همديگر اصطكاك و تصادم پيدا كنند. يكى از مصاديق برجسته‌ى وحدتى كه ما به آن توصيه و دعوت ميكنيم، همين است. آنجائى كه انسانها را از هم جدا ميكند يا به هم نزديك ميكند، اصول و مبانى معرفتى است. وقتى اين مبانى مورد اتفاق  و مورد قبولشان نباشد، آنها را از هم جدا ميكند؛ اما آن وقتى كه مورد قبولشان باشد، آنها را به هم متصل ميكند. اما سلائق نه؛ هر كسى يك سليقه‌اى دارد، هر كسى يك ذوقى دارد. يكى دانشجوى مهندسى است، يكى دانشجوى  هنر است، يكى دانشجوى پزشكى است - اين سه جور سليقه - در هر كدام هم طيف وسيعى از سلائق و گرايشهاى مختلف هست؛ يكى از چيزى خوشش مى‌آيد، يكى خوشش نمى‌آيد؛ اينها را مايه‌ى جدائى بين خودتان قرار ندهيد، كه به نظر من خيلى مهم است.

 نكته‌ى دوم: در مسائلى كه با سرنوشت كشور ارتباط پيدا ميكند، حتماً تحليل و موضع داشته باشيد. بيانيه‌ى تهران مسئله‌ى مهمى بود؛ تحليل شما از بيانيه‌ى تهران چيست؟ موضعتان چيست؟ موافقيد؟ مخالفيد؟ قطعنامه‌ى 1929 شوراى امنيت عليه جمهورى اسلامى صادر شده، يا تحريمهاى يكجانبه‌ى آمريكا و اروپا عليه ايران شكل گرفته؛ تحليل شما از اين قضيه چيست؟ اين قضيه‌ى كوچكى نيست. موضعتان چيست؟ ايران چه كار كند؟ چون اخم ميكنند، تحريم ميكنند، دندان نشان ميدهند، دستهايمان را بالا ببريم؟ حالا يك قدرى كوتاه بيائيم؟ تحليلتان اين است؟ در داخل كشور ما مجموعه‌هاى سياسى‌اى هستند كه تحليلشان اين است؛ ميگويند وقتى كه طرف خيلى چهره‌ى سگى از خودش نشان ميدهد، شما عقب بنشينيد! خوب، شما اين را قبول داريد؟ عقب بنشينيم؟ يا نه؛ معتقديد كه هر گونه عقب‌نشينى، طرف را تشجيع ميكند. بمجردى كه ديدند شما با اخم ميترسيد، ميگويند آقا اخم كنيد؛ علاج اين آدم اخم است. بمجردى كه ديدند تهديد به كتك يا خود كتك، شما را به عقب‌نشينى وادار ميكنند، ميگويند دو تا بيشتر بزن تا خوب از همه‌ى حرفهايش دست بردارد. طرف، اينجورى است. محاسبات دنيا اين است.

 نكته‌ى ديگرى كه ميخواستم به شما عزيزان تذكر بدهم، اين است: برادرها و خواهرها! تقويت مبانى معرفتى را جدى بگيريد. البته من امروز كه نگاه ميكنم، مى‌بينم در مقايسه با هفت هشت سال پيش كه ماه رمضان در همين جا جلسه تشكيل ميشد و دوستان مى‌آمدند صحبت ميكردند، توجه به مبانى معرفتى در بين دانشجوها قوى‌تر شده است. بعضى از اظهاراتى هم كه شماها ميكنيد، نشان‌دهنده‌ى قوّت اين مبانى در ذهنهاست؛ اين را آدم ميفهمد؛ ليكن در عين حال مجموعه‌ى تشكلها تقويت مبانى معرفتى را جدى بگيرند تا بعد، از تشكلها سرريز بشود روى مجموعه‌ى دانشجوها. تقويت مبانى معرفتى خيلى لازم است. ضعف اين مبانى، ضررهاى بزرگى به مجموعه‌ى دانشجوئى كشور و مجموعه‌ى تشكلها خواهد زد.

 نكته‌ى ديگر اين است كه همه‌ى تشكلها ارتباطاتشان را با بدنه‌ى دانشجوئى تقويت كنند. به نظر من از بدنه‌ى دانشجوئى غافل نشويد. حالا گفتند كه اين اردوهاى ضيافت برگزار ميشود؛ خوب، اين خوب است؛ اينها يكى از همان راههاى ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى است؛ ليكن به نظر من در همه‌ى دوره‌ى سال و در مناسبتهاى مختلف، ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى و همچنين ارتباط با اساتيد ارزشى زياد باشد.

 درباره‌ى علوم انسانى هم دو نفر از خانمها اينجا صحبت كردند؛ حرف درستى است، اشكالاتشان وارد است؛ اين حرف ماست؛ اين همانى است كه من دنبالش هستم و يكى دو سال قبل از اين مطرح كردم. البته آنچه كه ما گفتيم، معنايش همين است كه اساتيد و صاحبنظران و پژوهشگران و محققين بايد به دنبال تدوين علوم انسانىِ منطبق با مبانى اسلام بروند؛ يعنى علوم انسانى‌اى كه بر اساس فلسفه‌هاى نادرست و غلط مادى شكل نگرفته باشد؛ همچنان كه امروز علوم انسانى غربى اينجورى است. بالاخره اگر علوم سياسى يا اقتصادى يا فلسفه يا مديريت و بقيه‌ى علوم انسانى، مبتنى بر نگرش مادى به دنيا باشد و با ارزشهاى مادى بنا شده باشد، طبعاً نميتواند خواسته‌ها و آرمانهاى جامعه‌اى را كه مسلمان و مؤمن به معارف اسلامى هستند، برآورده كند.

 در پايان، يك جمله هم به همه‌ى شما برادران و خواهران عرض كنم. بدانيد عزيزان من! خوشبختانه روند پيشرفت در كشور، در زمينه‌هاى مختلف، روند خوب و مطلوبى است. روند عدالت هم خوب است. خوب، اين دهه، دهه‌ى پيشرفت و عدالت ناميده شده است. پيشرفت كه گفتيم، پيشرفت علمى است، پيشرفت فناورى است، پيشرفت سياسى است، پيشرفت اخلاقى است؛ همه‌ى اينها مورد نظر است. خوب، يك كارهاى خوبى دارد انجام ميگيرد؛ لااقل زيرساختهائى براى كارهاى بزرگ و جهشها دارد فراهم ميشود. در مورد عدالت هم حداقل اين است كه اين تفكر دارد همه‌گير ميشود؛ يعنى همه معتقد ميشوند به اينكه بايد دنبال عدالت رفت، بايد عدالت را اجرائى كرد، بايد اين آرزوها را اجرائى كرد، در محيط اجراء وارد كرد - كه توى صحبتهاى دوستان هم بود - اين خودش پيشرفت است. البته اين معنايش اين نيست كه ما به اين مقدار پيشرفت در زمينه‌ى عدالت قانع هستيم؛ نه، آرزو و همت خيلى بالاست؛ آرزوها بالاست، همتها هم بالاست؛ اما ميخواهم به شما عرض كنم كه ما داريم جلو ميرويم، داريم پيشرفت ميكنيم. دشمنان ما منحنى‌شان به طرف ضعف است، منحنى ما به طرف قوّت است. نظام طاغوتى، نظام سرمايه‌دارىِ متجاوز و ظالم در دنيا - كه مظهرش رژيم ايالات متحده‌ى آمريكاست - امروز از ده سال پيش و از بيست سال پيش، بسيار ضعيف‌تر است. در نقطه‌ى مقابل، تفكر اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، امروز از ده سال پيش، از بيست سال پيش، بسيار قوى‌تر و بسيار پيشرفته‌تر و بسيار آماده‌تر است.

 جوانهاى ما امروز از ده سال پيش خيلى بهترند، خيلى آماده‌ترند. جوانهاى مؤمنِ ده سال پيش هم امروز در بسيارى از عرصه‌هاى زندگى فعالند. شما هم ان‌شاءاللَّه در آينده بايد در بخشهاى مختلف از فعالان كشور باشيد. خودتان را براى امتحانهاى دشوار آماده كنيد. ما داريم پيش ميرويم. اين سى و يكى دو سالى كه از عمر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، سى و يكى دو سال حركتِ رو به جلو بوده؛ على‌رغم دشمنى‌هائى كه دشمنان كردند. دشمنان ما امروز به قدر سى سال پيش قوى نيستند. امروز آمريكا به قدر سى سال پيش قوى نيست. آن روز من توى جمع مسئولين گفتم، اعتقاد من هم همين است، همهى دلائل و شواهد هم همين را اثبات ميكند؛ آمريكاى دولت ريگان بمراتب قوى‌تر بود از آمريكاى دولت اوباما، و قبل از اوباما، بوش كوچك! واقعاً همين جور است؛ آنها رو به ضعف رفتند. هيچ نشانه‌اى هم وجود ندارد كه مجدداً اين منحنى از طرف آنها به طرف صعود حركت كند؛ بعكس، نشانه‌هاى زيادى وجود دارد كه منحنىِ رو به صعود ملت ايران و نظام ايران همچنان با شيب تندترى ان‌شاءاللَّه رو به صعود خواهد رفت.

 پروردگارا! اين دلهاى مؤمن و جوان را مشمول رحمت و عنايت خودت قرار بده. پروردگارا! آنچه گفتيم، آنچه شنيديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده و به كرمت آن را از ما قبول كن. پروردگارا! زندگى ما را براى اسلام و براى خدا، مرگ ما را براى اسلام و براى خدا قرار بده. پروردگارا! بين ما و اوليائت و دوستانت و برگزيدگان درگاهت جدائى مينداز. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن. روح مطهر امام و روح مطهر شهيدان را از ما راضى و خشود كن. دلهاى اين برادران و خواهران دانشجو را هرچه بيشتر در جهت اتحاد در راه حق و در راه خدا به هم نزديك كن.
 والسّلام عليكم و رحمة اللَّه‌

1) نهج البلاغه، خطبه‌ى 27
2) عنكبوت: 45
3) آل عمران: 155
4) نحل: 125

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بیانات در دیدار كارگزاران نظام

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

 در دعاهائى كه چه در صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه، چه در بقيه‌ى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة» - كه من در مورد اين توبه و انابه، بعد چند جمله‌اى عرض خواهم كرد - «شهر الاسلام»، كه در دعاى صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزى است كه در آيه‌ى شريفه آمده است: «و من يسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى».(1) اسلام الوجه للَّه، يعنى دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل اراده‌ى الهى و حكم الهى و شريعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناى پاك كننده است - يعنى ماهى كه در آن، عنصر پاك كننده‌اى وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگى ميدهد - يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعنى شهر پاك شدن از آلودگى‌ها و از آلايشها. «شهر التّمحيص». تمحيص يعنى خالص شدن. فلز قيمتىِ آميخته‌ى با فلزهاى ناهمذات را وقتى كه در كوره ميگذارند - مثلاً طلا را - اين را تمحيص ميگويند. يعنى جدا كردن ذات پاكيزه‌ى انسانى از ناخالصى‌ها و ناپاكى‌ها. اينها خصوصياتى است كه درباره‌ى اين ماه ذكر شده است.

 به نظر انسان اينجور مى‌آيد كه ماه رمضان در بين ايام سال و ماه‌هاى سال، حكم اوقات نماز را دارد در شبانه‌روز. يعنى همان طورى كه در شريعت مقدس اسلامى براى ما كه محصور و محدود به عوامل ماده هستيم، يك فرصتهائى گذاشته شده است كه آن فرصتهاى نماز است - وقت صبح، وقت ظهر، وقت عصر، وقت مغرب، وقت عشا، يك زنگ بيدارباش است، يك خلوت دادن به خود براى ايجاد نورانيت در دل و نفس است؛ ساعات نماز را در شبانه‌روز براى ما قرار دادند، براى اينكه غرق نشويم؛ از اسارت ماده يك لحظه‌اى بيرون بيائيم، نفسى تازه كنيم، به ياد معنويت بيفتيم، يكسره غرق در ماديات نباشيم - به نظر ميرسد كه در دوره‌ى سال هم ماه رمضان يك چنين وضعيتى را دارد؛ نفس‌كش روح انسانى و روح ملكوتى انسان است؛ فرصتى است كه با اين رياضت طولانى يكماهه، نفس از تخته‌بند عوامل مادى كه ما را احاطه كرده است، خلاصى پيدا كند، نجاتى پيدا كند؛ يك نفسى بكشد، نورانيتى پيدا كند. شارع مقدس، ماه رمضان را براى اين قرار داده است. خوب، اين فرصتى است.

 در ميان خصوصياتى كه ذكر شده است - كه البته همه مهم است - آنچه كه نظر بنده را جلب ميكند و حالا بين من و شما كه مسئولين كشور هستيم، در ميان گذاشته ميشود، اين «شهر التّوبة و الانابه» است؛ ماه توبه است، ماه انابه است. توبه يعنى بازگشت از يك راه غلط، از يك كار غلط، از يك فكر غلط. انابه يعنى رجوع الى اللَّه، بازگشت به سمت خدا. اين توبه و انابه، به طور طبيعى يك معنائى را در خودش مندرج دارد. وقتى ميگوئيم از راه خطا برگرديم، معنايش اين است كه نقطه‌ى خطا را، راه خطا را شناسائى كنيم؛ اين خيلى مهم است. ما همين طور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصيرى كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالى كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب ما را بايد به ما بگويند. اگر خودمان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند. اين توبه و انابه كه فرمودند، قدم اوّلش اين است كه به عيب كار توجه كنيم، بفهميم كجاى كار ما اشكال دارد؛ خطامان كجاست، گناهمان كجاست، تقصيرمان كجاست. از شخص خودمان هم شروع كنيم، تا بعد برسيم به دايره‌هاى جماعى وسيع‌تر. اول شخص خود را محاسبه كنيم، ببينيم كجا اشتباه كرديم؛ اين وظيفه‌ى همه است. از ما آدمهاى معمولى كه تقصير و گناه و خطا در كارمان زياد است، بگيريد تا انسانهاى برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّى تا اولياءاللَّه؛ آنها هم همين جورند، آنها هم احتياج به استغفار دارند، آنها هم احتياج به توبه دارند. روايتى است از نبى مكرم اسلام (صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم)، كه اين حديث را هم شيعه نقل كرده‌اند، هم اهل سنت نقل كرده‌اند. از قول حضرت نقل شده است كه فرمود: «انّه ليغان على قلبى»؛ دل من را غبار ميگيرد، ابر ميگيرد. «يغان»، «غين» به معناى «غيم» است؛ يعنى ابر. مثل روى خورشيد را، روى ماه را كه ابر بپوشاند، يك حالت تيرگى نسبى، جلوگيرى از آن درخشش. فرمود: «ليغان على قلبى»؛ گاهى دل مرا آن حالت ابرآلودگى و مه‌آلودگى فرا ميگيرد. «و انّى لأستغفر اللَّه كلّ يوم سبعين مرّة»؛ در هر روزى من هفتاد مرتبه استغفار ميكنم. پيغمبر اين جمله را ميفرمايد؛ آن روح ملكوتى، آن ذات پاك. در يك روايت ديگر - كه اين از طرق ماست - دارد كه «كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله يتوب الى اللَّه فى كلّ يوم سبعين مرّة». اينجا ديگر تعبير توبه دارد. از قول امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است كه پيغمبر روزى هفتاد مرتبه توبه ميكرد، «من غير ذنب»؛ بدون اينكه گناهى كرده باشد. خوب، پيغمبر كه معصوم است؛ از چى توبه ميكند؟ مرحوم فيض (رحمة اللَّه عليه) ميگويد: «انّ ذنوب الأنبياء و الأوصياء عليهم السّلام ليس كذنوبنا بل انّما هو ترك دوام الذّكر و الاشتغال بالمباحات». ممكن است در كوچه و بازار و زندگى معمولى براى نبى و ولى لحظه‌ى غفلتى پيش بيايد؛ آن چيزى كه اكثريت زندگى ما را تشكيل ميدهد، براى او ممكن است يك لحظه‌اى پيش بيايد، مشغول و سرگرم به يك امر مباحى بشود؛ خود همين براى پيغمبر استغفار دارد. بنابراين، اين مخصوص ما نيست؛ اين براى همه است.

 خوب، اين براى كارگزاران وظيفه‌ى لازمترى است. يعنى من و شما كه در بخشى از كارهاى كشور مسئوليتى داريم يا تأثيرى داريم، در يك حوزه‌ى خاص اجتماعى نفوذى داريم، وظيفه‌مان در امر استغفار و توبه‌ى الى اللَّه و انابه‌ى الى اللَّه سنگين‌تر است؛ خيلى بايد مراقب باشيم. گاهى حتّى در زيرمجموعه‌ى من و شما يك تخلفى صورت ميگيرد؛ اگر به نحوى اين تخلف مستند به ما باشد، ما مسئوليم. مثل اينكه مثلاً كوتاهى كرديم در ابلاغ، كوتاهى كرديم در گزينش اين شخص، كوتاهى كرديم در برخورد با تخلفات، اين موجب شده است كه تخلفى به وجود بيايد. «قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس و الحجارة».(2)

 پس نتيجه اين شد كه در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت كنيم، رفتار خودمان را تصحيح كنيم؛ فكرمان را، قولمان را، عملمان را تصحيح كنيم؛ بگرديم اشكالاتش را پيدا كنيم، آن اشكالات را برطرف كنيم. اين تصحيح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا. در آيه‌ى شريفه‌ى روزه ميفرمايد: «لعلّكم تتّقون»؛(3) روزه براى تقواست. بنابراين، اين تلاشى كه در راه ماه مبارك رمضان انجام ميگيرد، در جهت تقوا باشد.

 در باب تقوا من يك جمله‌اى اينجا يادداشت كرده‌ام كه عرض بكنم. غالباً وقتى گفته ميشود تقوا، پرهيزگارى، ذهن انسان ميرود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى كه دم دست ماست؛ نماز بخوانيم، وجوهات شرعى‌مان را بدهيم، روزه بگيريم، دروغ نگوئيم. البته اينها مهم است، همه‌اش مهم است؛ ليكن تقوا ابعاد ديگرى هم دارد كه غالباً ما از اينها غفلت ميكنيم. در دعاى شريف مكارم الاخلاق يك فقره‌اى در توضيح اين ابعاد ديگر هست: «اللّهم صلّ على محمّد و اله و حلّنى بحلية الصّالحين و البسنى زينة المتّقين»؛(4) از خداى متعال درخواست ميكند كه پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس كن. خوب، اين لباس پرهيزگاران چيست؟ آن وقت اين شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهيزگاران در گستردن عدالت، «و كظم الغيظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهائى كه بين افراد جامعه برمى‌افروزند. اينها تقواست. «و ضمّ اهل الفرقة»؛ افرادى كه از شمايند، اما جدا شدند، سعى كنيد اينها را گرد بياوريد. اين جزو موارد تقواست، كه در دعاى شريف مكارم‌الاخلاق - دعاى بيستم صحيفه‌ى مباركه‌ى سجاديه - به آن اشاره شده است. اين دعا، بسيار دعاى مهمى است. من عقيده‌ام اين است كه همه، بخصوص كارگزاران، بايد اين دعا را بخوانند و در مضامينش دقت كنند؛ تعليم‌دهنده است. «و اصلاح ذات البين»؛ به جاى آتش‌افروزى، خبرچينى، اين را به جان آن انداختن، آن را در پوستين اين انداختن، اصلاح ذات‌البين كنند؛ بين برادران مؤمن، برادران مسلمان، ايجاد ائتلاف كنند؛ اينها تقواست.

 ببينيد، اينها همه، مسائل امروز ماست. گستردن عدالت، عدالت قضائى، عدالت اقتصادى، عدالت در گزينشها، عدالت در تقسيم منابع و فرصتهاى كشور بين گروه‌ها، عدالت جغرافيائى، اينها مسائل خيلى مهمى است؛ اينها همه نيازهاى ماست. گستردن عدالت، بالاترين رقمهاى تقواست؛ اين از يك نماز خوب، از يك روزه‌ى روز گرم تابستان بالاتر است. روايتى است كه فرمود: هر اميرى - امير يعنى همه‌ى شماها؛ هر كسى يك دستگاهى دارد كه در آن فرمان ميراند، حكم او در آنجا نافذ است - كه روزى را به عدالت حكم كند، مثل اين است كه هفتاد سال عبادت كرده؛ اينها خيلى مسائل مهمى است؛ اهميت عدالت را، رفتار عدالت‌آميز را به ما نشان ميدهد.

 فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «و يذهب غيظ قلوبهم».(5) در مقابل آن دشمنى كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالى ندارد. نه، در جمع مؤمنين، در بين افرادى كه مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميم‌گيرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، كار كردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزى است كه ماها متأسفانه خيلى ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيرى از اين خشم، خشمى كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاى در فكر و عمل ميشود، يكى از موارد تقواست؛ «و كظم الغيظ».

 كار ديگر، «اطفاء النّائرة». بعضى‌ها آتش‌افروزى‌هاى سياسى و جناحى ميكنند. عده‌اى كأنه براى اين كار مأموريت دارند. من مى‌بينم در داخل كشور خودمان كه يك عده‌اى ميخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر يك از جناحها را به جان هم بيندازند و اختلاف ايجاد كنند؛ كأنه اصلاً از آتش‌افروزى خوششان مى‌آيد؛ اين خلاف تقواست. تقوا اين است: «اطفاء النّائرة». همچنان كه در يك محيط مادى و فضاى مادى، شما يك آتش‌افروزى را اطفاء ميكنيد، بايد در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتش‌سوزى‌ها را مهار و اطفاء كنيد. و همين طور: «و ضمّ اهل الفرقة».

 ما عرض كرديم جذب حداكثرى، دفع حداقلى. البته معيار و ميزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ايمان در يك حد نيستند. ما در بين خودمان آدمهائى داريم ضعيف‌الايمان، آدمهائى داريم كه ايمانشان قوى‌تر است. بايد راه بيائيم. نميشود ضعيف‌الايمان را دفع كرد، نميشود فقط به كسانى چشم دوخت كه قوى‌الايمانند؛ نه، ضعفا را هم بايد در نظر داشت. كسانى كه خودشان را قوى ميدانند، آن كسانى را كه ضعيف ميدانند، ملاحظه كنند، مراعات كنند، دفع نكنند. آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر اشتباه و غفلت كنار افتادند، جدا افتادند، اينها را به خود بياورند؛ اينها را نصيحت كنند، دلالت كنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند. اينها مسائل اساسى است.

 پس اينها شد تقوا، اينها شد راه‌هاى توبه و انابه؛ «شهر التّوبه»، «شهر الانابه». منتها جالب اين است كه روزه و اين ماه، يك عمل جمعى است؛ يك عمل فردى نيست. يعنى همه روزه‌ايم، همه داخل اين ماهيم، همه سر اين سفره نشستيم؛ همه‌ى افراد جامعه‌ى اسلامى، امت اسلامى. وقتى كه ميخواهيم اين نصايح را، اين توصيه‌هاى مهم كتاب و سنت را عمل كنيم، اگر همه خود را مخاطب آن بدانيم، ببينيد در دنياى اسلام چه اتفاقى مى‌افتد؛ در دايره‌ى محدودتر در كشور چه اتفاقى مى‌افتد. قدر اين ماه را بايد دانست. قدر دانستنش هم به همين است كه واقعاً ماه را ماه توبه قرار بدهيم، ماه انابه قرار بدهيم، ماه تطهير قرار بدهيم، ماه تمحيص قرار بدهيم؛ برويم به سمت اين چيزها. خوب، حرف اصلى ما، عرض اصلى ما توى اين جلسه همين بود كه عرض كرديم.

 درباره‌ى قضاياى كنونى كشورمان آقاى رئيس جمهور گزارش خوب و مبسوط و مشروح و مفيدى دادند. اگر بخواهيم قضاياى كنونى كشورمان را تحليل درست بكنيم و در تحليل، به خطا دچار نشويم، بايد از اينجا شروع كنيم كه يك جبهه‌بندى قديمى‌اى بين ايران اسلامى و بين يك مجموعه‌اى وجود دارد. از عمر اين معارضه و منازعه و جبهه‌بندى، سى و يكى دو سال ميگذرد؛ جديد نيست. البته اين جبهه‌ى مقابل ما تغييراتى هم ديده، ولى ما تفاوتى نكرده‌ايم. ما حرفمان همان حرف است، اصولمان همان اصول است، راهمان همان راه است. يك خطى را با سرعت گرفتيم، داريم حركت ميكنيم. اهدافمان را مشخص هم كرديم. اين اهداف، از اول هم در فرمايشات امام و در پايه‌هاى انقلاب، مشخص و معلوم بوده است. داريم به قدر توان جلو ميرويم. ليكن جبهه‌ى مقابل تغييراتى داشته است، كم و زياد شده؛ كسانى بودند، خارج شدند؛ كسانى نبودند، داخل شدند. امروز در اين جبهه‌بندى، دو پديده به چشم ميخورد: يك پديده اين است كه طرف مقابل ما، جبهه‌ى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ يعنى حركت جبهه‌ى مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعيف شده است. پديده‌ى دوم اين است كه جبهه‌ى ما به سمت قوّت است؛ يعنى حركت ما حركت رو به تقويت بوده. اين دو پديده، دو پديده‌ى قابل استدلال است؛ يعنى حرفِ شعارى نيست، متكى به واقعيات است.

 يك نكته‌ى كوتاهى را من در مورد جبهه‌ى مقابل عرض بكنم. جبهه‌ى مقابل يعنى چه؟ تبليغات آن جبهه به خودش اسم «جامعه‌ى جهانى» گذاشته، كه اين يك دروغ بزرگى است؛ به هيچ وجه جامعه‌ى جهانى نيستند؛ يك تعداد معدودى از كشورها هستند. محور اصلى دشمن هم عبارت است از رژيم صهيونيستى و كشور ايالات متحده‌ى آمريكا؛ بقيه يا از لحاظ سياستها تابعند، يا دچار رودربايستى‌اند، يا دچار ضعف مفرطند و كارى نميتوانند بكنند. عدد زيادى بر محور اين دو عنصر اصلى مجتمع نيستند؛ نه امروز، نه سالهاى گذشته. ادعاها را رها كنيد؛ واقعيتها اين چيزى است كه عرض ميكنم.

 خوب، ملاك چيست در اينكه ما اين دو تا دولت را يا اين دو مجموعه را مخالفين اصلى خودمان در اين جبهه‌بندى ميدانيم؟ اين مخالفت چيست؟ ببينيد، دو جور مخالفت است: مخالفتهاى بنيانى، مخالفتهاى سطحى. مخالفتهاى سطحى مثل مخالفتهاى ارضى، مخالفت بر اثر مسائل تجارى، مخالفت در بعضى از سياستهائى كه بين دو كشور وجود دارد. مخالفت بنيانى، مخالفت با موجوديت است؛ يعنى دو كشورى كه موجوديت يكديگر را قبول ندارند. در مورد رژيم صهيونيستى وضع ما اينجورى است. ما موجوديت رژيم صهيونيستى را قبول نداريم؛ ما معتقديم اين رژيم يك رژيم جعلى است، يك رژيم تحميلى است، يك عارضه‌ى زشت در طبيعت منطقه‌ى خاورميانه است، كه اين عارضه هم بلاشك از بين خواهد رفت؛ يعنى ترديدى در اين نيست كه آن باقى نميماند. به هر حال با هويت او، با موجوديت او مخالفيم. آن رژيم هم با موجوديت نظام اسلامى مخالف است. ايران را در صورتى كه تحت كنترل يك نظام طاغوتى باشد، دوست دارند؛ اما با نظام اسلامى بشدت مخالفند. مخالفت بنيانى يعنى اين.

 در مورد آمريكا: نگاه ايالات متحده‌ى آمريكا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجوديت است؛ اين را در طول سالها كاملاً فهميديم. البته خودشان ميگويند نخير، تغيير رفتار. تغيير رفتارى كه آنها ميگويند، اگرچه هميشه هم روى آن پافشارى ندارند، معنايش نفى هويت است. يعنى آن رفتارهاى اصلى‌اى كه شاخص اسلامى بودن است، بايد تغيير پيدا كند. ما هم نگاهمان به آمريكا، نفى موجوديت استكبارى آمريكاست؛ والّا رژيم آمريكا و دولت آمريكا يك كشورى است مثل بقيه‌ى دولتها. استكبارى بودن آمريكا، سلطه‌ى جهانى بودن، ابرقدرتى آمريكا، از نظر ما مردود است؛ ما قبول نداريم. پس اين شد مخالفت بنيانى. اين مخالفت بنيانى هم گاهى اوقات فعال است، گاهى آرام است. ممكن است اين مخالفت بنيانى را بعضى ديگر از كشورها هم در دنيا داشته باشند، بين ما و آنها اين مخالفت وجود داشته باشد؛ اما اين مخالفت، مخالفت فعال نيست؛ به دلائلى آرام است. دلائلى آنها دارند، ممكن است دلائلى ما داشته باشيم. مخالفت اين دو دولت، مخالفت فعال است. پس اين شد جبهه‌ى مخالف. اين جبهه‌ى مخالف در حال حركت به سمت ضعف و تنزل است. يعنى اگر با سى سال قبل از اين مقايسه كنيم؛ مقايسه كنيم وضع سياسى او را، وضع اقتصادى او را، وضع اجتماعى او را، نفوذ و حضور او را در دنيا، بوضوح خواهيم ديد كه تنزل كرده و رو به ضعف آمده است. در اين خصوص، مواردى را من اينجا يادداشت كرده‌ام:

 جبهه‌ى مقابل ما از عقبه‌ى مردمى در دنيا بكلى محروم است. يعنى شما هيچ كشورى را پيدا نميكنيد كه مردم آن طرفدار رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا يا رژيم غاصب صهيونيستى باشند. اينها هيچ جا عقبه‌ى مردمى ندارد؛ حتّى آنجاهائى كه دولتهايشان متعصبانه از اينها دفاع ميكنند، مردمشان نسبت به اينها مخالفند؛ با اينكه خيلى‌شان غير مسلمانند. همين امروز توى روزنامه‌ها ديديد. رئيس رژيم صهيونيستى به يكى از كشورهاى اروپائى رفته، مردم به شكل هزاران نفر - آنطور كه توى خبرها بود - جمع شدند و خطاب به او گفتند كه برو گم شو، برو بيرون! همه جا همين جور است؛ هرجا ميروند، همين است. پس اينها هيچ عقبه‌ى مردمى ندارند. حالا رژيم صهيونيستى كه به جاى خود؛ رژيم آمريكا با همه‌ى قدرتش، با همه‌ى نفوذ سياسى و اعمال قدرتى كه ميكند، وضعش همين جور است. علاوه‌ى بر اين، جبهه‌ى مقابل ما در بين ملتها منفورند. فقط اين نيست كه طرفدارى از آنها وجود ندارد؛ نفرت از آنها وجود دارد: پرچمشان را آتش ميزنند، عكسشان را آتش ميزنند، آدمَكشان را زير پا مى‌اندازند. اين، وضع آنهاست.

 از حوادث اخير نظامى‌اى كه راه انداخته‌اند، تجربه‌ى تلخى دارند. آمريكا از افغانستان تجربه‌ى تلخى دارد، از عراق تجربه‌ى تلخى دارد؛ ناكام شدند. در قضيه‌ى فلسطين، فعاليت و تلاش سياسى آمريكا به جائى نرسيده است؛ ناكام شدند. صهيونيستها هم كه منفوريتشان و شكستشان در جنگ 33 روزه و در حمله‌ى به غزه، براى همه روشن و آشكار است.

 جبهه‌ى مقابل ما همچنين در وضع اقتصادى بدى قرار دارد. با همه‌ى تلاشهائى كه كردند، هنوز نتوانستند اين بختك سنگين ركود اقتصادى و وضع بد اقتصادى را برطرف كنند. البته ميگويند كارهائى شده است، ليكن نخير، هنوز كار درستى انجام نشده است؛ هنوز زير فشار اقتصادى‌اند. تدابيرى كه به كار گرفته‌اند - تزريق پولهاى فراوان و هنگفت به مراكز مالى - افاقه‌اى نكرده است؛ هنوز در وضع اقتصادى بسيار بدى هستند.

 در سياستهاى خاورميانه‌اى خودشان، چه در فلسطين، چه در سوريه، چه در لبنان، ناكام مانده‌اند. اشتباهات فاحشى كه كردند، دولتمردان آنها را از حالت تصميم‌گيرى عاجز كرده است؛ يك حالت حيرتى دارند. حقيقتاً امروز آمريكائى‌ها نميدانند در افغانستان چه كار بايد بكنند و چه كار خواهند كرد. بين خودشان اختلاف است. نميتوانند تصميمى بگيرند كه مطمئن باشند اين تصميم به سود آنهاست. از افغانستان خارج بشوند، يك جور بدنامى و بدبختى براى آنها دارد؛ در افغانستان بمانند، يك جور ديگر براى آنها ناكامى و بدبختى دارد. عين همين قضيه در مورد عراق هم كم و بيش هست؛ نميدانند چه كار بايد بكنند. دخالت هم ميكنند، فعاليت هم ميكنند، به جائى هم نميرسند. اعتماد به نفس مسئولينشان امروز از گذشته بسيار كمتر است. آمريكاى امروز را مقايسه كنيد با آمريكاى دوران ريگان در اوائل انقلاب؛ آن اعتماد به نفسى كه آن روز آنها داشتند، اينها ندارند؛ آن توانائى‌هائى كه آن روز داشتند، اينها ندارند؛ آن نفوذى كه آن روز آنها داشتند، اينها ندارند. پس دشمن در خط نزولى است و امروز در موضع ضعف است.

 اين طرف قضيه، اين پديده‌ى دوم، عكس است. جمهورى اسلامى و نظام اسلامى در يك حركت صعودى دارد حركت ميكند. منحنى به سمت بالاست؛ در همه‌ى قسمتها همين جور است. ما از لحاظ پيشرفتها وضع بسيار خوبى داريم. من چندى پيش در يك جلسه‌اى آمارى را نقل كردم - البته آمار فرنگى‌هاست - گفتم رشد پيشرفت علمى در ايران، يازده برابر متوسط جهان است؛ اين خيلى چيز مهمى است. البته اين معنايش اين نيست كه ما در پيشرفت علمى به سطح كشورهاى پيشرفته‌ى علمى رسيده‌ايم؛ نه، اين معنايش اين است كه حركت ما به سمت جلو، يك حركت شتابنده‌اى است؛ اين براى يك ملت خيلى چيز بزرگ و خبر باارزشى است. اگر همين پيشرفت را ادامه بدهند، طولى نميكشد كه ملت ما و جوانان ما به سطوحى كه بايد برسيم، خواهند رسيد. در زمينه‌هاى علمى اينجور است، در زمينه‌هاى فناورى هم همين جور است، در زمينه‌ى ساخت و سازهاى در كشور هم همين جور است. رئيس جمهور محترم الان آمارهائى دادند؛ اين آمارها درست است. در زمينه‌ى ساخت و سازها، در بخش صنعت، در بخش انرژى، در بخش راه و ترابرى، در بخشهاى گوناگون، كارهاى برجسته‌اى دارد ميشود. نسبت به سى سال قبل از اين كه ما شروع كرديم، حتّى نسبت به بيست سال قبل از اين، امروز خيلى پيشرفته‌تريم. ليكن پيشرفتها فقط در اين زمينه‌هاى مادى نيست؛ در زمينه‌هاى اجتماعى و معنوى هم همين جور است. امروز روحيه‌ى ما خيلى خوب است. در كشور ما روحيه بالاست. جوانهاى ما باانگيزه‌اند. ميدان سياسى، ميدان پرشور و نشاطى است. وقتى انتخابات راه مى‌افتد، چهل ميليون شركت ميكنند، بيست و پنج ميليون انتخاب ميكنند؛ اينها خيلى چيزهاى مهمى است، اينها پديده‌هاى مهمى است. بله، به دنبال انتخابات، عوارض تلخى پيش آمد؛ روى عوامل خودش. هركدام از اين حوادث، يك عاملى دارد؛ ليكن اصل اين حضور مردمى خيلى چيز بزرگى است، خيلى پيشرفت مهمى است. مخالفين ما توقع داشتند كه بعد از اينكه سى سال از شروع انقلاب ميگذرد و ما حدود سى تا انتخابات داشتيم، يواش يواش انتخابات در كشور ما، براى ملت ما از دهن بيفتد، از چشم مردم بيفتد؛ ديگر خيلى شور و شوقى به انتخابات نباشد؛ ليكن نخير، انتخابات جدى بود؛ حركت، حركت عمومى بود؛ اينها پيشرفت است.

 عقبه‌ى نظام جمهورى اسلامى در بين كشورها بى‌نظير است. هر كشورى كه امروز مسئولين ارشد ما مسافرت كنند، با استقبال مردم، با هيجان احساسات مردم مواجه ميشوند؛ اين نسبت به هيچ كشور ديگرى نيست. اين مخصوص امروز هم نيست؛ از اوائل انقلاب همين جور بوده است. مسئولين كشور، هر جا مسافرت كردند، رؤساى جمهور با استقبال مردم در كشورهائى كه هيچ وجه مشترك هم بعضاً از لحاظ زبان و نژاد و منطقه‌ى جغرافيائى با ما نداشتند، روبه‌رو شدند؛ يعنى مردم جمع ميشوند، اظهار ارادت ميكنند. عقبه‌ى مردمى نظام جمهورى اسلامى، امروز از قبل اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست.

 اميد ما به آينده، اميد سرشارى است. ما اميدوار نبوديم كه بتوانيم اين ساخت و سازهائى كه امروز ميكنيم، به اين زودى به اين ساخت و سازها دست پيدا كنيم. خداى متعال تفضل كرد. امروز جوانهاى ما در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى فناورى كارهائى ميكنند كه خيلى براى ما، براى كسانى كه پانزده سال پيش، بيست سال پيش، بيست و پنج سال پيش ميخواستند براى آينده فكر كنند، از نظر آنها دور بود، اما تحقق پيدا كرد. اين، اميد ما را به آينده زياد ميكند. اميدمان سرشار است.

 تجربه‌هاى سياسى‌مان، تجربه‌هاى موفقى است. ما بعكسِ جبهه‌ى مقابل كه تجربه‌اش در خاورميانه شكست خورد، در عراق شكست خورد، در افغانستان شكست خورد، در مناطق مختلف شكست خورد، در هر جائى كه وارد شديم، تجربه‌هاى ما موفق بوده. در همين جاهائى كه اسم آوردم، در آن حدى كه جمهورى اسلامى وارد شده است، وظيفه‌ى خود دانسته است، موضعى گرفته است، اقدامى كرده است، ما با موفقيت همراه بوديم؛ اين را همه اعتراف ميكنند. همان رقباى ما هم از اين جهت بسيار ناراحتند.

 يكى از موفقيتهاى ما هم اين است كه امروز دشمنان ما در حصار نفرت جهانى محصور و محبوسند؛ اين جزو موفقيتهاى ماست. پس اين دو پديده چشمگير است؛ يعنى منحنى جبهه‌ى مقابل رو به نزول است، منحنى ما رو به صعود است. اينجورى وقتى كه مقايسه كنيد، همه‌ى قضاياى كشور را با اين نگاه كه نگاه كنيد، ميتوانيد درست تحليل كنيد.

 خوب، ما نسبت به اين جبهه‌بندى فكر ميكنيم، تحليل ميكنيم، تدبير ميكنيم، مى‌نشينيم برنامه‌ريزى ميكنيم؛ دشمن هم عيناً همين جور است. دشمن هم مى‌نشيند، نسبت به جمهورى اسلامى، نسبت به آنچه كه بايد با جمهورى اسلامى انجام بدهد، ضربه‌هائى كه بايستى حواله بكند، برنامه‌ريزى ميكند. دشمن نسبت به ما، هم از موضع تهاجم، هم از موضع تدافع، برنامه‌ريزى دارد. ما هم يك برنامه‌ريزى‌هائى در مقابل دشمن داريم. همه بايد با هم اينها را بفهميم، همه بايد با هم در ميدان عمل پيش برويم؛ همچنانى كه بحمداللَّه تا امروز هم همين جور بوده است.

 من يك اشاره‌ى گذرائى بكنم به آنچه كه دشمن انجام ميدهد. برنامه‌هايش اينهاست: فشار اقتصادى، تهديد نظامى، جنگ روانى براى اثرگذارى بر روى افكار عمومى؛ هم در داخل كشور، هم در سطح بين‌المللى؛ اينها كارهائى است كه دارند ميكنند. ايجاد اختلال سياسى و خرابكارى در داخل. بلاشك هستند در داخل، مراكزى كه الهام ميگيرند از دشمن؛ با هدايت دشمن، با الهام از دشمن، اينها مشغول كارهائى هستند؛ «انّ الشّياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم».(6) هستند بلاشك، مراكزى وجود دارند. در كنار همه‌ى اين كارها، آمريكائى‌ها شعار مذاكره را هم از دست نميدهند! حالا تحريمهاى يكجانبه هم هست، قطعنامه هست، تهديد نظامى هم هست، اما مذاكره هم مطرح ميشود؛ هِى مكرر در مكرر: ما حاضريم با ايران بنشينيم مذاكره كنيم! خوب، اين تدابير جبهه‌ى مقابل ما، تدابيرِ در واقع دشمن ما، هيچكدام جديد نيست. به نظر من يكى از نكاتى كه بايد به آن توجه كرد، اين است كه هيچكدام از اينها جديد نيست، كه بى‌سابقه باشد. تحريمها سابقه‌ى سى ساله دارند و تهديد نظامى هم در همه‌ى دوره‌هاى قبل از اين دوره وجود داشته است.

 بنده به شما عرض ميكنم و بيشتر از همه كس من ميدانم؛ در دوره‌ى به نظرم رياست جمهورى كلينتون بود كه تهديد نظامى به‌قدرى شديد بود كه رئيس جمهور محترم آن روز به من غالباً اين را ميگفت كه مثلاً بيائيم فكرى بكنيم، كارى بكنيم؛ حيف است كه بيايند حمله كنند، كارهائى را كه انجام داديم، ساخت و سازهائى را كه انجام داديم، بزنند از بين ببرند؛ يعنى احتمال حمله كم نبود؛ تهديد ميكردند و ميگفتند. در همين دوره‌ى رياست جمهورى قبل از دوره‌ى نهم، تهديدهاى نظامى گاهى به‌قدرى شديد ميشد و تكرار ميشد از طرف دشمن كه حسابى دست‌اندركاران داخلى را دچار رعب ميكرد. جلساتى وجود داشت كه حالا فراوان خاطراتى از آن وقت ما داريم؛ من از آن وقت يادداشتهائى دارم. تهديد نظامى هميشه بود؛ اينجور نبود كه وجود نداشته باشد.

 تبليغات عليه ما از اول انقلاب بود. هر چيزى را كه توانستند، در داخل مورد اتهام قرار دادند؛ از شخص امام گرفته تا مردم، تا اجتماعات مردم، تا نماز جمعه‌ى مردم را مورد اهانت، مورد تهمت و نسبتهاى خلاف قرار دادند در تبليغات جهانى، با امكانات فراوانى كه در تبليغات داشته‌اند؛ مخصوص امروز نيست؛ امروز هم البته هست، ليكن در گذشته كمتر از امروز نبوده، مواردى بيشتر هم بوده.

 خرابكارى‌هاى داخلى مخصوص امروز نيست. در سال 82 بعد از قضاياى عراق - حمله‌ى اشغالگران به عراق - اينجا در تهران چند روزى اغتشاش شد. آن زن سياهپوستِ مشاور رئيس جمهور آمريكا كه بعد شد وزير خارجه‌ى او، صريحاً اينجور گفت: ما از هر اغتشاشى و شورشى در تهران حمايت ميكنيم؛ اين را صريح اعلان كرد. اميدوار شده بودند، خيال كردند كه حالا حادثه‌اى در تهران دارد اتفاق مى‌افتد؛ اين مال سال 82 است. آن روز بود، قبل از آن روز هم كم و بيش شبيه آن بود، بعد از آن هم بود؛ سال 88 هم نظائرش را، شبيه‌اش را، ديگر همه يادشان است، ملاحظه كرديد، ديديد. آنچه كه امروز به صورت تهديد وجود دارد، جديد نيست. من درباره‌ى هر كدام از اين موارد يك كلمه‌اى عرض ميكنم.

 اما در قضيه‌ى مذاكره كه اين را زودتر از همه بگوئيم؛ بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كرده‌ايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكره‌ى در سايه‌ى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنى‌اى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكره‌اى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.

 دوتا تجربه‌ى كوتاه‌مدت هم داريم: يكى مذاكرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود، كه من در سخنرانى عمومى گفتم كه ما اين مذاكره را قبول ميكنيم و رفتند مذاكره كردند؛ يكى هم در دولتهاى قبل بود، درباره‌ى يك موضوعى كه آمريكائى‌ها پيغام دادند يك مسئله‌ى امنيتى مهمى هست، دولت دو سه دور مذاكره كرد. آمريكائى‌ها معمولاً در مذاكره اينجورند كه وقتى در مقابل استدلال متين كم مى‌آورند، وقتى نميتوانند استدلالى كه قابل قبول و منطقى باشد، ارائه كنند، متوسل ميشوند به زورگوئى. و چون زورگوئى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، يكطرفه اعلان ميكنند كه مذاكرات تعطيل! خوب، اين چه جور مذاكره‌اى است؟ اين تجربه را هم ما داريم. در هر دو مورد اينجورى شد. البته در آن مورد قبلى، بنده اين را پيش‌بينى ميكردم. از كيفيت مذاكرات ميفهميدم اينها دارند به چه مسيرى ميروند؛ گزارشش را براى من ميفرستادند؛ دو سه جلسه با هم مذاكره كرده بودند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم اين مذاكره را قطع كنيد. هنوز اقدام‌نكرده، آنها يكجانبه اقدام كردند؛ اينجورى‌اند. بنابراين نه، اينى كه گفته ميشود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران ميگويند ما اهل مذاكره‌ايم، بله، ما اهل مذاكره‌ايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكره‌كننده‌ى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهره‌ى ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شيراز، در سخنرانى عمومى اعلام كردم، گفتم ما قسم نخورده‌ايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نميكنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكره‌كننده نيستند؛ اينها ميخواهند زور بگويند؛ مثل آن الواطى كه وارد ميشد توى دكان، عسل دوست داشت؛ ميپرسيد شيشه‌ى عسل چند است؟ ميگفت مثلاً صد تومان، دست طرف را ميگرفت فشار ميداد، اين كاسب بيچاره ميترسيد ديگر؛ زير فشارِ او ميگفت: خوب، هر چه شما بگوئيد! ميگفت سى تومان، ميگفت خيلى خوب! اين كه مذاكره نشد، اين كه معامله نشد. اگر ميتوانند دست ديگران را فشار بدهند، آنها را وادار كنند كه از صد تومان بيايند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى كه نردبان پوسيده‌اى هم هست، پائين بيايند، اشكالى ندارد؛ اما تا وقتى كه آنجور است، امكان ندارد.

 اما در قضيه‌ى هسته‌اى، چرخه‌ى توليد سوخت حق ماست و ما از اين حق كوتاه نخواهيم آمد و دست برنخواهيم داشت؛ اين حق ماست. ما ميخواهيم سوخت را توليد كنيم. چندين هزار مگاوات، ما به سوخت هسته‌اى نياز داريم. نيروگاه‌هاى هسته‌اى بايد به وجود بيايد. خوراك اين نيروگاه‌ها بايد در داخل توليد بشود. اگر قرار شد براى خوراك اين نيروگاه‌ها به خارج متوسل بشويم و محتاج باشيم، امور كشور نخواهد گذشت؛ بايد داخل بتواند خودش توليد كند. بنابراين حق ماست و دنبال اين را خواهيم گرفت. آنها در جواب ميگويند خوب، ايران احتياج دارد به سوخت هسته‌اى، ما برايش تأمين ميكنيم؛ بانك جهانى درست بكنيم، چه ميكنيم، تأمين ميكنيم. اين حرف، حرف مهملى است، حرف بى‌معنا و بى وجهى است. در همين ماجراى جريان تبادل سوخت بيست درصد، معلوم شد كه چقدر اينها صادقند(!) ما نياز داشتيم براى اين نيروگاه كوچك و آزمايشى، به سوخت بيست درصد. خوب، اين چيز معمولى هم هست، در دنيا ميگيرند، ما هم قبلها، چندين سال قبل از اين، پانزده شانزده سال قبل از اين خودمان گرفته بوديم؛ اين را خريده بوديم و هيچ مشكلى هم وجود ندارد. اينها بمجرد اينكه حس كردند ايران به اين احتياج دارد، شروع كردند به بازى درآوردن و اين را تبديل كردند به يك مسئله. خود اين به نظر من اشتباه بزرگى بود از طرف آمريكا و غرب؛ اشتباه كردند در قضيه‌ى سوخت بيست درصد اينجورى عمل كردند.

 اولاً با اين كارشان ما را تشويق كردند كه ما خودمان برويم سراغ سوخت بيست درصد. ما نميخواستيم؛ ما تصميم نداشتيم سوخت بيست درصد توليد كنيم؛ ما همان سه و نيم درصد برايمان كافى بود؛ اما با اين كار، اينها ما را تشويق كردند، وادار كردند، به ما تفهيم كردند كه بايد برويم سراغ بيست درصد؛ و رفتيم. اين اشتباه اوّلشان بود. اشتباه دوم اين بود كه به همه‌ى دنيا ثابت كردند، مدلل كردند كه آمريكا و بقيه‌ى كسانى كه اين سوخت را ميتوانند توليد كنند، قابل اطمينان نيستند براى اينكه انسان سوختش را به اميد اينها بگذارد. چون تا مورد احتياج قرار گرفت، همه‌ى مدعاهاى خودشان، همه‌ى خواسته‌هاى خودشان را فهرست ميكنند، ميگويند: آقا! بايد اينها را عمل كنيد تا ما اين سوخت را به شما بدهيم! خوب، اين كه معامله نشد. بنابراين در مسئله هسته‌اى حرفى ندارند، منطقى ندارند. ما هم راه را پيدا كرده‌ايم، داريم حركت ميكنيم؛ ان‌شاءاللَّه همين راه را هم ادامه خواهيم داد.

 در قضيه‌ى تهديد نظامى هم كه البته بعيد است چنين حماقتى را بكنند؛ ليكن اگر چنانچه چنين تهديدى به وجود بيايد، همه بايد بدانند كه ميدان اين مقابله فقط منطقه‌ى ما نيست؛ ديگر ميدانش گسترده‌تر خواهد بود.

 در قضيه‌ى تبليغات آمريكائىِ ضد جمهورى اسلامى هم، به نظر من واقعاً ناحق‌ترين كارى است كه دشمنان ما ميكنند؛ چون بدترين ناقض حقوق بشر، خود آمريكائى‌هايند. واقعاً اينجورى است. آنجائى كه دنبال يك منفعتى هستند، جان انسانهاى بيشمار برايشان ميشود بى‌ارزش، اصلاً هيچ حقى قائل نيستند؛ آنجائى كه نوبت خودشان ميشود، طلبگار ميشوند. در همين حمله‌ى اشغالگرها به عراق، به بصره، بمبهاى ده تنى زدند! كه خود آمريكائى‌ها به آنها ميگفتند، مادر بمبها. ده تن! مردم زيادى را، غيرنظاميان زيادى را، بچه‌ها و زنان زيادى را كشتند؛ هم در بصره كشتند، هم در جاهاى ديگر كشتند. همان روزها چند تا خلبان آمريكائى ساقط شده بودند، رژيم بعثى عراق اينها را آورد توى تلويزيون و با آنها مصاحبه كرد. فرياد آمريكائى‌ها بلند شد كه آقا! خلاف قوانين بين‌المللى عمل كرديد؛ اسير جنگى را نبايد بياورند مصاحبه كند! يعنى اينجور؛ اين دوگانه نگاه كردن، دوگانه قضاوت كردن.

 بزرگترين ناقض دموكراسى، خود اينهايند. در بسيارى از جاها نتائج مردم‌سالارى‌ها و انتخابات مردمىِ واضح را آمريكائى‌ها به هم زدند. يك نمونه‌اش غزه است - حكومت حماس - نمونه‌هاى قبلى هم در جاهاى ديگر دارد كه من نميخواهم اسم بياورم. بدترين‌ها خودشان هستند. اما به هر حال اينها هست.

 آنچه كه لازم است به آن توجه شود، اين است كه اين حملات، اين دشمنى‌ها جديد نيست. و جمهورى اسلامى هم در مقابل همه‌ى اينها تدابيرى دارد. در مقابل تحريم، خوشبختانه مسئولين تدابير بسيار مستحكم و خوبى گرفتند. من درخواست كردم از رئيس جمهور محترم كه وزراى اقتصادى بيايند گزارش بدهند؛ آمدند آنچه را كه در مقابل قطعنامه‌ى شوراى امنيت - كه تحريم هست - و بعد تحريمهاى يكجانبه‌ى آمريكا و اروپا تصميم‌گيرى كردند، گفتند، كه تصميم‌گيرى‌هاى بسيار درستى است؛ كارهاى بسيار خوبى است و ان‌شاءاللَّه تصميم مسئولين بر اين است كه اين تحريم را تبديل كنند به فرصت. واقعاً هم بايد همين جور باشد كه به يك فرصت تبديل شود.

 ما بايد توليد ملى را افزايش بدهيم، تقويت كنيم؛ عادت كنيم به مصرف توليدات داخلى؛ عادت كنيم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلى، كه البته در اين مورد مسئولين دولتى و همچنين قانونگذاران وظائف سنگينى دارند. من نسبت به مسئله‌ى مديريت واردات به دولتى‌ها سفارش كردم؛ الان هم تأكيد ميكنم. من نميگويم واردات متوقف بشود؛ چون يك جاهائى لازم است كه واردات انجام بگيرد؛ اما واردات بايد مديريت بشود. يك جائى واردات مطلقاً نبايد بشود؛ يك جاهائى بايد انجام بگيرد. با مديريت، واردات انجام بگيرد. البته مسئولين محترم دولتى به من گفتند كه قوانينى كه مجلس تصويب كرده، به ما اجازه نميدهد جلوى واردات را بگيريم؛ من خواهش ميكنم اين قضيه را حل كنند. اگر واقعاً قانونى وجود دارد كه دولت را ممنوع ميكند از جلوگيرى از واردات، اين قانون را اصلاح كنند؛ جورى باشد كه مديريت بشود. بايد توليد ملى بالا برود.

 تدبير خردمندانه بايد در اين زمينه‌ها گرفته بشود. خرد خيلى مهم است. عقل‌گرائى در تصميم‌گيرى‌ها بسيار حائز اهميت است. تصميم، خردمندانه و شجاعانه. خردمندى را به معناى ترس و گريز و عقب‌نشينى نبايد معنا كرد. خردمندى همراه با شجاعت. انبياء خردمندترين انسانها بودند. در روايتى از پيغمبر اكرم است كه: «ما بعث اللَّه نبيّا و لا رسولا حتّى يستكمل العقل»؛(7) هيچ پيغمبرى را خدا مبعوث نكرد، مگر آن وقتى كه عقل او كامل شده باشد. اما همين پيغمبر، بيشترين جهاد را، بيشترين مبارزه را، بيشترين خطرپذيرى را ميكند؛ يعنى شجاعت با عقل‌مدارى بايد همراه باشد؛ با عزم راسخ و بدون تزلزل، با نگاه به دوردستها و با حفظ اتحاد و همدلى.

 من روى اتحاد تكيه ميكنم. اتحاد و همدلى بين مسئولين كشور يك فريضه است. تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند. دشمن از اختلافات كوچك، يك مسئله‌ى بزرگ ميخواهد بسازد؛ نبايد بگذاريد. اينجور نيست كه هر اختلافى بين دو مسئول يا بين دو دستگاه، فاجعه‌اى باشد؛ نه، بالاخره ممكن است مجلس در يك زمينه‌اى جهتگيرى‌اى داشته باشد، دولت جهتگيرى ديگرى داشته باشد، عقايدشان، سلايقشان مختلف باشد؛ اينها فاجعه نيست. اما اين اختلافات را تبديل كردن به شكافهاى غير قابل پر شدن و زخمهاى غير قابل علاج، خطاى بسيار بزرگى است.

 البته يك چيزهائى هم مستمسك قرار ميگيرد. ما حالا از چندى پيش از شوراى محترم نگهبان خواستيم جلسه‌اى را تشكيل بدهند، مواردى را كه بين دولت و مجلس محل گفتگو و مناقشه است، مشخص بكنند و حدود اختيارات قوا معلوم بشود، كه اين تفكيك قوا - كه يكى از اصول قانون اساسى است - تحقق پيدا كند. حفظ اتحاد، تمسك به اصول، رعايت كامل اصول، همان چيزى است كه امام بزرگوار ما هميشه به آن توصيه ميكردند.

 توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نكردن طبق نقشه‌ى دشمن. يكى از كارهائى كه دشمن ميكند، بى‌اعتماد كردن مردم نسبت به مسئولين است. ما بايد مواظب باشيم خودهامان جورى حرف نزنيم كه مردم به مسئولين كشور، مسئولين دولتى، مسئولين قضائى، مسئولين قوه‌ى مقننه بى‌اعتماد بشوند؛ كه اين بى‌اعتمادى ناحق است؛ دشمن اين را ميخواهد. ما نبايد خودمان عمل كنيم. من مى‌بينم گاهى اوقات بى‌دليل، بى‌جهت در آمارهائى كه ارائه ميشود، خدشه ميشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشه‌هاى بيجا و بى‌مورد ميشود؟ آمارى است يك دستگاه مسئول دارد ميدهد، حرفش مسموع است. و از اين قبيل چيزهائى كه موجب بى‌اعتمادى است و نااميدى است.

 و توجه به قدرت الهى و صدق وعده‌ى الهى؛ كه اين اساس همه‌ى كارهاست كه مطمئن باشيم به وعده‌ى الهى. خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعده‌ى او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است؛ «و يعذّب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصيرا»؛(8) يعنى خداى متعال كسانى را كه سوءظن به وعده‌ى الهى دارند، مذمت ميكند. خداى متعال فرموده است كه «لينصرنّ اللَّه من ينصره»؛(9) «أوفوا بعهدى أوف بعهدكم».(10) در راه خدا حركت كنيد، خداى متعال كمك ميكند. حالا اين فقط هم وعده‌ى الهى نيست. ما اگر آدمهاى ديرباورى هم باشيم، آدمهاى كورباطنى هم باشيم كه نتوانيم درست وعده‌ى الهى را قبول كنيم، تجربه‌ى ما به ما اين را نشان ميدهد. كدام از عناصر اصلى انقلاب و دوستان انقلاب و طرفداران انقلاب و دشمنان انقلاب، چهل سال قبل از اين، احتمال ميدادند كه يك چنين اتفاقى در كشور بيفتد؟ يك حادثه‌ى به اين عظمت، يك بناى به اين رفعت به وجود بيايد؟ كى احتمال ميداد؟ اما شد؛ به خاطر توكل به خداى متعال، به خاطر عزم راسخ، به خاطر نهراسيدن از مرگ، نهراسيدن از شكست، پيش رفتن به نام خدا و توكل به خدا اتفاق افتاد. بعد از اين هم همين خواهد شد.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد، رضوان و رحمت و مغفرت خود را بر روح امام بزرگوار كه ما را وارد اين راه كرد، فرو ببار. پروردگارا! شهداى عزيز را در عالى‌ترين درجات قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را به آرزوهاى بزرگ خود، به هدفهاى بزرگ خود برسان. پروردگارا! دست دشمنان را از اين ملت و اين كشور كوتاه كن. پروردگارا! خدمتگزاران به نظام را، كسانى كه با اخلاص و علاقه در خدمت اين مردم هستند، همه‌ى اينها را مشمول رحمت و بركت و توفيق خودت قرار بده.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) لقمان: 22
2) تحريم: 6
3) بقره: 183
4) صحفيه‌ى سجاديه، دعاى 20
5) توبه: 15
6) انعام: 121
7) مشكاةالانوار، ص 251
8) فتح: 6
9) حج: 40
10) بقره: 40

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

ضيافت

سخنان مقام معظم رهبری در اولین جمعه ی ماه رمضان

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران‏23/ 06/ 86


همه‏ى برادران و خواهران نمازگزار و عزیز را و خودم را توصیه میکنم به رعایت تقواى الهى، که برترین محصول و نتیجه‏ى این ماه مبارک است. ماه مبارک رمضان با همه‏ى برکاتش و همه‏ى زیبائى‏هاى معنوى‏اش، بار دیگر فرا رسید. ...

خطبه‏ى اول‏

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

الحمدللَّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین.

همه‏ى برادران و خواهران نمازگزار و عزیز را و خودم را توصیه میکنم به رعایت تقواى الهى، که برترین محصول و نتیجه‏ى این ماه مبارک است. ماه مبارک رمضان با همه‏ى برکاتش و همه‏ى زیبائى‏هاى معنوى‏اش، بار دیگر فرا رسید. از قبل از شروع ماه مبارک، پیامبر معظم اسلام مردم را آماده میفرمود براى ورود در این عرصه‏ى خطیر و والا و پربرکت؛ «قد اقبل الیکم شهر اللَّه بالبرکة و الرّحمة». در خطبه‏ى روز جمعه‏ى آخر ماه شعبان، بنا به روایتى اینطور فرمود: خبر داد، توجه داد به مردم که ماه رمضان فرا رسید. اگر بخواهیم در یک جمله ماه رمضان را تعریف کنیم، باید عرض کنیم ماه فرصتها. فرصتهاى فراوانى در این ماه در برابر من و شماست. اگر از این فرصتها بتوانیم درست استفاده کنیم، یک ذخیره‏ى عظیم و بسیار ارزشمندى در اختیار ما خواهد بود. من درباره‏ى همین مطلب اندکى توضیح عرض میکنم و خطبه‏ى اول درباره‏ى همین مسائل مربوط به ماه رمضان و این فرصتهاى بى‏نظیر است.

در همین خطبه‏اى که اشاره شد، رسول مکرم فرمودند که «شهر دعیتم فیه الى ضیافة اللَّه»؛ این یک ماهى است که شما در این ماه دعوت شده‏اید به میهمانى الهى. خود این جمله در خور تدبر و تأمل است؛ دعوت به میهمانى الهى. اجبار نکردند که همه‏ى افراد از این میهمانى استفاده کنند؛ نه، فریضه قرار داده‏اند؛ اما تحت اختیار خود ماست که از این میهمانى استفاده بکنیم یا نکنیم. بعضى هستند که در این میهمانى عظیم اصلاً فرصت این را پیدا نمیکنند که به این دعوتنامه توجه کنند. غفلت آنها، فرورفتگى آنها در کار مادیت و دنیاى مادى به قدرى است که آمدن و رفتن ماه رمضان را نمیفهمند. مثل همین که کسى را براى یک میهمانى بسیار با شکوه و پرخیر و برکتى دعوت کنند و او فرصت نکند؛ غفلت کند از اینکه کارت دعوت را حتّى نگاه کند. اینها که دستشان بکلى خالى میماند. بعضى میفهمند این میهمانى هست، اما به این میهمانى نمیروند. کسانى که خداى متعال به آنها لطف نکرده است و توفیق نداده که با اینکه عذرى ندارند، روزه را نمیگیرند یا از تلاوت قرآن یا از دعاهاى ماه رمضان محروم میمانند، آنها همین افراد هستند. کسانى هستند که وارد این میهمانى نمیشوند، نمى‏آیند به این میهمانى؛ حساب اینها روشن است. جمع کثیرى از مردم مسلمان - امثال ما - وارد این میهمانى میشویم، اما بهره‏ى ما از این میهمانى به یک اندازه نیست؛ بعضى‏ها بیشترین بهره را از این فرصت میبرند.

ریاضتى که در میهمانى این ماه وجود دارد - که ریاضت روزه و گرسنگى کشیدن است - شاید بزرگترین دستاورد این ضیافت الهى است. برکاتى که روزه براى انسان دارد، به قدرى این برکات از لحاظ معنوى و ایجاد نورانیت در دل انسان زیاد است که شاید بشود گفت بزرگترین برکات این ماه همین روزه است. روزه را بعضى میگیرند؛ پس اینها وارد ضیافت شده‏اند و بهره‏ى از این ضیافت را هم گرفته‏اند. لیکن علاوه‏ى بر روزه گرفتن - که ریاضت معنوىِ این ماه مبارک است - اینها آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلى‏ تأمین میکنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. با حالت روزه‏دارى یا حالت نورانیتِ ناشى از روزه‏دارى، در شبها و نیمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگرى و معناى دیگرى دارد. چیزى که انسان در چنین تلاوتى از قرآن فرا میگیرد، در حال متعارف و معمول نمیتواند به چنین تلاوتى دسترسى پیدا کند؛ آنها از این هم بهره میبرند. علاوه‏ى بر اینها، از مکالمه‏ى با خداى متعال و مخاطبه‏ى با خدا، راز و نیاز کردن، دل خود را و اسرار درون خود را براى خدا به زبان آوردن هم بهره‏بردارى میکنند؛ یعنى همین دعاها. این دعاى ابى‏حمزه‏ى ثمالى، این دعاهاى روزها، این دعاهاى شبها و سحرها، اینها حرف زدن با خداست، خواستن از خداست، نزدیک کردن دل به ساحت حریم عزت الهى است؛ از این هم بهره میبرند. بنابراین در این میهمانى، از همه‏ى دستاوردهاى آن بهره میبرند.

از اینها مقدم‏تر، شاید به جهتى بالاتر از اینها، ترک گناهان است؛ در این ماه گناه هم نمیکنند. در همان روایت خطبه‏ى پیامبر اعظم، امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) سؤال میکند از پیغمبر که در این ماه کدام عمل بافضیلت‏تر است. در جواب میفرمایند: «الورع عن محارم اللَّه». اجتناب از گناهان و از محارم الهى، بر کارهاى اثباتى و ایجابى مقدم است؛ جلوگیرى از آلودگى و زنگار روح و دل است. این افراد از گناه هم اجتناب میکنند. پس هم روزه‏دارى است، هم تلاوت است، هم دعا و ذکر است، هم دورى از گناهان است. این مجموعه، انسان را از لحاظ اخلاق و رفتار هم به آن چیزى که مورد نظر اسلام است، نزدیک میکند. وقتى این مجموعه کار انجام گرفت، دل انسان از کینه‏ها خالى میشود؛ روح ایثار و فداکارى در انسان زنده میشود؛ کمک به محرومان و مستمندان براى انسان آسان میشود؛ گذشت به نفع دیگران و به زیان خود در امور مادى براى انسان روان میشود. لذا مى‏بینید در ماه رمضان جرم و جنایت کم میشود، کار خیر زیاد مى‏شود، محبت بین افراد جامعه بیش از اوقات دیگر میشود؛ که اینها به برکت همین ضیافت الهى است.

بعضى اینطور از ماه رمضان بهره‏ى کامل میبرند، بعضى هم نه؛ از یک چیزى بهره‏مند میشوند، از چیز دیگرى خود را محروم نگه میدارند. باید تلاش مسلمان در این ماه این باشد که حداکثر بهره را از این ضیافت الهى بگیرد و دست پیدا کند به رحمت و مغفرت الهى، که من تأکید کنم بر روى استغفار؛ استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزشها؛ چه گناهان کوچک، چه گناهان بزرگ. این خیلى مهم است که در این ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاک کنیم؛ خودمان را از آلودگى‏ها مصفا کنیم، شستشو بدهیم؛ و این با استغفار امکان‏پذیر است. لذا در روایات متعددى دارد که بهترین دعاها یا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار. براى همه هم استغفار هست. پیغمبر اکرم هم - آن انسان والا - استغفار میکرد. حالا استغفار امثال ما از نوعى از گناهان است؛ این گناهان متعارف و معمولى و گرایشهاى حیوانى در وجود ما و همین گناهانِ به تعبیرى میگوئیم گناهان چاروادارى؛ گناه‏هاى آشکار و واضح. بعضى‏ها استغفارشان از چنین گناهانى نیست؛ از ترک اولى‏ است. بعضى ترک اولى‏ هم نمیکنند؛ اما استغفار میکنند، که این استغفار از قصور ذاتى و طبیعى انسانِ ممکن در قبال عظمت ذات مقدس پروردگار است؛ استغفار از عدم معرفت کامل، که این مال اولیاء و مال بزرگان است.

ما باید از گناهانمان استغفار کنیم. فایده‏ى بزرگ استغفار این است که ما را از غفلت نسبت به خود خارج میکند. ما گاهى در مورد خودمان دچار اشتباه میشویم. وقتى به فکر استغفار مى‏افتیم، گناهان، خطاها، خیره‏سرى‏ها، پیروى از هواى نفس که کردیم، تجاوز از حدود که انجام دادیم، ظلمى که به نفس خودمان کردیم، ظلمى که به دیگران کردیم، جلوى چشم ما زنده میشود و به یادمان مى‏آید که چه کرده‏ایم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نمیشویم. اولین فایده‏ى استغفار این است. بعد هم خداى متعال وعده فرموده است که آن کسى که استغفار کند، یعنى به عنوان یک دعاى حقیقى از خداى متعال حقیقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشیمان باشد، «لوجد اللَّه توّاباً رحیما»؛ خداى متعال توبه‏پذیر است. این استغفار، بازگشت به سوى پروردگار است؛ پشت کردن به خطاها و گناهان است و خداوند میپذیرد؛ اگر استغفار، استغفار حقیقى باشد.

توجه کنید که همین‏طور آدم به زبان بگوید: استغفراللَّه، استغفراللَّه، استغفراللَّه، اما حواسش این طرف و آن طرف باشد، این فایده‏اى ندارد؛ این استغفار نیست. استغفار یک دعاست، یک خواستن است؛ باید انسان حقیقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهى و گذشت پروردگار را بطلبد: من این گناه را کرده‏ام؛ پروردگارا! به من رحم کن، از این گناه من بگذر. اینطور استغفار کردنى نسبت به هر یک از گناهان، مسلماً غفران الهى را پشت سر خواهد داشت؛ خداى متعال این باب را باز فرموده است.

البته در دین مقدس اسلام، اقرار به گناه پیش دیگران ممنوع است. اینکه در بعضى از ادیان هست که بروند توى عبادتگاه‏ها، پیش روحانى، کشیش، بنشینند، اعتراف به گناه کنند، این در اسلام نیست و چنین چیزى ممنوع است. پرده‏درىِ نسبت به خود و افشاى اسرار درونى خود و گناهان خود پیش دیگران، ممنوع است؛ هیچ فایده‏اى هم ندارد. اینکه حالا در آن ادیان خیالى و پندارى و تحریف شده اینطور ذکر میشود که کشیش گناه را میبخشد، نه؛ در اسلام بخشنده‏ى گناه، فقط خداست. حتّى پیغمبر هم نمیتواند گناه را ببخشد. در آیه‏ى شریفه میفرماید: «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفراللَّه و استغفر لهم الرّسول لوجد اللَّه توّابا رحیما»؛ وقتى گناهى انجام دادند، ظلم به نفس کردند، اگر بیایند پیش تو که پیغمبر هستى، از خداى متعال طلب مغفرت و طلب بخشش کنند و تو هم براى آنها طلب بخشش کنى، خداوند توبه‏ى آنها را میپذیرد. یعنى پیغمبر براى آنها طلب بخشش میکند؛ خود پیغمبر نمیتواند گناه را ببخشد؛ گناه را فقط خداى متعال باید ببخشد. این استغفار است، که این استغفار حقیقتاً جایگاه مهمى دارد. از استغفار در این ماه غفلت نشود؛ بخصوص در سحرها، در شبها. دعاهائى که در ماه رمضان هست، اینها را با توجه به معانى‏اش بخوانید.

بحمداللَّه جامعه‏ى ما یک جامعه‏ى معنوى است. دعا و توجه و توسل و ابتهال الى‏اللَّه در بین مردم ما رایج است و مردم دوست میدارند؛ جوانهاى ما دلهاى پاک و نورانى‏شان به ذکر خدا متمایل است؛ اینها همه فرصت است. ماه رمضان هم که یک فرصت الهى است، در اختیار ما قرار داده شده؛ استفاده کنید از این ماه مبارک، از این فرصت بسیار بزرگ؛ دلها را به خدا نزدیک کنید، آشنا کنید؛ با استغفار، دلها و جانها را پاکیزه کنید؛ خواسته‏هایتان را با خداى متعال مطرح کنید. ارتباط معنوى ملت ما با خداى متعال کارهاى بزرگى انجام داده است، و ماه رمضان فرصت فوق‏العاده‏اى است براى این کار؛ از این فرصت استفاده شود.

ان‏شاءاللَّه خداوند متعال به همه‏ى ما کمک کند تا بتوانیم در این ماه رمضان جنبه‏ى فرشته‏گون وجود خود را بر جنبه‏ى حیوانى خود غلبه دهیم. ما یک جنبه‏ى ملکى و فرشته‏اى داریم، یک جنبه‏ى مادى و حیوانى داریم. هوى‏هاى نفسانى، جنبه‏ى مادى را بر آن جنبه‏ى ملکى و فرشته‏اى غلبه میدهد. ان‏شاءاللَّه در این ماه رمضان بتوانیم آن روحانیت را، آن نورانیت را بر جنبه‏ى مادى غلبه بدهیم و این را به عنوان ذخیره‏اى نگه داریم و از ماه رمضان به عنوان تمرینى که در طول سال این تمرین به کار ما خواهد آمد، ان‏شاءاللَّه استفاده کنیم.

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات‏ و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
نماز

بیست و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم

 

دیدار شرکت کنندگان در بیست و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم (۱۳۸۹/۰۴/۲۴ - ۱۵:۱۷)

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار اساتید، داوران و شرکت کنندگان در بیست و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم، که همزمان با میلاد پُر برکت امام حسین علیه السلام در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد، قرآن را ریسمان مستحکم الهی دانستند و خاطر نشان کردند: قرآن حیات طیبه را وعده داده است و این حیات طیبه همان زندگی همراه با عزت، امنیت، رفاه، استقلال، علم، پیشرفت، اخلاق، حِلم و گذشت است که در پرتو انس با قرآن و چنگ زدن به این ریسمان الهی، محقق می شود.
آغاز این دیدار و محفل نورانی، تلاوت آیات روحبخش قرآن توسط اساتید، و نفرات اول رشته قرآئت و حفظ این دوره از مسابقات بین المللی قرآن بود.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار، انس با قرآن را زمینه ساز نفوذ معارف و حقایق قرآنی در دل و جان مسلمانان دانستند و افزودند: سالهای متمادی تلاش شد بین "قرآن و معارف قرآنی" و "دلهای امت اسلامی" فاصله ایجاد شود تا جایی که در برخی کشورهای اسلامی، فصل جهاد را به خاطر رعایت دشمنان اسلام از تعالیم اسلامی و مدارس حذف کردند.
ایشان در تشریح "حیات طیبه وعده داده شده از سوی قرآن کریم" خاطر نشان کردند: در این حیات طیبه، زندگی فردی و اجتماعی، روح و جسم انسان، دنیا و آخرت، همزمان وجود دارد.
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه افزودند: در حیات طیبه قرآنی همچنین، آرامش روحی، سکینه و اطمینان، سعادت و عزت اجتماعی، استقلال و آزادی عمومی تأمین شده است که مقدمه ی لازم برای رسیدن به این حیات طیبه، برگزاری جلسات و مسابقات قرآنی، و تربیت حفّاظ و قرّاء است.
رهبر انقلاب اسلامی با توصیه به جوانان برای تفهّم و تدبر در قرآن و حفظ آیات نورانی آن خاطر نشان کردند: با هر بار نشست و برخاست با قرآن یک پرده از جهالت برداشته می شود و چشمه ای از نورانیت گشایش می یابد.
حضرت آیت الله خامنه ای تشویق کودکان و نوجوانان به حفظ قرآن را با ارزش توصیف کردند و درباره اهمیت حفظ قرآن تصریح کردند: حفظ قرآن این فرصت را به حافظ می دهد تا با تکرار، قدرت تدبر در آیات را پیدا کند ضمن آنکه باید قدر نعمت حفظ قرآن را بداند و اجازه ندهد این نعمت الهی از دست برود.
ایشان خواندن از اول تا آخر قرآن را، امری ضروری برای درک معارف قرآنی و آشنایی ذهن با این معارف دانستند و افزودند: اساتید و معلمین تفسیر هم با بیان بُطون و معارف قرآنی، و رفع مشکلات فهم آیات، معارف و حقایق قرآن را به دل مشتاقان سرازیر می کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای با مقایسه حرکت قرآنی ایران قبل و بعد از انقلاب خاطرنشان کردند: در 31 سال اخیر، این حرکت عظیم و رو به جلو، به وجود آمده است و انبوه جوانان مشتاق، به جمع حافظان، قاریان و متبحران قرآن پیوسته اند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: در پرتو توجه به قرآن، توان تأثیرگذاری ملت ایران در جهان بیشتر شده و این ملت با احساس قدرت، در مقابل دشمنان ایستاده است.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام و المسلمین محمدی نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه گزارشی از برگزاری بیست و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم در تهران بیان کرد و گفت: در این دوره از مسابقات 95 قاری و حافظ از 60 کشور جهان به رقابت پرداختند و 14 استاد بین المللی و ایرانی داوری مسابقات را بر عهده داشتند.
حجت الاسلام و المسلمین محمدی افزود: برگزاری همایش تجلیل از بانوان فعال در عرصه قرآنی، همایش مقالات قرآنی با سه محور قرآن و اهل بیت، قرآن و بصیرت و قرآن و علوم انسانی، جشنواره کتاب سال قصص قرآنی، و برگزاری نمایشگاه و محصولات قرآنی از جمله برنامه هایی بود که در حاشیه این دوره از مسابقات برگزار شد.
در این دیدار همچنین دکتر فرج الله شاذلی از داوران مصری این دوره از مسابقات، پس از تلاوتی از آیات قرآن، به مبعث پیامبر(ص) و میلاد امام حسین علیه السلام اشاره و از اهتمام جمهوری اسلامی ایران و رهبر انقلاب اسلامی به قرآن تشکر و قدردانی کرد.

سيماي رهبري

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

نیمه شعبان در کلام رهبری

http://www.salavaat.com/pics/24.jpg

*مهدى موعود (عج) مظهر رحمت و قدرت و مظهر عدل الهى است.
* توسل و توجه و ارتباط قلبى با آن حضرت موجب عروج و رشد روحى و معنوى انسان مى شود.
* ایمان و اعتقاد به امام زمان مانع از تسلیم شدن است.
* نیمه شعبان، عید بسیار بزرگى است که جهان چشم انتظار مولود مبارک و معظم آن و بشریت تشنه رهبرى و هدایت اوست.
* وجود مقدس امام زمان وعده الهى و مصداق لطف خدا بر انسانیت و بشریت است.
* او مستوره و نمونه اى از اولیا و اصفیا و انبیا و برجسته ترین بندگان خداست.
* ملت ما باید روح انتظار را در خود زنده کنند.
* روز ولادت مهدى موعود (عج) حقیقتاً روز عید همه انسانهاى پاک و آزاده عالم است.
* امروزه وجود مقدس حضرت حجت (عج) در میان انسانهاى روى زمین منبع برکت علم، منبع درخشندگى، زیبایى و همه خیرات است.
* ما به زمان ظهور امام زمان (عج) این محبوب حقیقى انسانها نزدیک شده ایم زیرا معرفت ها پیشرفت کرده است.
* ان شاءالله همه این توفیق را پیدا کنیم که روزى در رکاب آن بزرگوار باشیم
براى خدا تلاش ومجاهدت کنیم در مقابل چشم آن بزرگوار در راه خدا جانمان را از دست بدهیم و به فیض شهادت.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

میلاد عزیز دل ما

هفت آسمون دنیا باید که غرق نورشه

یه جور دیگه خدا خواست چشم حسودا کور شه

دلهای دشمنامون امسال چه بد می سوزه

تولد حسین و سیدعلی یه روزه

لطف خدا به مردم دنیا حواله شد

یکباره شوراه زار زمین باغ لاله شد

پس کوچه های خاکی مشهد پر از شعف

خورشید شهر خامنه هفتاد و یک ساله شد

درکشور عشق مقتدا خامنه ای است

فرماندهی کل قوا خامنه ای است

دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود

امروز عزیز دل ما خامنه ای است

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

 

بيانات مقام معظم رهبري در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

 

 

 

 

 

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
اجتماع‌ شما برادران‌ عزيز براي‌ اين‌جانب‌ فرصتي ‌است‌ تا بار ديگر تكريم‌ صميمانه‌ي‌ خود را نثار بازوان‌ كارآمد و دستان‌ سخاوتمند و مردان‌ دريادلي‌ كنم‌ كه‌ در عرصه‌ي‌ امتحان‌ بزرگ‌ الهي‌ با جهاد مخلصانه‌ در راه‌ خدا و بذل‌ همه‌ي‌ سرمايه‌هاي‌ ارزشمند انساني‌، يادگاري‌ جاودانه‌ به‌ جاي ‌نهادند، از مرگ‌ نهراسيدند و سختيهاي‌ ميدان‌ نبرد را به‌ جان‌ خريدند و از بوته‌ي‌ آزمايش‌ سرافراز به‌ در آمدند. برخي‌ در اين‌ قله‌ي‌ شكوه‌ انساني‌ جان‌ دادند و خلعت‌ فاخر شهادت‌ پوشيدند و برخي‌ همچنان‌ در وادي‌ خدمت‌ به‌ انتظار ايستاده‌اند تا وظيفه‌ي‌ الهي‌، آنان‌ را به‌ كجا فرا خواند و تكليف‌ اسلامي‌ از آنان‌ چه‌ بخواهد. درود خدا و اوليايش‌ بر اين‌ بندگان‌ صابر و صالح‌ باد.
سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ در سايه‌ي‌ روحيه‌ي‌ انقلابي‌ و معنويتي‌ كه‌ ازسرچشمه‌ي‌ جوشان‌ دل‌ منور و روح‌ مصفاي‌ آن‌ امام‌ عارفان‌ و قدوه‌ي‌ صالحان ‌پيوسته‌ مي‌جوشيد و بيش‌ از همه‌ جوانان‌ رزمنده‌ و خالص‌ سپاه‌ و بسيج‌ را سيراب‌ مي‌كرد، توانست‌ نقش‌ تعيين‌كننده‌يي‌ را در دفع‌ حمله‌ي‌ ايادي‌ استكبار به‌جمهوري‌ اسلامي‌ ايفا كند و در كنار ارتش‌ و با بكارگيري‌ بسيج‌ مردمي‌، درس‌تلخي‌ به‌ دشمنان‌ اسلام‌ بدهد و حفظ و استمرار نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ را تضمين ‌كند. اين‌ حجتي‌ بر ملت‌ ما و خود نيروهاي‌ مسلح‌ و همه‌ي‌ دست‌اندركاران‌ كشور نيز بود كه‌ نقش‌ توكل‌ به‌ خدا و اتكاء به‌ روحيه‌ي‌ انقلابي‌ و شجاعت‌ در ميدان‌ عمل‌ را به‌ آنان‌ نشان‌ داد و وسوسه‌ي‌ گرايش‌ به‌ بيگانگان‌ و استمداد ازنااهلان‌ را از دل‌ آنان‌ زايل‌ ساخت‌ و بحمدالله‌ جمهوري‌ اسلامي‌ با تكيه‌ برعناصر خودي‌ و باليده‌ در دامان‌ انقلاب‌ و به حول‌ و قوه‌ي‌ الهي‌ در عرصه‌هاي ‌مختلف‌ به‌ پيروزيهاي‌ بزرگي‌ دست‌ يافته‌ است‌.
اكنون‌ كه‌ سپاه‌ پاسداران‌ پس ‌از درخشش‌ در آزمايش‌ جنگ‌ تحميلي‌ با تعيين‌ حدود دقيق‌ وظايف‌ و سازماندهي ‌پنج‌ نيرو در مسؤوليتهاي‌ مشخص‌ خود و تدابير مربوط به‌ مراتب‌ و انضباط و آموزش ‌و تجهيزات‌، مرحله‌ي‌ تكامل‌ ديگري‌ را گذرانده‌ و به‌ آزمايش‌ ديگري‌ سرافراز گرديده‌، اينجانب‌ لازم‌ مي‌دانم‌ به‌ همگي‌ شما زبدگان‌ سپاه‌ و فرماندهان‌ ومسؤولين‌ دفاتر نمايندگي‌ يادآوري‌ كنم‌ كه‌: برجستگي‌ سپاه‌، در همراهي‌"سلحشوري‌ نظامي‌" با "خلوص‌ معنوي‌" بوده‌ و همه‌ي‌ موفقيتها از هماهنگي‌ اين‌ دو ناشي‌ شده‌ است‌. و اين‌ دو عنصر اصلي‌ كه‌ صفت‌ مجاهدان‌ جليل‌القدر صدر اسلام‌ و پايه‌گذاران‌ افتخارات‌ تاريخي‌ اسلامي‌ است‌، همواره‌ بايد در سپاه‌ پاسداران‌ حفظ شود و هرگز گرايش‌ به‌ جلوه‌هاي‌ بي‌قدر مادي‌ و روح‌ آسايش‌ طلبي‌ و كامجويي‌ نبايد در اين‌ ستون‌ شامخ‌ و استوار نظام‌ اسلامي‌ خلل‌ ايجاد كند.
مردان‌ خدا،آنان‌ كه‌ بناي‌ عظمت‌ ملت‌ اسلام‌ را پي‌ افكندند و ياد و آثار وجود بابركت‌ خود را جاودان‌ ساختند، بزرگتر از آن‌ بودند كه‌ كامرانيهاي‌ حقير مادي‌ بتواند چشم‌ و دل‌ روشن‌ آنان‌ را به‌ خود كشيده‌، از هدفهاي‌ والا غافل‌ سازد.
تذكرمشفقانه‌ي‌ اين‌جانب‌ به‌ شما عزيزان‌ كه‌ مي‌دانم‌ شما خود با همه‌ي‌ دل‌آگاه‌، آن‌ را در مي‌يابيد آن‌ است‌ كه‌ تا حركت‌ در خط اسلام‌ ناب‌ محمدي ‌صلي‌الله‌عليه‌واله‌ هست‌، دشمن‌ كمين ‌گرفته‌ و دست ‌كين ‌گشاده‌، نيز هست‌،و توطئه‌ و خيانت‌ و مفسده ‌انگيزي‌ نسبت‌ به‌ نظام‌ مقدس‌ اسلامي‌ نيز هست‌، و تا اين‌ تهديدها هست‌، حضور فداييان‌ انقلاب‌ و فرزندان‌ صميمي‌ و بازوان‌ قدرتمند آن‌ نيز ضرورتي‌ حياتي‌ است‌. شما با اين‌ بينش‌ و دريافت‌ است‌ كه‌ بايد سپاه ‌را سازماندهي‌ و فرماندهي‌ كنيد و آن‌ را منضبط و آموزش‌ ديده‌ و روشن‌بين‌ و كارآمد سازيد.
در سپاه‌ بايد با تخلف‌ از هر نوع‌ آن‌ برخورد شود و اين‌ سازمان‌انقلابي،‌ از همه‌ي‌ آفتهاي‌ طبيعي‌ دور تا‌ صيانت‌ گردد. در سپاه‌ بايد انضباط نظامي‌ از ايمان‌ و عقيده‌ سرچشمه‌ گيرد و نظم‌ و آموزش‌ و رعايت‌ مراتب‌، به‌عنوان‌ وظيفه‌يي‌ ديني‌ رعايت‌ شود و درعين‌حال‌ روح‌ برادري‌ و تفقد از زيردست ‌و ارزش گذاري‌ براساس‌ ارزشهاي‌ معنوي‌ رواج‌ روز افزون‌ داشته‌ باشد. عناصر سپاه ‌بايد به‌ اقتضاي‌ وظيفه‌يي‌ كه‌ براي‌ آنان‌ تعريف‌ شده‌ داراي‌ درك‌ و تشخيص‌ و شم‌ سياسي‌ بار آيند و درعين‌حال‌ از هرگونه‌ ورود در دسته‌بنديهاي‌ سياسي‌ كه‌ براي‌ هر سازمان‌ نظامي‌، سم‌ مهلك‌ است‌ ، بشدت‌ پرهيز كنند. فرماندهان‌ بايد درهمه‌ي‌ رفتارهاي‌ شايسته‌، سرمشق‌ ديگران‌ باشند و نظاميگري‌ و پرهيزگاري‌ و ضابطه‌گرايي‌ را در عمل‌ به‌ ديگران‌ بياموزند.
رقابتهاي‌ منفي‌ ميان‌ افراد و بخشهاي‌ گوناگون‌ و ميدان‌ دادن‌ به‌ شايعه‌ها و سوءظنها بيماري‌ خطرناكي‌ است ‌كه‌ بايد هرگز به‌ كالبد جوان‌ و نيرومند سپاه‌، راه‌ نيابد و فضاي‌ معطري‌ را كه‌ هدفهاي‌ الهي‌ و انگيزه‌ي‌ جهاد پديد مي‌آورد، آلوده‌ نسازد.
تجمل‌ و رفاه‌ زدگي‌ و عشرت‌طلبي‌ كه‌ بحمدالله‌ ساحت‌ سپاه‌ از آن‌ دور است‌ به‌ هيچ ‌بهانه‌ در اين‌ مجموعه‌ي‌ پاك نهاد، نبايد نفوذ كند و وسوسه‌ها نبايد عزم‌ شما مردان‌ حق‌طلب‌ را متزلزل‌ سازد. شما خود و خانواده‌هاي‌ فداكارتان‌ شايستگي‌ آن ‌را داريد كه‌ الگوي‌ همه‌ي‌ انسانهاي‌ خدوم‌ و سربلند باشيد، و بايد اين‌ شايستگي‌ را حفظ كنيد.
بي‌شك‌ جلوه‌هاي‌ بي‌ارزش‌ و زرق‌ و برقها نخواهد توانست ‌گردن‌ سرافراز مردان‌ خدا را در چنبر كمند خود بگيرد و ارزشهاي‌ بدلي‌ و دروغين ‌را به‌ جاي‌ اصالتها بنشاند.توصيه‌ي‌ اينجانب‌ اين‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ وضعيت‌اخلاقي‌ و تربيتي‌ همه‌ي‌ افراد و نيز خانواده‌هاي‌ فداكار آنان‌، همت‌ گماشته‌ شود و از روشهاي‌ كارآمد هنري‌ در اين‌ مورد استفاده‌ شود. در مجموعه‌ي‌ عظيم ‌سپاه‌، استعدادهاي‌ درخشان‌ در جنبه‌هاي‌ گوناگون‌ هست‌ كه‌ بايد شناسايي‌ و پرورش‌ داده‌ شود و اين‌ گنجينه‌اي‌ انساني‌ در راه‌ هدفهاي‌ والاي‌ انقلاب‌ به ‌كار افتد.
همكاري‌ و روابط صميمانه‌ با ارتش‌ جمهوري‌ اسلامي‌ وظيفه‌ي‌ هميشگي‌ سپاه‌ و توصيه‌ي‌ مستمر امام‌ راحل‌"قدس‌سره‌" است‌ كه‌ بايد لحظه‌يي‌ به ‌فراموشي‌ سپرده‌ نشود و اين‌ دو بازوي‌ كارآمد كه‌ هر يك‌ با وظيفه‌ي‌ مشخصي‌ در كنار آن‌ ديگري‌، مسؤوليت‌ دفاع‌ از انقلاب‌ و كشور را دارند، بايد هماهنگ‌ حركت‌ كنند. دشمن‌ هنوز هم‌ مي‌كوشد شايعه‌ي‌ ادغام‌ ارتش‌ و سپاه‌ را هرجا و هرگونه‌ بتواند، بپراكند و در هر موقعيتي‌ به‌ روحيه‌ي‌ يكي‌ از اين‌ دو سازمان‌نظامي‌ خدوم‌، ضربه‌ بزند. لازم‌ است‌ همه‌، بخصوص‌ فرماندهان‌، تأثيرات‌ سوء اين‌ غرضورزي‌ خصمانه‌ را خنثي‌ كنند.
بسيج‌ مردمي‌، پشتوانه‌ي‌ عظيم‌ و بابركتي ‌است‌ كه‌ ارزش‌ بي‌بديل‌ خود را در ميدانهاي‌ گوناگون‌ به‌ اثبات‌ رسانده‌ است‌.به‌ اين‌ ذخيره‌ي‌ الهي‌ بايد به‌ چشم‌ تكريم‌ بنگريد و آن‌ را در عرصه‌ي‌سازماندهي‌ و آموزش‌ و انضباط، روز به ‌روز به‌ پيش‌ بريد.
بي‌شك‌ تا اين‌ كوششهاي‌ مخلصانه‌ و اين‌ هشياري‌ و كارايي‌ در شما هست‌ و تا هنگامي‌ كه‌ به‌اين‌ وظايف‌ مهم‌ اهميت‌ داده‌ مي‌شود، دشمن‌ در عرصه‌ي‌ نظامي‌ هيچ‌ طرفي ‌نخواهد بست‌ و نقشه‌هاي‌ خباثت‌آلود و خائنانه‌ نقش‌ بر آب‌ خواهد شد.
علو درجات‌ امام‌ بزرگوار رضوان‌الله‌عليه‌ و شادي‌ روح‌ شهداي‌ عزيز و شفا و اجربراي‌ جانبازان‌ و آزادي‌ و سلامتي‌ براي‌ اسرا و مفقودين‌ و توفيق‌ كامل‌ براي ‌آزادگان‌ و همه‌ي‌ شما برادران‌ را از خداوند متعال‌ مسألت‌ مي‌كنم‌.
والسلام‌عليكم‌ و رحمة‌الله‌
سيد علي‌ خامنه‌اي‌
بيست‌وپنجم‌ شهريور ماه‌يكهزاروسيصدوهفتاد

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

عظمت بعثت در نگاه رهبری

عظمت بعثت درنگاه رهبري


درباره‌ اهميت اين روز مبارك، اگر كسي بخواهد الفاظ و تعبيرات را به كار گيرد، شايد با هيچ بياني نشود عظمت و اهميت مبعث را بيان كرد. زيرا الفاظ، در موارد متعدد، به شكل مكرر، در معاني مجازي به كار رفته است و اين كشش را ندارد كه انسان بتواند بزرگي اين حادثه را با آنها بيان كند. شايد بشود گفت كه مثلا بعثت حضرت خاتم‌الانبيا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، حادثه‌اي است كه با اصل حادثه‌ خلقت انسان بايد مقايسه شود؛ اين قدر با عظمت و مهم است. آنچه براي ما، به عنوان درس و استفاده‌ از اين حادثه و عيد بايد مطرح شود، پيام مبعث در حد درك و قدرت استفاده‌ ماست. آنچه كه به طور اجمالي مي‌شود فهميد و گفت، اين است كه "بعثت نبي‌اكرم در قلمرو وجود فردي و تحول دروني انسان و همچنين در قلمرو حيات اجتماعي انسان و زندگي جمعي، هدفي را مشخص و معين كرده است. در قلمرو وجود فرد - كه اصل هم همين است كه تحولي در انسان به‌وجود آيد - آياتي در كلام الله آمده است. مثل اين آيه‌ي شريفه‌ سوره‌ آل‌عمران: "لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة. " اين تزكيه و آموختن كتاب و حكمت، همان تحول دروني انسان است.
انسان براي اينكه به هدف خلقت خود برسد، بايد به هدف بعثت انبيا درباره‌ي خود نائل شود. يعني متحول گردد؛ درست شود؛ خوب شود و از آلودگي‌ها و پستي‌ها و عيب‌ها و هواجسي كه در درون انسان است و دنيا را به فساد مي‌كشاند، نجات پيدا كند. اين، در قلمرو وجود فرد است. بعثت براي اين است.
در بياني هم كه فرمودند "بعثت لاتمم مكارم الاخلاق "، باز برگشتش به اين است. "برانگيخته شده‌ام كه مكرمت‌هاي انساني را كامل كنم. " يعني تهذيب انسان؛ تزكيه‌ انسان؛ انسان را به حكمت سوق دادن؛ او را از جهالت بساطت عاميانه به فهم و زندگي حكيمانه رساندن. اين، در مقوله فرد و در قلمرو حيات فردي است. (1)
* اگر ما در بين حوادث تاريخ بشر - حوادثي كه براي انسان‌ها پيش مي‌آيد - بعثت انبيا را از همه‌ اين حوادث، در سرنوشت بشر مهمتر و مؤثرتر بدانيم - كه همين هم هست - بعثت پيغمبر خاتم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از لحاظ اهميت، در رأس همه‌ حوادث بزرگ و كوچك تاريخ بشر قرار مي‌گيرد.
- همه بهرمند از بركات بعثت
هيچ حادثه‌اي از قبيل انقلابهاي بزرگ، مرگها و حياتهاي ملتها، پديد آمدن اشخاص بزرگ، از بين رفتن اشخاص بزرگ و ظهور مكتب‌هاي گوناگون، اهميتش براي بشريت، به اندازه بعثتهاي انبيا نيست؛ همچنان كه امروز شما مي‌بينيد، ماندگارترين شكل‌هاي فكر و ذهن آحاد بشر، همان شكل‌هايي است كه اديان به آنها داده‌اند و تا ابد هم همين‌طور خواهد بود. اگر چه امروز بسياري از كسان در عالم هستند كه مستقيماً خود را در پرتو اشعه‌ بعثت نبي‌اكرم قرار نداده‌اند - يعني غيرمسلمانان - اما همان‌ها هم از بركات اين بعثت، تاكنون منتفع شده‌اند. بي‌شك علم و تمدن بشر، خلقيات نيكو در ميان انسانها، عادات خوب و بسياري از اين مقوله چيزها، اگر ظاهرا هم به اديان متصل نباشد، در ريشه‌ اصلي، جوشيده‌ از اديان و معارف الهي است و در رأس آنها بعثت نبي‌مكرم اسلام است؛ ليكن درعين‌حال همه‌ بشريت - در آينده هم بيشتر - از اين بركات استفاده خواهند كرد. بنابراين بزرگترين، مهمترين و برجسته‌ترين حادثه در تاريخ بشر، اين بعثت است.

- بعثت هادي بشريت
نور و ظلمت، چيزي نيست كه براي انسان در بخش‌هاي مختلف، قابل اشتباه باشد.
اسلام و پيام بعثت، انسانها را از ظلمات جهل، ظلمات عادات زشت، خلقيات بد، فتنه‌هاي ميان افراد بشر، خرافاتي كه بر ذهنهاي انسانها حاكم مي‌شود، پنجه مي‌اندازد و آنها را از راه مستقيم منحرف مي‌كند، ظلمات ظلم و طغيان - اينها همه ظلمات است - خارج مي‌كند و به نوري كه مقابل آن است، هدايت و دلالت مي‌كند.
يك نقطه‌ برجسته‌ي ديگر، مسأله‌ اخلاقيات و تزكيه‌ي نفوس است كه آن هم در آياتي از قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است و در حديث نبوي معروف بين همه‌ فرق اسلامي هم هست كه "بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ". ببينيد؛ در آن جامعه‌اي كه خلقيات - اخلاق حسنه و مكارم اخلاقي - رايج باشد، انسانها از اخلاق نيكو - از گذشت، برادري، احسان، عدل، علم و حق‌طلبي - برخوردار باشند، انصاف بين آنها باشد، صفات رذيله در ميان آنها حاكم و رايج نباشد، در چه بهشتي زندگي خواهند كرد!
خداي متعال به بركت اسلام، به بركت توجه به معنويت اسلام و توجه به پيام سياسي اسلام، ما را از آن رنجها خلاص كرد؛ يعني بعثت براي اين نبود كه يك عده مردم، عقيده‌اي را در ذهن خودشان حفظ كنند و اعمال شخصي را انجام دهند، اما نظام اجتماعي، تحت حاكميت دشمنان خدا و اندادالله باشد! بعثت آمد تا زندگي مردم را شكل دهد. بحمدالله اين كار در نظام اجتماعي اسلام انجام گرفت؛ ملت ما هم آثارش را مشاهده كرد و ثمرات شيرين آن را هم چشيد.
بنده احساس مي‌كنم كه ما احتياج داريم كه در زمينه‌ اخلاق و تزكيه و تهذيب، بر روي نفوس خودمان و نفوس ديگران كار كنيم. نوسازي معنوي نظام اسلامي و ملت مسلمان ايران، اين مجاهدت بزرگ را لازم دارد و اين هم يكي از پيام‌هاي مهم بعثت است. (2)

پي نوشت ها:
(1) بيانات در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام، به مناسبت عيد مبعث 01/11/1371
(2) بيانات در ديدار با مسؤولين كشور به مناسبت مبعث پيامبر گرامي اسلام(ص) 07/09/1376

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه

 دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه (۱۳۸۹/۰۴/۰۷ - ۱۳:۴۰)

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه، دستگاه قضایی را یکی از بخشهای بسیار حساس نظام اسلامی دانستند و با تأکید بر لزوم حمایت همه دستگاههای کشور از قوه قضاییه، خاطرنشان کردند: یکی از وظایف مهم قوه قضاییه، خارج نشدن از جاده عدل و انصاف و تأثیرناپذیری از جو سازی های سیاسی، و حب و بغض ها در قضاوت و صدور احکام است.
در این دیدار که در سالروز شهادت آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب اسلامی برگزار شد و جمعی از خانواده های این شهدای گرانقدر نیز حضور داشتند، رهبر انقلاب اسلامی شهدای حادثه هفتم تیر سال 1360 را انسانهایی خدوم، آزموده و جان برکف توصیف کردند و افزودند: در رأس این شهدا، شهید بزرگوار آیت الله بهشتی است که انسانی معتقد، مؤمن، مخلص، صادق و مصمم در کار بود.
حضرت آیت الله خامنه ای، اعتقاد به گفته و التزام عملی به اعتقاد خود و نهراسیدن از خطر در مسیر هدف را از جمله ویژگیهای شهید مظلوم آیت الله بهشتی برشمردند و تأکید کردند: آن شهید عزیز، انسانی منطقی و پایبند به اصول و مبانی، و یک اصولگرای حقیقی بود که بر سر اصول با هیچکس معامله نمی کرد.
ایشان این ویژگیها را عامل ظهور و بروز شخصیت های تاریخی اثرگذار و ماندگار خواندند و افزودند: برخی انسانها فقط سخن می گویند و عمل نمی کنند، برخی هم ضمن عمل به گفته خود، اما در مقابل حوادث، طوفانها، تمسخرها، طعنه زدنها، و دشمنی های غیرمنصفانه طاقت نمی آورند و این عمل را متوقف می کنند، و برخی هم بعد از این توقف، عقب گرد نیز می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در همین خصوص خاطرنشان کردند: آن انسانی اثرگذار و ماندگار است که براساس اعتقاد جازم و خالص، بر سر گفته هایش می ایستد و برمبنای تصمیم شجاعانه و مؤمنانه، به عمل خود استمرار می دهد و این حرکت را با صبری که مایه محبت خداوند است، پیوند می زند.
حضرت آیت الله خامنه ای شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب را زمینه ساز استحکام منطق جمهوری اسلامی و امام بزرگوار (ره) و تثبیت نظام نوپای اسلامی دانستند و تأکید کردند: اگرچه حادثه هفتم تیر سال 1360 در آن شرایط دشوار، حادثه ای تکان دهنده بود، اما تأثیر عظیم و سازنده ای برانقلاب اسلامی داشت.
ایشان خاطرنشان کردند: تا زمانیکه فرهنگ شهادت در جامعه از جایگاه و منزلت بالایی برخوردار است، هیچ قدرتی اعم از قدرتهای استکباری فعلی و حتی قدرتهای قویتر از آنها، نخواهند توانست بر جمهوری اسلامی و ملت ایران فائق بیایند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود، قوه قضاییه را بخشی بسیار حساس از نظام اسلامی خواندند و با اشاره به زمینه های امیدبخش در این قوه، افزودند: یکی از این زمینه ها، حضور شخصیتی عالِم، فاضل، مجتهد، آگاه، جوان، و دارای توانایی های بالا در رأس قوه قضاییه است که در مدت کوتاه مسئولیت، آثار حضور ایشان آشکار شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای، مسئولان ارشد قوه قضاییه را هم انسانهایی پاک، سالم و خوش سابقه دانستند و خاطرنشان کردند: در سطح قوه قضاییه نیز قضات فاضل، روشن بین، شجاع و درست کردار کم نیستند، که همه این موارد از زمینه های امیدواری در دستگاه قضایی است.
ایشان افزودند: این زمینه های امید باید تبدیل به تحرکی وسیع و جدی برای عملی شدن انتظارات، و رسیدن قوه قضاییه به جایگاه شایسته خود شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید مکرر خود درخصوص جایگاه شایسته و مورد انتظار از قوه قضاییه خاطرنشان کردند: قوه قضاییه باید به جایگاهی برسد که هر فرد مظلومی احساس کند با رجوع به دستگاه قضایی می تواند حق را بگیرد و مظلومیت خود را برطرف کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای ایجاد چنین احساسی در میان آحاد مردم را کاری بسیار دشوار و تدریجی خواندند و افزودند: باید آنقدر مراجعات دادخواهانه، با نتایج عادلانه و منصفانه همراه شوند که احساس و امیدِ گرفتنِ حق و رفعِ مظلومیت، در همه مردم بوجود آید.
ایشان، جذب عناصر مؤمن، عالم و با انصاف در دستگاه قضایی و نظارت عالی بر کارکردها را از جمله مسائل ضروری برشمردند و خاطرنشان کردند: یکی دیگر از مسائل مهم در قوه قضاییه به روز کردن ساختارها و مجموعه ساختار دیوانی دستگاه قضایی است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: تغییر مستمر ساختارها، به معنای گرفتن ثَبات از مجموعه سازمانی قوه قضاییه نیست بلکه باید همواره نگاه نقادانه به مجموعه ساختاری در کنار ثَبات و استقرار وجود داشته باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای تجدید نظر در قوانین و مقررات داخل قوه قضاییه و برطرف کردن تعارض قوانین و اصلاح عدم انطباق رأی دادگاههای بدوی با دادگاههای بعدی را نیز از جمله نیازهای دستگاه قضایی خواندند و افزودند: یکی از مهمترین مسائل در قوه قضاییه که از سخت ترین کارها به شمار می آید، تأثیرناپذیری از حب و بغض ها و جریان سازیهای سیاسی است.
ایشان در همین خصوص خاطرنشان کردند: یکی از خطرات بزرگ این است که جوسازیهای سیاسی جناح های مختلف، روزنامه ها و رسانه های بیگانه بر مجرای صحیح قضاوت و چرخه رسیدگی به پرونده ها تأثیر بگذارد که در این زمینه باید بدون تأثیرپذیری از احساسات، و دوستی ها و دشمنی ها، از جاده عدل، به هیچ طرف و سمتی خارج نشد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: در چنین حالتی مردم در مقابل تصمیم و رأی قوه قضاییه احساس اقتناع خواهند کرد و از نظر ذهنی راضی خواهند بود.
حضرت آیت الله خامنه ای بوجود آمدن زمینه و شرایط مقبولیت داوری قوه قضاییه در جامعه را، یک فرصت بزرگ خواندند و افزودند: همه دستگاهها باید از قوه قضاییه حمایت کنند تا این قوه بتواند در این شرایط دشوار، به وظایف خود به درستی عمل کند که نتیجه آن نیز کمک به حرکت کشور در مسیر اهداف والا خواهد بود.
ایشان همچنین با اشاره به ایام ماه مبارک رجب، همه را به بهره گیری از فرصت گرانقدر دعا، توسل و استغفار توصیه کردند.
در ابتدای این دیدار آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه ضمن ارائه گزارشی از عملکرد 10 ماهه گفت: تهیه و تدوین برنامه پنجم قوه قضاییه، راه اندازی مؤسسه پژوهشی – آموزشی قضا در حوزه علمیه قم به منظور جذب و تربیت نیروی انسانی کارآمد، ارتقای سطح آموزش قضات، اهتمام برای ایجاد زمینه استقلال قاضی، استفاده از فن آوریهای نوین و تکمیل اقدامات قبلی، تهیه آیین نامه جدید نظارتِ دیوانعالی کشور، و لغو اِعمال گسترده ماده 18
آیین نامه اجرایی به منظور جلوگیری از اطاله دادرسی، از جمله اقدامات انجام گرفته در قوه قضاییه است.
رئیس قوه قضاییه با اشاره به فتنه بعد از انتخابات سال گذشته و شکست فتنه گران خاطرنشان کرد: قوه قضاییه در مسیر مبارزه با اخلال گران در امنیت جامعه و همچنین مفسدان اقتصادی قاطعانه عمل خواهد کرد و در این مسیر کوتاه نخواهد آمد.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به معتكفین

بخصوص من در اين ايام اعتكاف، صحيفه‏ى سجاديه را توصيه ميكنم. اين صحيفه‏ى سجاديه واقعاً كتاب معجزنشانى است. خوشبختانه حالا ترجمه هم شده و ترجمه‏هائى هست. سال گذشته ترجمه‏ى خوبى از صحيفه‏ى سجاديه را به من دادند و آن را ديدم؛ ترجمه‏ى بسيار خوبى است. از اين معارف موجود در دعاهاى حضرت على‏بن‏حسين (سلام اللَّه عليه) در صحيفه‏ى سجاديه، استفاده كنند؛ بخوانند؛ تأمل كنند.

اينها فقط دعا نيست؛ درس است؛ اين كلمات امام سجاد - و همه‏ى ادعيه‏اى كه از ائمه (عليهم‏السّلام) مأثور است و بدست ما رسيده است - پر است از معارف.

پس ماه رجب است، ماه عبادت است، ماه توسل به پروردگار است، ماه تضرع است؛ و در اين راه، ماه تشبه به اميرالمؤمنين است. با خدا ارتباطمان را قوى كنيم تا در ميدانهاى زندگى بتوانيم با اراده‏ى محكم، با قدم استوار و با ذهن روشن، وارد هر ميدانى بشويم.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت على (عليه‌‏السّلام) 26/4/1387

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اعتكاف، نشانه‌ی جهت‌گیری صحیح ماست
در ايام اعتكاف در ماه مبارك رجب، در بسيارى از مساجد سراسر كشور، جوانان ما، زنان و مردان از قشرها و سنين مختلف، رفتند و در مسجد ماندند؛ سه روز روزه گرفتند و با خدا مأنوس شدند. بعد از آن هم با گريه و اشك و آه، مسجد را وداع گفتند و بيرون آمدند، تا براى سال آينده آماده شوند. عزيزان من! اين براى يك جامعه، علامت خوبى است. «الّذينَ إنْ مَكّنّا هُمْ فِى‌الأرْضِ أقامُوا الصّلوةَ» علامت يك حكومت الهى، علامت يك حركت صحيح و داراى جهت‌گيرى صحيح است. اين را جدّى بگيريد و تقويت كنيد.
ديدار با طلاب و مردم قم به مناسبت 19 دى ماه 19/10/1375

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif بهترين جوانان، آن‌هایی هستند كه صاحب فكر و با انديشه باشند
همين دانشگاه تهران ما، همين مسجد دانشگاه، شاهد عبادت و راز و نياز و نماز جماعت و اعتكاف و روزه‌دارىِ برجسته‌ترين جوانان اين مملكت است. بهترين جوانان هر كشور، جوانانى هستند كه صاحب فكر و با انديشه باشند. قاعدتاً و غالباً در ميان دانشجويان، اين‌طور كسانى به صورت وافر پيدا مى‌شوند؛ البته در بين غير دانشجويان هم اين‌طور جوانان خوب هستند، ولى در زمان قديم -زمان ما كه جوان بوديم- در ميان دانشجويان، در دانشگاه تهران و بعضى دانشگاه‌هاى ديگر و در همه‌ى ايران، شايد هزار نفر اعتكاف نمى‌كردند. در قم كه مركز دين و عبادت بود، شايد چند صد نفر طلبه اعتكاف مى‌كردند. معمول نبود؛ مردم دور بودند.
 خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 12/10/1376

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif رجب، ماه ماه خودسازی است
رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشيدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذكر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سياهى‌ها و تلخى‌ها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتكاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسيله‌اى است براى اين ‌كه ما بتوانيم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشيم؛ سياهى‌ها، تاريكى‌ها و گرفتارى‌ها را از خود دور كنيم و خودمان را روشن سازيم. اين فرصت بزرگى است براى ما؛ به‌خصوص براى كسانى كه توفيق پيدا مى‌كنند در اين ايام اعتكاف كنند.
 خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اعتكاف يكى از رويش‌هاى انقلابى است
خوشا به حالتان معتكفين عزيز. پديده‌ى اعتكاف يكى از رويش‌هاى انقلابى است. ما اول انقلاب اين چيزها را نداشتيم. اعتكاف هميشه بود. زمان جوانى ما وقتى ايام ماه رجب فرا مى‌رسيد، در مسجد امام قم -آن‌هم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتكاف نديده بودم-، شايد پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتكاف مى‌كردند. اين پديده‌ى عمومى؛ اين ‌كه ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتكاف شركت كنند، آن هم اغلب جوان، جزو رويش‌هاى انقلاب است. من يك وقت عرض كردم كه انقلاب ما ريزش دارد، اما رويش هم دارد؛ رويش‌ها بر ريزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتكفين عزيز.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif توصیه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای به معتكفین
توصيه‌ى من اين است كه در اين سه روزى كه شما در مسجد هستيد، تمرين مراقبت از خود بكنيد. حرف كه مى‌زنيد، غذا كه مى‌خوريد، معاشرت كه مى‌كنيد، كتاب كه مى‌خوانيد، فكر كه مى‌كنيد، نقشه كه براى آينده مى‌كشيد، در همه‌ى اين چيزها مراقب باشيد رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بداريد؛ تسليم هواى نفس نشويد. تمرين اين چيزها در اين سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزيزان و براى ماها كه اين‌جا نشسته‌ايم و با غبطه نگاه مى‌كنيم به حال جوانان عزيزمان كه در حال اعتكاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم ياد بدهيد.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اين حركت در دنيا نظير ندارد
هيچ وقت در اين كشور در طول سال‌هاى گذشته، از دوران جوانى و نوجوانى ما به ياد نداريم كه در ماه رمضان، در مساجد كشور يا در مسجد گوهرشاد مشهد، مردم بيايند اعتكاف بكنند. در ايام‌البيض سه روزِ متعارف ماه رجب يا ماه شعبان، ما تعداد معدودى در قم ديده بوديم كه اعتكاف مى‌كردند؛ آن هم غالباً طلبه‌ها. در غير آن معمول نبود. امروز در ايام اعتكاف، دانشگاه‌ها و مساجد و سرتاسر كشور و مساجد جامع، مملو از معتكفين است؛ علاوه‌ى بر آن، در دهه‌ى آخر ماه رمضان، جمعيت عظيمى مشغول اعتكاف بودند. چه كسانى؟ پيرمردها؟ پيرزن‌ها؟ نه، همين جوان‌ها، جوان‌ترين‌ها. اين ديگر در دنيا نظير ندارد. اين نسل جوان امروز ماست. امروز گرايش به دين و ارزش‌هاى انقلابى، وجه غالب جامعه است.
ديدار با مردم گرمسار 21/8/1385

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

انتظار از دانشگاهها/تربيت شهيد چمرانهاست

لزوم طهارت دل و عمل
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید مکرر خود درخصوص ظلم نکردن به افراد، افزودند: رعایت طهارت دل و عمل، یکی از وظایف اصلی است و نباید با یک کلمه و یا نوشته و یا حرکتی نابجا در مورد فرد یا افرادی که مستحق آن نیستند، به آنان ظلم شود.
حضرت آیت الله خامنه ای با یادآوری سیره پیامبر اسلام (ص) در مورد رعایت حقوق افراد، حتی افرادی که مرتکب گناه و یا خطایی شده اند، خاطرنشان کردند: باید منصف و عادل بود و زیادتر از آن چیزی که واقعیت و بایسته است، نگفت.
ایشان افزودند: نباید اینگونه تصور شود که چون برخی افراد مجاهد، مبارز و انقلابی هستند، می توانند در مورد برخی افراد دیگر که به زعم خود از این لحاظ در درجات پایین تر قرار دارند، هرچه بخواهند بگویند.
ایشان با تأکید بر تفاوت طبیعی ایمان و خطوط افراد افزودند: با وجود تفاوت ایمان، در مقام زندگی جمعی باید ضمن رعایت عدالت و انصاف، اتحاد و انسجام حفظ شود.

شاخص هاي اصلي انقلاب اسلامي
رهبر انقلاب اسلامی مسئله مهم را فراموش نکردن اهداف و شاخص های اصلی دانستند و تأکید کردند: استکبار ستیزی، ایستادگی قاطع در مقابل حرکت کفر و نفاق در سطح جهان، و مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین، شاخص های اصلی هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص مرزبندی شفاف با دشمنان افزودند: اگر کسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نکند، قدر خود را کاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا کند، از دایره نظام خارج می شود.
ایشان خاطرنشان کردند: این شاخص ها، مبانی و خطوط اصلی حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی است که باید با حفظ شاخص ها این حرکت ادامه پیدا کند.

حساسيت ويژه كنوني وآخرين تلاشهاي استكبار
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین برهه بسیار حساس کنونی به شرایط جهانی و تلاشهای قدرتهای استکباری برضد نظام اسلامی اشاره کردند و افزودند: حساسیت شرایط کنونی به این علت است که مراکز استکباری جهانی در مقابله با حرکت اسلامی که نماد واقعی آن نظام جمهوری اسلامی ایران است، زمام امور را از دست داده اند و با حالتی دستپاچه و از هم گسیخته، آخرین تلاشهای خود را انجام می دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به بن بستی که نظام استکباری گرفتار آن شده است، خاطرنشان کردند: کمربندی را که نظام استکباری به دور مسائل جهانی بویژه منطقه حساس خاورمیانه کشیده بود، پاره شده و بسیاری از شگردهای تبلیغاتی قدیمی آنها برای مردم دنیا آشکار شده است.
ایشان با اشاره به گسترش خشم و نفرت جهانی از رژیم امریکا و رژیم صهیونیستی تأکید کردند: امروز حتی در جامعه امریکا، خشم عمیقی از حضور قدرتمند لابی صهیونیستی در حال گسترش است و با وجود شرایط بسیار سختگیرانه رژیم امریکا بر مردم این کشور، نشانه های این خشم آشکار شده است.
رهبر انقلاب اسلامی، ظهور و حضور نظام جمهوری اسلامی ایران را عامل اصلی مشکلات کنونی برای نظام سلطه دانستند و افزودند: دلیل دشمنی آنها با نظام اسلامی به همین دلیل است اما اقدامات سراسیمه برای صدور قطعنامه و بزرگنمایی غیرواقعی تحریم ها و بعد هم تهدید نیم بند نظامی، همه نشانگر انفعال نظام استکباری در مواجهه با حرکت عظیم و متین در جهان اسلام است.

نياز امروز دانشگاهها......
حضرت آیت الله خامنه ای تحمل زحمت ها را زمینه ساز رسیدن به منافع بزرگتر برشمردند و خاطرنشان کردند: نیاز امروز دانشگاهها کار و تلاش علمی و پژوهشی، کار معنوی و ایمانی، حاکم کردن روحیه مجاهدت و جهاد در همه فعالیتهای علمی، حضور دائم و به هنگام، و تقویت بصیرت در مجموعه دانشگاهی است.

نعمت بسيج اساتيد دانشگاهها و رسالتها
ایشان با یادآوری نحوه شکل گیری بسیج اساتید در دوازده سال پیش و تبدیل آن به یک حرکت عظیم، وجود آنرا یک نعمت برای نظام اسلامی دانستند و خاطر نشان کردند: البته این بمعنای این نیست که اساتید مومن و انقلابی منحصر به این مجموعه است بلکه اکنون جمع گسترده ای از اساتید بسیجی در دانشگاههای کشور حضور دارند که نقش آنها بسیار برجسته و تأثیرگذار است.
رهبر انقلاب اسلامی بسیج را یک حرکت بی نظیر در انقلاب اسلامی و یادگار امام حکیم و بزرگوار توصیف کردند و افزودند: شکل گیری بسیج در واقع از همان روز اول انقلاب و از زمانی که امام (ره) با اعتماد به مردم، آنان را به عرصه جامعه کشاند، اتفاق افتاد و این اعتماد موجب بروز اعتماد به نفس در مردم شد.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه فرهنگ و حقیقت بسیج منشأ برکات فراوانی در نظام اسلامی شده است، خاطرنشان کردند: بسیج در واقع یک ارتش بی رنگ، بی ادعا وهمه گیر در سطح کشور است.
ایشان با تأکید بر اینکه عرصه حضور بسیج بسیار وسیع و فراتر از عرصه محدود نظامی است، افزودند: بسیج را نباید یک نهاد نظامی به حساب آورد بلکه بسیج، عرصه ای عمومی است که در همه مکانها، زمانها، عرصه ها و قشرها حضور دارد.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه به موضوع جایگاه و نقش اساتید در دانشگاهها به ویژه اساتید مؤمن و انقلابی و همچنین توقع نظام اسلامی از دانشگاهها و نیاز امروز مراکز علمی و دانشگاهی پرداختند و افزودند: وظیفه استاد بسیجی حضور به موقع، مخلصانه، مجاهدانه و تأثیرگذار در دانشگاه و پرورش انسانهای دانشمند و با ایمان در طراز شهید چمران است.

اصلي ترين خواسته رهبري از دانشگاهها و مراكز علمي
حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص توقع از دانشگاهها تأکید کردند: ادامه پرشتاب حرکت علمی کشور تا رسیدن به جایگاه علمی والا و شایسته ملت و تاریخ ایران، اصلی ترین خواسته از دانشگاهها و مراکز علمی است.
ایشان با اشاره به گزارش یک مرکز معتبر علمی بین المللی درخصوص سرعت پیشرفت علمی و تولید علم در کشور، افزودند: در این گزارش سرعت پیشرفت علمی ایران یازده برابر متوسط سرعت علمی دنیا ارزیابی شده که نشان دهنده حرکت رو به جلو علمی است اما نباید به این حد قانع بود بلکه باید برای رسیدن به قله تلاش و برنامه ریزی کرد.
رهبر انقلاب اسلامی حضور تعداد کثیری از دانشمندان متخصص، مؤمن به خدا و جهاد در راه او و اهداف الهی در جمهوری اسلامی ایران را از برکات امام (ره) و در دنیا بی نظیر دانستند و افزودند: مطالبات نظام اسلامی، مطالباتی در سطح بین المللی است، بنابراین توقع رسیدن به قله پیشرفت علمی و تربیت انسانهای دانشمندی همچون شهید چمران، توقع دور از انتظاری نیست.

بلندهمتي در ارائه علم
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به دیدگاههای نظام اسلامی درخصوص انسان، حکومت، زن، اخلاق و علم و ارائه این دیدگاهها در سطح بین المللی خاطرنشان کردند: باید، همت عالی و بلند، و افق نگاه نیز وسیع باشد و از طرح این مطالبات در سطح بین المللی و برخی سخنان تمسخرآمیز به دلیل طرح بین المللی این ایده ها و دیدگاهها، نهراسید.
ایشان با تأکید بر اینکه آرمانها و اهداف نظام اسلامی بسیار گسترده و در عین حال مورد قبول انسانهای آگاه و منصف است، خاطرنشان کردند: نظام اسلامی داعیه محو نظام سلطه، برقراری عدالت جهانی، و استفاده از علم برای آسایش و راحتی بشر را دارد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: ملتی با چنین آرمانهایی، و با بکارگیری همت های عالی ایمانی، و یقین به وعده های قرآنی در زمینه یاری مؤمنین، و نهراسیدن از مرگ و آرزوی شهادت، قطعاً افق های روشنی پیش روی خود دارد.

شهيدچمران؛نمونه كاملي از استاد بسيجي
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با گرامیداشت یاد و خاطره شهید دکتر مصطفی چمران، این شهید را انسانی مؤمن، مجاهد، شجاع، بصیر، دانشمند، منصف، هنرمند، با صفا، اهل مناجات، دارای روحیه ای لطیف و بی اعتنا به نان، نام و مقام دنیا توصیف کردند و افزودند: شهید چمران نمونه کاملی از استاد بسیجی و در واقع ترکیب علم و عمل، سنت و تجدد، و عشق و عقل است.
ایشان تأکید کردند: انتظاری که از دانشگاههای جمهوری اسلامی می رود، این است که انسانهایی همچون شهید چمران تربیت کنند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین پیشنهاد نامگذاری سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران به عنوان روز بسیج اساتید را پیشنهادی معنادار و پرمغز خواندند.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

دو يار ديرينه(شهيدچمران و امام خامنه اي)

دو يار ديرينه(شهيدچمران و امام خامنه اي)

تحصيلکرده مدرسه البرز و دارالفنون, در بازار آهنگرها واقع در خيابان پانزده خرداد تهران در سال 1311 متولد شد و سالها بعد در دانشکده فني دانشگاه تهران در رشته الکترومکانيک خوب درس خواند تا بتواند به عنوان شاگرد اول با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريکا اعزام شود و پس از تحقيقات‏ علمي در جمع معروف‏ترين دانشمندان جهان در دانشگاه کاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه امريکا - برکلي- با ممتازترين درجه علمي در رشته دکتراي الکترونيک و فيزيک پلاسما حاضر گردد. اما اين تنها يک منظر از زندگاني دکتر مصطفي چمران است.

 مصطفي در کنار زندگي علمي, يک مبارز فعال سياسي نيز بود. از 15 سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت‏الله طالقاني، در مسجد هدايت، شرکت مي‏کرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. بعد از کودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و به مبارزه ادامه داد.

 در امريکا، با همکاري بعضي از دوستانش، براي اولين‏بار انجمن اسلامي دانشجويان امريکا را پايه‏ريزي کرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در کاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در امريکا به شمار مي‏رفت که به دليل اين فعاليت‏ها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع مي‏شود.

 مهاجر الي الله, پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امام‏خميني(ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت‏ساز مي‏زند و همه امکانات و فرصتهاي علمي خود در آمريکا را رها کرده و به همراه بعضي از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر مي‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترين دوره‏هاي چريکي و جنگ‏هاي پارتيزاني را مي‏آموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته مي‏شود و فوراً مسئوليت تعليم چريکي مبارزان ايراني به عهده او گذارده مي‏شود.

 وصف حضور چمران در لبنان خارج از محدويت اين نوشتار است ولي همين‌قدر يادآوري کنيم که "جنبش امل" با اراده بلند او و امام موسي صدر به راه افتاد, جنبشي که خاستگاه اوليه شکل گيري حزب الله لبنان بود.

 با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمد تا تمام اندوخته هاي علمي و مبارزاتي خود را در خدمت انقلاب بگذارد. معاونت نخست‏وزير در امور انقلاب, وزارت دفاع , رئيس ستاد جنگ‏هاي نامنظم, نماينده حضرت امام در شورايعالي دفاع ملي, نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي از جمله سمتهاي رسمي‌اي بود که چمران بعد از انقلاب در آن جايگاه مشغول به خدمت گرديد.

 شهيد چمران از هنگام ورود به ايران با آيت الله خامنه اي ارتباط نزدیکی داشت و اين دو در امر دفاع مقدس و شوراي عالي دفاع همکاري تنگاتنگي داشتند. اولين آشنايي و مواجه اين دو نيز به مسائل نظامي بر مي‌گردد که امام خامنه اي از آن روز چنين ياد مي‌کند:

 «کميته‌اي در نخست وزيري تشکيل شد که درباره مساله ارتش بحث و مشورت کند و در مواردي هم تصميم گيري مي‌کرد که من و ايشان هر دو عضو اين کميته بوديم. در بدو تشکيل اين کميته اولين روزي که ايشان دعوت شده بودند, من وارد شدم و قيافه مهربان و صميمي و متواضع و دوست داشتني چمران را اول بار در آنجا ديدم... وقتي نشستم ديدم مثل اين که او هم با من آشنا بوده و خيلي زود احساس کردم که يک انسان اهل ذوق و معنويت و علاقمند به هنر و هنرمند است, چنانکه در همه حرکات و سکنات او اين حالات محسوس بود» (12/3/61)

 از جمله اقدامات مشترک اين دو بزرگوار راه اندازي ستاد جنگهاي نامنظم بود که در بحبوحه ابتداي جنگ ايجاد گرديد, ستادي که در شهر اهواز شکل گرفته بود. در اين باره نيز آيت الله خامنه‌اي چنين نقل کرده‌اند:

 «در آن ستادي كه ما بوديم، مرحوم دكتر «چمران» فرمانده‌ي آن تشكيلات بود و من نيز همان‌جا مشغول كارهايي بودم... مرحوم چمران هم با من به اهواز آمد. در يك هواپيما، با هم وارد اهواز شديم... چند روز بعد از اين‌كه رفتيم آن‌جا، (شايد بعد از دو، سه هفته) نامه‌ي امام در راديو خوانده شد كه فلاني و آقاي چمران، در كلّ امور جنگ و چه و چه نماينده‌ي من هستند.» (11/6/72)

 در ماههاي ابتدايي دفاع مقدس دکتر مصطفي چمران به همراه اعضاي ستاد جنگهاي نامنظم, حماسه ها آفريد تا اينکه در آخرين روزهاي تلخ خردادماه 60 در حالي که تهران دستخوش بحرانهاي سخت خيانت منافقين و بني صدر بود و برادرش آيت الله خامنه اي در صحن مجلس درباره عدم کفايت بني‌صدر سخنراني آتشيني نمود, مصطفي در منطقه دهلاويه آسماني شد و يار و همراه خويش را تنها گذاشت.

 ... فمنهم من قضي ‏نحبه و منهم من ينتظر و مابدلوا تبديلا  (سوره احزاب  آیه ۲۳ )

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

بيانات رهبر معظم انقلاب درباره فضايل اعتکاف

*فرمايشات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ 12 دي ماه سال 1376 تهران
همين دانشگاه تهران ما، همين مسجد دانشگاه، شاهد عبادت و راز و نياز و نماز جماعت و اعتکاف و روزه‌دارى برجسته‌ترين جوانان اين مملکت است. بهترين جوانان هر کشور، جوانانى هستند که صاحب فکر و با انديشه باشند. قاعدتا و غالبا در ميان دانشجويان، اين‌طور کسانى به صورت وافر پيدا مى‌شوند؛ البته در بين غير دانشجويان هم اين‌طور جوانان خوب هستند، ولى در زمان قديم -زمان ما که جوان بوديم- در ميان دانشجويان، در دانشگاه تهران و بعضى دانشگاه‌هاى ديگر و در همه ايران، شايد هزار نفر اعتکاف نمى‌کردند. در قم که مرکز دين و عبادت بود، شايد چند صد نفر طلبه اعتکاف مى‌کردند. معمول نبود؛ مردم دور بودند.

* فرمايشات رهبر فرزانه انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ 28 مردادماه سال 1384
رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشيدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سياهى‌ها و تلخى‌ها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسيله‌اى است براى اين ‌که ما بتوانيم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشيم؛ سياهى‌ها، تاريکى‌ها و گرفتارى‌ها را از خود دور کنيم و خودمان را روشن سازيم. اين فرصت بزرگى است براى ما؛ به‌خصوص براى کسانى که توفيق پيدا مى‌کنند در اين ايام اعتکاف کنند.
خوشا به حالتان معتکفين عزيز. پديده‌ى اعتکاف يکى از رويش‌هاى انقلابى است. ما اول انقلاب اين چيزها را نداشتيم. اعتکاف هميشه بود. زمان جوانى ما وقتى ايام ماه رجب فرا مى‌رسيد، در مسجد امام قم -آن‌هم فقط قم؛ در مشهد من اصلا اعتکاف نديده بودم-، شايد پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف مى‌کردند. اين پديده‌ى عمومى؛ اين ‌که ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رويش‌هاى انقلاب است. من يک وقت عرض کردم که انقلاب ما ريزش دارد، اما رويش هم دارد؛ رويش‌ها بر ريزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفين عزيز.
توصيه‌ى من اين است که در اين سه روزى که شما در مسجد هستيد، تمرين مراقبت از خود بکنيد. حرف که مى‌زنيد، غذا که مى‌خوريد، معاشرت که مى‌کنيد، کتاب که مى‌خوانيد، فکر که مى‌کنيد، نقشه که براى آينده مى‌کشيد، در همه‌ى اين چيزها مراقب باشيد رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بداريد؛ تسليم هواى نفس نشويد. تمرين اين چيزها در اين سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزيزان و براى ماها که اين‌جا نشسته‌ايم و با غبطه نگاه مى‌کنيم به حال جوانان عزيزمان که در حال اعتکاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم ياد بدهيد.

* فرمايشات معظم له در ديدار با مردم گرمسار در 21 آبان ماه سال 1385
هيچ وقت در اين کشور در طول سال‌هاى گذشته، از دوران جوانى و نوجوانى ما به ياد نداريم که در ماه رمضان، در مساجد کشور يا در مسجد گوهرشاد مشهد، مردم بيايند اعتکاف بکنند. در ايام‌البيض سه روزِ متعارف ماه رجب يا ماه شعبان، ما تعداد معدودى در قم ديده بوديم که اعتکاف مى‌کردند؛ آن هم غالبا طلبه‌ها. در غير آن معمول نبود. امروز در ايام اعتکاف، دانشگاه‌ها و مساجد و سرتاسر کشور و مساجد جامع، مملو از معتکفين است؛ علاوه‌ى بر آن، در دهه‌ى آخر ماه رمضان، جمعيت عظيمى مشغول اعتکاف بودند. چه کسانى؟ پيرمردها؟ پيرزن‌ها؟ نه، همين جوان‌ها، جوان‌ترين‌ها. اين ديگر در دنيا نظير ندارد. اين نسل جوان امروز ماست. امروز گرايش به دين و ارزش‌هاى انقلابى، وجه غالب جامعه است.
آيين اعتکاف روزهاي 13تا15 ماه مبارک رجب مصادف با پنجم تا هفتم تيرماه همزمان در سراسر کشور برگزار مي شود.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

امام برجسته ترین شاخص انقلاب

 

 مراسم بیست و يكمين سالگرد رحلت امام خمینی(رض) (۱۳۸۹/۰۳/۱۴ - ۱۳:۵۵)

ملت وفادار ، پراستقامت و بصیر ایران ، مراسم بیست و یکمین سالگرد ارتحال خمینی کبیر را به عرصه ای برای "تجلی پرشکوه و عمیق وفاداری ایرانیان" به امام راحل عظیم الشان تبدیل کرد و بار دیگر با رهبر معظم انقلاب اسلامی و ولی فقیه زمان، در همراهی با خط نورانی امام پیمان بست .
حضرت امام خامنه ای در اجتماع عظیم مردم در حرم مطهر امام خمینی ، امام را برجسته ترین شاخص انقلاب خواندند و باتاکید بر اینکه امام منهای خط  امام ، امامی بی هویت است افزودند: تکیه همیشگی بر اسلام ناب محمدی - جاذبه و دافعه در دایره مکتب اسلام - یقین به وعده های الهی - محاسبات معنوی و تقوا- نگاه جهانی به انقلاب اسلامی - تکیه بر مردم - و توجه به حال فعلی افراد هنگام هرگونه قضاوت، از جمله شاخص های اصلی خط امام است که باید بطور صحیح تبیین شود و مورد توجه مستمر قرار داشته باشد .
حضرت امام خامنه‌ای حفظ جهت‌گیری‌های اصلی در حرکت‌های اجتماعی بویژه انقلابها را مانع انحراف و یا دگرگون شدن آنها دانستند و افزودند: افراد یا جریانهایی که معمولاً در پی تغییر هویت انقلابها هستند، با پرچم رسمی و تابلو مشخص جلو نمی‌آیند بلکه حرکت آنها پنهان و غیر آشکار است، بنابراین وجود شاخص در انقلابها بمنظور جلوگیری از هرگونه انحراف ،بسیار ضروری است.
ایشان تأکید کردند در انقلاب اسلامی ایران، مهمترین و اصلی‌ترین شاخص، امام و خط امام است که در رفتار، گفتار و وصیت‌نامه امام بزرگوار(ره) تجلی یافته است.
حضرت امام خامنه‌ای با اشاره به ضرورت تبیین صحیح شاخص های امام و عدم فراموشی یا پنهان ماندن آنها، افزودند: تبیین بد دیدگاهها و نظریات امام(ره) و یا فراموشی آنها همانند از کار افتادن قطب نمایی است که قرار بوده است جهت صحیح را نشان دهد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه مواضع و دیدگاههای امام خمینی(ره) باید کاملا صریح و روشن تببین شود، خاطر نشان کردند: شخصیت و هویت امام نیز به همین مواضع صریح و قاطعانه ایشان است که دنیا را به لرزه درآورد و ملتها را بیدار کرد .
حضرت امام خامنه‌ای با یادآوری مواضع امام(ره) درخصوص استکبار، ارتجاع، لیبرال دموکراسی غرب ، و منافقان و دورویان افزودند : ما نمی‌توانیم و نباید بخاطر خوش‌آمد برخی افراد یا جریانها، مواضع امام را پنهان و یا کمرنگ کنیم.
ایشان تأکید کردند: امام منهای خط امام، امام بی‌هویت است و سلب هویت از امام، خدمت به امام خمینی(ره) نیست.
حضرت امام خامنه‌ای با انتقاد از برخی افراد که بخشهایی از مبانی اندیشه امام را انکار و یا پنهان می‌کنند، خاطر نشان کردند: متأسفانه این کج‌اندیشی را کسانی انجام می‌دهند که زمانی خودشان یا مروج افکار امام(ره) بودند و یا پیرو ایشان.
رهبر انقلاب اسلامی، جوانان را به قرائت و تفکر در وصیت‌نامه امام(ره) توصیه مؤکد کردند و افزوند: خلاصه اندیشه امام و مبانی ایشان در این وصیت‌نامه منعکس است.
ولی امر مسلمین، یکی از مبانی و شاخصهای اصلی اندیشه امام خمینی(ره) را اسلام ناب محمدی(ص) دانستند و خاطر نشان کردند: اسلام ناب در اندیشه امام، اسلامِ ظلم‌ستیز، عدالت‌خواه، طرفدار محرومان و حقوق پابرهنگان و مستضعفان است.
حضرت امام خامنه‌ای، با اشاره به اینکه در اندیشه امام، اسلام امریکایی مقابل اسلام ناب محمدی قرار دارد افزودند: اسلام آمریکایی همان اسلام تشریفاتی، اسلام بی‌تفاوتی در برابر "ظلم و زیاده خواهی" و اسلام همراهی و کمک به زورگویان است.
ایشان با تأکید بر اینکه امام خمینی(ره) تحقق اسلام ناب را فقط در پرتو حاکمیت اسلام امکان‌پذیر می‌دانستند، خاطر نشان کردند: امام بزرگوار(ره)، جمهوری اسلامی را مظهر و زمینه ساز حاکمیت اسلام می دانستند و به همین علت حفظ نظام اسلامی را واجب ترین واجبات اعلام کرده اند .
رهبر انقلاب اسلامی، هدف اصلی امام را تحقق اسلام ناب دانستند و تأکید کردند: امام(ره) براساس این هدف، تا آخرین لحظه و با قدرت تمام پای حفظ جمهوری اسلامی ایستادند و یک مدل نو از نظام سیاسی را که متکی بر رأی مردم و شریعت اسلامی بود، به دنیا عرضه کردند.
حضرت امام خامنه ای، شاخص عمده دیگر خط امام را جاذبه و دافعه امام در دایره مکتب اسلام دانستند و تاکید کردند هرگونه تولی و تبری در عرصه سیاست هم باید تابع تفکر و مبانی امام باشد .
ایشان گستره جاذبه و دافعه امام را بسیار وسیع خواندند و افزودند : دشمنی و قاطعیت امام فقط و فقط برای اسلام بود نه مسائل شخصی و به همین علت امام با همه اقوام و گروههای ملت را با هر سلیقه و دیدگاه همواره در آغوش مهربان خود جای می داد اما قاطعانه کمونیستها ، لیبرالها و دلباختگان نظامهای غربی را طرد می کرد و بارها و بارها با تعابیر سخت وتلخ ، مرتجعان را نیز محکوم و طرد کرد .
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند : در پرتو این شاخص مهم خط امام، انسان نمی تواند خود را رهرو امام بداند اما با کسانیکه صریحا پرچم معارضه با امام را بلند می کنند هم جهت و همراه شود.
رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه افزودند: اگر امریکا ، اسرائیل، سلطنت طلبان، منافقان و دیگر مخالفان و معاندان امام ، حول محور یک فرد جمع شوند و از او تجلیل و احترام کنند و او ادعا کند که من در خط امام هستم ، این ادعا پذیرفتنی نیست و نمی تواند واقعیت داشته باشد چرا که امام بصراحت تاکید می کرد که اگر دشمنان اسلام از ما تعریف کنند بدانیم که خیانتکاریم .
حضرت امام خامنه ای با اشاره به کسانیکه در روز جهانی قدس بصراحت در مقابل آرمانهای امام موضع گیری کردند و در روز عاشورای سال گذشته آن فضاحت را بار آوردند افزودند: اگر شخصی در قبال این تحرکاتی که از اساس با مبانی امام مخالف است اظهار همراهی یا حتی سکوت کند، ملت با درک حقایق ، ادعای این فرد را در دنباله روی از امام نمی پذیرد.
رهبر انقلاب اسلامی اطمینان به وعده الهی و در نظر گرفتن محاسبات معنوی و الهی را یکی دیگر از شاخصهای راه و حرکت امام برشمردند و خاطر نشان کردند امام خمینی در تصمیم گیری و تدابیر خود، محاسبات معنوی را در درجه اول قرار می داد و هدف اصلی او از انجام هر کاری فقط کسب رضای الهی بود .
حضرت امام خامنه ای با اشاره به معنا نداشتن یاس ، ترس ، غفلت و غرور در فعالیتهای امام خمینی افزودند : امام ، در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و سیاسی ، حتی در قضاوتهای خود درباره دشمنان و مخالفان ، از جادة تقوا ، ذره ای منحرف نشد و این درسی است برای همه خصوصا جوانان انقلابی و مومن و عاشق امام که حتی در باره مخالف و دشمن هم باید کاملا منطبق بر حق و تقوا وعدالت رفتار کرد.
رهبر انقلاب اسلامی، یکی دیگر از شاخصهای مهم خط امام را مردم و نقش مردم خواندند و افزودند امام در عرصه تکیه بر مردم در انتخابات و دیگر مسائل جامعه و کشور، واقعا کارهای عظیمی انجام داده اند.
ایشان با اشاره به برگزاری رفراندوم تعیین نظام تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب افزودند رجوع به ارای ملت برای تعیین شیوه و نوع حکومت با این فاصله کم، در هیچ انقلابی سابقه ندارد .
رهبر انقلاب اسلامی برگزاری انتخابات متعدد در هر شرایطی حتی در دشوارترین روزهای جنگ تحمیلی را یادآور شدند و افزودند هیچ انتخاباتی در حیات سی ساله انقلاب حتی یک روز عقب نیافتاده است و این مسئله در هیچ نظام مدعی دموکراسی وجود نداشته است.
جهانی بودن نهضت اسلامی از دیگر شاخصهای خط امام بودکه رهبر فرزانه انقلاب در خطبه های امروز به تبیین آن پرداختند .
حضرت امام خامنه ای با اشاره به شجاعت امام در اعلام "جهانی بودن نهضت و انقلاب اسلامی" افزودند این اقدام امام با دخالت در امور دیگر کشورها و یا صدور انقلاب به شکل استعماری کاملا متفاوت است و مقصود و مقصد امام این بود که ملتهای جهان از عطر این حرکت تاریخی بهره مند شوند و با آگاهی به وظایفشان عمل کنند.
ایشان افزودند : دفاع منطقی و جانانه امام از ملت فلسطین یک نمونه از نگاه جهانی امام به انقلاب اسلامی است و امام صریحا می گفت اسرائیل غده ای سرطانی است و مشخص است که علاج غده سرطانی ، قطع آن است.
رهبر انقلاب اسلامی، موضعگیری امام در دفاع از ملت فلسطین را منطقی ترین موضع خواندند و افزودند زورگویان جهانی با ظلم و کشتار و شکنجه و تبعید یک ملت ، سعی کردند یک واحد جغرافیایی را حذف و در اقدامی صد در صد غیر منطقی، یک کشور جعلی به نام اسرائیل را جایگزین آن کنند اما در مقابل این ستم آشکار تاریخی، امام در موضعی صد در صد منطقی تاکید می کردند باید این واحد جعلی جغرافیایی حذف شود و حیات کشور اصلی یعنی فلسطین در تاریخ ادامه یابد.
رهبر انقلاب اسلامی، در همین زمینه افزودند موضع گیری امام در مقابل اسرائیل غاصب کاملا صریح بود اما اکنون اگر کسی به اشاره هم در این باره سخن می گوید عده ای مدعی خط امام ، بنوعی اعتراض می کنند.
حضرت امام خامنه ای در ادامه تبیین شاخصهای مهم خط امام ، به سخنان ایشان در باره محور بودن حال کنونی افراد در هرگونه قضاوت و ارزیابی ، اشاره کردند و افزودند امام بارها می گفت قضاوت در مورد اشخاص باید با محوریت حال فعلی آنها صورت گیرد و این مسئله ، شاخص مهمی در درک و پیروی از خط امام است .
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند تمسک به گذشته افراد ، هنگامی قابل قبول است که حال فعلی آنان در مقابل گذشته ایشان قرار نداشته باشد اما اگر چنین شد طبعا گذشته افراد دیگر نمی تواند معیار و ملاک باشد .
رهبر انقلاب اسلامی، در همین زمینه ، سوابق طولانی و درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام و سپس تغییر موضع آنان را مورد اشاره قرار دادند وافزودند برخورد قاطع امیر مومنان با طلحه و زبیر، نمونه ای تاریخی از ضرورت توجه به حال کنونی افراد در هرگونه قضاوت و ارزیابی است .
ایشان همچنین برخورد قاطع امام با برخی از همراهان اولیه انقلاب را نمونه هایی از پایبندی عملی امام به این شاخص مهم برشمردند و افزودند برخی ، حتی از دوران نجف با امام همراه بودند اما امام در مقطعی، آنان را به علت موضع گیریهایشان طرد کرد .
رهبر انقلاب اسلامی در پایان مبحث مربوط به شاخص های مهم امام و خط امام ، آحاد مردم بویژه جوانان را به مطالعه و تحقیق و تفکر در این شاخصها و مبانی امام توصیه کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با اشاره به قدرت روز افزون ملت ایران و جمهوری اسلامی پس از ارتحال امام خمینی (رض) خاطر نشان کردند هر نوع برنامه ریزی دشمنان حتی اگر با همراهی افراد ساده دل و غافل توام شود در پرتو ایستادگی و بصیرت ملت بزرگ ایران ، در نهایت به تقویت جمهوری اسلامی منجر خواهد شد .
ایشان با یادآوری حمایت آمریکا ، انگلیس ، کشورهای غربی ومنافقان و سلطنت طلبان از "فتنه پس از انتخابات" افزودند: همراهی دشمنان و فتنه گران ، به تجلی عظمت پرشکوه ملت ایران در 9 دی و 22 بهمن 88 منجر شد و از این پس نیز ملت ایران و جوانان تحصیلکرده و بیدارش با تکیه بر تقوا و بصیرت ، هرتوطئه دشمنان را نقش برآب خواهند کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در خطبه دوم نماز جمعه با اشاره به برخی مسائل مهم بین المللی افزودند: توطئه یهودی سازی فلسطین و ادامه محاصره غزه و تحولات مربوط به آن از مسائل مهمی است که باید مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.
حضرت امام خامنه ای هدف از توطئه یهودی سازی فلسطین را ، قطع کردن ریشه اسلام در فلسطین ارزیابی و خاطر نشان کردند دنیای اسلام باید با همه وجود در مقابل این جنایت بزرگ بایستد و مانع تحقق آن شود .
ایشان همچنین ادامه محاصره غزه را حرکتی وحشیانه خواندند و افزودند محاصره یک و نیم میلیون انسان در غزه ، با حمایت آمریکا ، انگلیس و دیگر قدرتهای غربیِ داعیه دار حقوق بشر انجام می شود و متاسفانه در این میان برخی کشورهای عربی واسلامی نیز با سکوت محض خود نظاره گر ماجرا هستند که البته بعضی هم در پشت صحنه رفتارهای خائنانه دارند .
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اقدام اخیر رژیم صهیونیستی در حمله به کاروان امداد رسانی به غزه در آبهای آزاد و بین المللی و دروغگویی مشمئز کننده آنان در این ماجرا افزودند این اقدام خوی توحش صهیونیستها را به دنیا نشان داد و این وحشی گری همان واقعیتی است که جمهوری اسلامی ایران در سی سال گذشته فریاد کرده اما مورد بی اعتنایی قدرتهای غربی دروغ گو و ریاکار قرار گرفته است .
حضرت امام خامنه ای ، حمله رژیم صهیونیستی به کاروان امداد رسانی غزه را ناشی از خطای محاسبه صهیونیستها و اشتباه بزرگ این رژیم دانستند و تاکید کردند ، رژیم غاصب صهیونیستی همانگونه که در حمله به لبنان و سپس در حمله به غزه دچار خطای محاسبه شد ، در این ماجرا هم اشتباه کرد و این اشتباهات پی در پی نشانگر این است که رژیم صهیونیستی قدم به قدم ، به سرنوشت قطعی خود یعنی سرنگون شدن در دره نیستی ، نزدیک می شود
ایشان یکی دیگر از مسائل مهم و قابل تامل بین المللی را ، نتیجه نشست یک ماهه ان پی تی در نیویورک برشمردند و افزودند نتیجه ای که در این نشست بدست آمد، برخلاف برنامه ریزی و خواست قدرتهای زورگو بود ، زیرا با فشار 189 کشور ، رژیم صهیونیستی ملزم به پیوستن به معاهده ان پی تی شد و ضرورت نابودی سلاحهای هسته ای مورد توجه قرار گرفت.
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند آنچه که در نشست ان پی تی اتفاق افتاد،نشان می دهد ، حرف و نظر قدرت متکبر و زورگویی نظیر آمریکا، دیگر در دنیا خریدار ندارد .
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه خاطر نشان کردند: جمهوری اسلامی ایران بواسطه ایستادگی سی ساله ملت ایران ، توانسته است وضعیتی را در افکار عمومی جهان بوجود آورد که نه فقط ملتها بلکه دولتها نیز در مقابل آمریکا می ایستند و برخلاف نظر او رای می دهند .
ایشان در پایان خطبه های نماز جمعه خاطرنشان کردند: این مسائل و اتفاقات بین المللی از بشارتهای الهی به ملت بزرگ ایران است.

   

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

تداوم آفتاب

 سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در بيانيه‌اي به مناسبت بيست و يكمين سال رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي تاكيد كرد:ابعاد مختلف رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي حقيقتي شورانگيز است كه عصر ما بايد در آن تعامل كنند. 
متن اين بيانيه بدين شرح است:
به يقين عنايات و الطاف الهي بر ملت رشيد و شهيدپرور ايران و نهضت خون‌بار اسلامي ما به حدي فراوان و بديهي است كه نيازي به استدلال و بيان ندارد، حيراني و سرگرداني و اعجاب دشمنان اين ملت از استقامت و رشد و بالندگي اين نهضت، خود دليلي روشن بر اين حقيقت است.
اما بدون هيچ شك و ترديدي، يكي از بزرگترين و شكوهمندترين اين عنايات، هدايت دل‌ها و افكار مجلس خبرگان رهبري براي انتخاب مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي براي زعامت و رهبري امت اسلام بعد از رحلت جانگداز بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) بود.
دشمنان داخلي و خارجي اين انقلاب، پس از شكست در همه مكرها و ترفندهاي‌شان در ضربه زدن به اين نظام مقدس، سرانجام به فرداي پس از امام دل بسته و دل خوش كرده،‌ خواب پريشان، تضعيف اساسي اين نظام مقدس بعد از رحلت حضرت امام خميني (ره) بودند كه بار ديگر عنايات و اعجاز خاص الهي شامل حال اين امت وفادار و قدرشناس شد و خلف صالح امام كه به تاكيد و فرمايش آن عزيز سفركرده چون خورشيد روشني‌بخش اين ملت بود.
علم هدايت و زعامت اين نهضت عظيم را به دوش كشيد و در اوج ناباوري و حيرت و اعجاب دوست و دشمن با درايت، تدبير،‌ قاطعيت و اقتدار همه توطئه‌ها و ترفندهاي بدخواهان و نامحرمان داخلي و خارجي اين انقلاب را باطل كرد.
به جرات مي‌توان گفت كه هنوز ابعاد مختلف اين رهبري و مديريت كه همراه با مقبوليت و محبوبيت اعجاب‌انگيز بوده است، براي اين نسل و عصر تبيين نشده است.
آري! اعجاب حقيقي اينجاست! بيست و يك سال پس از رحلت جانسوز امام امت، كه همه لحظات آن سرشار از مكر و حيله و نبرد و تهاجم دشمنان قسم خورده خارجي در عرصه‌هاي مختلف سياسي، فرهنگي و لبريز از تنگ‌نظري‌ها، حسادت‌ها، جهالت‌ها، غفلت‌ها و نفاق بازي‌خوردگان داخلي بيگانگان بوده است.
حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي با تكيه بر الطاف الهي و ادعيه ذاكيه بقيه‌الله‌الاعظم(عج) و به بركت همدلي و اتحاد و بصيرت مردم كه خود از بركات رهبري هوشمندانه مقام معظم رهبري بوده، كشتي انقلاب را در ميان امواج سهمگين اتهام، مقتدرانه و هوشمندانه هدايت كرده است.
فرماندهان، مديران، كاركنان و بسيجيان سپاه محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ با گراميداشت بيست و يكمين سالگرد انتخاب مقام معظم رهبري مدظله العالي به رهبري نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، شكرگذار اين نعمت بي‌بديل و اين لطف والاي خداوند و لطف والاي خداوند تبارك و تعالي بوده و همگان را به قدرداني و سپاسگذاري و شكر اين عنايات خاص الهي، يعني ولايت مطلقه فقيه كه امروزه در حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مدظله‌العالي متجلي شده است، فرا مي‌خواند.
ابعاد مختلف رهبري معظم له، حقيقتي شگرفت و شورانگيز است كه نسل ما و عصر ما بايد در آن تعامل كنند و از آموزه‌ها و درس‌هاي بزرگ و سرنوشت ساز آن بهره ببرند.
سپاه تهران بزرگ، انتخاب مقام معظم رهبري مدظله العالي را در فرداي رحلت حضرت امام تصلاي بزرگ الهي بر دل امتي مي‌داند كه از داغ ارتحال آن يگانه دوران بي‌تاب گشته بود و اكنون اين ملت قدرشناس و وفادار، چشم‌انتظار روزي است كه به كوري چشم بدخواهان كوردل،اين نهضت الهي به دست حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مدظله‌العالي به صاحب اصلي آن، امام زمان (عج) سپرده شود.
ان‌شاءالله سايه مقام معظم رهبري مستدام باد.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

محکومیت رژیم صهیونیستی

متن کامل پیام حضرت امام خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در محکومیت حمله جنايتکارانه و

 قساوت آميز رژيم صهيونيستي به کاروان دريایي امدادي و بشردوستانه :

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

حمله‌ي جنايتكارانه و قساوت‌آميز رژيم صهيونيست به كاروان دريائي امدادي و بشردوستانه، حلقه‌ي ديگري از زنجيره‌ي جنايتهاي بزرگي است كه آن حكومت شرير و خبيث، هفتمين دهه‌ي حيات ننگين خود را با آن انباشته است. اين نمونه‌ئي است از رفتار گستاخانه و بي‌رحمانه‌ئي كه مسلمانان در اين منطقه و بخصوص در سرزمين مظلوم فلسطين دهها سال است كه با آن دست و پنجه نرم مي‌كنند. اين بار اين كاروان، اسلامي يا عربي نبود، بلكه افكارعمومي و وجدانهاي بشري از سراسر جهان را نمايندگي مي‌كرد. اين حمله‌ي جنايتبار بايد براي همه مدلّل كرده باشد كه صهيونيزم، چهره‌ي جديد و خشن‌تري از فاشيزم است كه اين بار از سوي دولتهاي مدّعي آزادي و حقوق بشر و بيش از همه دولت ايالات متحده آمريكا، حمايت و كمك مي‌شود.

آمريكا و انگليس، ‌فرانسه و ديگر دولتهاي اروپائي كه از اين جانيان بالفطره، حمايت سياسي و رسانه‌ئي و نظامي و اقتصادي كرده و همواره پشت‌سر فاجعه‌آفريني‌هاي آنان ايستاده‌اند، جداً بايد پاسخگو باشند. وجدانهاي بيدار در سراسر جهان بايد جداً بينديشند كه بشريت امروز با چه پديده‌ي خطرناكي در منطقه‌ حساس خاورميانه روبرو است؟ چه رژيم سفاك و گستاخ و ديوانه‌ئي امروز بر كشور غصب شده‌ي فلسطين و مردم مظلوم و داغديده‌ي آن تحكّم ميكند؛ سه سال محاصره‌ي غذائي و داروئي و حياتي يك و نيم ميليون زن و مرد و كودك در غزه، به چه معني است؛ كشتار و حبس و شكنجه‌ي روزانه‌ي جوانان در غزه و ساحل غربي چگونه قابل فهم است.

فلسطين، ديگر نه مسأله‌ئي عربي و حتي نه فقط مسأله‌ئي اسلامي، بلكه مهمترين مسأله‌ي حقوق بشري جهان معاصر است.

كار نمادين و درخشان اعزام كاروان دريائي به غزه، بايد در دهها شكل و شيوه‌ي ديگر بارها و بارها تكرار شود. حكومت سفاك صهيونيست و حاميان آن بويژه آمريكا و انگليس بايد قدرتِ شكست‌ناپذير عزم و بيداريِ وجدان عمومي جهان را در برابر خود ببينند و حس كنند.

دولتهاي عربي در معرض آزموني دشوار قرار گرفته‌اند. ملتهاي بيدار عرب از آنان اقدامي قاطع و جازم مطالبه ميكنند. كنفرانس اسلامي و اتحاديه‌ي عرب نبايد به كمتر از برداشتن كامل محاصره‌ي غزه و توقف كامل دست‌اندازي به خانه‌ها و سرزمينهاي فلسطيني در كرانه‌ي غربي و محاكمه‌ي جنايتكاراني چون نتانياهو و ايهود باراك، قانع شوند.

ملت مجاهد فلسطين و مردم و دولت مردمي غزه نيز بدانند كه دشمن خبيث آنان اكنون از هميشه ضعيفتر و آسيب‌پذيرتر است. جنايت دريائي روز دوشنبه نه نشانه‌ي قدرت، كه نشان درماندگي و سراسيمگي رژيم غاصب است. سنت الهي بر اين جاري شده كه ستمگران در اواخر دوران ننگ‌آلود خود، به دست خويش، سرنوشت محتوم فنا و زوال خود را نزديكتر كنند. حمله به لبنان و سپس حمله به غزه در سالهاي پيش، از جمله‌ي همين اقدامهاي ديوانه‌وار بود كه تروريستهاي اريكه‌نشين صهيونيست را به دره‌ي سقوط نهائي نزديكتر كرد. حمله به كاروان امدادي بين‌المللي در آبهاي مديترانه نيز اقدام ابلهانه‌ي ديگري از همان قبيل است.

برادران و خواهران فلسطيني! به خداوند حكيم و قدير اعتماد كنيد، قدرت خود را باور كنيد و بر آن بيفزائيد و به پيروزي نهائي يقين داشته باشيد و بدانيد كه: وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ.

سيّدعلي خامنه‌اي

11/ خرداد/ 1389

http://farsi.khamenei.ir/ndata/frame1/890311-12.jpg

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

پنجه های موج گرفته

 

پنجه های موج گرفته

سلام بر تو ای خرمشهر! ای آزاد شده دست خداوند!

ای آرزوی گمشده در لابه لای مویه های موبه مو آشفته عاشقان

«از بارگاه قدر تو هر شب ندا رسد گردون لاجورد قبا را که خون گری»

سلام بر تو ای طراوت تمنای تمام توفان دلان دریایی!

سلام بر تو ای خرمشهر! یادت می آید که کدامین شب، شب بوها را به رایحه رایج مهربانی ات دعوت کردی.

یادت می آید که در صدای مهیب مسلسل ها و سوت قطار خمپاره ها، چگونه شقایق های شوریده را در آرامش ابدی دعوت می کردی؟

سلام به تو خرمشهر! هنوز که هنوز است، چهره آفتاب خورده و گرده زخم خورده تو، یادآور لهجه غلیظ غیرت و غربت تو و بلندی همت هفت آسمانی توست.

سلام بر تو ای خرمشهر! ای حضور جاودانه فریاد! ای تجلی تماشایی عشق و شعور!

یادش بخیر! آن روزهایی که امواج با شکوهِ شانه هایت به شدت تکان می خورد و هر آشوبی را همچون خسی به میقات دوردست ترین حادثه ها می برد.

سلام بر تو ای خرمشهر! ای جنوبی ترین انگیزه و پایداری! ای سروترین غرور جاری! ای ماندگارترین ترانه بهاری! و ای زلال ترین زمزمه خاکساری!

سلام بر تو که از هیچ جسارتی طفره نرفتی و با تمام لحظه های زخم خورده ات، با تمام تنهایی ات ایستادی تا تمام خطوط در هم را در صف مقدم مقاومتت بر هم زنی. ایستادی تا حنجره های سرخ عاشورایی را به تشنگی برسانی و به عشق ملحق کنی، ایستادی تا به ترس شبیخون زنی. ایستادی تا ...

سلام بر تو ای خرمشهر! که هر وجب از خاکت، سرشار از آغوش های گشوده است و هر لحظه از حماسه ات، لبریز از تمنای دست های به آفتاب پر کشیده.

سلام، تو ای خرمشهر! ای نزدیک ترین لحظه به عشق! ای تداوم مرثیه! ای همسایه عاشورا! ای در مجاورت حماسه! سلام به تو که گردان گردان زخم در سینه داری و با عشق نسبتی دیرینه.

خرمشهر! سلام بر تو و درود بر پایداری مسجد جامعه تو که قرارگاه ایثار بود و وعده گاه افتخار

خرمشهر! نامت، هنوزکه هنوز است پر از ترکش است و یادت هنوز که هنوز است پر از حماسه است. آن شب چه شبی بود که در آن آتشبارهای سنگین و منورهای رنگین از هر آتشی گدازنده تر و از هر منوری، روشن دل تر بودی و دل آشوب تر، که قرن هاست همسایه حماسه حسینی و همنشین عشق.

آن شب چه شبی بود که دروازه های سبز دعا گشوده شد و شکوه شرقی آفتاب از سرنیزه های گلگون مردان بی قرار طلوع کرد؟

آن شب چه شبی بود که ابوالفضل علیه السلام ، دست های خود را به پشتیبانی گردان های عاشورا می فرستاد، تا علمداران خرمشهر، بیرق بلند آزادی را بر بام عاشورایی دیگر به اهتزاز درآورند.

آن شب چه شبی بود که شط بوی علقمه را می داد و خاک، طعم سلام های مجروح عاشقان را.

«السلام علیک یا ابا عبداللّه و علی الارواح التی حلت بفنائک... »

آن شب چه شبی بودکه عاشقانه ترین حماسه را در روبه رو داشت و صادقانه ترین صبح را در پرده طلوع؟

آن شب چه شبی بود که تاریکی دچار رخوت همواره هراس شده بود و بیداری، هم صحبت شکوفایی شکوهمندترین شقایق های از عشق بی دریغ؟

قُطر قطره های اشک در بیشترین حد زلالی رسیده بود و لاله لاله تمنا از ضمیر عاشقان دمیده و آفتاب دلان در صف های طولانی باران، در انتظار ناگهان ترین حادثه های بی قرار، غزل خداحافظی می سرودند.

آن شب چه شبی بود که ذهن گردآلود ذرات، زلال تر از بلور مهتاب بود و سرشار از حضور آفتاب.

خرمشهر در آستانه سلام های سالخورده پیردلال میدان دار ایستاده بود و شاهد خلق جوان ترین حماسه ها و بالغ ترین رشادت ها بود. رایحه ای عجیب تر از بوی سیب در سرتاسر دشت جاری بود و رؤیای آزادی به نزدیک ترین فاصله خود با کبوتر رسیده بود. صدای شط بلند می شد و بلندتر، عطر بال در پس کوچه های خرمشهر موج می زد و تمام لحظه های مفقودالاثر و پنجره های موج گرفته چشم به راه بازگشت فوج در فوج پرنده های آفتاب پیما بودند.

خرمشهر در خویش نمی گنجید و آفتاب های شناور و روشن، در شط موج می زدند و موج کوچه باغ ها، مهیای حضورِ حسی فراگیر می شدند تا هزاران هزار بغض وانشده را در جست وخیز قاصدک ها به دست زمانه و به ذهن خاطرها بسپارند، خرمشهر در جغرافیای خاکی و اندازه زمینی خودش نمی گنجید، عکس های یادگاری و نور فلاش ها، حیاتی دوباره به باغچه پژمرده خاطره ها و رؤیاها می بخشید و شط هنوز سرشار از شعشعه شعر بود و شور. شط موج می زند و مسجد جامع شهر، تن مجروح و خاک خورده خویش را در بارانی از رنگین کمان شستشو می داد. سبزترین لحظه های بی قراری در خون «محمد جهان آرا» جوانه می زد تا خرمشهر را به خونین شهر پیوند زند.

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

فتح خرمشهر

 

فتح خرمشهر ؛ وقتی خون سرخ ایرانی آسمان آبی را برایم رقم میزند


فضا غم آلود و دل ها سرشار از غصه . دشمن با مدرن ترین تجهیزات که در اختیارش قرار گرفته تا دندان مسلح امده است تا بماند . دیوار کوچه های خرمشهر نیز این چنین نقاب زده اند . و این سو جوانانی که با صلابت , بدون اینکه آموزشی در خور جنگ دیده باشند وارد میدان میشوند . چه دیدنیست وقتی خون و آه زنان و فرزندان این خطه گریبان گیر انان میشود . زنانی که تا اخرین لحظه برای رهایی تلاش نمودند و فرزندانی که در کارزار خون و آتش , پاسخی برای این هیاهو نمیافتند . و اینک چه دیدنیست صحنه ای که سربازان و افسران عراقی زانو زده اند تا کسی بیاد و دستهایشان را ببندد . وقتی قدرت معنوی , غرور و تعصب ملی و آه مظلوم را میبینم موجی از حس پرواز درونم شکل میگیرد که من هم یک ایرانی ام …

خرمشهر در میان کارزار خون تنها برایم یک نماد کوچک است و زبانم چه کوتاه از بیان بزرگی ذهنیت یک رزمنده واقعی .

وقتی کسی قصد پرداختن به موضوع دفاع یا جنگ را دارد , قطعا نیاز به تجربیات خاصی دارد تا بتواند با اطلاعات کاامل و دقیق , اثری را به وجود آورد که خواننده با مطالعه آن , متوجه خام دستی و ناشیگری قلم نوسنده نشود و با اثری باورپذیر روبرو گردد . لزوم اهمیت این موضوع برایم و اشاره به ناتوانی ام در بیان واقعیت بزرگ حماسه جنگ مرا از ادامه این حدیث باز میدارد .

ذکر حدیث خرمشهر چیزیست که همچنان قلم ها برای ثبت ان مرکب کم میاورند اما در آخر به نکته ظریف دیگری نیز اشاره میکنم و ان اینست که انتشار هر مطلبی در زمینه موضوع جنگ نباید رویکرد عرفانی مجازی الهی در نظر ها ایجاد کند و جلوه ای از این باشد که گویی اساسا پدیده جنگ چیزی خوب و “مقدس” است. بار ها مشاهدده نموده ام که کسانی از واژه ” دفاع مقدس” نوعی “تقدیس” جنگ و خشونت برداشت میکنند . آیا جنگ ( به معنای دقیق تر کشتن ) که موجب از بین رفتن مال و جان انسان ها میشود , شمار زیادی را دربه در و بی سرپرست میکند , در شهر ها و روستا ها مرگ , قحطی بر جا میگذارد , باعث مصائب روحی و انسانی بی شمار میشود , کانون های خانوادگی گرم را متلاشی میکند , جوانان آینده ساز را به کام مرگ میکشاند و یا از کار افتاده میکند , زخم های عمیق بر پیکر اقتصاد و توسعه میگذارد و …. ممکن از مقدس باشد ؟ بله جنگ پدیده ای شوم است که تاریخ گواه نمونه های وحشتناک ان است.جنگ نه تنها مقدس نیست بلکه شیطانی است .اما فرق است بین جنگ و دفاع. همان قدر که جنگ و تجاوز نکوهیده است , دفاع از سرزمین و حق خود زیبا و پسندیده ااست و این همان تقدسی است که باید ترویج شود . دفاع و مقاومت موجب آبرومندی و سرافرازی در طی تاریخ است چیزی که همان جوانان در هشت سال آنرا مستحکم تر کردند.تقدس در جنگ نیست و در دفاع است و در آنچه که در نگاه جوان برق میزد و در انچه که نمیتوان با کلمات بیانش کرد.

. اگر چه خرمشهر هنوز داغ تاول‌هاي نامردي نامردمان زمان را بر چهره جوانش دارد اما دل مهربانش همچنان با صداي ضربان قلب تمامي کساني که خالق حماسه شکستن حصر و آزادي خاکش هستند مي‌تپد. اگر امروز بسياري از قهرمانان آن دوران در ميان ما نيستند، ياد و خاطره حماسه‌شان در ذهن ما جاري است.

به راستي نام خرمشهر تداعي کننده چه چيزي در ذهن شماست؟

با کلیک بر روی تصویر زیر منتخبی از تصاویر مستند مربوط به عملیات بیت المقدس را ببنید :

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

گلچيني از بيانات مقام معظم رهبري درباره بسيج و بسيجي

هر كس كه در دل براي سرنوشت خود، سرنوشت اين ملت و آينده ايران اسلامي ارزش قائل است آن كسي كه براي استقلال و هويت ملت خود ارزشي قائل است، آن كسي كه از تسلط قدرتهاي بيگانه بيزار است، آن كسي كه برايش آينده اين كشور و اين ملت و آينده دنياي اسلام يك هدف بزرگ محسوب مي شود، آن كسي كه از رنج هاي ملت فلسطين دلش خون است ... آن كسي كه مايل است بيش از يك ميليارد مسلمان دنيا قدرت عجيبي را تشكيل بدهند كه بشريت را به سمت كمال هدايت كنند و خودشان در قله كمال قرار بگيرند، آن كسي كه اين احساسات و اين دركها را دارد و حاضر است در اين راه قدمي بردارد او بسيجي است.

از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع خانواده هاي مكرم شهداي اراك 79/8/24

 - وجود بسيج بايد ما را وادار كند به شكر الهي، نشاط جوانان بسيجي بايد ما را وادار كند به شكر الهي...

از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع بسيجيان 79/7/29

- بسيج يعني حضور بهترين و بانشاط ترين و باايمان ترين نيروهاي عظيم ملت در ميدان هايي كه براي منافع ملي، براي اهداف بالا، كشورشان به آنها نياز دارد، هميشه بهترين و خالص ترين و شرافتمندترين و پرافتخارترين انسانها اين خصوصيات را دارند. بسيج در يك كشور، معنايش آن زمره‌اي است كه حاضرند اين پرچم افتخار را بر دوش بكشند و برايش سرمايه گذاري كنند.

از بيانات مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان 79/7/29

- چرا در تبليغات جهاني و راديوها به بسيج اهانت مي شود؟ بسيج را كه در خور تشويق و تعظيم و تحسين است مورد اهانت و بي مهري قرار مي‌دهند؟ چون نقش بسيج را در حفظ استقلال ملي، در حفظ غرور ملي در حفظ افتخارات ملي، در تأمين منافع ملي، و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوري اسلامي مي‌دانند به جد با بسيج دشمنند، امّا دشمني آنها فايده‌اي ندارد.

از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع بزرگ بسيجيان 79/7/29

- انكار بسيج و بي احترامي به آن، يا نابخردانه است، يا خائنانه است. تا وقتي براي اين كشور امنيت لازم است تا وقتي كه اين كشور و اين ملت به امنيت احتياج دارد. يعني هميشه، چون هميشه احتياج به امنيت هست، به نيروي بسيج به انگيزه بسيجي، به سازماندهي بسيجي و به عشق و ايمان بسيجي احتياج است.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با گروه كثيري از سپاهيان و بسيجيان در مشهد 78/6/10

- بسيج يعني نيروي كارآمد كشور براي همه ميدانها.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با سپاهيان و بسيجيان 77/9/2

- ملتهايي كه مردم در آن از نظر مسئولان آن كشور نقشي دارند، همه جا چيزي شبيه بسيج هست منتهي به اين درخشندگي، به اين فراگيري، به اين زيبايي، به اين فداكاري، من در جايي سراغ ندارم...

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با سپاهيان و بسيجيان 77/9/2

- علت اينكه در كشور ما بسيج اين طور درخشان شد و شكفت چه بود؟ ايمان عاشقانه، ايمان عميق، ايمان توام با عواطف كه از خصوصيات ملت ايران است، مثل بعضي از ملتهاي ديگر، عواطف در اين ملت جوشان است كليد بسياري از مشكلات است. اين ايمان با آن عواطف همراه شد و اين رودخانه عظيم خودشان را به اين درياي پهناور تبديل كرد و مشكلات را در هر جايي كه لازم بود از بين برد.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با سپاهيان و بسيجيان 77/9/2

- بسيج عبارت است از مجموعه‌اي كه در آنها پاك ترين انسانها، فداكارترين و آماده به كارترين جوانان كشور، در راه اهداف عالي اين ملت و براي كمال رساندن و به خوشبختي رساندن اين كشور جمع شده اند. ... مجموعه‌اي كه دشمن را بيمناك و دوستان را اميدوار و خاطرجمع مي كند.

از بيانات مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج 76/9/5

- بسيج يكي از بركات انقلاب و از پديده هاي بسيار شگفت آور و مخصوص اين انقلاب است. اين هم يكي از آن چيزهايي است كه امام بزرگوار ما با ديد الهي خود، با حكمتي كه خداي متعال به او ارزاني كرده بود، براي كشور و ملت و انقلاب ما به يادگار گذاشت.

از بيانات مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان 76/9/5

 

- بسيج در حقيقت مظهر يك وحدت مقدس ميان افراد ملت است.

از بيانات مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان 76/9/5

******

- بسيج در واقع مظهر عشق و ايمان و آگاهي و مجاهدت و آمادگي كامل، براي سربلند كردن كشور و ملت است.

از بيانات مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان 76/9/5

******

- بسيج يك حركت بي ريشه و سطحي و صرفاً ازروي احساسات نيست، بسيج يك حركت منطقي و عميق و اسلامي و منطبق بر نيازهاي دنياي اسلام - و به طريق اولي - جامعه اسلامي است. قرآن كريم مي فرمايد:

[ هو الذي ايدك بنصره و بالمؤمنين] اي پيامبر، خداي متعال تو را، هم به وسيله نصرت خودش و هم از طريق مؤمنين مؤيد قرار داد و كمك كرد. اين خيل عظيم مؤمنيني كه در اينجا مورد اشاره آيه قران قرار گرفته اند، عبارت ديگري است از آنچه كه امروز به نام بسيج در جامعه ما قرار دارد.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با فرماندهان نواحي و پايگاهها و گردانهاي بسيج سراسر كشور 74/9/8

******

- عظيم ترين و ماندگارترين يادگار [ امام عزيز و عظيم القدر ما] همين بسيج مردمي است كه در همه جا حضور دارد.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با فرماندهان و بسيجيان 71/8/27

******

- اين كار خدا بود كه بسيج ملت ايران بتواند در سخت ترين ميدانها كه همان ميدان جنگ است چنان قدرتي از خود نشان بدهد كه ديرباورترين افراد هم قبول كنند كه ملت ايران داراي توانايي است.

******

- بسيج يعني كل نيروهاي مؤمن و حزب اللهي كشور ما اين كه امام گفتند "بسيج بيست ميليوني" يعني اين.

از بيانات مقام معظم رهبري در پادگان امام حسن مجتبي (ع) 69/9/5

******

- اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه كه شما رزمندگان نيروهاي مسلح و بسيج مردمي در دوران جنگ هشت ساله نشان داديد و حقيقتاً اسلام را روسفيد و امت رسول الله (صلي الله عليه و آله) را سربلند ساختيد و اگر نبود خونهاي مطهر و معطري كه در راه خدا بر زمين ريخته شد؛ يقيناً امروز از نظام اسلامي اثري نبود و پرچم قرآن چنين سربلند نمي شد.

پيام به خانواده هاي شهدا، مفقودان در آستانه هفته دفاع مقدس 68/6/23

******

- محور دفاع از انقلاب، همين آحاد عظيم ميليوني بسيج هستند.

از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت جمع كثيري از بسيجيان نمونه68/4/6

******

- بسيجي يعني دل باايمان، مغز متفكّر - داراي آمادگي براي همه ميدانهايي كه وظيفه اين انسان را به آن ميدانها فرا مي خواند، اين معناي بسيجي است.

از بيانات مقام معظم رهبري در جشن بزرگ منتظران ظهور 78/9/3

******

- هرجا وظيفه‌اي باشد، انسان بسيجي در ميدان آن وظيفه، حاضر است.

از بيانات مقام معظم رهبري در جشن بزرگ منتظران ظهور 78/9/3

******

- بسيج به معني حضور آمادگي در همان نقطه‌اي است كه اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و اين انقلاب مقدس به آن نيازمند است. لذا پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) مهدي موعود عزيز، يك پيوند ناگسستني و هميشگي است.

از بيانات مقام معظم رهبري در جشن بزرگ منتظران ظهور 78/9/3

******

- امروز هم، بسيجي براي كشور دل مي سوزاند براي آباداني كشور تلاش مي كند، براي حفظ استقلال ملي، هرچه بتواند كار مي كند و از جان خود هم مي گذرد، امروز هم اگر احساس كند دشمن مي خواهد از روزنه‌اي، چه اقتصادي و سياسي و چه فرهنگي - به داخل كشور نفوذ كند در مقابل او مي ايستد و با مشت به صورتش مي كوبد.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با فرماندهان نواحي ... 74/9/8

******

- امام فرمودند "بسيج بايد سازماندهي بشود، بايد يكديگر را بشناسند، بايد آمادگي به وجود بياورند و آن را حفظ كنند" امروز هم تكليف بزرگ شما همين كارست. خيال نكنند كه بسيج يك امر احساسي است. بسيج يك امر منطقي و فكري و ريشه دار و عميق است و كساني كه در كار اين حقيقت بزرگ شركت دارند؛ همه آحاد ملتند، هر كسي كه بسيجي است بايد به بسيجي بودن خود افتخار كند. بسيجي بودن، مايه سرافرازي و سربلندي پيش پروردگار است.

74/9/8

******

- فرهنگ بسيجي، فرهنگ معنويت و شجاعت و غيرت و استقلال و آزادگي و اسير خواستهاي حقير، نشدن است.

74/9/8

******

- هفته بسيج در حقيقت فرصت و بهانه‌اي براي زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسيجي در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور كه امام و پيشواي راحل عظيم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو مي كنم و از خدا مي‌خواهم كه با بسيجيان محشور باشم. بسيج يك افتخار و يك ارزش است. سعي كنيد اين روحيه بسيجي را براي كشور و انقلاب و اسلام حفظ كنيد.

از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نيروهاي مقاومت بسيج 69/9/7

******

- شما بسيجي ها بايد به گونه اي رفتار كنيد كه احترام و محبت مردم جلب شود. شما بايد نمونه اخلاق و تواضع و مهرباني و رعايت مقررات باشيد. آن كسي بسيجي تر است كه مقررات را بيشتر رعايت مي كند، به خاطر آنكه اين فرد بيشتر از همه براي نظام دل مي سوزاند و مقررات، لوازم قطعي اداره درست نظام است.

از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت جمع كثيري از بسيجيان نمونه 68/4/6

******

- سپاس و ستايش و تمجيد و تحسين فراوان خود را بر جوانان بسيجي مؤمن در سرتاسر كشور، اين دلهاي پاك، اين دلهاي تپنده با عشق به خدا، با ايمان به حقيقت، با اخلاق و با صفا، نثار مي كنم.

از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع نيروهاي شركت كننده در مانور عظيم طريق القدس 76/2/3

 

 

 

تو از سلاله پاکان ، تبار فاطمه ای

تو آیتی زخدایی امام خــــامنه ای

فردا مدينه نشنود آواي گريه‌ام

عده اي حرف حق زدند اما / ظاهرا حرف ها دو پهلو بود
در شب حادثه فرا روي مرگ / ذکر احلي من العسل شرط است
در پي باغبان دوان بودن / با گل زخم در بدن شرط است
يعني اينجا زبير هم باشي / امتحان در صف جمل شرط است
کن دعا عاقبت به خير شويم / نکند طلحه و زبير شويم

 

گل، بر من و جواني من گريه مي‌كند
بلبل به خسته جاني من گريه مي‌كند

از بس كه هست غم به دلم، جاي آه نيست
مهمان به ميزباني من گريه مي‌كند

از پا فتاده پا و ز كار اوفتاده دست
بازو به ناتواني من گريه مي‌كند

گل‌هاي من هنوز شكوفا نگشته‌اند
شبنم به باغباني من گريه مي‌كند

در هر قدم نشينم و خيزم ميان راه
پيري، بر اين جواني من گريه مي‌كند

گردون، كه خود كمان شده با چشم ابرها
بر قامت كماني من گريه مي‌كند

اين آبشار نيست كه ريزد كه چشم كوه
بر چهره‌ خزاني من گريه مي‌كند

فردا مدينه نشنود آواي گريه‌ام
بر مرگ ناگهاني من گريه مي‌كند